متن درس
تأملات عرفانی در فصوص الحکم: کاوش در فص ادریسی و ابراهیمی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسات سیصد و هشتاد و یک و چهارصد و چهار)
مقدمه
اثر جاودانه ابنعربی، فصوص الحکم، چون گوهری درخشان در آسمان عرفان نظری میدرخشد و هر فص آن، دریچهای است به سوی فهم ژرفای حقیقت الهی و نسبت آن با مظاهر خلقی. فص ادریسی و فص ابراهیمی، دو بخش برجسته از این اثر، به ترتیب به مقامات معنوی حضرت ادریس و حضرت ابراهیم علیهماالسلام میپردازند و مفاهیم عمیقی چون ظهور حق، تخلل، حصر، و خلت را کاوش میکنند. این نوشتار، بر اساس درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسات سیصد و هشتاد و یک و چهارصد و چهار، به تبیین این دو فص با رویکردی علمی، دانشگاهی و عرفانی پرداخته است. با بهرهگیری از تمثیلات فاخر، استدلالهای منسجم، و نقدهای روشنگرانه، این متن تلاش دارد تا مفاهیم پیچیده عرفانی را برای پژوهشگران و مخاطبان متخصص روشن سازد، در حالی که وفاداری به مبانی شرعی، عقلی و شهودی را حفظ میکند. ساختار این نوشتار، با تقسیمبندی دقیق و ارائه نکات کلیدی در کادرهای متمایز، به گونهای طراحی شده که خواننده را به سفری عمیق در معرفت عرفانی رهنمون میسازد.
بخش یکم: کاوش در فص ادریسی: تأمل در ذات و صفات الهی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه سیصد و هشتاد و یک)
تبیین مفهوم ظهور و تقید در عبارت «هُوَ لَا هُوَ أَنْتَ لَا أَنْتَ»
فص ادریسی، با تمرکز بر عبارت «هُوَ لَا هُوَ أَنْتَ لَا أَنْتَ»، به کاوش در رابطه میان ذات و صفات الهی میپردازد. این عبارت، چون آینهای است که نور حقیقت را بازمیتاباند؛ مظهر، به اعتبار ظهور حق، «هُوَ» (اوست) و به اعتبار تقید خود، «لَا هُوَ» (او نیست). این بیان، وحدت وجود را با حفظ تمایز میان مطلق (حق) و مقید (مظهر) تبیین میکند. ابنعربی با بهرهگیری از مفهوم «حمل مواطات»، نشان میدهد که مظهر، به اعتبار ظهور حق، «هُوَ هُوَ» است، اما به سبب محدودیتهایش، «هُوَ لَا هُوَ». این تمایز، مانند جداسازی نور از آینهای است که آن را منعکس میکند، اما خود نور نیست.
درنگ: عبارت «هُوَ لَا هُوَ أَنْتَ لَا أَنْتَ» به ظهور حق در مظاهر اشاره دارد، اما تمایز میان مطلق و مقید را حفظ میکند، که گواهی بر وحدت وجود در عرفان ابنعربی است.
سعه اسماء و صفات الهی
بحث سعه اسماء و صفات الهی، یکی از بنیادیترین مسائل در عرفان و کلام اسلامی است، که چون درختی تنومند، ریشه در فهم توحید دارد و شاخههای آن، منظرهای گوناگون به حقیقت بیکران الهی میگشاید. فرق اسلامی در این باب به سه دیدگاه اصلی تقسیم میشوند:
- معتزله: این گروه، خداوند را فاقد صفات میدانند، اما مدعیاند که او کار صفات (مانند علم و قدرت) را انجام میدهد. این دیدگاه، مانند انکار رنگهای رنگینکمان در نور سفید است، که به تناقض منطقی میانجامد.
- اهل سنت: این گروه، صفات را زائد و لازم بر ذات میانگارند، گویی ذات الهی ظرفی است که صفات به آن افزوده شدهاند. استاد فرزانه قدسسره این تصور را به قوطیای تشبیه میکنند که سنگهایی در آن تکان میخورند و صدا میدهند، که نارسایی این دیدگاه را آشکار میسازد.
- شیعه: شیعه معتقد است صفات الهی عین ذاتاند، اما تبیین این عینیت نیازمند ژرفنگری است. این دیدگاه، مانند وحدت نور و رنگهای آن در یک حقیقت است، که هم وحدت را حفظ میکند و هم کثرت را تبیین مینماید.
درنگ: دیدگاه شیعه مبنی بر عینیت صفات با ذات، وحدت حقیقت الهی را حفظ میکند، اما تبیین دقیق این عینیت، چالشی عمیق در الهیات اسلامی است.
