متن درس
شرح فصوص الحکم: حکمت ادرسی در وحدت و کثرت
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه سیصد و هشتاد و نهم)
مقدمه
کتاب شریف فصوص الحکم، اثر بیمانند شیخ اکبر محییالدین ابنعربی، چونان گنجینهای از معرفت عرفانی است که هر فص آن، چون نگینی درخشان، حقیقتی از حقایق الهی را آشکار میسازد. فص ادرسی، که به مقام والای حضرت ادریس علیهالسلام و حکمت متعالی او اختصاص دارد، دریچهای است به سوی فهم رابطه عمیق میان حق و خلق از منظر وحدت وجود. این نوشتار، برگرفته از درسگفتار سیصد و هشتاد و نهم استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی عالمانه و عمیق، به تبیین مفاهیم کلیدی این فص، بهویژه وحدت و کثرت، هدایت، و تحلیل عرفانی داستان ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام میپردازد. متن پیشرو، با ساختاری منظم و علمی، مفاهیم را در قالبی منسجم ارائه میدهد و با بهرهگیری از تمثیلات فاخر و استدلالهای دقیق، خواننده را به ژرفای حکمت ادرسی رهنمون میسازد. آیات قرآن کریم، چونان چراغهایی روشنگر، با ترجمهای دقیق و فونت “Traditional Arabic” در متن گنجانده شدهاند تا زیبایی و عمق کلام الهی را نمایان کنند.
بخش اول: وحدت و کثرت در عرفان نظری
مفهوم وحدت و کثرت در نگاه عرفانی
در عرفان نظری ابنعربی، وحدت و کثرت، چونان دو بال پرندهای هستند که سالک را به سوی حقیقت متعالی پرواز میدهند. استاد فرزانه قدسسره، با استناد به آیه شریفه فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى (صافات: ۱۰۲) – «پس بنگر چه به نظرت میآید» – سالک طریق حق را به تأمل در وحدت و کثرت، بهصورت جمع و فرادی، دعوت میکنند. وحدت، چون چهره واحد ذات الهی، و کثرت، چون ظهورات اعداد و مظاهر خلقی، در این دیدگاه مکمل یکدیگرند. وحدت، به ذات الهی اشاره دارد که یگانه و بیهمتاست، و کثرت، به تجلیات آن ذات در قالب خلق، که چونان آینههایی، نور حق را بازمیتابانند.
استاد فرزانه قدسسره میفرمایند: «وحدت، واحد است و کثرت، ظهورات و اعداد». این سخن، چونان کلیدی است که قفل معرفت را میگشاید و نشان میدهد که وحدت، بدون کثرت، و کثرت، بدون وحدت، ناقص است. وحدت، چون ریشه درخت وجود، و کثرت، چون شاخههای آن، در هم تنیدهاند و جدایی آنها، به نقص در فهم حقیقت منجر میشود.
| درنگ: وحدت، به ذات یگانه الهی، و کثرت، به ظهورات خلقی اشاره دارد که در عرفان نظری، مکمل یکدیگرند و جدایی آنها، فهم حقیقت را ناقص میسازد. |
نقد تقسیمبندی رایج توحید
استاد فرزانه قدسسره، با دقتی عالمانه، به نقد تقسیمبندی رایج توحید میپردازند که آن را به چهار قسم تقسیم میکند: ۱) رؤیت وحدت بدون کثرت (حق بدون خلق)، ۲) رؤیت کثرت بدون وحدت (خلق بدون حق)، ۳) رؤیت وحدت در کثرت، ۴) رؤیت کثرت در وحدت. ایشان میفرمایند: «این تقسیمبندی، با مقتضای تحقیق عرفانی سازگار نیست». رؤیت حق بدون خلق، به معنای نادیده گرفتن ظهورات و آثار الهی است که نه تنها توحید نیست، بلکه به نقص در فهم حقیقت منجر میشود. استاد تأکید میکنند: «حق بدون خلق، چون واحدی بدون اعداد، قابل رؤیت نیست؛ زیرا وحدت، در ظهورات کثرت متجلی میشود».
