در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 489

متن درس





شرح فصوص الحکم: فص اسماعیلیه

شرح فصوص الحکم: فص اسماعیلیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۴۸۹)

مقدمه: تبیین جایگاه فص اسماعیلیه در عرفان نظری

کتاب فصوص الحکم، اثر سترگ محیی‌الدین ابن‌عربی، از متون بنیادین عرفان اسلامی است که به تبیین مقامات وجودی و مراتب کمال انسانی در نسبت با حق‌تعالی می‌پردازد. فص اسماعیلیه، به‌عنوان بخشی از این مجموعه ارزشمند، مفاهیم عمیقی چون عذاب، نعیم، بهشت، جهنم و اعراف را مورد کاوش قرار داده و از منظری عرفانی به تحلیل آن‌ها می‌نشیند. این فص، با تأمل در نسبت میان اسمای الهی و مظاهر آن‌ها، به دنبال تبیین جایگاه انسان در ساحت آخرت است. شرح حاضر، که برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره در جلسه ۴۸۹ است، با نگاهی نقادانه و دقیق به تفسیرهای ارائه‌شده در این فص پرداخته و بر ضرورت انطباق مفاهیم عرفانی با موازین قرآنی، روایی، عقلی و حکمی تأکید می‌ورزد. این نوشتار، با ساختاری علمی و منظم، کوشیده است تا تمامی جوانب بحث را با حفظ امانت به محتوای اصلی و با افزودن توضیحات تبیینی، به زبانی روشن و متین ارائه نماید. همان‌گونه که خورشید حقیقت در آسمان معرفت می‌درخشد، این شرح نیز در پی آن است که پرتویی از نور حکمت را بر مفاهیم پیچیده عرفانی بتاباند.

بخش یکم: نقد و تحلیل مفاهیم عذاب و نعیم

نقد فقدان استدلال قرآنی و روایی در تبیین عذاب و نعیم

شارح فص اسماعیلیه ادعا کرده است که عذاب برای اهل جهنم به نعیم تبدیل می‌شود. این دیدگاه، به دلیل فقدان پشتوانه قرآنی، روایی یا برهانی، از منظر علمی و عرفانی مورد نقد قرار گرفته است. عرفان اسلامی، به‌سان درختی تناور، ریشه در وحی و عقل دارد و هر ادعایی که از این منابع بی‌بهره باشد، چون برگی بی‌جان از شاخه حقیقت فرو می‌افتد. ادعای تبدیل عذاب به نعیم، بدون استناد به آیات قرآن کریم یا روایات معتبر، به خلط مفاهیم و انحراف از اصول حکمت دینی می‌انجامد. به عنوان مثال، قرآن کریم در سوره فرقان، آیه ۶۵، عذاب جهنم را چنین توصیف می‌کند:

إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا
همانا عذاب آن [جهنم] پیوسته است.

این آیه، عذاب را به‌عنوان واقعیتی دردناک و مداوم معرفی می‌کند که با مفهوم نعیم در تضاد است.

درنگ:

هرگونه تبیین عرفانی از مفاهیم آخرت، باید با استناد به منابع وحیانی و عقلی صورت گیرد تا از تحریف معارف دینی جلوگیری شود.

نقد تمثیل گندم و پوست در تبیین بهشت و جهنم

شارح، با بهره‌گیری از تمثیلی ناسازگار، بهشت را به مغز گندم و جهنم را به پوست آن تشبیه کرده و مدعی است که عذاب جهنم برای اهلش گواراست، همان‌گونه که پوست گندم برای حیوان نعیم است. این تمثیل، نه‌تنها با موضوع بحث تناسب ندارد، بلکه به ساده‌سازی غیرمنطقی مفاهیم پیچیده آخرت منجر شده است. همان‌گونه که نقاش چیره‌دست، با قلم خود تابلویی هماهنگ و معنادار خلق می‌کند، تمثیل‌های عرفانی نیز باید با موضوع همخوانی داشته باشند تا معرفتی روشن و استوار ارائه دهند. مقایسه بهشت و جهنم با مغز و پوست گندم، از ارزش علمی برخوردار نیست و به جای روشنگری، به تاریکی مفهومی می‌انجامد.

