در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 423

متن درس






تبیین فص حکمت ابراهیمیه در شرح فصوص الحکم

تبیین فص حکمت ابراهیمیه در شرح فصوص الحکم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه چهارصد و بیست و سوم)

مقدمه

فص حکمت ابراهیمیه در کتاب شریف فصوص الحکم محی‌الدین ابن‌عربی، به مقام خلت حضرت ابراهیم علیه‌السلام و رابطه وجودی او با حق تعالی می‌پردازد. این فص، با تمرکز بر مفاهیم مشیت الهی، اراده، و نقش اعیان ثابته در ظهورات خلقی، دریچه‌ای به سوی فهم عمیق وحدت وجود و رابطه متقابل حق و خلق می‌گشاید. استاد فرزانه قدس‌سره، در درس‌گفتار جلسه چهارصد و بیست و سوم، با رویکردی عرفانی و نقادانه، به تبیین این فص پرداخته و با استناد به آیات قرآن کریم و عبارات ابن‌عربی، چارچوبی جامع برای فهم این مفاهیم ارائه کرده‌اند. این نوشتار، با تجمیع محتوای درس‌گفتار و سند مکتوب آن، به بازنویسی متنی علمی، دانشگاهی و منسجم می‌پردازد که تمامی جزئیات و نکات مطرح‌شده را با دقتی وافر حفظ کرده و با تمثیلات ادبی و توضیحات تکمیلی، غنای آن را افزوده است. ساختار این متن، با تقسیم‌بندی موضوعی و افزودن عناوین و زیرعناوین تخصصی، به گونه‌ای طراحی شده که برای پژوهشگران حوزه عرفان نظری و فلسفه اسلامی، منبعی جامع و ارزشمند باشد.

بخش یکم: مشیت الهی و اعیان ثابته

مفهوم مشیت و اراده در عرفان ابن‌عربی

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به عبارت ابن‌عربی: «فَعَدَمُ الْمَشِيئَةِ مُعَلَّلٌ بِعَدَمِ إِعْطَاءِ أَعْيَانِهِمْ هِدَايَةَ الْجَمِيعِ وَذَلِكَ أَنَّ الْمَشِيئَةَ وَالْإِرَادَةَ نِسْبَتَانِ تَابِعَتَانِ لِلْعِلْمِ إِذِ الْمَشِيئَةُ تَطْلُبُ الْمَشَاءَ وَالْإِرَادَةُ الْمُرَادَ وَهُمَا لَابُدَّ وَأَنْ يَكُونَا مَعْلُومَيْنِ وَالْعِلْمُ فِي حَضْرَةِ الْأَسْمَاءِ وَالصِّفَاتِ مِنْ وَجْهٍ تَابِعٌ لِلْمَعْلُومِ مِنْ حَيْثُ كَوْنِهِ بَسِيطًا وَنِسْبَةً»، به تبیین مفهوم مشیت و اراده پرداخته‌اند. مشیت و اراده، به مثابه نسبتی تابع علم الهی‌اند، و علم، در حضرات اسما و صفات، از جهتی تابع معلوم است. این رابطه، به وابستگی مشیت الهی به اقتضای اعیان ثابته اشاره دارد.

درنگ: مشیت و اراده الهی، تابع علم‌اند و علم، در حضرات اسما و صفات، از جهتی تابع معلوم است. عدم مشیت برای هدایت همگان، به عدم اقتضای اعیان ثابته وابسته است، نه به ذات حق.

این رابطه، مانند نوری است که از خورشید ساطع شده و در آینه‌ای بازمی‌تابد. آینه (اعیان ثابته) نور را منعکس می‌کند، اما منبع نور (حق) است که حقیقت را آشکار می‌سازد.

ظهورات خلقی و اقتضای اعیان ثابته

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که تمام ظهورات خلقی، به اقتضای اعیان ثابته است. اعیان ثابته، به مثابه قالب‌های وجودی، تعیین‌کننده نحوه ظهورات خلقی‌اند و مشیت الهی، تابع این اقتضاست. این مفهوم، با آیه قرآن کریم: «لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا» (رعد: ۳۱، اگر خدا می‌خواست، همه مردم را هدایت می‌کرد) هم‌خوانی دارد.

