در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 468

متن درس





تحلیل فص اسحاقیه از فصوص الحکم: احدیت، واحدیت و رضایت الهی در سلوک عرفانی

تحلیل فص اسحاقیه از فصوص الحکم: احدیت، واحدیت و رضایت الهی در سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۴۶۸)

مقدمه

فص اسحاقیه از کتاب فصوص الحکم، اثر گران‌سنگ محی‌الدین ابن‌عربی، یکی از عمیق‌ترین متون عرفان نظری است که به کاوش در مفاهیم بنیادین احدیت، واحدیت و رضایت الهی در رابطه با سعادت و شقاوت مظاهر وجودی می‌پردازد. این فص، با محوریت تمایز میان مراتب وجودی، نقد اشکالات شیخ و شارحان در تبیین احدیت و واحدیت، و بررسی نقش اختیار و جبر در سلوک عرفانی، منظومه‌ای منسجم از معارف الهی ارائه می‌دهد. در این بازنویسی، محتوای درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۴۶۸) با حفظ امانت کامل و با ساختاری علمی و دانشگاهی بازآرایی شده است. نکات کلیدی با توضیحات تکمیلی و تمثیلات ادبی غنی شده‌اند تا ضمن حفظ اصالت متن، عمق و جذابیت آن برای مخاطبان آکادمیک افزون گردد.
.

بخش نخست: نقد مفاهیم احدیت و واحدیت

نقد عبارت شیخ در احدیت

ابن‌عربی در فص اسحاقیه می‌فرماید: «فَأَحَدِيَّتُهُ مَجْمُوعُ كُلِّهِ»، که به معنای «احدیت او مجموع همه است» تفسیر شده است. این عبارت، به دلیل مقایسه احدیت با مفهوم مجموع، دچار اشکال است، زیرا احدیت، مرتبه ذات الهی است که فراتر از هرگونه جمع یا ترکیب قرار دارد. احدیت، چون چشمه‌ای زلال و بی‌انتها، از هرگونه قید و محدودیت مبراست و نمی‌توان آن را با مفهوم مجموع، که دلالت بر انضمام و ترکیب دارد، مقید کرد.

درنگ: احدیت، به‌عنوان مرتبه ذات الهی، فراتر از مفهوم مجموع است و با هیچ قید ترکیبی یا انضمامی مقید نمی‌شود.

این نقد، چون آیینه‌ای صاف، بر ضرورت حفظ مقام متعالی احدیت از مفاهیم محدود و مادی تأکید دارد و نشان می‌دهد که هرگونه تشبیه احدیت به مجموع، تنزل مقام ذات الهی است.

نقد افزودن «بالقوه» به احدیت

شارح فص اسحاقیه، با افزودن قید «بالقوه» به احدیت، مرتکب اشکالی فاحش‌تر شده است. او می‌فرماید که احدیت، مجموع همه صفات الهی را بالقوه در خود دارد. این استعمال، رکیک و نادرست است، زیرا احدیت، عین فعلیت محض است و مفهوم بالقوه، که دلالت بر نقصان و محدودیت دارد، با مقام ذات الهی سازگار نیست. احدیت، چون خورشیدی درخشان، منبع تمامی فعلیت‌هاست و هرگونه قید بالقوه، آن را به مرتبه‌ای نازل تنزل می‌دهد.

درنگ: احدیت، به‌عنوان فعلیت محض، از قید بالقوه مبراست و استعمال این مفهوم در توصیف آن، نادرست و رکیک است.

این نقد، بر اهمیت دقت در کاربرد اصطلاحات عرفانی تأکید دارد و نشان می‌دهد که مفاهیم مادی، مانند قوه و فعل، نمی‌توانند مقام متعالی احدیت را توصیف کنند.

