در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 407

متن درس





شرح فصوص الحکم: حکمت مهیمیه در کلمه ابراهیمیه (جلسه ۴۰۷)

شرح فصوص الحکم: حکمت مهیمیه در کلمه ابراهیمیه (جلسه ۴۰۷)

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۴۰۷)

مقدمه

فص حکمت مهیمیه در کلمه ابراهیمیه از کتاب شریف «فصوص الحکم» اثر شیخ اکبر محی‌الدین ابن‌عربی، یکی از فصول کلیدی است که به تبیین مقام والای خلیل‌اللهی حضرت ابراهیم علیه‌السلام و مفهوم عمیق تخلل در ساحت حق و خلق می‌پردازد. این فص، با تمرکز بر رابطه میان وحدت ذاتی حق و ظهورات متکثر خلق، به بررسی چگونگی سرایان حقیقت الهی در وجود ابراهیم و قرب او به حق از طریق تخلل می‌نشیند. استاد فرزانه قدس‌سره در جلسه ۴۰۷، با بیانی ژرف و استناد به آیات قرآن کریم، احادیث نبوی، و تمثیلات عرفانی، به تحلیل این فص پرداخته و مفاهیم پیچیده‌ای چون قرب نوافل و فرائض، وجه تسمیه خلیل، و تفاوت میان تخلل حق در ابراهیم و تخلل ابراهیم در حق را با دقتی بی‌نظیر تشریح کرده‌اند. این شرح، مانند مشکاتی است که نور حقیقت را در ظرف معرفت بازتاب می‌دهد و ذهن طالبان علم را به سوی فهم عمیق عرفان نظری هدایت می‌کند. متن حاضر، با ساختاری منظم و علمی، تمامی نکات درس‌گفتار را با شرح و تفصیل کامل گردآوری کرده و با بهره‌گیری از استعارات فاخر پارسی، به گوهری درخشان در سپهر معرفت عرفانی بدل شده است.

بخش اول: وجه تسمیه خلیل و مفهوم تخلل

تخلل ابراهیم در حق و وجه تسمیه خلیل

در فص حکمت مهیمیه، وجه تسمیه خلیل برای حضرت ابراهیم علیه‌السلام به «لتخلله فی الحق» بازمی‌گردد، نه «لتخلل الحق فیه». این تخلل، به معنای سرایان و قرب ابراهیم به حق و تحقق او با صفات الهی است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که خلیل، وصفی است که به ابراهیم نسبت داده می‌شود، نه به حق تعالی، زیرا این وصف، در مقام خلقی ظهور یافته و به قرب ابراهیم به حق اشاره دارد. مانند پرنده‌ای که با بال‌های معرفت به سوی آسمان حقیقت اوج می‌گیرد، ابراهیم با تخلل در حق، به مقامی والا نائل شده و خلیل نامیده شده است. این وجه تسمیه، از فعل ابراهیم در سرایان به سوی حق سرچشمه می‌گیرد، نه از سرایان حق در او.

درنگ: وجه تسمیه خلیل برای ابراهیم علیه‌السلام به تخلل او در حق وابسته است، نه تخلل حق در او، زیرا خلیل وصفی خلقی است که به قرب ابراهیم به حق اشاره دارد.

تفاوت تخلل ابراهیم در حق و تخلل حق در ابراهیم

استاد فرزانه قدس‌سره میان دو مفهوم تخلل ابراهیم در حق و تخلل حق در ابراهیم تمایز قائل شده‌اند. تخلل ابراهیم در حق، به معنای سرایان او در ساحت الهی و تحقق با صفات کمال است که مبنای وصف خلیلی اوست. در مقابل، تخلل حق در ابراهیم، به سرایان هویت الهی در وجود او اشاره دارد که امری کلی و ذاتی است و به همه کمالات وجودی مربوط می‌شود. این دو، مانند دو رودخانه‌اند که یکی از قلب سالک به سوی دریاچه حقیقت جاری می‌شود و دیگری از مبدأ الهی به سوی ظرف خلقی سرریز می‌گردد. وجه تسمیه خلیل، تنها به تخلل ابراهیم در حق وابسته است، زیرا این وصف، به فعل و قرب خلقی او مربوط می‌شود.