نقد آرای کلامی
استاد فرزانه قدسسره دیدگاه معتزله را به دلیل تناقض با اصل عقلی «فاقد شیء لا یعطی» (کسی که چیزی ندارد، نمیتواند آن را بدهد) باطل میدانند. این دیدگاه، مانند آینهای است که بدون نور، بازتاب نور دهد. همچنین، دیدگاه اهل سنت، که صفات را زائد بر ذات میداند، به تشبیهی ناپسند میانجامد، زیرا ذات را فاقد کمالات فرض میکند. برخی از اهل سنت، برای اجتناب از تعدد قدما، صفات را حادث دانستهاند، که این نیز نادرست است، زیرا ذات بیصفات را بیمعنا میسازد. این تصور، مانند چوب خشکی است که حتی به کار هیزم نمیآید.
دیدگاه شیعه، با تأکید بر عینیت صفات با ذات، نیازمند تبیینی دقیق است. استاد فرزانه قدسسره هشدار میدهند که بسنده کردن به عبارت «عین ذات» کافی نیست، زیرا تبیین چگونگی عینیت هزار صفت با یک حقیقت، مانند قالی بزرگی است که از آب درنمیآید.
درنگ: دیدگاه شیعه مبنی بر عینیت صفات با ذات، نیازمند تبیینی عمیق و علمی است تا از سادهانگاری و ابهام پرهیز شود.
جمع اضداد و نقد آن
ابنعربی با استناد به ابوسعید خراز، خداوند را جامع اضداد معرفی میکند، چنانکه در قرآن کریم آمده است:
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ
(اوست اول و آخر و آشکار و نهان). این دیدگاه، مانند اقیانوسی است که امواج متضاد را در خود جمع میکند. با این حال، استاد فرزانه قدسسره جمع اضداد را به دلیل ناسازگاری با توحید رد میکنند، زیرا توحید اقتضا میکند که «لَيْسَ فِي الدَّارِ غَيْرُهُ» (در خانه جز او کسی نیست). اضداد متفرع بر تعدد است، و در توحید، تعددی وجود ندارد. این نقد، مانند نوری است که تاریکی ابهام را میزداید.
برخی شارحان، فراتر از جمع اضداد، به جمع نقایض (وجود و عدم) اشاره کردهاند، که استاد فرزانه قدسسره آن را محال میدانند، زیرا عدم نمیتواند با وجود یکی شود. این ادعا، مانند تلاش برای آشتی دادن نور و تاریکی است که ذاتاً ناسازگارند.
درنگ: ادعای جمع اضداد و نقایض با توحید و عقل ناسازگار است، زیرا توحید تعدد را نفی میکند و جمع نقایض محال است.
نقش عقل و شرع در عرفان
عرفان معتبر بر دو اصل استوار است: نخست، عدم تعارض با عقل، شرع و شهود؛ دوم، ضرورت تبیین دقیق و قابلفهم ادعاها. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که عرفان نمیتواند خلاف عقل باشد، زیرا عقل، موهبت الهی و ابزار اصلی فهم حقیقت است. این اصل، مانند ستونی است که بنای عرفان را استوار میسازد. تخطئه عقل در عرفان ناپسند است، زیرا عقل، همراه با شرع و شهود، سه رکن اساسی عرفان شیعی را تشکیل میدهد.
کلام امام سجاد علیهالسلام: «اوست اول بدون اولی پیش از او و آخر بدون آخری پس از او»، به وحدت ذات و صفات اشاره دارد. این کلام، مانند گوهری است که در ژرفای اقیانوس معرفت نهفته و فهم آن نیازمند شهود و عقل است.
درنگ: عرفان معتبر باید با عقل، شرع و شهود سازگار باشد و ادعاهای غیرمستند و خلاف عقل را نمیتوان پذیرفت.
نقد فرهنگ شیعی و جایگاه عرفا
استاد فرزانه قدسسره با تأسف خاطرنشان میکنند که فرهنگ شیعی، برخلاف برخی سنتهای دیگر که چهرههای خود را حفظ میکنند، گاه به تخریب عرفای خود، مانند حاجی سبزواری، میپردازد. این رفتار، مانند کندن ریشههای درختی تنومند است که میتواند سایهسار معرفت باشد. داستان دیدار ناصرالدین شاه با حاجی سبزواری، که با تواضع و بیاعتنایی به مقام شاهی همراه بود، مانند آینهای است که عظمت روحی عارفان را بازمیتاباند.
درنگ: بیتوجهی به عرفای شیعه و تخریب چهرههای معنوی، مانند حاجی سبزواری، به کاهش اعتبار علمی و معنوی شیعه میانجامد.
