متن درس
تبیین عرفانی دین و شرع: بازخوانی فص یعقوبیه از فصوص الحکم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۴۹۶)
مقدمه: فصوص الحکم و جایگاه فص یعقوبیه
کتاب شریف فصوص الحکم، اثر جاودانه محیالدین ابنعربی، چون گوهری درخشان در آسمان عرفان نظری میدرخشد و با تبیین معارف وجودی، رابطه انسان و حقتعالی را به زبانی بدیع و عمیق ترسیم میکند. فص یعقوبیه، یکی از فصول این اثر گرانسنگ، به کاوش در مفاهیم بنیادین دین و شرع میپردازد و با نگاهی عرفانی و قرآنی، تمایز و پیوند این دو مفهوم را بررسی میکند. درسگفتار حاضر، که از سخنان استاد فرزانه قدسسره در جلسه ۴۹۶ استخراج شده، با نقدی عالمانه بر تفاسیر ابنعربی و شارحانش، به بازخوانی این فص مینشیند و با استناد به آیات قرآن کریم، مفاهیم را با دقتی عقلی و لغوی تبیین مینماید. این نوشتار، با هدف ارائه متنی جامع و علمی برای مخاطبان فرهیخته، تمامی نکات و تحلیلهای درسگفتار را در ساختاری منسجم و با زبانی متین و فاخر بازنویسی کرده و با افزودن توضیحات تکمیلی، به غنای معرفتی آن افزوده است.
بخش نخست: مفهومشناسی دین در چارچوب قرآنی
دین معلوم و معروف: تبیین الف و لام در قرآن کریم
در قرآن کریم، واژه «الدِّین» با الف و لام به کار رفته است، که این کاربرد نه برای تعریف یا عهد، بلکه برای اشاره به جنس دین است. این دین، نزد مخاطب معلوم و معروف است، چنانکه در آیه شریفه إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ («همانا دین نزد خدا اسلام است»، سوره آلعمران، آیه ۱۹) به آن اشاره شده است. این آیه، دین را بهمثابه تسلیم و انقیاد در برابر حقتعالی معرفی میکند، که ماهیتی عام و فراگیر دارد. الف و لام در «الدِّین» بر عموم و شمولیت مفهوم دلالت دارد، زیرا دین بهذات خود معرفه است و نیازی به تعیین ندارد.
درنگ: الف و لام در «الدِّین» نه برای تعریف یا عهد، بلکه برای جنس است، که دین را بهعنوان مفهومی عام و شناختهشده معرفی میکند.
نقد تعریف دین بهعنوان انقیاد صرف
تعریف دین بهعنوان انقیاد صرف، ناقص و گمراهکننده است، زیرا انقیاد بدون متعلق، معنایی کامل ندارد. انقیاد میتواند به حق باشد یا به باطل، چنانکه در آیه لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ («دین شما برای شما و دین من برای من»، سوره کافرون، آیه ۶) به انقیاد به بت (دین باطل) و انقیاد به حق (دین الهی) اشاره شده است. از منظر لغوی، دین نهتنها انقیاد، بلکه شامل احکام و حاکمیت نیز میشود. بدون تعیین متعلق انقیاد، تعریف دین مبهم و نارسا باقی میماند.
تقسیم دین به حق و باطل
دین به دو قسم حق و باطل تقسیم میشود. دین حق، انقیاد به احکام الهی است، چنانکه در آیه وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ («و با آنان بجنگید تا فتنهای نماند و دین برای خدا باشد»، سوره بقره، آیه ۱۹۳) به آن اشاره شده است. دین باطل، انقیاد به اوامر غیرالهی، مانند هوای نفس یا شیطان، است. این تقسیمبندی، با استناد به آیات قرآن کریم، نشاندهنده جامعیت مفهوم دین است که هم حق را در بر میگیرد و هم باطل را.
درنگ: دین به دو قسم حق و باطل تقسیم میشود: دین حق، تسلیم به احکام الهی است، و دین باطل، انقیاد به غیرحق.