درنگ: تخلل ابراهیم در حق، مبنای وصف خلیلی اوست، در حالی که تخلل حق در ابراهیم، امری کلی و ذاتی است که به ظهور کمالات الهی در خلق اشاره دارد.

خلیل، وصف خلقی ابراهیم

خلیل، وصفی خلقی است که به حضرت ابراهیم علیه‌السلام نسبت داده می‌شود، نه به حق تعالی. استاد فرزانه قدس‌سره تبیین می‌کنند که این وصف، مانند نشانی است که بر سینه بنده‌ای حک می‌شود که با سلوک خویش به قرب الهی نائل آمده است. برخلاف اسمای الهی که ذاتی و کمالی‌اند، خلیل وصفی است که در باب قرب نوافل ظهور می‌یابد و به مقام خلقی ابراهیم اشاره دارد. این تمایز، مانند جداسازی نور از بازتاب آن در آینه است که نشان می‌دهد خلیل، وصف موصوف (ابراهیم) است، نه ذات حق.

درنگ: خلیل، وصفی خلقی است که به ابراهیم علیه‌السلام نسبت داده می‌شود، نه به حق تعالی، و به قرب او به حق اشاره دارد.

سرایان حق در ابراهیم، امری کلی

سرایان حق در ابراهیم، به ظهور هویت الهی در وجود او در ساحت خارجی و علمی اشاره دارد و امری کلی است که به همه کمالات وجودی مربوط می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که هر کمالی که در خلق ظهور می‌یابد، از سرایان حق سرچشمه می‌گیرد، مانند نوری که از مشکات الهی بر آینه‌های وجودی خلق می‌تابد. با این حال، این سرایان، وجه تسمیه خلیل نیست، زیرا خلیل به فعل ابراهیم در تخلل به سوی حق وابسته است، نه به سرایان حق در او.

درنگ: سرایان حق در ابراهیم، امری کلی و ذاتی است که به ظهور کمالات الهی در خلق اشاره دارد، اما مبنای وصف خلیلی نیست.

علت تخلل ابراهیم در حق

تخلل ابراهیم در حق، به خلت حق در او وابسته است. استاد فرزانه قدس‌سره تبیین می‌کنند که این خلت، مانند بذری است که از سوی حق در وجود ابراهیم کاشته شده و امکان سرایان او به سوی حقیقت را فراهم کرده است. این رابطه علّی-معلولی، مانند جریانی است که از سرچشمه الهی به سوی قلب بنده جاری می‌شود و او را به مقام قرب می‌رساند. بدون این خلت الهی، تخلل ابراهیم در حق ممکن نبود.

درنگ: تخلل ابراهیم در حق، به خلت حق در او وابسته است که امکان قرب و سرایان او به سوی حقیقت را فراهم می‌کند.

تمایز اوصاف اولیه و ثانویه

همه اوصاف از حق سرچشمه می‌گیرند، اما خلیل، وصفی ثانویه و خلقی است. استاد فرزانه قدس‌سره توضیح می‌دهند که اوصاف اولیه، مانند اسمای کمالی حق، ذاتی‌اند، در حالی که اوصاف ثانویه، مانند خلیل، به خلق نسبت داده می‌شوند. این تمایز، مانند جداسازی جوهر از عرضی است که نشان می‌دهد خلیل، وصفی است که در ساحت خلقی ابراهیم ظهور یافته و به فعل او در قرب به حق اشاره دارد.

درنگ: خلیل، وصفی ثانویه و خلقی است که به ابراهیم نسبت داده می‌شود، در حالی که اوصاف اولیه، ذاتی حق‌اند.

جمع‌بندی بخش اول

بخش نخست شرح فص حکمت مهیمیه، به تبیین وجه تسمیه خلیل و مفهوم تخلل اختصاص دارد. استاد فرزانه قدس‌سره با دقت، خلیل را وصفی خلقی دانسته‌اند که به تخلل ابراهیم علیه‌السلام در حق وابسته است، نه به سرایان حق در او. این تمایز، مانند نوری است که مسیر معرفت را از تاریکی‌های خلط مفاهیم روشن می‌سازد. سرایان حق در ابراهیم، امری کلی و ذاتی است که به همه کمالات وجودی مربوط می‌شود، اما وجه تسمیه خلیل، به فعل و قرب خلقی او وابسته است. این بخش، با تأکید بر تمایز اوصاف اولیه و ثانویه، مبنای عرفانی مقام خلیلی را به روشنی تبیین می‌کند.