این نقد، چونان تیغی برنده، شبهه جدایی حق و خلق را میزند. در عرفان نظری، خلق، مظهر حق است و نادیده گرفتن آن، به معنای نادیده گرفتن صفات و افعال الهی است. اگر کسی ادعا کند که حق را بدون خلق میبیند، در واقع حق را ناقص میبیند، چرا که حق، جز در آینه ظهوراتش، متجلی نمیشود. از سوی دیگر، رؤیت خلق بدون حق، به شرك یا کفر میانجامد، زیرا خلق، بدون اتصال به حق، فاقد حقیقت است.
| درنگ: رؤیت حق بدون خلق، توحید نیست، بلکه نقص در فهم حقیقت است؛ توحید واقعی، در قوت یافتن جهت وحدت و کثرت بهصورت توأمان است. |
جمعبندی بخش اول
بخش نخست، به تبیین مفهوم وحدت و کثرت در عرفان نظری و نقد تقسیمبندی رایج توحید پرداخت. وحدت و کثرت، چونان دو روی یک سکه، مکمل یکدیگرند و جدایی آنها، به نقص در فهم حقیقت منجر میشود. نقد استاد فرزانه قدسسره بر تقسیمبندی رایج توحید، بر این نکته تأکید دارد که حق، جز در ظهورات خلقی، متجلی نمیشود و توحید واقعی، در رؤیت توأمان حق و خلق است. این دیدگاه، راه را برای فهم عمیقتر رابطه میان حق و خلق هموار میسازد.
بخش دوم: هدایت و ایصال در سلوک عرفانی
هدایت: ارائه طریق یا ایصال به مطلوب
هدایت، چونان نوری است که سالک را در مسیر حقیقت رهنمون میسازد. استاد فرزانه قدسسره، هدایت را به دو نوع تقسیم میکنند: ارائه طریق (نشان دادن راه) و ایصال به مطلوب (رساندن به مقصد). در ارائه طریق، مرشد تنها مسیر را نشان میدهد و سالک را به حال خود وا میگذارد، اما در ایصال به مطلوب، مراد چونان پدری مهربان، دست سالک را میگیرد و او را به مقصد میرساند. ایشان میفرمایند: «در هدایت انبیا و اولیای الهی، ایصال به مطلوب مطرح است که مستلزم همراهی و دستگیری سالک است».
این تمایز، نشاندهنده تفاوت بنیادین میان ارشاد ظاهری و هدایت باطنی است. در ارائه طریق، مرشد میگوید: «راه این است، برو»، اما در ایصال، مراد میفرماید: «تعال، بیا، همراه من بیا». این همراهی، چونان نسیمی است که سالک را از گمراهی به سوی مقصد الهی رهنمون میسازد.
| درنگ: هدایت در سلوک عرفانی، به ایصال به مطلوب وابسته است که مستلزم همراهی و دستگیری مراد از سالک است. |
ایصال تکوینی و تشریعی
استاد فرزانه قدسسره، ایصال را به دو نوع تکوینی و تشریعی تقسیم میکنند. ایصال تکوینی، مختص اولیای معصوم است که به دلیل اتصال مستقیم به فیض الهی، قادر به رساندن سالک به مقصد هستند. این نوع ایصال، چونان جریانی زلال از سرچشمه عصمت، سالک را به سوی حق هدایت میکند. ایصال تشریعی، به فقیهانی محدود است که در حد انطباق با عصمت عمل میکنند و اطاعت از آنها، مقید به این انطباق است. ایشان با استناد به آیه شریفه أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (نساء: ۵۹) – «خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیالامر از خودتان را اطاعت کنید» – میفرمایند: «اطاعت از خدا و رسول، مطلق است، زیرا عصمت دارند؛ اطاعت از اولیالامر نیز، در صورت عصمت، مطلق است».