بخش دوم: مفهومشناسی شرع و تمایز آن با دین
تمایز دین و شرع: اعم و اخص
دین، مفهومی اعم است که همه ادیان انبیا، از موسی و عیسی گرفته تا ابراهیم، را در بر میگیرد، در حالی که شرع، به احکام خاص هر پیامبر محدود است. آیه إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ دین را بهمعنای تسلیم عام معرفی میکند که همه شرایع الهی را شامل میشود. شرع، اما، به فروع احکام اختصاص دارد و به دلیل الهی بودن، از باطل مصون است. این تمایز، در آیه شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا («از دین همان را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود»، سوره شوری، آیه ۱۳) نیز آشکار است، که شرع را قسمتی از دین و خاصتر از آن معرفی میکند.
شرع بهمثابه آبشخور الهی
شرع، مانند شريعه یا آبشخور، نقطه ورود انسان به حقیقت است. همانگونه که آبشخور، راه رسیدن به دریا را هموار میکند، شرع نیز انسان را به سوی حقیقت هدایت مینماید. انکار شرع، به گمراهی در مسیر حقیقت میانجامد، زیرا شرع، طريقت، و حقیقت، مراتبی بههمپیوستهاند. برخی از اهل طريقت، با انکار شرع، از حقیقت دور افتادهاند، چنانکه بیآب، راه به دریا نمیتوان یافت.
درنگ: شرع، چون آبشخوری الهی، بستری است که انسان را به سوی حقیقت رهنمون میشود، و انکار آن، به گمراهی در مسیر حقیقت میانجامد.
نقد خلط دین و شرع در تفاسیر عرفانی
برخی شارحان، دین را به انقیاد و شرع را به احکام الهی محدود کردهاند، حال آنکه هر دو از جانب حقتعالیاند. دین، اعم است و میتواند شامل باطل شود، اما شرع، اخص و منحصر به حق است. این خلط مفهومی، به دلیل عدم توجه کافی به آیات قرآن کریم، به ابهام در تفاسیر منجر شده است. قرآن کریم، با بیانی روشن، این تمایز را تبیین میکند و نیازی به پیچیدگیهای غیرضروری ندارد.
بخش سوم: نقش قرآن کریم در تبیین معارف دینی
کفایت قرآن کریم بهعنوان مرجع لغوی و علمی
قرآن کریم، چون کتابی مبین، جامع همه معارف دینی است و بهترین مرجع برای تبیین مفاهیم دین و شرع به شمار میرود. آیه لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ («هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن است»، سوره انعام، آیه ۵۹) بر جامعیت و روشنی این کتاب آسمانی گواهی میدهد. مطالعه متون عرفانی، تنها برای تصحیح خطاها و انطباق با قرآن کریم ارزشمند است، و گرنه قرآن بهتنهایی برای معارف دینی کفایت میکند.
درنگ: قرآن کریم، بهتنهایی برای تبیین معارف دینی کافی است و مرجع اصلی برای رفع ابهامات و تصحیح تفاسیر عرفانی به شمار میرود.
نقد اهمال در تبیینهای عرفانی
اهمال در تبیین مفاهیم عرفانی، مانند دین و شرع، به انحرافات علمی و عقیدتی انجامیده است. عرفان اسلامی، تنها زمانی اصیل و معتبر است که با استناد به قرآن کریم و عقل، از ابهام و خطا مصون بماند. عدم توجه کافی به قرآن کریم، برخی شارحان را به تعاریف نادرست و گمراهکننده سوق داده است.
بخش چهارم: دین و شرع در چارچوب اجتماعی و الهی
مدینه بهمثابه جامعه دینی
مدینه، چون شهری آرمانی، جامعهای است که در آن حاکم، احکام، و انقیاد مردم در همآمیخته است. بدون این سه عنصر، جامعه به جنگلی بدل میشود که قدرتمحوری بر آن حاکم است. حتی ادیان باطل نیز احکام و انقیاد دارند، اما آنچه مدینه را متمایز میکند، انقیاد به احکام الهی است. این مفهوم، در مقابل جنگل، که در آن زور و قدرت حاکم است، نظم دینی و اجتماعی را ترسیم میکند.
