متن درس
تبیین عرفانی فص اسحاقی از فصوص الحکم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۴۳۹)
دیباچه
فص اسحاقی از کتاب شریف فصوص الحکم ابنعربی، با محوریت ماجرای ذبح حضرت اسماعیل علیهالسلام به امر الهی، دریچهای است به سوی فهم عمیق مفاهیم عرفانی نظیر فنا، قرب به حق، و مراتب وجودی موجودات. این فص، که در بستر گفتمان عرفانی شیعی و با تکیه بر آیات قرآن کریم و تأملات فلسفی نگاشته شده، رابطه میان ذابح و مذبوح را در قوس نزول و صعود وجودی کاوش میکند. استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی ژرف و تحلیلی، این ماجرا را به مثابه تمثیلی از سیر و سلوک عرفانی و تکامل نفوس در مسیر قرب الهی تفسیر کردهاند. این نوشتار، با بازنویسی و تدوین درسگفتار مذکور، کوشیده است تا این مفاهیم را با زبانی روشن، دقیق، و متناسب با فضای دانشگاهی ارائه دهد..
بخش اول: ظهور امر الهی و ابتلا
ظهور حق به ابراهیم علیهالسلام
در فص اسحاقی، ماجرای ذبح حضرت اسماعیل علیهالسلام به امر الهی، نه تنها آزمونی برای حضرت ابراهیم علیهالسلام و فرزندش، بلکه جلوهای از ظهور حق در مسیر تکامل نفوس است. استاد فرزانه قدسسره فرمودهاند: «حق تعالی به ابراهیم آنچه را نشان داد، برای تکمیل او و فرزندش بود». این ظهور، به مثابه آینهای است که کمال ابراهیم و اسماعیل را در مواجهه با امر الهی آشکار میسازد.
درنگ: ظهور امر الهی به ابراهیم علیهالسلام، مرتبهای از کمال او و اسماعیل را در مواجهه با آزمون الهی نمایان کرد.
ابتلای ابراهیم و اسماعیل
این ظهور، آزمونی الهی برای هر دو بود. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که ابتلا، ابزاری است برای تکمیل نفوس در مسیر قرب به حق. ابتلا، چون کورهای است که گوهر وجودی انسان را صیقل میدهد و او را به سوی مراتب عالی وجود رهنمون میسازد.
درنگ: ابتلا، ابزار الهی برای تکمیل نفوس و ارتقای مراتب قرب است.
فنای ذابح و مذبوح
ذبح فرزند، که در حقیقت نفس ابراهیم علیهالسلام است، به فنای هر دو منجر میشود. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند: «فَإِنَّ ذَبْحَ ابْنِهِ الَّذِي هُوَ نَفْسُهُ فِي الْحَقِيقَةِ أَفْنَاءٌ لَهُمَا». فنا، چون دری است که ذابح و مذبوح را به وحدت با امر الهی میرساند، گویی هر دو در اقیانوس امر الهی غرق میشوند و از خود تهی میگردند.
درنگ: ذبح، مرتبهای از فنا است که ذابح و مذبوح را به وحدت با امر الهی میرساند.
درد ذابح و مذبوح
درد ابراهیم علیهالسلام در این ذبح، کمتر از درد اسماعیل علیهالسلام نیست. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که ابراهیم، به دلیل علّیت، رنج بیشتری تحمل میکند، زیرا «حبّ پدر به فرزند، بیش از حبّ فرزند به پدر است». این اصل، ریشه در رابطه علّی و معلولی میان والدین و فرزند دارد، گویی قلب پدر، پیش از تیغ ذبح، زخم میخورد.
درنگ: درد ابراهیم علیهالسلام، به دلیل علّیت، از درد اسماعیل کمتر نیست، بلکه شدت آن به مراتب بیشتر است.
روانشناسی شیعی و معارف والدین
استاد فرزانه قدسسره، با استناد به معارف شیعی، برتری روانشناسی اسلامی را بر تکنولوژی غرب برجسته میکنند. به عنوان مثال، آیه کریمه وَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ (اسراء: ۲۳، «و به آن دو [=پدر و مادر] اُف مگو») نشاندهنده شدت احساس والدین در برابر بیاحترامی است. این آیه، چونان آیینهای، رنج عمیق والدین را از کوچکترین بیمهری فرزند بازتاب میدهد.
درنگ: معارف شیعی در روانشناسی، با عمق و عصمت، از تکنولوژی غرب پیشی میگیرد و رنج والدین را با دقت تبیین میکند.
