متن درس
فصوص الحکم: تأملی در فص ابراهیمی با تکیه بر برهان صدیقین و باب تضایع
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۴۱۴)
دیباچه
فص ابراهیمی در اثر گرانسنگ فصوص الحکم ابنعربی، چون گوهری درخشان در گنجینه عرفان نظری، به کاوش در مقامات توحیدی و خلّت حضرت ابراهیم علیهالسلام میپردازد. این فص، با تمرکز بر مفاهیم عمیق عرفانی چون برهان صدیقین، باب تضایع، و نقد رویکردهای فلسفی و کلامی در اثبات وجود حقتعالی، جایگاه بیمانند ابراهیم را بهعنوان شیخالانبیا و مظهر توحید ناب تبیین میکند. نوشتار حاضر، با بهرهگیری از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به بازنویسی و تحلیل این فص پرداخته و با افزودن توضیحات تکمیلی، مفاهیم کلیدی را در قالبی علمی و نظاممند برای مخاطبان متخصص عرضه میدارد.
بخش نخست: مفهوم جعل و نقد شطح در فص ابراهیمی
معنای مجازی جعل در عرفان ابنعربی
در فص ابراهیمی، ابنعربی از واژه «جعل» نه به معنای حقیقی ایجاد وجودی، بلکه در معنای مجازی آن سخن میگوید. این جعل، به ظهور و تجلی صفات الهی در مظاهر خلقی اشاره دارد، نه اعطای وجود مستقل به خلق. استاد فرزانه قدسسره این مفهوم را چنین تبیین میکنند:
درنگ: جعل در فص ابراهیمی، به معنای ظهور صفات حق در خلق است، نه ایجاد وجودی مستقل، که با اصل وحدت وجود همخوانی دارد.
این معنا، چون نسیمی است که از سرچشمه ذات الهی وزیده و در مظاهر خلقی جلوهگر میشود، بیآنکه خلق را موجودی مستقل از حق بداند. این دیدگاه، ریشه در اصل وحدت وجود دارد که خلق را چون سایهای از نور حق مینگرد.
نقد شطح و رعونت در کلام جعل
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که کلامی که جعل را به معنای مجازی بهکار میبرد، از لسان اهل صحو (هوشیاران عرفانی که به بقای پس از فنا رسیدهاند) نیست و نوعی شطح محسوب میشود. این شطح، به دلیل رعونتی که در آن نهفته است، با ادب در برابر حقتعالی سازگار نیست.
درنگ: شطح در کلام جعل، به دلیل ظاهر غیرمتعارف و رعونت، با ادب عرفانی ناسازگار است، هرچند باطن آن حاوی حقیقت عمیقی باشد.
شطح، چون شعلهای است که از جذبه عرفانی برمیخیزد، اما اگر بیمهار باشد، ممکن است پرده ادب را بدرد. این نقد، سالک را به رعایت ظرافت در بیان حقایق عرفانی دعوت میکند.
محو و صحو در سلوک عرفانی
در عرفان نظری، محو به معنای فنا در حق و صحو به معنای بقای پس از فناست. استاد فرزانه قدسسره توضیح میدهند که اهل محو، در جذبه الهی غرق شده و از خود بیخود میشوند، در حالی که اهل صحو، پس از فنا، به هوشیاری عرفانی و بقای الهی میرسند.
درنگ: محو، فنا در حق است و صحو، بقای پس از فناست. اهل صحو، هوشیاران عرفانیاند که به مقام بقای الهی نائل شدهاند.
این مراتب، چون پلههای نردبانی است که سالک را از ظلمت خویشتن به نور حق میرساند، و صحو، چون قلهای است که پس از پیمودن وادی فنا، رخ مینماید.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست فص ابراهیمی، با تبیین مفهوم جعل در معنای مجازی آن، به ظهور صفات الهی در خلق اشاره دارد که با اصل وحدت وجود همخوانی دارد. نقد شطح و تأکید بر ادب در برابر حق، سالک را به دقت در بیان حقایق دعوت میکند. تمایز میان محو و صحو، مراتب سلوک عرفانی را روشن ساخته و جایگاه هوشیاری عرفانی را در برابر جذبه بیمهار تبیین مینماید. این مباحث، چون چراغی است که مسیر معرفت را برای سالک روشن میسازد.
بخش دوم: باب تضایع و توحید ابراهیمی
مفهوم تضایع در روابط انسانی
استاد فرزانه قدسسره باب تضایع را با مثالهایی از روابط انسانی تبیین میکنند. همانگونه که رعیت، سلطان را سلطان و مرید، شیخ را شیخ میسازد، این رابطه متقابل، هویت هر یک را تعریف میکند.