تمایز احدیت و واحدیت

احدیت، مرتبه تعین اول و عین فعلیت است که ظهورش در واحدیت تجلی می‌یابد. واحدیت، به نوبه خود، به مرتبه ربوبیت تعین می‌یابد که نسبت به مظاهر مختلف است. این سلسله‌مراتب، چون نردبانی به سوی حقیقت، فرآیند ظهور وجود از ذات الهی به اسما و صفات و سپس مظاهر را نشان می‌دهد. احدیت، چون مبدأ بی‌قید، و واحدیت، چون ظرف ظهور صفات، دو مرتبه متمایز اما پیوسته‌اند.

درنگ: احدیت، تعین اول و عین فعلیت است که در واحدیت ظهور می‌یابد، و واحدیت به ربوبیت تعین می‌یابد که نسبت به مظاهر متفاوت است.

این تمایز، نظام وجودی عرفان نظری را روشن می‌سازد و بر پیوستگی مراتب وجود از ذات تا مظاهر تأکید دارد.

جمع اطلاقی در واحدیت

در واحدیت، صفات الهی به صورت جمع اطلاقی، و نه مجموع انضمامی، حاضرند. در مرتبه ربوبیت، این صفات تعینات مفهومی و مصداقی پیدا می‌کنند. جمع اطلاقی، چون دریایی بی‌کران، تمامی صفات را در خود جای داده، اما بدون ترکیب یا انضمام، برخلاف مجموع انضمامی که قید و محدودیت را به همراه دارد.

درنگ: واحدیت، ظرف جمع اطلاقی صفات الهی است که بدون انضمام یا ترکیب، در مرتبه ربوبیت تعین می‌یابد.

این دیدگاه، بر اطلاق صفات در واحدیت و تفاوت آن با مفاهیم ترکیبی تأکید دارد و نظام عرفانی ابن‌عربی را در تبیین مراتب وجود روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با نقد عبارت شیخ و شارح در توصیف احدیت و واحدیت، بر ضرورت حفظ مقام متعالی احدیت از مفاهیم محدود، مانند مجموع و بالقوه، تأکید کرد. تمایز میان احدیت و واحدیت، و تبیین جمع اطلاقی در واحدیت، چارچوبی نظام‌مند برای فهم مراتب وجود ارائه می‌دهد. این مباحث، چون چراغی در مسیر معرفت، راه را برای فهم دقیق‌تر عرفان نظری ابن‌عربی هموار می‌سازند.

بخش دوم: جبر و اختیار در عرفان اسلامی

رد جبر و تأکید بر اختیار

هرچند همه امور به ید الله است، اما حق تعالی اختیار، قدرت، توجه و جهل را در ظرف انسانی قرار داده تا انسان در فعل خود مختار باشد. این دیدگاه، جبر را نفی می‌کند و بر اختیار انسانی در چارچوب عرفان اسلامی تأکید دارد. اعتقاد به جبر، رسالت انبیا و قیامت را بی‌معنا می‌سازد، زیرا اگر همه امور جبری باشد، نیازی به بعثت و هدایت نیست.

درنگ: جبر، فلسفه رسالت و قیامت را بی‌معنا می‌کند، درحالی‌که اختیار انسانی، لازمه سلوک عرفانی و هدایت الهی است.

این اصل، چون نوری در تاریکی، بر ضرورت حفظ اختیار در برابر تفاسیر جبری تأکید دارد و انسان را مسئول افعال خود می‌داند.

تأثیر جو تاریخی بر جبرگرایی

جو برخی جریان‌های تاریخی، با ترویج جبر، مانع مخالفت با قدرت‌های حاکم شد و به تحریف برخی مفاهیم عرفانی انجامید. این عوامل، چون ابری بر آسمان صاف حقیقت، تفاسیر جبری را تقویت کردند و از فهم صحیح اختیار و مسئولیت انسانی دور شدند.

درنگ: جریان‌های تاریخی، با ترویج جبر، به تحریف مفاهیم عرفانی منجر شدند و از فهم اختیار انسانی فاصله گرفتند.

این نقد، بر تأثیر عوامل تاریخی و سیاسی بر تفاسیر عرفانی تأکید دارد و ضرورت بازنگری در این تفاسیر را گوشزد می‌کند.

