متن درس
شرح فصوص الحکم: حکمت مهیمیه در کلمه ابراهیمیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۴۲۶)
مقدمه: درآمدی بر حکمت مهیمیه و اعیان ثابته
حکمت مهیمیه در کلمه ابراهیمیه، از فصول محوری فصوص الحکم ابنعربی، به کاوش در ژرفای رابطه اعیان ثابته با وجود علمی حق، مخلوقات و احکام الهی و خلقی میپردازد. این بخش، با نگاهی عمیق به مراتب سلوک عرفانی، تبیین میکند که چگونه اعیان ثابته، بهمثابه پلی میان حق و خلق، در مراتب وجودی ظهور مییابند. استاد فرزانه قدسسره در این درسگفتار، با دقت و جامعیت، به تبیین این رابطه و تفاوت ادراکات عرفا در مراتب گوناگون پرداختهاند. این نوشتار، با حفظ تمامی جزییات متن اصلی، به بازنویسی این مفاهیم در قالبی علمی و دانشگاهی میپردازد و با بهرهگیری از تمثیلات و استعارات فاخر، تلاش دارد تا مفاهیم عمیق عرفانی را بهگونهای روشن و منسجم برای مخاطبان ارائه نماید.
بخش نخست: اعیان ثابته و وجود علمی حق
ماهیت اعیان ثابته
اعیان ثابته، بهمثابه صورتهای علمی موجودات در نزد حقتعالی، بنیان رابطه میان حق و مخلوقات را تشکیل میدهند. این اعیان، تجلی وجود علمی حق در حضره علمیهاند و واسطهای برای ظهور احکام الهی در عالم خلق بهشمار میروند. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند:
«فَلا يَعْتَرِضْ بِالْبَاطِنِ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ وَإِنْ كَانَ يَأْمُرُ وَيَنْهَى فِي الظَّاهِرِ» (هر کس در باطن بر خلق خدا اعتراض نکند، هرچند در ظاهر امر و نهی کند). این سخن، بر نقش اعیان ثابته بهعنوان مبنای ظهور وجود علمی در عالم خارجی تأکید دارد.
دو دیدگاه به اعیان ثابته
اعیان ثابته را میتوان از دو منظر نگریست: یا وجود حق دانست که در این صورت، مخلوقات احکام الهیاند، یا وجود خلق شمرد که افاضه الهی را متجلی میسازند. اگر اعیان را وجود حق بدانیم، مخلوقات بهمثابه ظهور احکام الهیاند که در ظرف وجود خارجی متجلی میشوند. اما اگر آنها را وجود خلق انگاریم، بهسان ظرفیاند که فیض الهی در آنها سرریز میشود. این تمایز، مراتب ادراکی عرفا را در مواجهه با حقیقت وجود نشان میدهد. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که این دو دیدگاه، به تفاوت در مراتب قرب و توحید سالکان بازمیگردد.
تفاوت ادراک در مراتب سلوک
سالکان، بسته به مرتبه توحید و قرب، اعیان ثابته را بهگونههای متفاوتی ادراک میکنند. گاه خود را ظرف افاضه حق میبینند، گاه متصف به احکام حق مییابند، و گاه جز حق چیزی مشاهده نمیکنند. این تنوع ادراک، چونان رودی است که در مسیرهای گوناگون، چهرههای متفاوتی از خویش نشان میدهد. عارف در مرتبهای، خود را آیینهای میبیند که حق در آن جلوهگر است، و در مرتبهای دیگر، تنها نور حق را بیهیچ حجابی مشاهده میکند.
جمعبندی بخش نخست
اعیان ثابته، بهمثابه بنیان وجودی عالم، رابطه میان حق و خلق را در حضره علمیه و وجود خارجی تبیین میکنند. این اعیان، یا بهعنوان وجود حق و احکام الهی، یا بهعنوان وجود خلق و ظرف افاضه الهی ادراک میشوند. تفاوت در مراتب سلوک، به تنوع در ادراک این اعیان منجر میشود، و هر سالک، بسته به مقام خویش، چهرهای متفاوت از این حقیقت را مشاهده میکند.
بخش دوم: مقام معلوم و انقیاد به تقدیر
مقام معلوم هر موجود
هر موجود، اعم از سالک یا غیرسالک، در نظام اعیان ثابته دارای مقامی معلوم است. قرآن کریم میفرماید:
«وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ» (صافات: ۱۶۴، هر یک از ما را مقامی معین است). این آیه، بر نظم الهی در تعیین جایگاه هر موجود در نظام وجودی دلالت دارد. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که این مقام، چه برای اهل سلوک و چه برای غیرآنان، در چارچوب اعیان ثابته تعریف شده و مبنای ظهور وجودی آنهاست.