درنگ: تمام ظهورات خلقی، به اقتضای اعیان ثابته است. مشیت الهی، تابع اقتضای اعیان است و عدم هدایت همگان، به عدم اقتضای اعیان ثابته بازمی‌گردد.

این رابطه، مانند جویباری است که مسیرش را صخره‌های بسترش تعیین می‌کنند. صخره‌ها (اعیان ثابته) مسیر را شکل می‌دهند، اما آب (مشیت الهی) است که جریان را به وجود می‌آورد.

علم الهی و رابطه با معلوم

علم الهی، در ظرف فعلی، تابع اقتضای اعیان ثابته است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که علم حق، به معلوم وابسته است و مشیت، تابع این علم است. این رابطه، به پیچیدگی تعامل میان علم و معلوم در عرفان ابن‌عربی اشاره دارد.

درنگ: علم الهی، در ظرف فعلی، تابع اقتضای اعیان ثابته است و مشیت، تابع علم. این رابطه، به وابستگی متقابل علم و معلوم در ساحت اسما و صفات اشاره دارد.

این تعامل، مانند رقص نور و سایه است. نور (علم الهی) سایه (معلوم) را پدید می‌آورد، اما سایه نیز بر نحوه ظهور نور تأثیر می‌گذارد.

جمع‌بندی بخش یکم

بخش یکم، به تبیین مفاهیم بنیادین مشیت، اراده و نقش اعیان ثابته در ظهورات خلقی پرداخته است. مشیت و اراده، تابع علم الهی‌اند و علم، در حضرات اسما و صفات، از جهتی تابع معلوم است. اعیان ثابته، تعیین‌کننده ظهورات خلقی‌اند و مشیت الهی، تابع اقتضای آن‌هاست. این مفاهیم، با تمثیلات نور و آینه، جویبار و صخره، و نور و سایه، به گونه‌ای روشن و عمیق تبیین شده‌اند و چارچوبی وجودی برای فهم رابطه حق و خلق ارائه می‌دهند.

بخش دوم: نقد جبرگرایی و مسئله اختیار

نقد دیدگاه‌های جبرگرایانه

استاد فرزانه قدس‌سره، با نقدی دقیق، دیدگاه‌های جبرگرایانه را بررسی کرده و تأکید دارند که اگر خداوند اعیان را اقتضا کرده باشد، جبر پیش می‌آید، و اگر اعیان مستقل باشند، شرک پدید می‌آید. این نقد، به ضرورت تبیین دقیق رابطه حق و خلق اشاره دارد.

درنگ: جبرگرایی و استقلال اعیان، هر دو مشکل‌سازند. جبر، اختیار را نفی می‌کند و استقلال اعیان، به شرک منجر می‌شود. این نقد، بر ضرورت تبیین دقیق رابطه حق و خلق تأکید دارد.

این نقد، مانند صیقل دادن تیغه‌ای است که حقیقت را از ابهام جدا می‌سازد. جبر و شرک، چون غبار بر آینه حقیقت، باید زدوده شوند.

اقتضا به مثابه قابلیت تبدل

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که اقتضای اعیان، علّیت نیست، بلکه قابلیتی قابل تبدل است که در ظهورات خلقی و ناسوتی فعلیت می‌یابد. این دیدگاه، جبرگرایی را تعدیل کرده و بر اختیار تأکید دارد.

درنگ: اقتضای اعیان، علّیت نیست، بلکه قابلیتی قابل تبدل است که در ظرف خلق فعلیت می‌یابد. این دیدگاه، جبرگرایی را تعدیل کرده و بر اختیار تأکید دارد.

این قابلیت، مانند بذری است که در خاک مستعد، به درختی تنومند بدل می‌شود. اقتضا، چون بذر، بالقوه است و در ظرف خلق، به فعلیت می‌رسد.