بخش دوم: مراتب وجودی و قوسهای نزول و صعود
قرب به حق و مراتب موجودات
استاد فرزانه قدسسره پرسشی بنیادین مطرح میکنند: «أَقْرَبُ الْمَوْجُودَاتِ إِلَى اللَّهِ مَنْ هُوَ؟» این پرسش، به مراتب وجودی و استعداد پذیرش کمالات اشاره دارد. موجودات در قوس نزول، ریزش حق را دریافت میکنند و در قوس صعود، به سوی کمال حرکت میکنند. هيولای اولی، به مثابه بذری است که در خاک وجود کاشته شده و استعداد شکوفایی همه کمالات را در خود نهان دارد.
درنگ: پرسش از نزدیکترین موجود به حق، مراتب وجودی و استعداد پذیرش کمالات را آشکار میسازد.
برتری جماد در قوس نزول
استاد فرزانه قدسسره، با استناد به شعر ابنعربی، میفرمایند: «فَلَا خَلْقَ أَعْلَى مِنْ جَمَادٍ وَبَعْدَهُ نَبَاتٌ عَلَى قَدَرٍ يَكُونُ وَأَوْزَانِي». این برتری، نه در قوس صعود، بلکه در قوس نزول معنا دارد. هيولای اولی، به دلیل فقدان فعلیت، بیشترین استعداد را برای پذیرش کمالات دارد، گویی چون ظرفی تهی، آماده پذیرش هر نور الهی است.
درنگ: هيولای اولی، به دلیل فقدان فعلیت، اوسع ظرف برای پذیرش کمالات است.
سیر صعودی موجودات
هيولای اولی، در سیر صعودی، از جماد به نبات، حیوان، انسان، مؤمن، و معصوم ارتقا مییابد. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند: «السَّيْرُ الصَّعُودِيُّ مِنَ الْهَيُولَى إِلَى الْمَعْصُومِ». این سیر، چونان سفری است از خاک به افلاک، که موجودات را به سوی کمال وجودی رهنمون میسازد.
درنگ: سیر صعودی، مراتب کمال وجودی را از هيولای اولی تا معصوم تبیین میکند.
رابطه استعداد و فعلیت
هرچه استعداد بیشتر باشد، فعلیت بیشتری پذیرفته میشود. استاد فرزانه قدسسره با تمثیلی روشن میفرمایند: «الْإِنْسَانُ الشَّبْعَانُ يَفْقِدُ اِسْتِعْدَادَ الْأَكْلِ». انسان سیر، چون ظرفی پر، دیگر استعداد خوردن ندارد. هيولای اولی، به دلیل فقدان فعلیت، اوسع در پذیرش کمالات است.
درنگ: هرچه استعداد بیشتر باشد، فعلیت بیشتری پذیرفته میشود و با افزایش فعلیت، استعداد کاهش مییابد.
بخش سوم: فدا و تناسب در ذبح عظیم
فدای ذبح عظیم
حق تعالی، ذبح عظیم (قوچ) را فدای ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام کرد. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند: «فَفَدَى الْحَقُّ عَنْهُمَا الذَّبْحَ الْعَظِيمَ». این فدا، به دلیل انقیاد کامل قوچ بود که در تسلیم به امر الهی، با اسماعیل علیهالسلام تناسب داشت.
درنگ: فدای قوچ، به دلیل انقیاد کامل آن در برابر امر الهی بود.
تناسب ذاتی و صفاتی
فدا، نیازمند تناسب ذاتی و صفاتی است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که قوچ و اسماعیل، هر دو مظهر ذات الهیاند و در تسلیم به حکم الهی، تناسب صفاتی دارند. این تناسب، چونان رشتهای است که دو گوهر را به هم پیوند میدهد.
درنگ: تناسب ذاتی و صفاتی میان قوچ و اسماعیل، شرط فدای الهی است.
یقین طالب
طالب، به یقینی میرسد که ظاهر در صورت کبشیه، همان ظاهر در صورت اسحاقیه است. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند: «الظَّاهِرُ فِي الصُّورَةِ الْكَبْشِيَّةِ هُوَ الظَّاهِرُ فِي الصُّورَةِ الْإِسْحَاقِيَّةِ». این یقین، وحدت ظهور حق را در کثرت موجودات آشکار میسازد.
درنگ: یقین طالب، وحدت ظهور حق را در صورتهای گوناگون نمایان میکند.