انقیاد اهل معرفت به تقدیر
اهل معرفت، به سبب آگاهی از سرّ قدر، به تقدیر الهی منقادند. این انقیاد، نه از سر جبر، بلکه از معرفتی ژرف به نظام الهی سرچشمه میگیرد. عارف، در باطن بر خلق خدا اعتراض نمیکند، هرچند در ظاهر به امر به معروف و نهی از منکر میپردازد. این توازن میان باطن و ظاهر، چونان رقص ظریفی است که عارف را در هماهنگی با مشیت الهی نگه میدارد.
امر و نهی ظاهری و معرفت باطنی
عارف، در ظاهر به وظیفه امر و نهی عمل میکند، اما در باطن میداند که خلق مقهور تقدیرند. استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به سیره امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا، این معرفت را تبیین میکنند که عارف، هرچند امر و نهی میکند، به مقتضای اعیان ثابته آگاه است و اعتراض باطنی ندارد. این آگاهی، چونان چراغی است که مسیر سلوک را روشن میسازد.
جمعبندی بخش دوم
مقام معلوم هر موجود، در چارچوب اعیان ثابته، جایگاه او را در نظام هستی تعیین میکند. اهل معرفت، با انقیاد به تقدیر، در باطن از اعتراض به خلق پرهیز میکنند، هرچند در ظاهر به وظیفه امر و نهی عمل مینمایند. این توازن، نشاندهنده عمق معرفت عارف به نظام الهی و هماهنگی او با مشیت حق است.
بخش سوم: ظهور اعیان ثابته در وجود خارجی
ظهور عين ثابت در وجود خارجی
آنچه در عين ثابت فرد نهفته است، در وجود خارجی او متجلی میشود. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند:
«وَهُوَ مَا كُنْتَ بِهِ فِي ثَبُوتِكَ ظَهَرْتَ بِهِ فِي وُجُودِكَ» (آنچه در ثبوت تو بود، در وجودت ظاهر شد). این اصل، بر تطابق میان وجود علمی و خارجی تأکید دارد. عين ثابت، چونان بذری است که در خاک وجود خارجی شکوفا میشود و حقیقت آن را نمایان میسازد.
تبیین مقام عين
شارح، مقام هر فرد را به آنچه عين او در حضره علمیه متصف است، مرتبط میداند:
«وَهُوَ أَيْ ذَلِكَ الْمَقَامُ هُوَ مَا كَانَتْ عَيْنُكَ مُتَلَبِّسَةً مُتَصِفَةً بِهِ فِي حَالِ ثَبُوتِكَ فِي الْحَضْرَةِ الْعِلْمِيَّةِ». این تبیین، بر نقش حضره علمیه بهعنوان مبنای تعیین مقامات وجودی تأکید دارد. عين، چونان آیینهای است که صفات الهی را در ظرف علم و وجود خارجی بازمیتاباند.
عمومیت حکم اعیان ثابته
حکم اعیان ثابته، شامل همه موجودات، از سنگ تا انسان و ملائکه، است. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند:
«وَهَذَا الْحُكْمُ عَامٌّ لِجَمِيعِ الْأَعْيَانِ لَا لِلْمَلَائِكَةِ فَقَطْ». این عمومیت، نشاندهنده شمولیت نظام اعیان ثابته در کل عالم هستی است، چنانکه همه موجودات، در آیینه اعیان، تجلی حق را بازمیتابانند.
جمعبندی بخش سوم
ظهور عين ثابت در وجود خارجی، تطابق میان حقیقت علمی و خارجی را نشان میدهد. این ظهور، در همه موجودات، از جمادات تا ملائکه، جاری است و نظام اعیان ثابته را بهعنوان بنیان هستی تأیید میکند. مقام هر فرد، در حضره علمیه تعیین شده و در وجود خارجی متجلی میگردد.
بخش چهارم: نقد جبرگرایی و اختیار انسانی
نقد جبرگرایی اعیان ثابته
تعمیم حکم اعیان ثابته به همه موجودات، به جبرگرایی میانجامد که با اختیار انسانی ناسازگار است. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که اگر انسان، مانند سنگ و ملائکه، مسلوبالاراده باشد، تفاوتی میان موجودات باقی نمیماند. این دیدگاه، چونان زنجیری است که اختیار انسانی را در بند میکشد و با عدالت الهی ناسازگار است.
تفاوت انسان با سایر موجودات
انسان، برخلاف ملائکه و جمادات، دارای اختیار، شهوت و غضب است. این ویژگیها، او را از دیگر موجودات متمایز میسازد و مسئولیت اعمالش را بر دوش او مینهد. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند که انسان، به دلیل قابلیت عصيان و طغیان، در نظام وجودی جایگاه ویژهای دارد.