تمایز محبین و محبوبین

در محبین، رب جزئی مربی است و گمراهی ممکن است، اما در محبوبین، الله رب است و گمراهی ممتنع است. این تمایز، چون نشانه‌ای در مسیر سلوک، تفاوت میان مراتب ربوبیت و تأثیر آن بر سعادت و شقاوت را روشن می‌سازد.

درنگ: در محبین، رب جزئی مربی است و گمراهی ممکن است، اما در محبوبین، الله رب است و گمراهی ممتنع است.

این دیدگاه، جایگاه متعالی محبوبین را در برابر محبین نشان می‌دهد و بر نقش ربوبیت الهی در سعادت تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با رد جبر و تأکید بر اختیار انسانی، بر مسئولیت انسان در قبال افعال خود تأکید کرد. نقد تأثیر جریان‌های تاریخی بر ترویج جبر، ضرورت بازنگری در تفاسیر عرفانی را نشان داد. تمایز میان محبین و محبوبین، چارچوبی برای فهم مراتب ربوبیت و تأثیر آن بر سلوک عرفانی ارائه می‌دهد. این مباحث، عرفان اسلامی را در برابر جبرگرایی محافظت کرده و بر نقش اختیار در مسیر حقیقت تأکید دارند.

بخش سوم: رضایت الهی و سعادت مظاهر

تمایز رضایت ظهوری و اقتضایی

رضایت ظهوری حق، که به ظهور همه موجودات از کافر و مؤمن مربوط است، از رضایت اقتضایی، که به فعل اختیاری مظهر وابسته است، متمایز است. حق تعالی به ظهور همه موجودات راضی است، زیرا خود عنایت به ظهور آنها کرده است، اما به فعل کفر یا گناه راضی نیست.

درنگ: رضایت ظهوری، به ظهور موجودات مربوط است، اما رضایت اقتضایی، به فعل اختیاری مظهر وابسته است و حق به کفر راضی نیست.

این تمایز، چون پلی میان حقیقت الهی و فعل انسانی، بر تفاوت میان ظهور وجودی و انتخاب اختیاری تأکید دارد.

تبیین آیه هدایت و اختیار

آیه ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾ (سوره انسان، آیه ۳) می‌فرماید: ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس. این آیه، بر رضایت ظهوری (هدایت الهی) و اختیار انسانی در انتخاب شکر یا کفر دلالت دارد.

درنگ: آیه هدایت، بر رضایت ظهوری الهی و اختیار انسانی در انتخاب شکر یا کفر تأکید دارد.

این آیه، چون چشمه‌ای زلال، رابطه میان هدایت الهی و مسئولیت انسانی را روشن می‌سازد و بر نقش اختیار در سلوک تأکید دارد.

رضایت الله و سعادت

سعادت واقعی در رضایت الله نهفته است، نه در رضایت رب خاص، زیرا رضایت رب مقید است و رضایت الله جامع و اطلاقی است. آیه ﴿رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ﴾ (سوره بینه، آیه ۸) می‌فرماید: خدا از آنها خشنود است و آنها از او خشنودند. این آیه، بر رضایت جامع الهی به‌عنوان معیار سعادت دلالت دارد.

درنگ: سعادت در رضایت جامع الله است، نه در رضایت مقید رب خاص، که تنها ظهور را شامل می‌شود.

این اصل، چون قله‌ای رفیع، معیار سعادت را در رضایت الهی قرار می‌دهد و از محدودیت‌های رضایت ربوبی فراتر می‌رود.

نقد تعریف سعید و شقی بر اساس علم

تعریف سعید به کسی که علم به رضایت رب دارد و شقی به کسی که فاقد این علم است، نادرست و جبری است. علم به رضایت رب، مانع گمراهی یا جرم نیست، زیرا سعادت در رضایت الله نهفته است، نه در علم به رضایت رب.

درنگ: تعریف سعادت بر اساس علم به رضایت رب، جبری و نادرست است، زیرا سعادت در رضایت الله نهفته است.