جمعبندی بخش یکم
فص ادریسی، با کاوش در مفاهیم ظهور، تقید، و سعه اسماء و صفات الهی، دریچهای به سوی فهم وحدت وجود و رابطه حق و خلق میگشاید. نقد آرای کلامی معتزله و اهل سنت، تأکید بر دیدگاه شیعی مبنی بر عینیت صفات با ذات، و رد جمع اضداد و نقایض، از محورهای اصلی این بخش است. استاد فرزانه قدسسره با تکیه بر عقل، شرع و شهود، بر ضرورت استناد به منابع معتبر و پرهیز از پذیرش غیرمستند تأکید میورزند. این بخش، مانند نقشهای است که پژوهشگران را به سوی ژرفای معرفت عرفانی رهنمون میشود.
بخش دوم: کاوش در فص ابراهیمی: تأمل در خلت و تخلل
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه چهارصد و چهار)
مفهوم خلت و تخلل در مقام ابراهیمی
فص ابراهیمی، با تمرکز بر مقام خلت حضرت ابراهیم علیهالسلام، به تبیین مفهوم تخلل و حصر میپردازد. ابنعربی در این فص میفرماید: «قَدْ تَخَلَّلَتْ مَسْلَكَ الرُّوحِ مِنِّي وَبِهِ سُمِّيَ الْخَلِيلُ خَلِيلًا أَيْ سُمِّيَ الْخَلِيلُ خَلِيلًا لِتَخَلُّلِهِ كَمَا يُسَمَّى الْخَمْرُ خَمْرًا لِتَخْمِيرِهِ الْعَقْلَ وَالْعَقْلُ عَقْلًا لِتَقْيِيدِهِ وَضَبْطِهِ الْأَشْيَاءَ وَتَخَلُّلُهُ عِبَارَةٌ عَنْ سَرَيَانِهِ فِي الْمَظَاهِرِ الْإِلَهِيَّةِ وَالصِّفَاتِ الرَّبُوبِيَّةِ». تخلل، به معنای سرایان حب ابراهیم در مظاهر الهی و صفات ربوبی است، مانند شرابی که عقل را تخمیر میکند و عقل که اشیا را مقید میسازد. این مفهوم، با آیه
وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا
(و خدا ابراهیم را به دوستی خود برگزید) همخوانی دارد.
تخلل، نفوذ حب ابراهیم در مظاهر الهی است و حصر، تمامیت این سرایان را نشان میدهد. این دو مفهوم، مانند دو بال پرندهای هستند که او را به سوی حقیقت بیکران الهی پرواز میدهند. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که تخلل، معنای حقیقی دارد و نه مجاز، زیرا هر لفظی برای روح معانی خود وضع شده است.
درنگ: تخلل و حصر در مقام ابراهیمی، به سرایان و تمامیت حب در مظاهر الهی اشاره دارند، که معنای حقیقی آنها بر اساس اصالت معانی در عرفان ابنعربی تبیین میشود.
نقد دیدگاه مجاز بودن تخلل
برخی شارحان، تخلل را در باب حب و مظاهر الهی مجاز دانستهاند، اما استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را رد میکنند. اینان، ریشه در مباحث کلامی و اصولی ضعیف دارند که کلمات قرآنی را به مجاز تفسیر میکنند. استاد تأکید دارند که تخلل، حقیقتی عرفانی است و مانند نوری است که در همه مظاهر ساری میشود، نه سایهای مجازی که از حقیقت تهی باشد.
نقد جعلیات و تعصبات مذهبی
استاد فرزانه قدسسره به شدت حدیثی را که ادعا میکند پیامبر صلیاللهعلیهوآله پنج روز پیش از وفاتشان فرمودهاند با هیچکس جز ابوبکر خویشاوندی ندارند، نقد میکنند. این حدیث، مانند درختی بیریشه است که به دلیل تعصبات خشک، جعلی و بیاساس است. استاد چهار معیار صدور، وجه صدور، دلالت، و غایت دلالت را برای ارزیابی احادیث مطرح میکنند و این حدیث را فاقد اعتبار میدانند. این نقد، مانند مشعلی است که تاریکی جعلیات را روشن میسازد.
این حدیث، با شخصیت رحمة للعالمین پیامبر صلیاللهعلیهوآله، که در قرآن کریم آمده است:
وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ
(و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم)، منافات دارد. همچنین، با حدیث ثقلین («من در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم: کتاب خدا و عترتم») ناسازگار است.
درنگ: نقد جعلیات و تعصبات مذهبی، بر ضرورت استناد به احادیث معتبر و پرهیز از پذیرش غیرمستند تأکید دارد، که با شخصیت رحمة للعالمین پیامبر صلیاللهعلیهوآله همخوانی دارد.
