متن درس
فصوص الحکم: تأملی در فص ابراهیمی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۴٠۶)
دیباچه
فص ابراهیمی در فصوص الحکم ابنعربی، چونان دریچهای است که به سوی تأمل در مقام خلیلالله، حضرت ابراهیم علیهالسلام، گشوده میشود. این فص، با تمرکز بر مفهوم خلّت و پیوند وجودی میان حق و خلق، به کاوش در مراتب کمال، ظهور و مظهر، و نسبتهای وجودی میان خاتم و غیرخاتم میپردازد. استاد فرزانه قدسسره، با بیانی ژرف و بصیرتآمیز، این مفاهیم را از منظری عرفانی، فلسفی و کلامی تحلیل کرده و جایگاه حضرت ابراهیم علیهالسلام را در سلسلهمراتب وجودی تبیین نمودهاند. این نوشتار، با هدف بازنمایی تمامی جزئیات درسگفتار، مفاهیم را با شرح و تفصیل کامل، در قالبی علمی و با زبانی متین و وزین ارائه میدهد. تشبیهات و استعارات، چونان مشعلی، راه را برای فهم این معانی عمیق روشن میسازند، و آیات قرآن کریم با فونت Traditional Arabic و ترجمهای دقیق، به غنای متن افزودهاند.
مغایرت و احدیت در مقام ختمی و ابراهیمی
استاد فرزانه قدسسره در تحلیل فص ابراهیمی، به تمایز میان مقام ختمی و غیرختمی از دو منظر مغایرت و احدیت پرداختهاند. این تمایز، چونان تفاوت میان سرچشمه و شاخههای رود، در مراتب ظهور و کمال آشکار میشود، اما در ذات احدیت، همه مظاهر در وحدتی الهی متحدند.
تمایز مقام ختمی و غیرختمی از منظر مغایرت
از منظر مغایرت، مقام ختمی بهعنوان مظهری ذاتی از حق تلقی میشود، درحالیکه مقام ابراهیمی در مرتبهای عرضی قرار دارد. این تمایز، مانند تفاوت میان خورشید و پرتوهای آن است که هرچند از یک منبع نشأت میگیرند، در مراتب ظهور متفاوتاند. مقام ختمی، به دلیل ذاتیت و جامعیت، در مرتبهای اعلی قرار دارد، اما این تفاوت، در ظرف ظهور است، نه در ذات احدیت.
درنگ: مقام ختمی، به دلیل ذاتیت و جامعیت، در مرتبهای اعلی از مقام غیرختمی قرار دارد، اما این تمایز در ظرف ظهور است، نه در ذات احدیت.
احدیت عینی و وحدت مظاهر
از منظر احدیت، همه مظاهر، از جمله حضرت ابراهیم علیهالسلام، در ذات حق متحدند. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که تفاوت میان خاتم و غیرخاتم، تنها در مرتبهی کمال است، نه در اصل وجود. این وحدت، مانند نور خورشید است که در آیینههای متعدد به شکلهای گوناگون تجلی مییابد، اما در اصل، همه آیینهها از یک نور واحد روشن میشوند. ابراهیم علیهالسلام، بهعنوان مظهری از مظاهر کلی حق، در مرتبهای خاص از کمال ظهور یافته، اما در احدیت ذات، با مقام ختمی در وحدت است.
درنگ: در احدیت عینی، همه مظاهر در ذات حق متحدند، و تفاوتها تنها در مراتب ظهور و کمال است.
تراتب انبیا و مراتب وجودی
استاد فرزانه قدسسره با استناد به آیهی شریفهی فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ (سوره بقره، آیه ۲۵۳؛ «برخی از ایشان را بر برخی دیگر برتری دادیم») به تراتب وجودی میان انبیا اشاره کردهاند. هر پیامبری، مظهری از حق است، اما مرتبهی ظهور او متناسب با مقام وجودیاش متفاوت است. این تراتب، مانند سلسلهمراتب نوری است که از یک مشکات واحد ساطع میشود، اما در هر مرتبه، شدت و ضعف متفاوتی دارد.
درنگ: تفاوت میان انبیا، در مراتب ظهور و کمال است، اما در احدیت ذات، همه در وحدت الهی شریکاند.