درنگ: باب تضایع، به رابطه متقابل میان دو طرف اشاره دارد که هویت هر یک، بهواسطه دیگری معنا مییابد، مانند سلطان و رعیت یا شیخ و مرید.
این رابطه، چون دو آیینه است که روبهروی هم قرار گرفته و هر یک، تصویر دیگری را در خود بازمیتاباند، بیآنکه یکی بر دیگری برتری یابد.
تضایع در روابط استاد و شاگرد
در سنتهای علمی پیشین، رابطه استاد و شاگرد گاه متقابل بود، بهگونهای که هر یک در رشتهای، استاد دیگری میشد. این تبادل دانش، بدون تکبر و با صفای باطنی انجام میگرفت.
درنگ: در سنتهای علمی گذشته، استاد و شاگرد گاه بهصورت متقابل از یکدیگر دانش میآموختند، که نمونهای از باب تضایع است.
این تبادل، چون جویباری است که از دو سرچشمه معرفت سرریز شده و هر یک، دیگری را سیراب میسازد، بیآنکه غرور و خودبینی مانع شود.
تضایع در عشق و معرفت
استاد فرزانه قدسسره با اشاره به شعری عرفانی، باب تضایع را در عشق و معرفت تبیین میکنند:
الا جابری رفقاً علی فإننی أکاشف عما فیکم من سرائری
فیظهر بالقلب المعنی جمالکم کما ظهرت لیلی بقیس بن عامری
ای جابر، با من مدارا کن، زیرا من از اسرار درون شما پرده برمیدارم. جمال شما در قلب من معنا مییابد، همانگونه که لیلی بهواسطه قیس بن عامر، لیلی شد.
درنگ: در باب تضایع، جمال معشوق در قلب عاشق ظهور مییابد، همانگونه که لیلی بهواسطه مجنون، لیلی شد.
این شعر، چون آینهای است که عشق متقابل عاشق و معشوق را بازمیتاباند، جایی که هر یک، هویت دیگری را در خود متجلی میسازد.
تمایز باب تضایع و باب علّیت
استاد فرزانه قدسسره میان باب تضایع و باب علّیت تمایز قائل شده و تأکید دارند که تضایع، به رابطه متقابل عناوین (مانند پدر و پسر) اشاره دارد، در حالی که علّیت، به رابطه وجودی علت و معلول مربوط است.
درنگ: باب تضایع، رابطهای ذهنی و عنوانی است، در حالی که باب علّیت، رابطهای وجودی است. این دو، از نظر منطقی و عرفانی متمایزند.
این تمایز، چون خطی است که دو ساحت معرفت را از هم جدا میسازد: یکی ساحت ذهن و عنوان، و دیگری ساحت وجود و حقیقت.
ظهور حق و خلق در باب تضایع
ظهور حق، بهواسطه خلق و ظهور خلق، عنوان حق را متجلی میسازد. این رابطه تضعیفی، خلق را چون ظرفی برای ظهور حق و حق را چون مُظهر خلق میبیند.
درنگ: ظهور حق بهواسطه خلق و ظهور خلق بهعنوان حق، رابطهای تضعیفی است که وحدت وجود را تبیین میکند.
این رابطه، چون دو بال پرندهای است که در آسمان وحدت به پرواز درمیآید، جایی که حق و خلق در وحدتی عاشقانه یکی میشوند.
جایگاه توحیدی حضرت ابراهیم
فص ابراهیمی، در حقیقت، فص توحیدی است. حضرت ابراهیم علیهالسلام، بهعنوان شیخالانبیا، در صدر انبیای توحیدی قرار دارد و مظهر اعلای توحید است.
وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا
و خداوند ابراهیم را دوست خود گرفت (سوره نساء، آیه ۱۲۵).
درنگ: حضرت ابراهیم، بهعنوان شیخالانبیا، مظهر توحید ناب و خلّت الهی است که مقام او را در عرفان اسلامی متمایز میسازد.
این مقام، چون قلهای رفیع است که در آسمان توحید سر به فلک کشیده و ابراهیم را چون ستارهای درخشان در میان انبیا قرار داده است.
جمعبندی بخش دوم
باب تضایع، چون کلیدی است که درهای معرفت به رابطه متقابل حق و خلق را میگشاید. این بخش، با تبیین رابطه تضعیفی در روابط انسانی، عشق، و معرفت، و نیز جایگاه توحیدی حضرت ابراهیم، به جامعیت توحید در عرفان ابنعربی اشاره دارد. این مفاهیم، چون جویبارهایی هستند که از سرچشمه وحدت وجود سرریز شده و در دشت معرفت جاری میگردند.