روانشناسی عرفانی و اصل وجودی انسان
استاد فرزانه قدسسره اصلی روانشناختی را مطرح میکنند که «ما خلق له» (آنچه برای آن آفریده شده) در وجود انسان باقی میماند. این اصل، با حدیث «خوشبخت در شکم مادر خوشبخت است و بدبخت در شکم مادر بدبخت است» مرتبط است. حتی عارفان ممکن است تحت تأثیر این اصل، سخنان نادرست بگویند. این دیدگاه، مانند ریشهای است که در خاک وجود انسان نهفته و گاه در لحظات خاصی خود را نشان میدهد.
این اصل، با آیه
فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا
(فطرت الهی که مردم را بر آن آفریده است) همخوانی دارد و به تأثیر فطرت در رفتار انسان اشاره میکند.
تأثیرات فرهنگی و اجتماعی
استاد فرزانه قدسسره با اشاره به نمونههایی از تأثیرات فرهنگی و ژنتیکی، نشان میدهند که این عوامل، حتی در افراد تحولیافته، ممکن است در لحظاتی بروز کند. این تحلیل، مانند آینهای است که تأثیر محیط و فطرت را بر ذهنیت انسان بازمیتاباند.
ولایت و فطرت شیعه
با استناد به حدیث «شیعیان ما از فاضل طینت ما آفریده شدهاند»، استاد فرزانه قدسسره معتقدند که حب اهل بیت در فطرت شیعه نهفته است. این حب، مانند گوهری است که حتی در گمراهی، در سویدای وجود شیعه باقی میماند. این دیدگاه، با آیه
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا
(ولی شما تنها خدا و پیامبر او و کسانیاند که ایمان آوردهاند) همخوانی دارد.
درنگ: حب اهل بیت در فطرت شیعه، ریشه در فطرت الهی دارد و حتی در گمراهی، در سویدای وجود باقی میماند.
تفاوت خلت ابراهیمی و خلت محمدی
خلت ابراهیمی از خلت محمدی مستفاد است و تمام انبیا ظهور مقام ختمیاند. این دیدگاه، با آیه
مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ
(محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست، بلکه فرستاده خدا و خاتم پیامبران است) مرتبط است. خلت محمدی، مانند سرچشمهای است که همه انبیا از آن سیراب میشوند.
نقد سادهلوحی در پذیرش احادیث
استاد فرزانه قدسسره از سادهلوحی برخی در پذیرش احادیث بدون بررسی انتقاد میکنند. پذیرش بدون تأمل، مانند خاکی است که بذر جعلیات در آن میروید. استاد بر ضرورت بلوغ دینی و عقلانی تأکید دارند، که مانند کلیدی است که قفل حقیقت را میگشاید.
نقد صحاح سته و نقش ایرانیان
استاد فرزانه قدسسره معتقدند که صحاح سته، عمدتاً توسط ایرانیان تدوین شده و حاوی تعصبات علیه اهل بیت است. این تعصبات، مانند سایهای است که بر نور حقیقت افتاده و به جعل احادیث منجر شده است. این نقد، بر ضرورت بازنگری در متون حدیثی تأکید دارد.
جمعبندی بخش دوم
فص ابراهیمی، با تبیین خلت، تخلل و حصر، به کاوش در مقام معنوی حضرت ابراهیم علیهالسلام میپردازد. نقد جعلیات، تأکید بر اصالت عرفان شیعی، و تبیین تفاوت خلت ابراهیمی و محمدی، از محورهای اصلی این بخش است. استاد فرزانه قدسسره با رد دیدگاههای مجاز و تعصبات مذهبی، بر ضرورت استناد به منابع معتبر و احیای عرفان شیعی تأکید میورزند.
نتیجهگیری
این نوشتار، با بررسی فص ادریسی و ابراهیمی از فصوص الحکم، به تحلیل مفاهیم عمیق عرفانی مانند ظهور، تخلل، حصر، و خلت پرداخت. فص ادریسی، با تمرکز بر وحدت وجود و عینیت صفات با ذات، و فص ابراهیمی، با کاوش در مقام خلت و سرایان حب در مظاهر الهی، دو منظر مکمل به حقیقت الهی ارائه میدهند. نقد آرای کلامی، جعلیات، و تعصبات مذهبی، همراه با تأکید بر عقل، شرع و شهود، چارچوبی علمی و انتقادی برای فهم متون عرفانی فراهم میآورد. این نوشتار، مانند نقشهای است که پژوهشگران را به سوی ژرفای معرفت عرفانی رهنمون میشود و بر ضرورت احیای عرفان شیعی مستقل تأکید میورزد.
با نظارت صادق خادمی