نقد مغایرت ظاهری
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که مغایرت میان مقام ختمی و غیرختمی، ظاهری و در ظرف ظهور است، نه در ذات. این مغایرت، اساس دقیقی ندارد، زیرا همه مظاهر در احدیت حق متحدند. این دیدگاه، مانند آن است که بگوییم امواج دریا، هرچند در ظاهر متمایزند، در اصل از یک دریا نشأت گرفتهاند. تفاوتها، تنها در شیوهی ظهور و تعین است، نه در ذات واحد.
درنگ: مغایرت میان مقام ختمی و غیرختمی، در ظرف ظهور است و در احدیت ذات، همه مظاهر در وحدت الهی متحدند.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، به تبیین تمایز میان مقام ختمی و غیرختمی از دو منظر مغایرت و احدیت پرداخت. استاد فرزانه قدسسره نشان دادند که این تمایز، در ظرف ظهور و مراتب کمال است، و در احدیت ذات، همه مظاهر در وحدت الهی متحدند. این تبیین، مانند مشعلی است که راه را برای فهم عمیقتر رابطهی میان حق و خلق در بخشهای بعدی روشن میسازد.
خلّت الهی و خلّت خلقی
استاد فرزانه قدسسره مفهوم خلّت را به دو وجه تبیین کردهاند: خلّت حق برای خلق و خلّت خلق برای حق. این دوسویگی، چونان نسیمی است که از جانب دریا به سوی ساحل میوزد و ساحل را در خویش غرق میکند، اما ساحل نیز در پاسخ، موجهایی به سوی دریا میفرستد.
دو وجه خلّت: حق به خلق و خلق به حق
خلّت حق برای خلق، محبت الهی است که سرچشمهی همه محبتهاست، و خلّت خلق برای حق، جلوهای از این محبت الهی در مظهر انسانی، مانند حضرت ابراهیم علیهالسلام، است. محبت ابراهیم علیهالسلام به حق، ظهور خلّت الهی است، و محبت حق به ابراهیم، علت این محبت خلقی است. این رابطه، مانند نوری است که از خورشید ساطع شده و در آیینهای تجلی مییابد، اما آیینه نیز در پاسخ، نور را بازمیتاباند.
درنگ: محبت ابراهیم علیهالسلام به حق، جلوهای از محبت الهی است، و این دوسویگی، منشأ کمالات وجودی، از جمله عصمت، نبوت و امامت، در مظهر انسانی است.
قرب فرائض و نوافل
استاد فرزانه قدسسره با اشاره به حدیث قدسی «ما تقرب إلیّ عبدٌ بشیء أحب إلیّ مما افترضته علیه» (هیچ بندهای به چیزی محبوبتر از انجام واجبات به من نزدیک نمیشود) و «إذا أحببتُه کنتُ سمعه الذی یسمع به وبصره الذی یبصر به» (وقتی او را دوست بدارم، گوش او میشوم که با آن میشنود و چشم او که با آن میبیند)، به تبیین قرب فرائض و نوافل پرداختهاند. قرب فرائض، قرب وجوبی و خلّت الهی است، و قرب نوافل، قرب مظهری و خلّت خلقی را ایجاب میکند. این دو قرب، مانند دو بالاند که سالک را به سوی معرفت و کمال پرواز میدهند. قرب فرائض، چون ریشهای است که درخت وجود را استوار میکند، و قرب نوافل، چون شاخههایی است که به سوی آسمان کمال میبالند.
درنگ: قرب فرائض، قرب وجوبی و خلّت الهی است، و قرب نوافل، قرب مظهری و خلّت خلقی را ایجاب میکند.
تمثیل لون و متلون در خلّت
برای تبیین رابطهی خلّت، استاد فرزانه قدسسره از تمثیل لون (رنگ) و متلون (رنگپذیر) استفاده کردهاند. این تمثیل، برخلاف مكان و متمكن، بیانگر رابطهای غیرمادی و غیرحلولی است. همانگونه که رنگ در جسم رنگپذیر سرایت میکند، بدون آنکه مکانمند باشد، خلّت ابراهیم علیهالسلام در ذات الهی و خلّت الهی در ابراهیم، بهصورت ظهور و مظهر تجلی مییابد. این تمثیل، مانند نقشی است که بر بوم وجود نگاشته میشود، نه آنکه جوهری در ظرف دیگری حلول کند.