این نقد، بر رد تفاسیر جبری و تأکید بر نقش اختیار در سعادت دلالت دارد و علم را تنها شرط سعادت نمی‌داند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تبیین تمایز میان رضایت ظهوری و اقتضایی، بر نقش اختیار در فعل انسانی و معیار رضایت الهی برای سعادت تأکید کرد. آیات قرآن کریم، مانند آیه هدایت و رضایت الله، چارچوبی منسجم برای فهم رابطه میان هدایت الهی و مسئولیت انسانی ارائه می‌دهند. نقد تعریف جبری سعادت، بر ضرورت حفظ اختیار و رد ساده‌انگاری در معرفت عرفانی تأکید دارد.

بخش چهارم: نقد اصطلاحات و نقش مربی در معرفت

نقد استعمال بالقوه در واحدیت

استعمال «بالقوه» در واحدیت نیز رکیک است، زیرا واحدیت، ظهور فعلیت احدیت است و نیازی به مفهوم قوه ندارد. واحدیت، چون آیینه‌ای صیقل‌یافته، صفات الهی را به صورت اطلاقی منعکس می‌کند و قید بالقوه، آن را به مرتبه‌ای نازل تنزل می‌دهد.

درنگ: واحدیت، ظهور فعلیت احدیت است و استعمال بالقوه در توصیف آن، نادرست و رکیک است.

این نقد، بر ضرورت حفظ فعلیت محض در مراتب الهی و پرهیز از مفاهیم مادی تأکید دارد.

نقد اضافة المجموع إلى الکل

شارح، با نسبت دادن مجموع به کل در احدیت، دچار اشکال شده است، زیرا مسمی الله در واحدیت، جمع اطلاقی است و نه مجموع انضمامی. این خلط، چون ابری بر آسمان حقیقت، فهم دقیق مراتب وجود را مختل می‌کند.

درنگ: مسمی الله در واحدیت، جمع اطلاقی است و نسبت دادن مجموع انضمامی به احدیت، نادرست است.

این نقد، بر اهمیت وضوح مفهومی در تبیین مراتب الهی تأکید دارد و از خلط اصطلاحات پرهیز می‌کند.

نقش مربی در معرفت عرفانی

ابن‌عربی، با وجود نبوغ، به دلیل فقدان مربی کامل، در برخی مواضع اصلی معرفت دچار اشکال شده است. این وضعیت، مشابه ابن‌سیناست که به دلیل نبود استاد، در برخی مسائل معرفتی ناکام ماند. مربی کامل، چون چراغی در مسیر سلوک، عارف را از خطا حفظ می‌کند.

درنگ: فقدان مربی کامل، حتی نوابغی چون ابن‌عربی را در مواضع اصلی معرفت دچار اشکال می‌کند.

این اصل، بر ضرورت هدایت مربی در سلوک عرفانی تأکید دارد و نقش او را در تکمیل معرفت برجسته می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نقد استعمال بالقوه و مجموع در واحدیت، بر ضرورت حفظ فعلیت و اطلاق در مراتب الهی تأکید کرد. نقد اضافة المجموع إلى الکل، اهمیت وضوح اصطلاحات را نشان داد. نقش مربی در معرفت عرفانی، چون کلیدی برای فهم حقیقت، لازمه تکمیل سلوک معرفی شد. این مباحث، چارچوبی برای فهم دقیق‌تر عرفان نظری ارائه می‌دهند.

بخش پنجم: اخلاص و قضاوت اعمال در قیامت

نقش اخلاص در اعمال

اکثر اعمال انسان‌ها در قیامت، به دلیل فقدان اخلاص، چون زباله‌ای بی‌ارزش تلقی شده و در جایی غیر از بهشت و جهنم سوزانده می‌شوند. اخلاص، چون گوهری درخشان، معیار پذیرش اعمال است و فقدان آن، اعمال را باطل می‌سازد.

درنگ: فقدان اخلاص، اعمال را در قیامت باطل می‌سازد و آنها را به زباله‌ای بی‌ارزش تبدیل می‌کند.

این اصل، بر اهمیت اخلاص در سلوک عرفانی و تأثیر آن بر سعادت ابدی تأکید دارد.