این تبیین، نشاندهنده نقش محوری عصمت در هدایت الهی است. اولیای معصوم، چونان ستارگان آسمان معرفت، با فیض الهی، سالک را به مقصد میرسانند، در حالی که فقیهان، بهعنوان ترجمان احکام، نقش واسطهای دارند و اطاعت از آنها، مشروط به انطباق با عصمت است.
| درنگ: ایصال تکوینی، مختص اولیای معصوم است که با عصمت، سالک را به حق میرسانند؛ ایصال تشریعی، به فقیهان در حد انطباق با عصمت محدود است. |
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به تبیین مفهوم هدایت و تمایز میان ارائه طریق و ایصال به مطلوب پرداخت. هدایت در سلوک عرفانی، به ایصال به مطلوب وابسته است که اولیای معصوم، با فیض الهی، آن را به انجام میرسانند. ایصال تشریعی، به فقیهان در حد انطباق با عصمت محدود است و اطاعت از آنها، مقید به این انطباق است. این دیدگاه، بر اهمیت عصمت در هدایت و نقش محوری اولیای الهی تأکید دارد.
بخش سوم: داستان ابراهیم و اسماعیل: وحدت و کثرت
ابراهیم و اسماعیل: نماد وحدت و کثرت
داستان ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام، چونان آینهای است که رابطه وحدت و کثرت را در عرفان نظری بازمیتاباند. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند: «ابراهیم، چون واحد، و اسماعیل، چون ظهور او، نمایانگر وحدت و کثرتاند». والد، بهعنوان ریشه وحدت، و ولد، بهعنوان شاخههای کثرت، نشاندهنده تجلی حق در خلقاند. این داستان، نه تنها رابطه میان حق و خلق را نشان میدهد، بلکه به ایصال در هدایت نیز اشاره دارد، چرا که ابراهیم، چونان مرادی واصل، اسماعیل را به سوی حقیقت هدایت میکند.
این دیدگاه، داستان ابراهیم و اسماعیل را به مثابه تمثیلی عرفانی از وحدت وجود میداند. ابراهیم، چونان ذات یگانه، و اسماعیل، چونان مظهر آن ذات، در هم تنیدهاند و جدایی آنها، به نقص در فهم حقیقت منجر میشود.
| درنگ: ابراهیم، بهعنوان واحد، و اسماعیل، بهعنوان ظهور او، نماد وحدت و کثرتاند که رابطه حق و خلق را در عرفان نظری نشان میدهند. |
ابراهیم: شیخ الانبیا و توحید ابراهیمی
استاد فرزانه قدسسره، ابراهیم علیهالسلام را بهعنوان شیخ الانبیا و پیشوای توحید معرفی میکنند. ایشان میفرمایند: «ابراهیم، افضل انبیا در توحید است و دین او در اصول، نسخناپذیر است». توحید ابراهیمی، چونان بنیانی استوار، اساس دین اسلام را تشکیل میدهد و هیچگاه در اصول خود تغییر نیافته است. این مقام، ابراهیم را بهعنوان الگوی انسان کامل و مظهر تسلیم در برابر امر الهی معرفی میکند.
در عرفان اسلامی، ابراهیم علیهالسلام، به دلیل مقام خلت و حلم، چونان قلهای است که سالکان را به سوی توحید رهنمون میسازد. این مقام، نه تنها در قرآن کریم، بلکه در عرفان نظری نیز برجسته است.
| درنگ: ابراهیم، بهعنوان شیخ الانبیا، پیشوای توحید است و توحید ابراهیمی، بنیان نسخناپذیر دین اسلام است. |
دعای ابراهیم برای فرزند صالح
استاد فرزانه قدسسره، با استناد به آیه شریفه رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ (صافات: ۱۰۰) – «پروردگارا، به من از شایستگان ببخش» – به دعای ابراهیم برای فرزند صالح اشاره میکنند. این دعا، چونان گواهی بر ظرفیت وجودی ابراهیم برای دریافت فیض الهی است. خداوند، در پاسخ، به او بشارت غلامی حلیم میدهد: فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ (صافات: ۱۰۱) – «پس او را به پسری بردبار بشارت دادیم».