بخش چهارم: نقد تعشق و ظهور وجوب ذاتی
ترک تعشق به ممكنات
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که انسان با ترک تعشق به ممكنات، از نقایص تنزه مییابد. تعشق به دنیا، چون پردهای است که دل را از نور الهی محروم میسازد. گناه، مانع عبادت و گریه برای خداست، گویی قلب پر از دنیا، دیگر جایی برای خدا ندارد.
درنگ: ترک تعشق به ممكنات، انسان را از نقایص تنزه کرده و به ظهور وجوب ذاتی حق رهنمون میسازد.
ظهور وجوب ذاتی
با ترک تعشق، وجوب ذاتی حق برای سالک ظاهر میشود. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند: «السَّالِكُ فِي الْفَنَاءِ مِرْآةٌ لِلْحَقِّ». سالک در فنا، چون آیینهای تمامنما، جلوهگاه ذات الهی میگردد.
درنگ: سالک در مرتبه فنا، آیینه تمامنمای حق شده و وجوب ذاتی الهی در او ظهور مییابد.
مراتب اعلی عليين و اسفل سافلين
انسان ترککننده تعشق، در اعلی عليين جای میگیرد، در حالی که متعشق به دنیا، در اسفل سافلين فرو میغلتد. استاد فرزانه قدسسره با استناد به آیه کریمه وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ * ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ (تین: ۴-۵، «ما انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم * سپس او را به پستترين [مراتب] پستى بازگردانديم») این دو مرتبه را تبیین میکنند.
درنگ: ترک تعشق، انسان را به اعلی عليين میرساند، در حالی که تعشق به دنیا، او را به اسفل سافلين فرو میکشد.
بخش پنجم: اقتضا، عليت، و مراتب خلقت
اقتضا و نفی جبر
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که مشیت الهی، اقتضا است، نه علّیت، و این اقتضا، راه گریز را برای مخلوق فراهم میکند. این نفی جبر، اختیار انسان را تأیید میکند، گویی مشیت الهی، چون نسیمی است که راه را نشان میدهد، اما اجبار نمیکند.
درنگ: مشیت الهی، اقتضا است، نه علّیت، و این اقتضا، اختیار انسان را حفظ میکند.
فرق علت و حکمت
علت، کلیت دارد، اما حکمت، کلیت ندارد. استاد فرزانه قدسسره با مثال حرمت خمر به دلیل مسکر بودن، این تمایز را روشن میکنند: «الْخَمْرُ حَرَامٌ لِأَنَّهُ مُسْكِرٌ». این علت، حکم را به همه مسکرات تعمیم میدهد.
درنگ: علت، کلیت دارد و حکم را تعمیم میدهد، اما حکمت، کلیت ندارد.
مراتب خلقت و کیوانشناسی
استاد فرزانه قدسسره با استناد به آیه کریمه الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ (طلاق: ۱۲، «خداى آن كسى است كه هفت آسمان را آفريد و از زمين [نيز] همانند آنها») مراتب خلقت را تبیین میکنند. این مراتب، نیازمند تحلیل کیوانشناختی است تا سماوات و ارضین در ساختار وجودی عالم فهم شوند.
درنگ: مراتب خلقت، با تحلیل کیوانشناختی، ساختار وجودی سماوات و ارضین را روشن میسازد.
نتیجهگیری
فص اسحاقی از فصوص الحکم، با تمرکز بر ماجرای ذبح اسماعیل علیهالسلام، دریچهای است به سوی فهم عمیق مفاهیم عرفانی نظیر فنا، قرب، و مراتب وجودی. این فص، با تبیین قوس نزول و صعود، نقش هيولای اولی را بهعنوان نازلترین و اوسع موجود در پذیرش کمالات برجسته میکند. آیات قرآن کریم، چون چراغهایی، مسیر سلوک را روشن میکنند، و نقد تعشق به دنیا، انسان را به سوی ترک ممكنات و ظهور وجوب ذاتی حق رهنمون میسازد. این اثر، با تکیه بر معارف شیعی، روانشناسی عمیق اسلامی را در برابر تکنولوژی غرب قرار داده و برتری آن را نشان میدهد. دعای رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً (بقره: ۲۰۱، «پروردگارا در دنيا به ما نيكى عطا كن و در آخرت [نيز] نيكى») وحدت در طلب حسنه را تبیین میکند، گویی مؤمن، با قناعت به حسنه واحد، به توحید در طلب میرسد. این تبیین، دریچهای است به سوی فهم عمیقتر عرفان شیعی و ضرورت پالایش روانشناختی و فلسفی معارف دینی.
با نظارت صادق خادمی