چالش انطباق اقتضا با علم فعلی حق

استاد فرزانه قدس‌سره، با طرح این چالش که اگر اقتضا قابل تبدل باشد، با علم فعلی حق ناسازگار است، و اگر علم حق انفعالی باشد، صفت حق نمی‌شود، به پیچیدگی این مسئله اشاره دارند.

درنگ: اگر اقتضا قابل تبدل باشد، با علم فعلی حق ناسازگار است، و اگر علم حق انفعالی باشد، شأن الهی ندارد. این چالش، به پیچیدگی رابطه علم و اقتضا اشاره دارد.

این چالش، مانند گرهی است که در تار و پود وجود بافته شده و تنها با دقت عرفانی می‌توان آن را گشود.

حل مسئله با اصل ذات غیرمعلل

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به اصل: «الذَّاتِيُّ لَا يُعَلَّلُ» (ذات، معلل نمی‌شود)، تأکید دارند که ذات حق، غیرمعلل است و همه ظهورات، به اقتضای اسما و صفات اوست. این اصل، با آیه قرآن کریم: «لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ» (انبیاء: ۲۳، از آنچه انجام می‌دهد بازخواست نمی‌شود) هم‌خوانی دارد.

درنگ: ذات حق، غیرمعلل است و همه ظهورات، به اقتضای اسما و صفات اوست. این اصل، مسئله جبر و اختیار را در چارچوب عرفانی حل می‌کند.

این اصل، مانند کلیدی است که قفل معمای وجود را می‌گشاید. ذات حق، چون اقیانوسی بی‌کران، همه ظهورات را در خود جای داده و از هر علتی مبراست.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به نقد جبرگرایی و بررسی مسئله اختیار پرداخته است. دیدگاه‌های جبرگرایانه و استقلال اعیان، هر دو مشکل‌سازند و اقتضای اعیان، به مثابه قابلیتی قابل تبدل، جبر را تعدیل می‌کند. چالش انطباق اقتضا با علم فعلی حق، با اصل ذات غیرمعلل حل می‌شود که بر غیرمعلل بودن ذات حق تأکید دارد. این مفاهیم، با تمثیلات تیغه، بذر، گره و اقیانوس، به گونه‌ای عمیق و دلنشین تبیین شده‌اند.

بخش سوم: ظهورات خلقی و اسما و صفات

ظهورات خلقی به مثابه مظاهر اسما و صفات

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که خلق و انسان، ظهورات اسما و صفات الهی‌اند، اما هر مظهری تنها یک اسم را ظاهر نمی‌کند، بلکه مظهر تمام اسما و صفات است، با غلبه یک اسم خاص.

درنگ: هر ذره، مظهر تمام اسما و صفات الهی است، اما بالغلبه یک اسم خاص غالب می‌شود. این دیدگاه، با وحدت وجود و جامعیت تجلیات الهی سازگار است.

این جامعیت، مانند دری است که همه رودها به سوی آن روانند. هر مظهر، چون ظرف، همه اسما را در خود جای می‌دهد، اما یک اسم، چون موجی غالب، در آن نمایان است.

محاسبه مشاعی در قیامت

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به آیه قرآن کریم: «وَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَ الْعِبَادِ» (غافر: ۴۸، خدا میان بندگان داوری می‌کند)، تأکید دارند که در قیامت، محاسبه به صورت مشاعی است و هر ذره، در کل هستی محاسبه می‌شود.

درنگ: محاسبه در قیامت، مشاعی است و هر فرد، به قدر سهم خود در ظهورات محاسبه می‌شود. این دیدگاه، با عدالت الهی و نظام جمعی خلقت هم‌خوانی دارد.

این محاسبه، مانند ترازویی است که همه اجزای هستی را یکجا وزن می‌کند. هر ذره، در نسبت با کل، سنجیده می‌شود.

نقد علم انفعالی

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که علم حق، فعلی است و تابع هیچ‌چیز نیست. علم تابع، صفت حق نمی‌شود، زیرا ظهورات، خود معلوم علم حق‌اند.

درنگ: علم حق، فعلی است و تابع هیچ‌چیز نیست. ظهورات، معلوم علم حق‌اند و علم تابع، شأن الهی ندارد.