بخش دوم: قرب نوافل و قرب فرائض

تمایز قرب نوافل و قرب فرائض

استاد فرزانه قدس‌سره میان قرب نوافل و قرب فرائض تمایزی عمیق قائل شده‌اند. قرب نوافل، قرب خلقی و ظهوری است که به اعمال غیرواجب، مانند نماز مستحبی، مربوط می‌شود. این قرب، مانند شاخه‌ای است که از درخت وجود خلق می‌روید و ممکن است با نقایصی چون ریا و منت همراه باشد. در مقابل، قرب فرائض، قرب حقی و وجوبی است که به افعال واجب، مانند نمازهای یومیه، وابسته است و خالص برای حق است. این تمایز، مانند تفاوت میان سایه و نور است که اولی در ظرف خلق و دومی در ساحت حق ظهور می‌یابد.

درنگ: قرب نوافل، قرب خلقی و ظهوری است که ممکن است با نقایص همراه باشد، در حالی که قرب فرائض، قرب حقی و وجوبی است که خالص برای حق است.

وجوب افعال حق

همه افعال حق تعالی، وجوبی و قطعی‌اند و نفل در ساحت حق معنا ندارد. استاد فرزانه قدس‌سره تبیین می‌کنند که حق، مانند خورشیدی است که همه پرتوهایش واجب و قطعی‌اند، در حالی که خلق، مانند آینه‌هایی است که در ظرف امکان و نفل، بازتاب‌های متفاوتی می‌آفرینند. خلق، سه‌ضلعی (واجب، ممتنع، ممکن) است، اما حق، دوضلعی (واجب و ممتنع) است و امکان در او راه ندارد. این دیدگاه، مانند جداسازی آب زلال از آمیزه‌های گل‌آلود است که ذات واجب‌الوجود حق را از نقایص خلقی متمایز می‌سازد.

درنگ: همه افعال حق، وجوبی و قطعی‌اند و نفل در ساحت حق معنا ندارد، برخلاف خلق که ظرف امکان و نفل است.

نافله و ظرف خلقی

نافله، وصف خلقی است و در ظرف ظهور و امکان قرار دارد. استاد فرزانه قدس‌سره توضیح می‌دهند که نافله، مانند زایده‌ای است که از ظرف خلقی سرچشمه می‌گیرد و ممکن است با ریا یا منت آلوده شود. برای مثال، نمازی مستحبی که خلق می‌تواند از آن صرف‌نظر کند، در ظرف نافله قرار دارد و به دلیل ماهیت غیرواجبش، ممکن است با خودنمایی همراه گردد. این نافله، مانند شاخه‌ای است که هرچند از درخت وجود روییده، اما ممکن است در برابر بادهای نفس متزلزل شود.

درنگ: نافله، وصف خلقی است که در ظرف ظهور و امکان قرار دارد و ممکن است با ریا یا منت همراه شود.

فریضه و ظرف حقی

فریضه، وصف حقی است و در ظرف وجوب و لزوم قرار دارد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که فریضه، مانند نمازی واجب، به دلیل ماهیت وجوبی‌اش، خالص برای حق است و از نقایص خلقی مانند ریا مصون می‌ماند. این فریضه، مانند ستونی است که بنای معرفت را استوار می‌سازد و سالک را به سوی قرب حقی هدایت می‌کند. برخلاف نافله که ممکن است با خودنمایی آلوده شود، فریضه، مانند نوری است که مستقیم از مبدأ الهی ساطع می‌گردد.

درنگ: فریضه، وصف حقی است که در ظرف وجوب قرار دارد و از نقایص خلقی مانند ریا مصون است.

منت و امتنان

منت خلقی، از نقایص است، در حالی که امتنان الهی، از اشراف و بزرگی حق سرچشمه می‌گیرد. استاد فرزانه قدس‌سره تبیین می‌کنند که خلق ممکن است با نافله، مانند انفاق یا عبادت مستحبی، منت بگذارد، اما حق تعالی با امتنان، عظمت خویش را آشکار می‌سازد. آیاتی که به ظاهر لسان منت دارند، در حقیقت امتنان‌اند، مانند آیه شریفه لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ (آل عمران: ۱۶۴) که می‌فرماید: «خدا بر مؤمنان منت نهاد که در میانشان پیامبری از خودشان برانگیخت». این امتنان، مانند جریانی است که از سرچشمه کرم الهی به سوی خلق سرریز می‌شود.