بخش سوم: برهان صدیقین و نقد رویکردهای فلسفی و کلامی
پیچیدگی برهان صدیقین
استاد فرزانه قدسسره برهان صدیقین را از پیچیدهترین مباحث عرفانی و فلسفی میدانند. این برهان، فراتر از استدلالهای انی و لمی، به شهود و عیان حقایق الهی میرسد.
درنگ: برهان صدیقین، نه در ظرف استدلال، بلکه در مقام شهود و عیان حق قرار دارد و صدیقین را به مشاهده مستقیم حقیقت رهنمون میسازد.
این برهان، چون پلی است که از ساحل استدلال به دریای شهود میرسد، جایی که عارف در نور حق غوطهور میگردد.
تمایز برهان انی و لمی
برهان انی، از معلول به علت (مانند استدلال از تب به اختلاط مزاج) و برهان لمی، از علت به معلول (مانند استدلال از اختلاط مزاج به تب) است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که برهان انی، صرفاً اثباتی و ذهنی است، در حالی که برهان لمی، هم ثبوتی و هم اثباتی است.
درنگ: برهان انی، استدلالی ذهنی است که از معلول به علت میرسد، در حالی که برهان لمی، هم در ذهن و هم در خارج، از علت به معلول استدلال میکند.
این تمایز، چون خطی است که دو مسیر معرفت را از هم جدا میسازد: یکی در ساحت ذهن و دیگری در ساحت وجود.
محدودیت برهان در ظرف وحدت
در مرتبه وحدت وجود، که تعدد میان علت و معلول از میان میرود، برهان کارایی ندارد. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که برهان، نیازمند مقدمات و تعدد است و در ظرف وحدت، جایگاهی ندارد.
درنگ: در ظرف وحدت وجود، که تعدد از میان میرود، برهان کارایی ندارد، زیرا استدلال نیازمند مقدمات و کثرت است.
این دیدگاه، چون دری است که به سوی وادی وحدت گشوده میشود، جایی که استدلال جای خود را به شهود میدهد.
بداهت وجود حق در قرآن کریم
قرآن کریم، بهجای اثبات وجود حق، که بديهی است، به بیان صفات الهی میپردازد. استاد فرزانه قدسسره با اشاره به آیهای از سوره فصلت، این بداهت را تبیین میکنند:
أَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ
آیا پروردگارت بس نیست که او بر هر چیز گواه است؟ (سوره فصلت، آیه ۵۳).
درنگ: قرآن کریم، وجود حق را بديهی میداند و بهجای اثبات آن، به بیان صفات الهی میپردازد، که نشاندهنده بداهت حق است.
این بداهت، چون خورشیدی است که بینیاز از چراغ استدلال، در آسمان معرفت میدرخشد.
نقد رویکردهای فلسفی و کلامی
استاد فرزانه قدسسره به نقد دیدگاههای فیلسوفان و متکلمان، بهویژه ابنسینا و غزالی، در اثبات وجود حق میپردازند. ابنعربی، با تأکید بر شهود و وحدت وجود، رویکرد استدلالی این دو را ناکافی میداند.
درنگ: ابنعربی، با تأکید بر شهود و وحدت وجود، رویکرد استدلالی ابنسینا و غزالی را در اثبات وجود حق ناکافی میداند.
این نقد، چون تیغی است که پردههای استدلال منطقی را میدرد و راه را برای شهود عرفانی هموار میسازد.
نقد اخلاقی و علمی غزالی
استاد فرزانه قدسسره غزالی را بهعنوان متکلمی میدانند که در استدلال عقلی و قوت ذهنی ضعف داشته، هرچند در زهد و تصوف برجسته بوده است. رفتار ناشایست او در برابر استادش، خیام، نمونهای از این ضعف اخلاقی است.
درنگ: غزالی، با وجود برجستگی در زهد و تصوف، در استدلال عقلی و اخلاق معنوی ضعف داشته و رفتار ناشایستی در برابر استادش نشان داده است.
این نقد، چون آیینهای است که ضعفهای اخلاقی را در برابر عظمت علمی عالمان دینی آشکار میسازد.
جایگاه تاریخی حجةالاسلام
در گذشته، عنوان حجةالاسلام به شخصی اطلاق میشد که جامع علوم دینی بود و توانایی مناظره با مخالفان را داشت. این عنوان، نشاندهنده جایگاه والای علمی و معنوی بود.
درنگ: حجةالاسلام در گذشته، عنوانی بود برای عالمی جامع که شمشیر دین در مناظرات علمی و دینی بود.
این جایگاه، چون قلعهای استوار بود که از حریم دین در برابر هجوم شبهات دفاع میکرد.
جمعبندی بخش سوم
برهان صدیقین، چون قلهای است که فراتر از استدلالهای انی و لمی، به شهود حق میرسد. نقد رویکردهای فلسفی و کلامی، بهویژه دیدگاههای ابنسینا و غزالی، برتری شهود عرفانی را بر استدلال منطقی نشان میدهد. بداهت وجود حق در قرآن کریم و جایگاه تاریخی عناوین دینی، چون چراغهایی هستند که مسیر معرفت توحیدی را روشن میسازند.