این دیدگاه، مانند خورشیدی است که نورش به هیچ سایه‌ای وابسته نیست. علم حق، چون منبع نور، همه ظهورات را روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به تبیین ظهورات خلقی به مثابه مظاهر اسما و صفات، محاسبه مشاعی در قیامت، و نقد علم انفعالی پرداخته است. هر مظهر، جامع اسما و صفات است، اما با غلبه یک اسم خاص. محاسبه در قیامت، مشاعی است و علم حق، فعلی و غیرتابع است. این مفاهیم، با تمثیلات دریا، ترازو و خورشید، به گونه‌ای روشن و عمیق ارائه شده‌اند.

بخش چهارم: نظام جمعی خلقت و نقد فلسفه

نظام خلقت به مثابه نظام جمعی

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به آیه قرآن کریم: «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (قصص: ۸۸، هر چیز نابودشدنی است مگر وجه او)، تأکید دارند که نظام آفرینش، جمعی و وحدتی است، نه انزوایی و فردی.

درنگ: نظام خلقت، جمعی و وحدتی است و انزوا، با حقیقت آن ناسازگار است. این دیدگاه، با وحدت وجود هم‌راستاست.

این نظام، مانند پارچه‌ای است که تار و پودش به هم تنیده‌اند. هر نخ، در نسبت با کل، معنادار است و جدایی، از حقیقت آن می‌کاهد.

نقد دیدگاه‌های فلسفی در مدنیت

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که نظام خلقت، ذاتاً مدنی و جمعی است و نیازی به استدلال‌های فلسفی ندارد. این دیدگاه، بر برتری عرفان بر فلسفه در تبیین نظام اجتماعی تأکید دارد.

درنگ: نظام خلقت، ذاتاً مدنی و جمعی است و نیازی به استدلال‌های فلسفی ندارد. عرفان، در تبیین نظام اجتماعی، از فلسفه پیشی می‌گیرد.

این نقد، مانند باز کردن دری است که به سوی حقیقت اجتماعی گشوده می‌شود. عرفان، چون کلیدی، این در را بی‌نیاز از استدلال‌های پیچیده می‌گشاید.

نقد جعل در فلسفه

استاد فرزانه قدس‌سره، با تمایز میان عرفان و فلسفه، تأکید دارند که در عرفان، جعل وجود ندارد و همه چیز ظهورات اسما و صفات است. برخلاف فلسفه که از جعل سخن می‌گوید، عرفان خلقت را ظهور می‌داند.

درنگ: در عرفان، جعل وجود ندارد و همه چیز ظهورات اسما و صفات است. این دیدگاه، بر برتری عرفان بر فلسفه در تبیین خلقت تأکید دارد.

این تمایز، مانند تفاوت میان نقشی است که بر سنگ حک می‌شود و جریانی که در آب روان است. فلسفه، از جعل سخن می‌گوید، اما عرفان، از ظهور.

مثال افاضه وجود

استاد فرزانه قدس‌سره، با ارائه مثالی، افاضه وجود حق را به ریختن آب در ظروف مختلف تشبیه کرده‌اند. حق، وجود را بر اساس استعداد اعیان افاضه می‌کند، نه به صورت جعل.

درنگ: افاضه وجود حق، مانند ریختن آب در ظروف مختلف است که به ظرفیت ظرف بستگی دارد. حق، وجود را بر اساس استعداد اعیان افاضه می‌کند.

این مثال، مانند کوزه‌گری است که خاک را در قالب‌های گوناگون شکل می‌دهد. هر قالب، به فراخور ظرفیتش، وجود را دریافت می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به تبیین نظام جمعی خلقت، نقد دیدگاه‌های فلسفی در مدنیت، و تمایز عرفان و فلسفه در مسئله جعل پرداخته است. نظام خلقت، ذاتاً مدنی و جمعی است و عرفان، در تبیین آن، از فلسفه پیشی می‌گیرد. افاضه وجود، به مثابه ریختن آب در ظروف، به ظرفیت اعیان وابسته است. این مفاهیم، با تمثیلات پارچه، در، جریان آب و کوزه‌گری، به گونه‌ای عمیق و دلنشین ارائه شده‌اند.