این بشارت، نه تنها به صلاحیت فرزند، بلکه به حلم او اشاره دارد که صفتی بیمانند در قرآن کریم است. حلم، چونان گوهری است که در وجود ابراهیم و اسماعیل درخشیده و آنها را بهعنوان الگوهای تسلیم و بردباری معرفی میکند.
| درنگ: دعای ابراهیم برای فرزند صالح و بشارت به غلام حلیم، نشاندهنده ظرفیت وجودی او برای دریافت فیض الهی و اهمیت حلم در سلوک است. |
حلم ابراهیم و اسماعیل
استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که صفت حلم، منحصراً به ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام در قرآن کریم نسبت داده شده است. ایشان میفرمایند: «حلم اسماعیل، ذاتی و چکیده است، در حالی که حلم ابراهیم، از طریق ریاضت حاصل شده است». این تمایز، چونان خطی روشن، تفاوت مراتب وجودی این دو را نشان میدهد. اسماعیل، چونان چکیزهای از حلم، از بدو وجود حلیم است، اما ابراهیم، با ریاضت و سلوک، به این مقام رسیده است.
این دیدگاه، نشاندهنده برتری اسماعیل در حلم ذاتی است، چنانکه سهراب، در سلحشوری، از رستم پیشی میگیرد. حلم، چونان سپری است که سالک را در برابر سختیهای سلوک محافظت میکند و این دو پیامبر را بهعنوان الگوهای انسان کامل برجسته میسازد.
| درنگ: حلم اسماعیل، ذاتی و چکیده، و حلم ابراهیم، از طریق ریاضت حاصل شده است، که نشاندهنده تفاوت مراتب وجودی آنهاست. |
تسلیم ابراهیم و اسماعیل
استاد فرزانه قدسسره، با استناد به آیه شریفه فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ (صافات: ۱۰۳) – «پس هنگامی که هر دو تسلیم شدند و او را به پیشانی بر زمین نهاد» – به تسلیم کامل ابراهیم و اسماعیل در برابر امر الهی اشاره میکنند. این تسلیم، چونان اوج سلوک عرفانی، نشاندهنده فنای کامل در اراده الهی است. اسماعیل، با گفتار يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ (صافات: ۱۰۲) – «ای پدر، آنچه را که امر شدهای انجام بده، اگر خدا بخواهد مرا از صابران خواهی یافت»، ایمان و صبر خود را نشان میدهد.
این تسلیم، چونان دریچهای است که سالک را به اقیانوس وحدت وجود راه میدهد. ابراهیم، با قرار دادن سر اسماعیل بر خاک، و اسماعیل، با پذیرش این امر، نمونهای بیمانند از توحید عملی و ایمان کامل به خداوند ارائه میدهند.
| درنگ: تسلیم کامل ابراهیم و اسماعیل در برابر امر الهی، اوج توحید عملی و فنای در اراده الهی است. |
فدیه ذبح عظیم
استاد فرزانه قدسسره، با استناد به آیه شریفه وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ (صافات: ۱۰۷) – «و او را به قربانی بزرگی بازخرید کردیم» – به فدیه ذبح عظیم اشاره میکنند. این فدیه، چونان نشانهای از رحمت الهی، اسماعیل را از ذبح نجات داد و گوسفندی عظیم را جایگزین او کرد. ایشان میفرمایند: «ذبح عظیم، به عظمت قربانی اشاره دارد که در کربلا به اوج خود میرسد».
این فدیه، نه تنها رحمت الهی را نشان میدهد، بلکه بهعنوان نمادی از قربانی نفس و تسلیم کامل در برابر امر الهی تفسیر میشود. استاد تأکید میکنند که این مفهوم، در واقعه کربلا، با شهادت امام حسین علیهالسلام، به کمال میرسد.
| درنگ: فدیه ذبح عظیم، نشانه رحمت الهی و نمادی از قربانی نفس است که در کربلا به اوج خود میرسد. |
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به تحلیل داستان ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام بهعنوان نماد وحدت و کثرت پرداخت. ابراهیم، بهعنوان شیخ الانبیا، و اسماعیل، بهعنوان مظهر او، رابطه حق و خلق را در عرفان نظری نشان میدهند. دعای ابراهیم برای فرزند صالح، حلم ذاتی اسماعیل، و تسلیم کامل هر دو در برابر امر الهی، اوج توحید عملی را نمایان میسازد. فدیه ذبح عظیم، چونان نشانهای از رحمت الهی، این داستان را به کربلا پیوند میدهد که اوج قربانی و شهادت است.