درنگ: رابطهی خلّت، مانند سرایت رنگ در رنگپذیر است، نه مانند حلول جسم در جسم. این سرایت، بیانگر ظهور و مظهریت است، نه حلول مادی.
رد حلول و اتحاد مادی
استاد فرزانه قدسسره با نقد مفهوم حلول مادی، تأکید دارند که رابطهی میان حق و خلق، نه از جنس حلول جسمانی، بلکه از جنس ظهور و مظهریت است. حلول و اتحاد مادی، مانند تصور ورود یاقوتی در کوزهی آب، باطل است. این نقد، مانند زنگ بیداری است که سالک را از تصورات مادی و محدود به سوی فهم عمیقتر عرفانی هدایت میکند.
درنگ: رابطهی حق و خلق، نه از جنس حلول مادی، بلکه از جنس ظهور و مظهریت است.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، به بررسی مفهوم خلّت و دوسویگی آن میان حق و خلق پرداخت. استاد فرزانه قدسسره با تبیین قرب فرائض و نوافل و تمثیل لون و متلون، نشان دادند که رابطهی میان حق و خلق، رابطهای ظهوری و غیرحلولی است. این تبیین، مانند پلی است که سالک را از تصورات مادی به سوی فهم عرفانی هدایت میکند.
روح و بدن: ظهور و مظهر
استاد فرزانه قدسسره با تأمل در رابطهی روح و بدن، این پیوند را بهعنوان مصداقی از رابطهی ظهور و مظهریت تحلیل کردهاند. این رابطه، مانند نسیمی است که در شاخسار درخت میپیچد و آن را به رقص درمیآورد، بدون آنکه از آن جدا باشد.
مفهوم روح در شعر عرفانی
استاد فرزانه قدسسره با اشاره به بیت «قد تخلّلت مسلک روح منی / و به سُمّی الخلیل خلیلا»، به تبیین مفهوم روح پرداختهاند. مراد از روح در این بیت، نه صرفاً روح حیوانی، بلکه هر روحی است که با بدن رابطهای وحدتی دارد. این رابطه، مانند نوری است که در آیینه تجلی مییابد، و آیینه نیز در پاسخ، نور را بازمیتاباند.
درنگ: رابطهی روح و بدن، رابطهای ظهوری است، نه سرایت مادی. روح و بدن، در تعاملی متقابل، یکدیگر را میسازند و معنا میبخشند.
نقد سرایت مادی و رد تناسخ
استاد فرزانه قدسسره با نقد مفهوم سرایت مادی، تأکید دارند که روح، نه مانند آبی است که در کوزهای ریخته شود، بلکه مانند نوری است که در آیینهای تجلی مییابد. این نقد، به رد نظریهی تناسخ منجر میشود، که بهباور ایشان، نظریهای استعماری و غیرعلمی است. روح، بدن خود را میسازد و بدن نیز در شکلگیری حالات روح اثر میگذارد. این تعامل، مانند رقص دوگانهی نور و سایه است که هر یک، دیگری را معنا میبخشد.
درنگ: رابطهی روح و بدن، نه از جنس حلول مادی، بلکه از جنس ظهور و مظهریت است، و نظریهی تناسخ، به دلیل ماهیت غیرعلمی و استعماری، مردود است.
تعامل متقابل روح و بدن
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که روح و بدن، مانند جامعه و انسان، در تعاملی متقابلاند. همانگونه که انسان جامعه را میسازد و جامعه انسان را شکل میدهد، روح و بدن نیز یکدیگر را میسازند. این تعامل، مانند آینهای است که نور را بازمیتاباند و نور نیز آیینه را روشن میکند.
درنگ: روح و بدن، در تعاملی متقابل، یکدیگر را میسازند و معنا میبخشند، مانند انسان و جامعه.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، به بررسی رابطهی روح و بدن از منظر عرفانی و فلسفی پرداخت. استاد فرزانه قدسسره با تبیین مفهوم روح در شعر عرفانی و نقد سرایت مادی، نشان دادند که این رابطه، نه از جنس حلول، بلکه از جنس ظهور و مظهریت است. این تبیین، مانند مشعلی است که راه را برای فهم عمیقتر رابطهی میان حق و خلق روشن میسازد.