تبیین عذاب به‌عنوان پوست و نعیم به‌عنوان مغز

شارح، عذاب را پوست و نعیم را مغز آن دانسته و ادعا کرده است که عذاب برای اهل جهنم، به‌واسطه گوارایی مغز آن، لذت‌بخش است. این تفسیر، فاقد انسجام منطقی و مستندات قرآنی است. مفهوم «عذب» در قرآن کریم، به نعمت‌های الهی مانند آب گوارا اشاره دارد، نه به عذاب جهنم. برای نمونه، در سوره لیل، آیه ۱۴، جهنم چنین توصیف شده است:

نَارٌ تَلَظَّى
آتشی است برافروخته.

این توصیف، عذاب را به‌عنوان واقعیتی سوزان و رنج‌آور معرفی می‌کند که با گوارایی ناسازگار است. ادعای شارح، مانند تلاش برای آمیختن آب و آتش، با حقیقت قرآنی همخوانی ندارد.

جمع‌بندی بخش یکم

تحلیل مفاهیم عذاب و نعیم در فص اسماعیلیه، نیازمند پایبندی به موازین قرآنی و روایی است. ادعاهای فاقد استدلال، مانند تبدیل عذاب به نعیم یا تمثیل‌های ناسازگار، نه‌تنها به فهم صحیح این مفاهیم کمک نمی‌کنند، بلکه به تحریف معارف دینی منجر می‌شوند. عرفان اسلامی، به‌سان پلی استوار، باید بر ستون‌های وحی و عقل استوار باشد تا راه به سوی حقیقت را هموار سازد.

بخش دوم: بررسی تقسیم‌بندی بهشت، جهنم و اعراف

نقد تقسیم‌بندی بهشت، جهنم و اعراف

شارح، بهشت، جهنم و اعراف را به‌عنوان سه مقام کلی در آخرت معرفی کرده و برای هر یک مراتب و افراد خاصی قائل شده است. این تقسیم‌بندی، به‌ویژه در مورد اعراف، فاقد پشتوانه قرآنی صریح است. قرآن کریم، اعراف را به‌عنوان حد فاصل میان بهشت و جهنم معرفی نکرده است. آیه ۴۶ سوره اعراف، به این موضوع اشاره دارد:

وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ
و میان آن دو حجابی است.

این آیه، اعراف را به‌عنوان پرسه‌گاه یا مکانی مستقل میان بهشت و جهنم معرفی نمی‌کند. تفسیر اعراف به‌عنوان حد فاصل، نیازمند بررسی دقیق‌تر با تکیه بر آیات و روایات معتبر است. مانند باغبانی که با دقت نهال‌ها را از ریشه‌های ناسالم جدا می‌کند، عارف نیز باید مفاهیم را با دقت از تفاسیر غیرمستدل پالایش نماید.

درنگ:

تفسیر اعراف به‌عنوان حد فاصل میان بهشت و جهنم، نیازمند مستندات قرآنی صریح است و بدون آن، به گمانه‌زنی‌های بی‌پایه منجر می‌شود.

نقد جایگاه اعراف به‌عنوان حد فاصل

ادعای شارح مبنی بر قرارگیری اعراف میان بهشت و جهنم، فاقد مستند قرآنی است. آیه ۴۶ سوره اعراف، به مردانی بر اعراف اشاره دارد:

وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ
و بر اعراف مردانی هستند.

این آیه، اعراف را به‌عنوان مکانی مستقل یا پرسه‌گاه معرفی نمی‌کند. تفسیر این مفهوم، مانند گشودن دریچه‌ای به سوی حقیقت، نیازمند انطباق با سایر آیات و روایات است تا از انحراف در فهم جلوگیری شود.

تبیین اسما و مظاهر در بهشت، جهنم و اعراف

شارح معتقد است که هر یک از بهشت، جهنم و اعراف، مظهر اسمی الهی‌اند و افراد متناسب با هر مقام، تحت حاکمیت آن اسم قرار دارند. این مفهوم، ریشه در عرفان نظری دارد که اسمای الهی را مظهر تجلیات وجودی می‌داند. با این حال، کاربرد لفظ «رعیت» برای توصیف این رابطه، به دلیل بار منفی اجتماعی، ناسازگار با ادب عرفانی است. همان‌گونه که ستارگان در آسمان شب با نظمی الهی می‌درخشند، اسمای الهی نیز با نظمی حکیمانه مظاهر خود را در عالم آخرت آشکار می‌سازند.

نقد کاربرد اصطلاحات ارباب و رعیت

استفاده از اصطلاحات «ارباب» و «رعیت» در تبیین رابطه اسما و مظاهر، به دلیل بار تحقیرآمیز و ناسازگاری با کرامت انسانی، مورد انتقاد است. عرفان اسلامی، مانند جویباری زلال، بر کرامت و شرافت انسان تأکید دارد و اصطلاحاتی که به تحقیر منجر شوند، با روح این تعالیم همخوانی ندارند.