بخش پنجم: عرفان اجتماعی و نقد رهبانیت

عرفان و پیوند دین و سیاست

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که دین، منش ذهنی انسان و سیاست، تمدن بشر است. عرفان، انزوا نیست، بلکه چون خنجری تیز، خون و تأثیر اجتماعی دارد.

درنگ: عرفان، با مسئولیت اجتماعی پیوند دارد و انزوا، با حقیقت آن ناسازگار است. دین، منش ذهنی و سیاست، تمدن بشر است.

این دیدگاه، مانند آتشی است که در دل جامعه زبانه می‌کشد. عرفان، چون شعله‌ای، تحول اجتماعی را برمی‌انگیزد.

نقد عرفان قلندرمآبانه

استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد عرفان قلندرمآبانه، تأکید دارند که این نوع عرفان، فاقد تأثیر اجتماعی است و به نان محدود می‌شود، نه خون و تحول.

درنگ: عرفان قلندرمآبانه، فاقد تأثیر اجتماعی است و عرفان حقیقی، با جامعه و تحول آن پیوند دارد.

این نقد، مانند جداسازی گوهر از صدف است. عرفان حقیقی، چون گوهر، در خدمت جامعه است، نه در انزوا.

اقتضای کل شیء فی کل شیء

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به آیه قرآن کریم: «قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» (نساء: ۷۸، بگو همه چیز از جانب خداست)، تأکید دارند که هر ذره، اقتضای همه چیز را دارد و می‌تواند هر چیزی شود.

درنگ: هر ذره، اقتضای همه چیز را دارد و خلقت، نظامی باز و جمعی است. این مفهوم، با آزادی وجودی و وحدت ظهوری هم‌راستاست.

این اقتضا، مانند بذری است که در هر خاکی می‌تواند به درختی متفاوت بدل شود. خلقت، چون باغی بی‌کران، همه امکانات را در خود نهان دارد.

نقد رهبانیت در عرفان

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که عرفان منزوی، ناتوان از اداره جامعه است و به رهبانیت منجر می‌شود. عرفان حقیقی، با جامعه پیوند دارد.

درنگ: عرفان منزوی، به رهبانیت منجر می‌شود و عرفان حقیقی، با جامعه و تحول آن پیوند دارد.

این دیدگاه، مانند پلی است که عرفان را به جامعه پیوند می‌دهد. عرفان، چون جویباری، باید در بستر جامعه جاری شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، به تبیین عرفان اجتماعی، نقد عرفان قلندرمآبانه و رهبانیت، و مفهوم اقتضای کل شیء فی کل شیء پرداخته است. عرفان، با مسئولیت اجتماعی پیوند دارد و انزوا، با حقیقت آن ناسازگار است. هر ذره، اقتضای همه چیز را دارد و خلقت، نظامی باز و جمعی است. این مفاهیم، با تمثیلات آتش، گوهر، بذر و پل، به گونه‌ای عمیق و دلنشین تبیین شده‌اند.

بخش ششم: امر بین الامرین و اشاعه

نقد جبر و اختیار سنتی

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که بحث جبر و اختیار سنتی، ریشه در مسائل سیاسی دارد و پاسخ فلسفی کاملی برای آن وجود ندارد.

درنگ: بحث جبر و اختیار سنتی، ریشه سیاسی دارد و پاسخ فلسفی کاملی برای آن وجود ندارد. این نقد، به ضرورت بازنگری مفاهیم در چارچوب عرفانی تأکید دارد.

این نقد، مانند باز کردن گرهی است که سال‌ها در تار و پود اندیشه بافته شده. جبر و اختیار، چون زنجیرهایی، باید با عرفان گسسته شوند.

امر بین الامرین به مثابه اشاعه

استاد فرزانه قدس‌سره، با ارائه مفهوم اشاعه، تأکید دارند که امر بین الامرین، به معنای مشارکت جمعی است، نه تفکیک جبر و اختیار. همه چیز در خلقت، به طور مشاعی دخیل است.