نقد علم دینی و تبیین معرفت ناب
استاد فرزانه قدسسره با نگاهی نقادانه به علم دینی، بر ضرورت فهم صحیح آن تأکید کردهاند. معرفت ناب، مانند پرندهای است که با بالهای تقوا و اخلاص، به سوی آسمان بیکران الوهیت پرواز میکند.
نقد برداشتهای سطحی از علم دینی
استاد فرزانه قدسسره به نقد برداشتهای سطحی از علم دینی پرداخته و تأکید دارند که علم دینی، اگر بهدرستی فهم نشود، میتواند به جای تعالی، به رخوت و سنگینی روح منجر شود. این نقد، مانند زنگ بیداری است که سالک را از غفلت به سوی معرفت ناب فرا میخواند.
درنگ: علم دینی، اگر بهدرستی فهم نشود، میتواند به سنگینی روح منجر شود. معرفت ناب، روح را سبک و به سوی کمال الهی هدایت میکند.
معرفت ناب و سبکبالی روح
استاد فرزانه قدسسره معرفت ناب را معرفتی میدانند که سالک را از سنگینیهای نفسانی رها کرده و به سوی کمال الهی سوق میدهد. تأثیرات لقمهی حلال و محیط معنوی، در این مسیر نقش کلیدی دارند. این معرفت، مانند نسیمی است که روح را از آلودگیهای نفسانی پاک میکند و به سوی کمال هدایت مینماید.
درنگ: معرفت ناب، روح را از سنگینیهای نفسانی رها کرده و به سوی کمال الهی سوق میدهد.
تأثیر لقمه و محیط بر روح
استاد فرزانه قدسسره با اشاره به آیهی شریفهی فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ (سوره عبس، آیه ۲۴؛ «پس انسان باید به طعام خویش بنگرد») تأکید دارند که لقمهی حلال و محیط معنوی، روح را سبک میکنند، درحالیکه لقمهی حرام یا محیط آلوده، به سنگینی روح منجر میشود. این تأثیر، مانند آبی است که در کوزهای کهنه گوارا میشود، اما در کوزهای نو، بخارآلود و ناپاک میگردد.
درنگ: لقمهی حلال و محیط معنوی، روح را سبک میکنند، درحالیکه لقمهی حرام یا محیط آلوده، به سنگینی روح منجر میشود.
نقد شهوات نفسانی و شیطانی
استاد فرزانه قدسسره با بیانی حکیمانه، به نقد شهوات نفسانی و شیطانی پرداخته و تأکید دارند که این شهوات، بهویژه در سنین بالاتر، روح را از تعالی بازمیدارند. این شهوات، مانند سایهای سنگیناند که بر روح میافتند و آن را از پرواز به سوی کمال بازمیدارند. انسان باید با خودآزمایی، این آلودگیها را شناسایی و از آنها دوری کند.
درنگ: شهوات نفسانی و شیطانی، روح را از تعالی بازمیدارند، و انسان باید با خودآزمایی، از این آلودگیها دوری کند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، به نقد برداشتهای سطحی از علم دینی و تبیین معرفت ناب پرداخت. استاد فرزانه قدسسره با بیانی عمیق، نشان دادند که معرفت حقیقی، روح را از سنگینیهای نفسانی رها کرده و به سوی کمال الهی سوق میدهد. این تبیین، مانند راهنمایی است که سالک را در مسیر معرفت و تقرب به حق هدایت میکند.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با تأمل در فص ابراهیمی فصوص الحکم، به کاوش در مفاهیم عمیق عرفانی، فلسفی و کلامی پرداخت. استاد فرزانه قدسسره با بیانی حکیمانه، رابطهی میان حق و خلق، ظهور و مظهر، و مراتب وجودی را در قالب مفاهیم خلّت، قرب فرائض و نوافل، و رابطهی روح و بدن تشریح کردند. تمایز میان مقام ختمی و غیرختمی، دوسویگی خلّت الهی و خلقی، و رابطهی ظهوری روح و بدن، چونان مشعلی، مسیر سالک را در تاریکیهای نفس روشن میسازد. معرفت ناب، که از لقمهی حلال و محیط معنوی نشأت میگیرد، کلید رهایی از سنگینیهای نفسانی و پرواز به سوی کمال است. این تبیین، مانند نسیمی است که روح را به سوی آسمان بیکران الوهیت هدایت میکند.
با نظارت صادق خادمی