بخش چهارم: کربلا و تکامل داستان ابراهیم و اسماعیل
مقایسه کربلا و داستان ابراهیم و اسماعیل
استاد فرزانه قدسسره، واقعه کربلا را بهعنوان تکامل داستان ابراهیم و اسماعیل معرفی میکنند. ایشان میفرمایند: «در داستان ابراهیم، تیغ کشیده شد، اما جمع شد و فدیهای جایگزین شد؛ اما در کربلا، تیغ کشیده شد و جمع نشد». این تفاوت، چونان خطی روشن، عظمت شهادت در کربلا را نشان میدهد. کربلا، چونان دانشگاهی عرفانی و روانشناختی، مفاهیم تسلیم، شهادت، و ایثار را به اوج خود میرساند.
این دیدگاه، کربلا را نه تنها ادامه داستان ابراهیم و اسماعیل، بلکه کمال آن میداند. شهادت امام حسین علیهالسلام، چونان قلهای است که تمام لایههای عصمت انبیا را در خود متجلی میسازد و عرفان حقیقی را با خون و ایثار پیوند میدهد.
| درنگ: کربلا، تکامل داستان ابراهیم و اسماعیل است؛ تیغ در کربلا کشیده شد و جمع نشد، که نشاندهنده اوج شهادت و ایثار است. |
نقد اهمال در فهم حقایق قرآنی
استاد فرزانه قدسسره، با دقتی عالمانه، به اهمال در فهم حقایق قرآن کریم انتقاد میکنند. ایشان میفرمایند: «آیات قرآن کریم، دارای خون و روحاند، اما برخی آنها را به مفاهیمی سطحی و بیروح، چون گل پلاستیکی، تبدیل میکنند». این نقد، چونان زنگ بیداری است که از سطحینگری در فهم قرآن کریم برحذر میدارد. قرآن کریم، چونان جریانی زلال، نیازمند بصیرت و معرفت عمیق است تا حقایق آن آشکار شود.
این انتقاد، به ضرورت فهم عرفانی و عمیق آیات اشاره دارد. استاد تأکید میکنند که آیات، دارای ریتم و موسیقی خاصی هستند که تنها با بصیرت عرفانی قابل درک است و این ریتم، در داستان ابراهیم و اسماعیل، بهصورت وحدت، کثرت، و تسلیم متجلی شده است.
| درنگ: آیات قرآن کریم، دارای روح و خوناند و فهم آنها نیازمند بصیرت عرفانی است، نه تبدیل به مفاهیم سطحی و بیروح. |
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به مقایسه کربلا با داستان ابراهیم و اسماعیل و نقد اهمال در فهم حقایق قرآنی پرداخت. کربلا، چونان تکامل داستان ابراهیم و اسماعیل، اوج شهادت و ایثار را نشان میدهد. نقد استاد فرزانه قدسسره، بر ضرورت فهم عمیق و عرفانی قرآن کریم تأکید دارد که دارای روح و ریتم است و نباید به مفاهیم سطحی تقلیل یابد.
بخش پنجم: عرفان حقیقی و نقد عرفان کاذب
عرفان حقیقی: خون و شهادت
استاد فرزانه قدسسره، عرفان حقیقی را با خون و شهادت پیوند میدهند. ایشان میفرمایند: «عرفان حقیقی، با خون و شهادت همراه است، نه با مراسم سطحی چون خوردن کشمشپلو در خانقاه». عرفان، چونان جریانی خروشان، حلم عملی و گذشتن از نفس است که در انبیا و اولیا متجلی شده است. این دیدگاه، عرفان را از آیینهای ظاهری و بیروح جدا میسازد و آن را به فنای در حق و تسلیم در برابر اراده الهی پیوند میدهد.