درنگ: امر بین الامرین، به معنای اشاعه و مشارکت جمعی است. همه عوامل در خلقت، به طور مشاعی دخیل‌اند.

این مفهوم، مانند باغی است که هر درختش به دست باغبانی مشترک کاشته شده. خلقت، نتیجه همکاری جمعی حق و مظاهر است.

نقد اتهام به حق در خلقت

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به آیه قرآن کریم: «لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ» (انبیاء: ۲۳، از آنچه انجام می‌دهد بازخواست نمی‌شود)، تأکید دارند که نمی‌توان حق را به جعل اعیان متهم کرد، زیرا اعیان، ظهورات اسما و صفات‌اند.

درنگ: اعیان ثابته، مجعول نیستند و ظهورات اسما و صفات‌اند. حق، تنها افاضه وجود می‌کند و اتهام جعل به او روا نیست.

این دیدگاه، مانند پاک کردن غبار از آینه‌ای است که حقیقت را منعکس می‌کند. حق، چون نور، تنها وجود را افاضه می‌کند.

نقد جعل اعیان

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که اعیان ثابته، مجعول نیستند و ظهورات اسما و صفات‌اند. جعل و فنا به آن‌ها تعلق نمی‌گیرد.

درنگ: اعیان ثابته، ظهورات اسما و صفات‌اند و جعل و فنا به آن‌ها تعلق نمی‌گیرد. این دیدگاه، با ابدیت اعیان هم‌راستاست.

این مفهوم، مانند رودی است که از سرچشمه ابدی سرچشمه می‌گیرد. اعیان، چون امواج، از ذات حق جدا نیستند.

غایت مخلص در تنگناها

استاد فرزانه قدس‌سره، با تأکید بر عبارت: «وَهَذَا غَايَةُ الْمَخْلَصِ فِي هَذِهِ الْمَضَائِقِ» (این غایت خلاصی از تنگناهاست)، تأکید دارند که اعیان، عین ذات حق‌اند و جعل وجود ندارد.

درنگ: اعیان، عین ذات حق‌اند و جعل وجود ندارد. این دیدگاه، راه‌حلی عرفانی برای تنگناهای فلسفی ارائه می‌دهد.

این راه‌حل، مانند کلیدی است که قفل تنگناهای فلسفی را می‌گشاید. اعیان، چون آینه، حقیقت ذات حق را بازمی‌تابانند.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، به نقد جبر و اختیار سنتی، ارائه مفهوم اشاعه در امر بین الامرین، و نقد اتهام جعل به حق پرداخته است. امر بین الامرین، به معنای مشارکت جمعی است و اعیان، ظهورات اسما و صفات‌اند. این مفاهیم، با تمثیلات گره، باغ، آینه و رود، به گونه‌ای عمیق و دلنشین تبیین شده‌اند.

جمع‌بندی نهایی

فص حکمت ابراهیمیه، با تبیین مفاهیم مشیت، اراده و نقش اعیان ثابته، به رابطه وجودی حق و خلق پرداخته است. مشیت الهی، تابع اقتضای اعیان ثابته است و علم حق، در ظرف فعلی، تابع معلوم. نقد جبرگرایی و تأکید بر قابلیت تبدل اقتضا، جبر را تعدیل کرده و اختیار را برجسته می‌سازد. نظام خلقت، جمعی و وحدتی است و عرفان، با پیوند با جامعه، از رهبانیت فاصله می‌گیرد. مفهوم اشاعه در امر بین الامرین، به مشارکت جمعی در خلقت اشاره دارد و اعیان، به مثابه ظهورات اسما و صفات، از جعل و فنا مبرایند. این نوشتار، با تمثیلات نور، جویبار، آینه، دریا و باغ، این مفاهیم را به گونه‌ای روشن و عمیق ارائه داده و با حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار، منبعی جامع برای پژوهشگران عرفان نظری و فلسفه اسلامی فراهم آورده است.

با نظارت صادق خادمی