علم الهی و اختیار انسانی
علم الهی، شامل همه وقوعات عالم است، اما این علم، جبر نیست. انسان، به دلیل اختیار، مسئول اعمال خویش است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که علم خدا، چونان نوری است که همه موجودات را روشن میکند، اما این نور، اختیار انسان را سلب نمیکند.
نقد تاریخی جبرگرایی
جبرگرایی، در برخی دورهها، ابزاری برای توجیه ظلم رجال سیاسی بوده است. استاد فرزانه قدسسره اشاره میکنند که برخی حاکمان، با نسبت دادن ظلم خود به مشیت الهی، اعتراضات را سرکوب میکردند. این سوءاستفاده، چونان پردهای است که حقیقت عدالت الهی را پنهان میساخت.
سوءاستفاده از آیات قرآن کریم
برخی آیات قرآن کریم، مانند
«لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ» (انبیاء: ۲۳، از آنچه میکند پرسیده نمیشود، ولی آنان بازخواست میشوند) و
«يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ» (ابراهیم: ۴، هر که را بخواهد گمراه میکند و هر که را بخواهد هدایت مینماید)، برای توجیه جبر و ظلم بهکار رفتهاند. این سوءاستفاده، تحریفی از معانی قرآنی است که مشیت الهی را در چارچوب اختیار انسانی تبیین میکند.
جمعبندی بخش چهارم
جبرگرایی اعیان ثابته، با نفی اختیار انسانی، با عدالت الهی ناسازگار است. انسان، به دلیل ویژگیهای متمایز خود، مسئول اعمال خویش است. علم الهی، هرچند همهچیز را در بر میگیرد، اما اختیار انسان را سلب نمیکند. سوءاستفاده از آیات قرآن کریم برای توجیه ظلم، تحریفی است که با حقیقت دین منافات دارد.
بخش پنجم: وحدت وجود و رابطه افاضه و استفاضه
وحدت وجود و اعیان ثابته
وجود، حقیقتی واحد است و اعیان ثابته، ظهورات این حقیقت در آیینه حقاند. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند:
«فَإِنَّ الْوُجُودَ حَقِيقَةٌ وَاحِدَةٌ لَيْسَ فِيهَا تَعَدُّدٌ». این اصل، بر وحدت وجود تأکید دارد و اعیان را بهمثابه جلوههای حق در مراتب گوناگون میبیند.
ظهور اعیان در آیینه حق
اعیان ثابته، نه بهعنوان موجوداتی مستقل، بلکه بهمثابه ظهورات حق در آیینه وجود ظاهر میشوند. این ظهور، چونان بازتاب نور در آیینهای صاف است که هیچ وجود مستقلی از خود ندارد.
تفاوت وجود و حکم
وجود و حکم، دو حالت متمایز در مراتب ظهور اعیاناند. سالک، گاه خود را موجودی با حکم میبیند و گاه تنها حکم را بدون وجود مشاهده میکند. این تفاوت، چونان سایه و نور است که در مراتب مختلف، چهرههای گوناگونی از حقیقت را نشان میدهد.
افاضه و استفاضه شعورمند
افاضه حق و استفاضه اعیان، هر دو شعورمند و متقابلاند. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند:
«تِلْكَ الْإِفَاضَةُ تَطْلُبُ الْأَعْيَانَ بِاسْتِعْدَادَاتِهَا». افاضه حق، چونان جریانی است که به سوی ظرفهای آماده سرازیر میشود، و اعیان، چونان ظروفیاند که این فیض را طلب میکنند.
تمثیل افاضه و اعیان
رابطه افاضه حق و طلب اعیان، به آب و ظرف میماند. همانگونه که ظرف، آب را طلب میکند، آب نیز ظرف مناسب خود را میجوید. این تعادل، چونان رقص هماهنگی است که نظام وجودی را سامان میدهد. استاد فرزانه قدسسره با تمثیلی زیبا، این رابطه را به دستگاه بستنی قیفی تشبیه میکنند که به اندازه ظرف، فیض خود را جاری میسازد.
جمعبندی بخش پنجم
وحدت وجود، بنیان نظام اعیان ثابته است که در آیینه حق متجلی میشوند. افاضه حق و استفاضه اعیان، رابطهای شعورمند و متقابل است که در تعادل میان فاعلیت و قابلیّت، نظام هستی را شکل میدهد. این رابطه، چونان عشق و معشوق، ظهور و مظهر را در پیوندی عمیق به هم میآمیزد.
بخش ششم: شکر نعمت و عبادت اولیای خدا
شکر نعمت و مصرف صحیح
شکر نعمت، گاه در مصرف صحیح و گاه در ایثار متجلی میشود. اسراف، کفران نعمت است، و ترک مصرف، گاه ایثار و گاه کفر. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که مصرف صحیح، خود شکر است، و ایثار، مقامی بالاتر از شکر.