بخش چهارم: معرفت نفس و معرفت رب
هدف خلقت و ظهور الهیت
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که هدف خلقت، ظهور الهیت حق در مظاهر خلقی است. خلق، چون ظرفی است که الهیت حق را متجلی میسازد.
درنگ: هدف خلقت، ظهور الهیت حق است که خلق را چون آینهای برای تجلی حق قرار میدهد.
این هدف، چون گوهری است که در صدف خلقت نهان شده و با ظهور، نور الهی را در عالم پراکنده میسازد.
معرفت نفس و معرفت رب
حدیث شریف «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (هر که نفس خود را بشناسد، پروردگارش را شناخته است) نشاندهنده آن است که شناخت نفس، به شناخت رب منجر میشود، زیرا نفس، ظهور رب است.
درنگ: شناخت نفس، به شناخت رب میانجامد، زیرا نفس، آینه ظهور حق است.
این حدیث، چون کلیدی است که درهای معرفت را گشوده و سالک را به سوی حقیقت رب هدایت میکند.
نقد تفسیر شرکآمیز حدیث
استاد فرزانه قدسسره هشدار میدهند که اگر ضمیر «نفسه» در حدیث به انسان بازگردد، منجر به شرک میشود، زیرا نفس را مستقل از حق میداند. اما اگر به حق بازگردد، به ایمان و توحید میانجامد.
درنگ: تفسیر نادرست حدیث «من عرف نفسه» که ضمیر را به انسان بازمیگرداند، به شرک میانجامد، اما بازگشت آن به حق، ایمان را تقویت میکند.
این نقد، چون تیغی است که پردههای شرک را میدرد و راه را برای توحید ناب هموار میسازد.
عرفان ذاتی حق
حقتعالی، بهواسطه معرفت ذاتی خود، عارف و معروف است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که معرفت حق، پیش از خلق و مستقل از آن است.
درنگ: حق، عارف و معروف بالذات است و معرفت او، مستقل از خلق و پیش از آن است.
این معرفت، چون اقیانوسی بیکران است که پیش از خلقت، در ذات حق موج میزده و خلق را در خود غرق میسازد.
جسم بهعنوان ظهور روح
جسم، ظهور روح است، نه خود آن. استاد فرزانه قدسسره جسم را به چشمی تشبیه میکنند که بخشی از انسان و ظهور اوست.
درنگ: جسم، ظهور روح است و چون بخشی از حقیقت انسان، تجلی او را در عالم ناسوت نشان میدهد.
این دیدگاه، چون آیینهای است که روح را در کالبد جسم بازمیتاباند و وحدت میان ظاهر و باطن را آشکار میسازد.
نقد من و تو در عرفان
در عرفان، تمایز میان «من» و «تو» توهمی است. خلق، ظهور حق است و کثرت، صرفاً ظاهری است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که حقیقت، وحدت حق است.
درنگ: در عرفان، خلق ظهور حق است و تمایز میان من و تو، توهمی است که در وحدت حق محو میشود.
این دیدگاه، چون نسیمی است که پردههای کثرت را کنار زده و وحدت حق را در تمامی مظاهر آشکار میسازد.
جمعبندی بخش چهارم
معرفت نفس، چون کلیدی است که درهای معرفت رب را میگشاید. هدف خلقت، ظهور الهیت حق است و جسم، چون ظرفی است که روح را متجلی میسازد. نقد تفسیر شرکآمیز و تأکید بر معرفت ذاتی حق، راه را برای فهم توحید ناب هموار میکند. این مفاهیم، چون جویبارهایی هستند که از سرچشمه وحدت وجود سرریز شده و در دشت معرفت جاری میگردند.
جمعبندی نهایی
فص ابراهیمی، چون گوهری درخشان در گنجینه فصوص الحکم، مقام والای حضرت ابراهیم علیهالسلام را بهعنوان مظهر توحید و خلّت الهی به تصویر میکشد. این فص، با تبیین مفاهیمی چون برهان صدیقین، باب تضایع، و نقد رویکردهای فلسفی و کلامی، جایگاه بیمانند ابراهیم را در سیر توحیدی روشن میسازد. استاد فرزانه قدسسره، با شرح دقیق و عمیق این فص، راه را برای فهم عرفان عملی و نظری هموار کردهاند. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درسگفتارها و افزودن توضیحات تکمیلی، تلاشی است برای ارائه این معارف والا در قالبی علمی و نظاممند که شایسته مخاطبان متخصص باشد.
با نظارت صادق خادمی