نقد تعریف دین بهعنوان انقیاد مردمی
برخی شارحان، دین را وصف مردمی (انقیاد خلق) و شرع را وصف الهی (احکام الهی) دانستهاند. این تقسیمبندی نادرست است، زیرا دین، حتی در صورت باطل بودن، از جانب خدا یا باطل است، نه از مردم. مردم، تنها متعلق دیناند، نه مبدأ آن. آیه وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ («و به آنها جز این فرمان داده نشد که خدا را بپرستند و دین را برای او خالص کنند»، سوره بینه، آیه ۵) نشان میدهد که دین اختراعی یا مردمی پذیرفته نیست.
غلبه دین حق بر ادیان باطل
آیه هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ («اوست که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه دینها غالب کند، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند»، سوره توبه، آیه ۳۳) بر غلبه دین حق بر ادیان باطل تأکید دارد. «الدِّین کُلِّه» به ادیان باطل اشاره دارد، زیرا دین حق، واحد است و تعدد ندارد.
درنگ: دین حق، به دلیل وحدانیت و الهی بودن، بر همه ادیان باطل غالب است، چنانکه قرآن کریم بر آن گواهی میدهد.
بخش پنجم: دین حنیف و دین قیم
دین حنیف: تسلیم خالص به حق
آیاتی مانند أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا («روی خود را بهسوی دین حنیف کن»، سوره یونس، آیه ۱۰۵) و وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ («و از مشرکان مباش»، سوره یونس، آیه ۱۰۵) به دین حنیف، یعنی تسلیم خالص به حقتعالی بدون شرک، اشاره دارند. دین غیرحنیف، به دلیل آلودگی به شرک، باطل است.
دین قیم: دینی مصون از انحراف
آیه فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ («پس روی خود را بهسوی دین قیم کن»، سوره روم، آیه ۳۰) بر دین قیم تأکید دارد، دینی که از هرگونه انحراف مصون است و خالص برای خداست. این مفهوم، در آیه وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ نیز تأیید میشود، که دین را به تسلیم خالص به حقتعالی محدود میکند.
بخش ششم: نقدهای عالمانه بر تفاسیر شارحان
نقد تقسیم دین به عند الله و عند الخلق
تقسیم دین به عند الله و عند الخلق، نادرست است، زیرا خلق، مقابل حق نیست، بلکه باطل مقابل حق است. دین، یا از جانب حق است یا از جانب باطل، و خلق تنها متعلق دین است. این تقسیمبندی، به تقدسزدایی از واژه خلق منجر میشود، حال آنکه خلق، به دلیل آفرینش الهی، ذاتاً مقدس است.
درنگ: خلق، متعلق دین است، نه مبدأ آن. تقسیم دین به عند الله و عند الخلق، به تحریف مفهوم خلق و تقدس آن میانجامد.
نقد نتیجهگیریهای نادرست شارح
شارح، با تعریف دین بهعنوان انقیاد، نتیجه گرفته که دین از عبد است، حال آنکه دین از حق یا باطل است و عبد، تنها منقاد است. این خلط میان انقیاد (وصف عبد) و دین (مجموعه احکام و حاکمیت) به نتیجهگیریهای نادرست انجامیده است.
جمعبندی
فص یعقوبیه از فصوص الحکم، با کاوش در مفاهیم دین و شرع، دریچهای به سوی فهم عمیق رابطه انسان و حقتعالی میگشاید. دین، بهمثابه انقیاد به احکام از جانب حاکم (حق یا باطل)، مفهومی عام است که همه ادیان را در بر میگیرد، در حالی که شرع، بهعنوان احکام الهی، اخص و منحصر به حق است. قرآن کریم، چون گوهری بیهمتا، این مفاهیم را با بیانی روشن تبیین میکند و نیازی به تفاسیر پیچیده ندارد. نقدهای عالمانه بر تفاسیر شارحان، نشاندهنده ضرورت انطباق عرفان اسلامی با موازین قرآنی و عقلی است. این بازخوانی، با تکیه بر آیات قرآن کریم و استدلالهای عقلی، راهی به سوی احیای عرفان اسلامی هموار میکند.
با نظارت صادق خادمی