درنگ: منت خلقی از نقایص است، اما امتنان الهی از اشراف و بزرگی حق سرچشمه می‌گیرد و آیات منت در حقیقت امتنان‌اند.

ریا در نافله

ریا در نافله بیش از فریضه بروز می‌یابد. استاد فرزانه قدس‌سره توضیح می‌دهند که نافله، به دلیل ماهیت غیرواجبش، ممکن است با خودنمایی همراه شود، مانند کسی که با خواندن نماز شب، در پی جلب توجه دیگران است. در مقابل، فریضه، مانند نماز واجب، به دلیل وجوبش، کمتر در معرض ریا قرار می‌گیرد. این تمایز، مانند تفاوت میان شاخه‌ای است که در برابر بادهای نفس متزلزل می‌شود و ستونی که استوار در برابر طوفان‌ها می‌ایستد.

درنگ: ریا در نافله بیش از فریضه بروز می‌یابد، زیرا نافله به دلیل ماهیت غیرواجبش، در معرض خودنمایی قرار دارد.

صاحب فرائض

سالک با حذف نافله از وجود خویش، به مقام صاحب فرائض می‌رسد. استاد فرزانه قدس‌سره تبیین می‌کنند که صاحب فرائض، کسی است که همه اعمالش وجوبی و برای حق است، مانند نوری که مستقیم از مبدأ الهی ساطع می‌شود. این مقام، مانند قله‌ای است که سالک پس از گذر از دره‌های نفسانی به آن دست می‌یابد و خود را آلت ظهور حق قرار می‌دهد.

درنگ: صاحب فرائض، سالکی است که نافله را از وجود خود حذف کرده و همه اعمالش را وجوبی و برای حق انجام می‌دهد.

سمع الله در قرب نوافل و فرائض

عبارت «سمع الله لمن حمده» در دو ساحت قرب نوافل و قرب فرائض تفسیر می‌شود. در قرب نوافل، عبد خود را ظاهر و حق را پنهان می‌کند، مانند کسی که با نیت خودنمایی عبادت می‌کند. در قرب فرائض، حق ظاهر و عبد پنهان است، مانند سالکی که در عبادت، تنها ظهور حق را می‌جوید. استاد فرزانه قدس‌سره این تمایز را مانند تفاوت میان آینه‌ای می‌دانند که تصویر خود را بازتاب می‌دهد و آینه‌ای که تنها نور حق را منعکس می‌سازد.

درنگ: «سمع الله» در قرب نوافل، عبد را ظاهر و حق را پنهان می‌کند، اما در قرب فرائض، حق ظاهر و عبد پنهان است.

خدا به عنوان آلت

در قرب نوافل، خلق ممکن است خدا را آلت خود قرار دهد، اما در قرب فرائض، خلق آلت حق است. استاد فرزانه قدس‌سره توضیح می‌دهند که در قرب نوافل، عبد ممکن است خدا را برای منافع نفسانی خود به کار گیرد، مانند کسی که با عبادت، در پی کسب مقام است. در قرب فرائض، عبد خود را ابزار ظهور حق قرار می‌دهد، مانند قلمی که در دست حقیقت، خطوط توحید را ترسیم می‌کند. این تمایز، مانند تفاوت میان خدمت به خود و فنای در حق است.

درنگ: در قرب نوافل، خلق ممکن است خدا را آلت خود قرار دهد، اما در قرب فرائض، خلق آلت ظهور حق است.

ثقل نافله

نافله، به دلیل ماهیت خلقی‌اش، ثقل و مانع کمال است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که نافله، مانند باری است که بر دوش سالک سنگینی می‌کند و ممکن است با ریا و منت، او را از کمال بازدارد. اولیای خدا، با حذف نافله و انجام اعمال از سر وجوب، به مقام قرب حقی نائل می‌شوند. این حذف، مانند رهایی پرنده از قفس نفسانی است که او را به سوی آسمان معرفت پرواز می‌دهد.