جمع‌بندی بخش دوم

تقسیم‌بندی بهشت، جهنم و اعراف، اگرچه در عرفان نظری جایگاهی دارد، اما بدون پشتوانه قرآنی و روایی، به تفاسیر ناپخته منجر می‌شود. اعراف، به‌عنوان مفهومی قرآنی، نیازمند بررسی دقیق‌تر است و کاربرد اصطلاحات نامناسب، مانند ارباب و رعیت، از اعتبار علمی و عرفانی کاسته و به تحریف معارف دینی می‌انجامد.

بخش سوم: تحلیل وعده و وعید الهی

تبیین وعده الهی به‌عنوان ایصال به کمال

وعده الهی، در حقیقت، رساندن هر فرد به کمال معین اوست. این وعده، شامل همه افراد، اعم از بهشتی و جهنمی، می‌شود. قرآن کریم در سوره لقمان، آیه ۳۳، این وعده را چنین بیان می‌کند:

وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ
و وعده خدا حق است.

این مفهوم، مانند جویباری که هر قطره را به مقصد خویش می‌رساند، نشان‌دهنده حکمت الهی در هدایت هر فرد به جایگاه شایسته اوست.

نقد خلط وعده و وعید

شارح، وعده و وعید را در یک سطح قرار داده و مدعی است که هر دو شامل همه افراد می‌شوند. این دیدگاه، با تمایز قرآنی میان وعده (خیر) و وعید (شر) ناسازگار است. قرآن کریم در سوره ق، آیه ۱۴، وعید را به شر اختصاص داده است:

وَعِيدِي حَقٌّ
و تهدید من حق است.

خلط این دو مفهوم، مانند آمیختن نور و ظلمت، به تحریف معارف قرآنی می‌انجامد.

درنگ:

وعده الهی به خیر و نعمت اختصاص دارد، در حالی که وعید به عذاب و شر اشاره می‌کند. خلط این دو، از انسجام علمی و دینی می‌کاهد.

نقد نقش جاذب و سائق در بهشت و جهنم

شارح، برای بهشتیان، جاذب و سائق (رحمن) و برای جهنمیان، سائق (شیطان) قائل شده است. این ادعا، فاقد مستند قرآنی است و نسبت دادن سائق به شیطان، با مفهوم هدایت الهی ناسازگار است. آیه ۲۱ سوره ق، به سائق اشاره دارد:

وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ
و هر نفسی با سائق و شاهدی آمد.

این آیه، سائق را در چارچوب هدایت الهی معرفی می‌کند، نه شیطان. مانند راهنمایی که مسافران را به مقصد می‌رساند، سائق الهی نیز انسان را به جایگاه شایسته‌اش هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

وعده الهی، به‌عنوان رساندن هر فرد به کمال معین، از اصول بنیادین قرآن کریم است. با این حال، خلط وعده و وعید یا نسبت دادن نقش‌های نادرست به سائق، از اعتبار علمی و دینی تفاسیر می‌کاهد. عرفان اسلامی، باید مانند چشمه‌ای زلال، از منابع وحیانی سیراب شود.

بخش چهارم: نقد تقسیم‌بندی طوایف تحت اسم منتقم

تبیین و نقد پنج طایفه تحت اسم منتقم

شارح، احکام اسم منتقم را در پنج طایفه (مشرک، کافر، منافق، عاصی مؤمن، عارف غیرکامل) ظاهر می‌داند. این تقسیم‌بندی، به‌ویژه در مورد عارف غیرکامل، غیرمنطقی است. عارف، به دلیل معرفت، از عصيان مبراست و قرار دادن او در کنار کافر و مشرک، با اصول عرفانی ناسازگار است. معرفت عرفانی، مانند سپری است که عارف را از گزند عذاب حفظ می‌کند.

نقد عذاب عارف در جهنم

ادعای شارح مبنی بر ورود عارف به جهنم به دلیل اعمال ناسازگار، با مفهوم معرفت عرفانی ناسازگار است. عارف، حتی اگر کامل نباشد، به دلیل توحید نسبی، از عذاب جهنم مصون است. مانند پرنده‌ای که در آسمان معرفت پرواز می‌کند، عارف از سقوط در دام عذاب دور است.