استاد تأکید میکنند که عرفان حقیقی، در شهادت و ایثار اولیای الهی، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، درخشیده است. این عرفان، نه در خانقاههای بیروح، بلکه در محراب خون و شهادت یافت میشود.
| درنگ: عرفان حقیقی، با خون و شهادت همراه است و در فنای در حق و تسلیم عملی متجلی میشود، نه در مراسم سطحی و بیروح. |
مظلومیت اولیای الهی
استاد فرزانه قدسسره، به مظلومیت اولیای الهی، بهویژه حضرت علی علیهالسلام، اشاره میکنند و میفرمایند: «شناخت ما از اولیای الهی، سطحی و ناقص است». ایشان انتقاد میکنند که برخی، اولیا را به صفات ظاهری، چون مقنی بودن، تقلیل میدهند، در حالی که آنها مظهر کمالات الهیاند. حضرت علی علیهالسلام، چونان اقیانوسی بیکران، مظهر اسماء الهی است و فهم او، نیازمند معرفت والاست.
این نقد، چونان آینهای است که کاستیهای فهم ما از اولیا را نشان میدهد. استاد تأکید میکنند که معرفت اولیای الهی، چونان نردبانی است که سالک را به سوی حقیقت متعالی هدایت میکند.
| درنگ: اولیای الهی، مظهر کمالات الهیاند و فهم آنها، نیازمند معرفت والاست، نه تقلیل به صفات ظاهری. |
ریتم و موسیقی آیات قرآنی
استاد فرزانه قدسسره، آیات قرآن کریم را دارای ریتم و موسیقی خاصی میدانند که چونان خونی جاری، روح و حیات دارند. ایشان میفرمایند: «آیات، دارای نتی هستند که با بصیرت عرفانی درک میشود». این ریتم، در داستان ابراهیم و اسماعیل، بهصورت وحدت، کثرت، و تسلیم متجلی شده است. این دیدگاه، قرآن کریم را نه تنها کلامی الهی، بلکه جریانی زنده و پویا میداند که با قلب سالک سخن میگوید.
این تبیین، چونان دریچهای است که زیبایی باطنی قرآن کریم را آشکار میسازد. آیات، چونان نغمههایی الهی، سالک را به سوی حقیقت رهنمون میکنند.
| درنگ: آیات قرآن کریم، دارای ریتم و موسیقی خاصی هستند که با بصیرت عرفانی درک میشود و روح و حیات دارند. |
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، به تبیین عرفان حقیقی، مظلومیت اولیای الهی، و ریتم آیات قرآن کریم پرداخت. عرفان حقیقی، با خون و شهادت پیوند دارد و اولیای الهی، مظهر کمالات الهیاند که فهم آنها نیازمند معرفت است. آیات قرآن کریم، با ریتم و موسیقی خاص خود، چونان جریانی زنده، سالک را به سوی حقیقت هدایت میکنند.
نتیجهگیری
شرح فص ادرسی در حکمت ادرسی، چونان سفری عمیق در اقیانوس معرفت عرفانی است که رابطه میان حق و خلق را از منظر وحدت و کثرت تبیین میکند. وحدت و کثرت، چونان دو بال، سالک را به سوی حقیقت متعالی پرواز میدهند و توحید واقعی، در رؤیت توأمان آنهاست. هدایت، به ایصال به مطلوب وابسته است که اولیای معصوم، با عصمت و فیض الهی، آن را به انجام میرسانند. داستان ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام، بهعنوان نماد وحدت و کثرت، تسلیم و حلم را نشان میدهد و در کربلا، به اوج خود میرسد. نقد اهمال در فهم حقایق قرآن کریم و تأکید بر عرفان حقیقی، بر ضرورت معرفت عمیق و بصیرت عرفانی تأکید دارد. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، راه را برای پژوهشگران و جویندگان حقیقت در مسیر فهم حکمت ادرسی هموار میسازد.
| با نظارت صادق خادمی |