درنگ: نافله، به دلیل ماهیت خلقی‌اش، ثقل و مانع کمال است و حذف آن، سالک را به قرب حقی هدایت می‌کند.

وجوب وجودی و ظهوری

وجوب بر دو نوع است: وجودی (حقی) و ظهوری (خلقی). استاد فرزانه قدس‌سره تبیین می‌کنند که وجوب وجودی، ذاتی حق است و بدون شرمساری است، مانند نوری که از مبدأ الهی ساطع می‌شود. وجوب ظهوری، خلقی است و ممکن است با نقایص همراه باشد، مانند بنده‌ای که از سر تکلیف عمل می‌کند، اما احساس ناتوانی دارد. این تمایز، مانند تفاوت میان جوهر و سایه است که اولی ذاتی و دومی عرضی است.

درنگ: وجوب وجودی، ذاتی حق و بدون نقص است، در حالی که وجوب ظهوری، خلقی و ممکن است با نقایص همراه باشد.

شرك در نافله

نافله، اگر با منت و خودنمایی همراه باشد، شرك خفی است. استاد فرزانه قدس‌سره هشدار می‌دهند که خلق ممکن است با نافله، اعمال خیر خود را به رخ خدا و خلق بکشد، مانند کسی که انفاقش را با منت همراه می‌کند. این شرك، مانند غباری است که بر آینه قلب می‌نشیند و نور حقیقت را تیره می‌سازد. حذف این شرك، شرط رسيدن به مقام اخلاص است.

درنگ: نافله، اگر با منت و خودنمایی همراه باشد، شرك خفی است و مانع کمال عرفانی می‌شود.

محبوبین و محبین

محبوبین، از نقایص نافله مصون‌اند، برخلاف محبین که ممکن است در ثقل نافله گرفتار شوند. استاد فرزانه قدس‌سره تبیین می‌کنند که محبوبین، به دلیل قرب فرائض، اعمالشان خالص برای حق است، مانند ستارگانی که در آسمان توحید می‌درخشند. محبین، ممکن است در دام ریا و منت نافله گرفتار شوند، مانند مسافرانی که در مسیر سلوک، در پیچ و خم‌های نفسانی سرگردان می‌مانند.

درنگ: محبوبین، به دلیل قرب فرائض، از نقایص نافله مصون‌اند، اما محبین ممکن است در ثقل نافله گرفتار شوند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم شرح فص حکمت مهیمیه، به تمایز میان قرب نوافل و قرب فرائض اختصاص دارد. استاد فرزانه قدس‌سره با بیانی روشن، قرب نوافل را خلقی و ظهوری و قرب فرائض را حقی و وجوبی دانسته‌اند. نافله، به دلیل ماهیت غیرواجبش، ممکن است با ریا و منت آلوده شود، در حالی که فریضه، خالص برای حق است. این بخش، با تأکید بر حذف ثقل نافله و رسيدن به مقام صاحب فرائض، مسیر سلوک عرفانی را مانند مشعلی روشن می‌سازد که سالک را به سوی قرب حقی هدایت می‌کند.

بخش سوم: ابتلای ابراهیم و مادر موسی

ابتلای ابراهیم و مادر موسی

استاد فرزانه قدس‌سره ابتلای مادر موسی را سخت‌تر از ابتلای ابراهیم علیه‌السلام می‌دانند. ابراهیم، به عنوان پیامبر، در قربانی کردن اسماعیل ابتلا یافت، اما مادر موسی، زنی غیرپیامبر، فرزند طفل خویش را به دریا سپرد. دریا، به دلیل ماهیت بلعنده‌اش، ابتلایی سخت‌تر از تیغ ذبح است. این مقایسه، مانند تفاوت میان امتحانی است که در میدان عقل رخ می‌دهد و امتحانی که قلب را در گرداب ایمان می‌آزماید. ابتلای مادر موسی، به دلیل ظرف خلقی و غیرواجبش، از نافله سرچشمه گرفته، در حالی که ابتلای ابراهیم، در ظرف وجوب قرار دارد.

درنگ: ابتلای مادر موسی، به دلیل ماهیت خلقی و بلعندگی دریا، سخت‌تر از ابتلای ابراهیم در قربانی کردن اسماعیل است.