نقد تبدیل عذاب به نعیم برای عارف

شارح مدعی است که عذاب برای عارف، به دلیل شهود حق، گواراست. این ادعا، فاقد سند معتبر است و با آیات قرآنی، مانند آیه ۱۴ سوره لیل، که عذاب را سوزان توصیف می‌کند، ناسازگار است. شهود حق، مانند نوری است که عارف را از تاریکی عذاب می‌رهاند، نه آنکه عذاب را گوارا سازد.

نقد استناد به احادیث ضعیف

شارح به روایتی استناد کرده که برخی اهل جهنم با آتش بازی می‌کنند. این روایت، فاقد اعتبار است و با عقل و قرآن کریم ناسازگار است. احادیث معتبر، عذاب جهنم را شدید و غیرقابل تحمل توصیف می‌کنند. استناد به روایات ضعیف، مانند بنایی بر شالوده‌ای سست، به تحریف معارف دینی می‌انجامد.

درنگ:

عارف، به دلیل معرفت، از عذاب جهنم مصون است و ادعای گوارایی عذاب برای او، با اصول عرفانی و قرآنی ناسازگار است.

جمع‌بندی بخش چهارم

تقسیم‌بندی طوایف تحت اسم منتقم، به‌ویژه در مورد عارف غیرکامل، فاقد منطق عرفانی است. عارف، به دلیل معرفت، از عذاب مصون است و استناد به روایات ضعیف، به جای روشنگری، به تاریکی معرفتی منجر می‌شود.

بخش پنجم: ضرورت بازنگری در تولید علم عرفانی

نقد پیشرفت علمی و مقایسه با گذشته

علوم بشری، از جمله ریاضیات و فیزیک، در مقایسه با گذشته، پیشرفت چشمگیری داشته‌اند. این پیشرفت، به ساده‌سازی مفاهیم و توسعه روش‌های آموزشی منجر شده است. عرفان نیز، مانند نهری که به سوی دریا جاری است، نیازمند بازنگری و تطبیق با نیازهای معاصر است تا بتواند پاسخگوی پرسش‌های نوین باشد.

نقد سبک فردی در تولید علم عرفانی

در گذشته، تولید علم عرفانی به‌صورت فردی انجام می‌شد، اما در عصر حاضر، موفقیت علمی نیازمند کار جمعی و سازمان‌یافته است. علم دینی، مانند باغی پربار، نیازمند همکاری‌های علمی است تا به تولید محتوای معتبر و متناسب با زمان منجر شود.

ضرورت تصحیح متون عرفانی توسط علم دینی

علم دینی موظف است متون عرفانی مانند فصوص الحکم را با تکیه بر وحی، عقل و حکمت تصحیح کند. عرفان اسلامی، مانند گوهری درخشان، باید با تعالیم وحیانی پالایش شود تا از انحراف مصون ماند.

درنگ:

عرفان اسلامی نیازمند بازنگری و تصحیح با تکیه بر منابع وحیانی و عقلی است تا به‌عنوان علمی پویا و معتبر، پاسخگوی نیازهای معاصر باشد.

جمع‌بندی بخش پنجم

عرفان اسلامی، برای حفظ اصالت و پویایی، نیازمند بازنگری در روش‌ها و محتواست. همکاری‌های علمی و تصحیح متون عرفانی با تکیه بر وحی و عقل، می‌تواند این علم را به جایگاه شایسته‌اش بازگرداند.

نتیجه‌گیری کلی

شرح فص اسماعیلیه، با نقدی عمیق بر تفسیرهای ابن‌عربی و شارحان آن، به بررسی مفاهیم بهشت، جهنم، اعراف، عذاب و نعیم پرداخته است. این شرح، با تأکید بر فقدان مستندات قرآنی و روایی در ادعاهای شارح، بر ضرورت انطباق عرفان با موازین دینی تأکید می‌ورزد. نقدهایی نظیر خلط وعده و وعید، کاربرد نادرست اصطلاحات و استناد به احادیث ضعیف، نشان‌دهنده ضعف‌های علمی متن اصلی است. پیشنهاد تصحیح متون عرفانی توسط علم دینی، راهکاری برای احیای عرفان اسلامی در چارچوب وحی و عقل ارائه می‌دهد. این نوشتار، مانند چراغی در مسیر حقیقت، کوشیده است تا با زبانی روشن و متین، مفاهیم عرفانی را برای مخاطبان متخصص تبیین نماید.

با نظارت صادق خادمی