تبیین آیه «اقْرَأْ كِتَابَكَ»

آیه ﴿اقْرَأْ كِتَابَكَ﴾ (سوره اسراء، آیه ۱۴) می‌فرماید: کتابت را بخوان. این آیه، بر مسئولیت انسان در قبال اعمال خود و بررسی آنها در قیامت دلالت دارد. انسان، چون مسافری در مسیر حقیقت، باید کتاب اعمال خود را با دقت بخواند و از بطلان آن بهراسد.

درنگ: آیه «اقْرَأْ كِتَابَكَ» بر مسئولیت انسان در قبال اعمال و ضرورت بررسی آنها در قیامت تأکید دارد.

این آیه، چون آیینه‌ای صاف، انسان را به بازنگری در اعمال خود فرا می‌خواند و بر نقش اخلاص تأکید دارد.

نقد ساده‌انگاری در رضایت الهی

تصور اینکه گفتن «او» (خدا) فعل را درست می‌کند، نادرست است، زیرا رضایت الله با معیارهای اقتضایی و شرعی سنجیده می‌شود. رضایت الهی، چون گوهری نایاب، به‌سادگی حاصل نمی‌شود و نیازمند التزام به معیارهای الهی است.

درنگ: رضایت الهی به‌سادگی حاصل نمی‌شود و نیازمند التزام به معیارهای اقتضایی و شرعی است.

این نقد، بر پیچیدگی رضایت الهی و پرهیز از ساده‌انگاری در سلوک عرفانی تأکید دارد.

دقت فقهی در قضاوت اعمال

عالمان دینی، با احتیاط در قضاوت درباره اعمال، کمتر عملی را باطل می‌دانند، اما در مواردی مانند ریا یا قتل، به دلیل ادله قوی، بطلان یا جرم را اعلام می‌کنند. این احتیاط، چون سپری در برابر خطا، از قضاوت‌های شتاب‌زده جلوگیری می‌کند.

درنگ: عالمان دینی با احتیاط در قضاوت اعمال، تنها در موارد مستند به ادله قوی، بطلان یا جرم را اعلام می‌کنند.

این اصل، بر دقت فقهی و تأثیر ادله در قضاوت اعمال تأکید دارد و از ساده‌انگاری پرهیز می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تأکید بر نقش اخلاص در پذیرش اعمال، بطلان اعمال فاقد اخلاص را در قیامت تبیین کرد. آیه «اقْرَأْ كِتَابَكَ» مسئولیت انسان را در قبال اعمال خود روشن ساخت. نقد ساده‌انگاری در رضایت الهی و تأکید بر دقت فقهی، چارچوبی منسجم برای فهم معیارهای سعادت ارائه می‌دهد. این مباحث، عرفان نظری را با فقه و اخلاص پیوند می‌زنند.

نتیجه‌گیری نهایی

فص اسحاقیه از فصوص الحکم، با تمرکز بر مفاهیم احدیت، واحدیت و رضایت الهی، یکی از عمیق‌ترین متون عرفان نظری است که مراتب وجود، اختیار و سعادت مظاهر را تبیین می‌کند. نقد اشکالات شیخ و شارح در استعمال مفاهیم مجموع و بالقوه، بر ضرورت حفظ فعلیت و اطلاق در مراتب الهی تأکید دارد. تمایز میان رضایت ظهوری و اقتضایی، و رد تفاسیر جبری، بر نقش اختیار در سلوک عرفانی دلالت دارد. آیات قرآن کریم، مانند «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ» و «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ»، معیار رضایت الهی و مسئولیت انسانی را روشن می‌سازند. نقش مربی در تکمیل معرفت و اهمیت اخلاص در اعمال، چون چراغ‌هایی در مسیر حقیقت، راه سعادت را هموار می‌کنند. این تحلیل، با پیوند عرفان نظری با آیات قرآنی و نقدهای علمی، چارچوبی منسجم برای فهم مراتب سلوک ارائه می‌دهد و بر ضرورت التزام به معیارهای الهی تأکید دارد.

با نظارت صادق خادمی