ظرف نافله در ابتلای مادر موسی

نگرانی مادر موسی از ظرف نافله ناشی شد، نه وجوب. استاد فرزانه قدس‌سره تبیین می‌کنند که دلبستگی خلقی او به فرزندش، مانند باری نفسانی بود که او را در حیرت فرو برد. دستور الهی مبنی بر انداختن طفل در دریا، تأدیبی بود برای رهایی او از این ثقل نافله. این تأدیب، مانند نوری است که تاریکی‌های نفس را می‌زداید و سالک را به سوی ظرف وجوب هدایت می‌کند.

درنگ: نگرانی مادر موسی از ظرف نافله ناشی شد و دستور الهی برای انداختن طفل در دریا، تأدیبی برای رهایی از این ثقل بود.

کمال سالک

سالک کامل، کسی است که خدا را علت خود قرار نمی‌دهد و خود را سپر حق می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که کمال، در فنای عبد و ظهور حق است، مانند آینه‌ای که تنها نور حقیقت را بازتاب می‌دهد. سالک کامل، از نافله می‌گذرد و خود را ابزار ظهور حق قرار می‌دهد، مانند قلمی که در دست حقیقت، خطوط توحید را می‌نگارد.

درنگ: سالک کامل، خدا را علت خود قرار نمی‌دهد و با فنای در حق، خود را سپر ظهور حقیقت می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم شرح، به مقایسه ابتلای ابراهیم و مادر موسی اختصاص دارد. استاد فرزانه قدس‌سره با تبیینی ژرف، ابتلای مادر موسی را به دلیل ماهیت خلقی و ظرف نافله، سخت‌تر از ابتلای ابراهیم دانسته‌اند. این بخش، با تأکید بر لزوم رهایی از ثقل نافله برای رسيدن به ظرف وجوب، مانند مشعلی است که مسیر سلوک را روشن می‌کند. سالک کامل، با فنای در حق و حذف نافله، به مقامی می‌رسد که تنها ظهور حقیقت را بازتاب می‌دهد.

بخش چهارم: نقد فرهنگ زور و اهمیت عشق

زور و طاغوت

استاد فرزانه قدس‌سره نقد می‌کنند که فرهنگ زور، ریشه در استبداد تاریخی دارد و با عشق و توحید ناسازگار است. زور، ماهیت طاغوت است و در ظرف عشق جایی ندارد. این فرهنگ، مانند ریشه‌ای است که در نطفه خلق نفوذ کرده و مانع تحقق توحید می‌شود. عشق، مانند جریانی زلال است که قلب را از آلودگی‌های طاغوتی می‌شوید و به سوی حقیقت هدایت می‌کند. این نقد، به لزوم رهایی از زور برای تحقق توحید و عشق الهی تأکید دارد.

درنگ: زور، ماهیت طاغوت است و با عشق و توحید ناسازگار است؛ رهایی از آن، شرط تحقق توحید است.

عشق و منت

عشق، ذاتی و خالی از منت است، برخلاف نافله که ممکن است با منت آلوده شود. استاد فرزانه قدس‌سره تبیین می‌کنند که خلق ممکن است با نافله، مانند انفاق، منت بگذارد، اما عشق، مانند گلی است که در باغ توحید می‌روید و عطر آن، قلب را از هرگونه خودبینی پاک می‌سازد. این تمایز، مانند تفاوت میان آتشی است که از قلب عاشق زبانه می‌کشد و آتشی که در هیزم نفس شعله‌ور می‌شود.

درنگ: عشق، خالی از منت است و با نافله که ممکن است با منت همراه باشد، متفاوت است.

روایت قرب نوافل و فرائض

روایت «ما تقرب إلی عبد بمثل ما افترضت علیه» (هیچ چیز بنده را به من نزدیک‌تر نمی‌کند از آنچه بر او واجب کرده‌ام) بر فضیلت قرب فرائض تأکید دارد. استاد فرزانه قدس‌سره توضیح می‌دهند که فریضه، به دلیل وجوبش، قرب بیشتری می‌آورد، مانند نوری که مستقیم از مبدأ الهی ساطع می‌شود. نافله، قرب متوسطی دارد و ممکن است با نقایص خلقی همراه باشد. این روایت، مانند کلیدی است که قفل معرفت را می‌گشاید و سالک را به سوی قرب حقی هدایت می‌کند.