قصد قربت در مصرف
اولیای خدا، حتی در مصرف نعم، قصد قربت دارند و آن را عبادت میشمارند. خوردن غذا، با نیت قربت، به عبادتی بدل میشود که شکر نعمت را بهجا میآورد. این قصد، چونان نوری است که عمل مادی را به عبادت معنوی تبدیل میکند.
نفسکشی برای خدا
سالک، حتی نفسکشیدن را برای اطاعت خدا انجام میدهد. قرآن کریم میفرماید:
«إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» (انعام: ۱۶۲، در حقیقت، نماز من و سایر عباداتم و زیستن و مردنم برای خدا، پروردگار جهانیان است). این آیه، تسلیم کامل سالک را به مشیت الهی نشان میدهد.
اعتصاب غذا و اطاعت
اعتصاب غذا، نشانه مخالفت با غیرخداست، در حالی که مصرف نعم، نشانه اطاعت است. سالک، با مصرف، شکر نعمت میکند و با ترک، اعتراض به غیرخدا را نشان میدهد. این دو، چونان دو بالاند که سالک را در مسیر عبودیت به پرواز درمیآورند.
بیهراسی اولیای خدا
اولیای خدا، از هیچکس، حتی مرگ، هراس ندارند. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که سالک حقیقی، نه از عزرائیل میترسد و نه از دشمن و دوست هراسی دارد. این بیهراسی، چونان سپری است که قلب سالک را در برابر وسوسههای دنیا محافظت میکند.
جمعبندی بخش ششم
شکر نعمت، در مصرف صحیح و ایثار متجلی میشود و اولیای خدا، با قصد قربت، حتی نفسکشیدن را عبادت میدانند. اعتصاب غذا، نشانه مقاومت در برابر غیرخداست، و بیهراسی اولیا، نشاندهنده مقام توحید و تسلیم محض آنهاست.
بخش هفتم: ثواب و عقاب و مسئولیت انسانی
ثواب و عقاب بر اعمال
ثواب و عقاب، نتیجه اعمال انسان است، نه صرف اعیان ثابته. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند:
«وَلِذَلِكَ يَتَرَتَّبُ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ عَلَى أَفْعَالِكَ». این اصل، بر مسئولیت انسان در قبال اعمالش تأکید دارد و جبرگرایی را رد میکند.
نقد جبر در ثواب و عقاب
اگر همهچیز به اعیان ثابته و افاضه حق بازگردد، ثواب و عقاب بیمعنا میشود. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که جبرگرایی، عدالت الهی را زیر سؤال میبرد، زیرا انسان بدون اختیار، مسئول اعمال خود نیست.
نقد جبرگرایی در علم دینی
در برخی دورهها، علم دینی برای توجیه احکام ظالمانه به کار گرفته شده است. استاد فرزانه قدسسره اشاره میکنند که برخی، با استناد به جبر، ظلم را مشیت الهی معرفی کردهاند. این سوءاستفاده، چونان غباری است که حقیقت علم دینی را مکدر میسازد.
جمعبندی بخش هفتم
ثواب و عقاب، نتیجه اعمال انسان است و جبرگرایی، با نفی اختیار، با عدالت الهی ناسازگار است. سوءاستفاده از علم دینی برای توجیه ظلم، تحریفی است که با حقیقت دین منافات دارد.
نتیجهگیری کلی
حکمت مهیمیه در کلمه ابراهیمیه، به کاوش در رابطه اعیان ثابته با وجود علمی حق و مخلوقات میپردازد. اعیان ثابته، یا بهعنوان احکام الهی یا افاضه الهی ادراک میشوند و سالکان، بسته به مراتب توحید، آنها را بهگونههای متفاوتی مشاهده میکنند. عارف، در باطن به تقدیر منقاد است، هرچند در ظاهر امر و نهی کند. عمومیت حکم اعیان ثابته، به جبرگرایی میانجامد که با اختیار انسانی و عدالت الهی ناسازگار است. آیات قرآن کریم، چونان
«وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ» (صافات: ۱۶۴) و
«إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ» (انعام: ۱۶۲)، بر نظم الهی و تسلیم محض تأکید دارند، اما جبر را نفی میکنند. افاضه حق و استفاضه اعیان، رابطهای شعورمند است که نظام وجودی را سامان میدهد. اولیای خدا، با قصد قربت، حتی نفسکشیدن را عبادت میدانند و در برابر امر خدا، کاملاً تسلیماند. ثواب و عقاب، نتیجه اعمال انسان است و جبرگرایی، با نفی مسئولیت انسانی، با عدالت الهی ناسازگار است.