درنگ: روایت «ما تقرب إلی عبد بمثل ما افترضت علیه» بر فضیلت قرب فرائض تأکید دارد که خالص برای حق است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم شرح، به نقد فرهنگ زور و تأکید بر اهمیت عشق در سلوک عرفانی اختصاص دارد. استاد فرزانه قدس‌سره با بیانی ژرف، زور را طاغوت و مانع توحید دانسته و عشق را جریانی زلال معرفی کرده‌اند که قلب را از آلودگی‌های نفسانی پاک می‌سازد. روایت قرب نوافل و فرائض، مانند مشعلی است که فضیلت فریضه را در برابر نافله روشن می‌کند و سالک را به سوی اخلاص و قرب حقی هدایت می‌نماید.

بخش پنجم: سرایان هویت الهی و مقام ختمی

سرایان هویت در ابراهیم

سرایان هویت الهی در ابراهیم، به ظهور حق در وجود او در ساحت خارجی و علمی اشاره دارد. استاد فرزانه قدس‌سره تبیین می‌کنند که این سرایان، مانند نوری است که از مشکات الهی بر آینه وجود ابراهیم می‌تابد و کمالات الهی را در او متجلی می‌سازد. این سرایان، در همه احکام وجودی صادق است و به جامعیت مقام خلیلی ابراهیم اشاره دارد.

درنگ: سرایان هویت الهی در ابراهیم، به ظهور حق در وجود او در ساحت خارجی و علمی اشاره دارد و جامعیت مقام خلیلی را نشان می‌دهد.

قرب فرائض و مقام ختمی

قرب فرائض، خاص مقام ختمی نیست و همه می‌توانند به آن برسند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که هر کس نافله را از وجود خود حذف کند، به قرب فرائض نائل می‌شود، مانند کارگری ساده که با اخلاص، به مقام والای توحید دست می‌یابد. این دیدگاه، مانند دری است که به سوی معرفت گشوده می‌شود و نشان می‌دهد که قرب فرائض، با حذف ادعای نفسانی، برای همه ممکن است.

درنگ: قرب فرائض، خاص مقام ختمی نیست و با حذف نافله و اخلاص، برای همه ممکن است.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم شرح، به سرایان هویت الهی در ابراهیم و امکان قرب فرائض برای همه اختصاص دارد. استاد فرزانه قدس‌سره با تبیینی دقیق، سرایان هویت را نشانه جامعیت مقام خلیلی دانسته و تأکید کرده‌اند که قرب فرائض، با حذف نافله و اخلاص، برای همه ممکن است. این بخش، مانند آینه‌ای است که نور حقیقت را بازتاب می‌دهد و مسیر سلوک را برای طالبان معرفت روشن می‌سازد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

شرح فص حکمت مهیمیه در کلمه ابراهیمیه، در جلسه ۴۰۷، به تبیین مقام خلیل‌اللهی حضرت ابراهیم علیه‌السلام و مفهوم تخلل در ساحت حق و خلق پرداخته است. استاد فرزانه قدس‌سره با استناد به آیات قرآن کریم، مانند لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ، و روایت «ما تقرب إلی عبد بمثل ما افترضت علیه»، و تمثیلات عرفانی، حقیقت قرب نوافل و فرائض را مانند نوری درخشان در قلب طالبان علم تابانده‌اند. وجه تسمیه خلیل، به تخلل ابراهیم در حق وابسته است، نه سرایان حق در او که امری کلی و ذاتی است. تمایز قرب نوافل و فرائض، مانند دو مسیر است که یکی به سوی سایه‌های نفسانی و دیگری به سوی نور حقیقت هدایت می‌کند. نقد فرهنگ زور و تأکید بر عشق به عنوان حقیقتی خالی از طاغوت، مسیر توحید را روشن می‌سازد. ابتلای مادر موسی، به دلیل ظرف نافله، در برابر ابتلای ابراهیم، اهمیت حذف نافله برای رسيدن به وجوب را نشان می‌دهد. این متن، با بیانی متین و ساختاری علمی، گوهری در سپهر عرفان نظری است که حقیقت مقام خلیلی و سلوک توحیدی را به زیبایی بازتاب می‌دهد.

با نظارت صادق خادمی