متن درس
تبیین نسبت صفات خلقی و حق در فصوص الحکم: وحدت و کثرت
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۵۰۹)
مقدمه
فصوص الحکم، اثر جاودانه محییالدین ابنعربی، چونان گوهری درخشان در آسمان عرفان نظری میدرخشد و با نگاهی عمیق به تبیین رابطه میان حق و خلق میپردازد. شرح حاضر، برگرفته از درسگفتار جلسه پانصد و نهم استاد فرزانه قدسسره، به تاریخ ۲۴/۱/۱۳۸۱ هجری قمری، به بررسی نسبت صفات خلقی و حق در دو مقام تنزیل و احدیت، با تأکید بر وحدت و کثرت، اختصاص دارد. این نوشتار، با تکیه بر آیات قرآن کریم، استدلالهای عقلی و نقدهای روشمند، مفاهیمی چون لذت، تألم، ظهورات الهی و عقوبات را تحلیل کرده و بر ضرورت دقت علمی در تبیین عرفان تأکید میورزد. ساختار متن، با عناوین و زیرعناوین منظم، بهگونهای طراحی شده که محتوایی منسجم و قابلفهم برای پژوهشگران حوزه عرفان اسلامی ارائه دهد. بهرهگیری از تمثیلات و استعارات فاخر فارسی، ضمن حفظ لحن علمی، جذابیتی معنوی به متن بخشیده است تا پیوندی عمیق میان حکمت عرفانی و زیبایی ادبی برقرار سازد.
بخش نخست: وحدت و کثرت در نسبت حق و خلق
افتتاح با نام الهی و تبیین موضوع
شرح با ذکر نام الهی آغاز میشود، چونان کلیدی که درهای معرفت را میگشاید. موضوع محوری، بررسی لذت (التذاذ) و تألم (التعلم) بهعنوان صفات خلقی و اسناد آنها به حق تعالی در دو طریق وحدت و کثرت است. این دو صفت، چونان دو بال پرندهای هستند که در آسمان وجود، میان خلق و حق پرواز میکنند، و تبیین آنها، راهی به سوی فهم حقیقت وجودی میگشاید.
دو طریق وحدت و کثرت
در مقام کثرت، اعیان ثابته، چونان بذرهایی در خاک وجود، اصل و اساساند، و هر پدیدهای از آنها سرچشمه میگیرد. اما در مقام وحدت، حق تعالی، چونان خورشیدی بیغروب، اصل وجود است و همه هستی، ظهورات نور اوست. این دو منظر، چونان دو آینه روبهرو، حقیقت را از زوایای گوناگون بازتاب میدهند: کثرت، مقام تفصیل است و وحدت، مقام جمع.
نسبت مخلوقات و حق در دو اعتبار
رابطه میان مخلوقات و حق، در دو اعتبار تبیین میشود: نخست، مقام تنزیل، که در آن حق به ساحت خلقی نزول مییابد و صفات خلقی، چونان جامهای بر قامت الهی پوشانده میشود؛ دوم، مقام استهلاک یا مطوی بودن، که در آن صفات خلقی در ذات حق محو شده و بهعنوان صفات الهی دیده میشوند. این دو مقام، چونان دو مسیر رودخانهای واحد، به سوی دریای توحید جاریاند.
استناد به آیه قرض حسنه
استاد فرزانه قدسسره، با استناد به آیه قرآن کریم:
وَمَنْ يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا
(کیست که به خدا وامی نیکو دهد؟) (سوره بقره، آیه ۲۴۵)
تبیین میکنند که استقراض حق در مقام تنزیل، به معنای عمل مؤمن است که به لسان الهی بیان شده است. این آیه، چونان مشعلی روشن، پیوند میان فعل خلقی و اسناد آن به حق را آشکار میسازد.
شمولیت قرض حسنه
قرض حسنه، حتی اگر به غیرمؤمن، مانند کافر یا گبر، داده شود، در صورتی که مناسب و نیکو باشد، مشمول این آیه است. این دیدگاه، چونان نسیمی رحمانی، بر گستردگی رحمت الهی تأکید دارد و نشان میدهد که معیار، حسن عمل است، نه صرف اعتقاد.
نفی قرض غیرحسن
اگر قرضی به مؤمنی داده شود که قصد گناه یا ظلم دارد، به دلیل فقدان حسن، مشمول قرض حسنه نیست. این اصل، چونان ترازویی دقیق، نیت و نتیجه عمل را معیار اعتبار آن قرار میدهد.
لحاظ جمعی در آیه
ذکر «الله» در آیه، در ظرف تنزیل، بهصورت جمعی است و شامل همه انسانها، اعم از مؤمن و غیرمؤمن، میشود. این تبیین، چونان دری گشوده، وسعت رحمت الهی را نمایان میسازد که همه مخلوقات را در بر میگیرد.
بخش دوم: اسناد صفات در مقام تنزیل و احدیت
اسناد صفات خلقی به حق
در مقام تنزیل، اسناد صفات خلقی، مانند استقراض، به حق تعالی جایز است. این اسناد، چونان پلی است که حق و خلق را به هم پیوند میدهد و نشاندهنده نزول حق به ساحت خلقی است.
مطوی بودن صفات خلقی در حق
در مقام احدیت، همه صفات خلقی در ذات حق مطوی و نه مستهلکاند. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که اصطلاح «استهلاک» نادرست است، زیرا در عرفان، هلاكت جایی ندارد. همه چیز در حق، چونان کتابی در هم پیچیده، مطوی است و وجود خود را حفظ میکند.
جواز اسناد صفات حق به خلق
در ظرف تنزیل، اسناد صفات الهی، مانند یدالله، عینالله و اذنالله، به خلق جایز است. این اسناد، چونان آینهای است که نور صفات الهی را در خلق بازتاب میدهد و به توحید افعالی و صفاتی اشاره دارد.
ترفیع در مقام تنزیل
اسناد صفات حق به خلق و خلق به حق، در ظرف تنزیل، به ترفیع و ارتقا منجر میشود، چنانکه گفتهاند: «عال فی دنوه، دان فی علوه». حق، هم برتر است و هم نزدیک، و در عین حال، متعالی از هر دو مقام است. این پویایی، چونان رقصی الهی، رابطه میان حق و خلق را به نمایش میگذارد.
تبیین مقامات حق
حق تعالی، هم عال (برتر) و هم دان (نزدیک) است، و در عین حال، متعالی از هر دو مقام است. این تبیین، چونان نقشهای جامع، تنزیه و تشبیه توأمان حق را آشکار میسازد و مبنای توحید را استوار میکند.
بخش سوم: لذت و تألم در وحدت و کثرت
لذت و تألم بهعنوان صفات خلقی
لذت و تألم، صفات خلقیاند که در نهایت، به حق تعالی بازمیگردند. حق، ملتذ و متألم است، زیرا همه احوال خلقی، جلوههای اوست. این دیدگاه، چونان رودی جاری، همه صفات را به دریای وحدت وجود میرساند.
ظهورات و عقوبات بهعنوان وصف حق
هر حال و شیء که متعقب ظهورات است، وصف حق است. تمام حالات و خصوصیات، چونان شعاعهایی از نور الهی، از حق سرچشمه میگیرند و به او بازمیگردند.
استناد به آیه شئونات الهی
استاد فرزانه قدسسره، با استناد به آیه قرآن کریم:
كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ
(هر روز او در کاری است.) (سوره الرحمن، آیه ۲۹)
تبیین میکنند که تمام شئونات خلقی، ظهورات حقاند. این آیه، چونان مشعلی فروزان، پویایی تجلیات الهی را در خلق نشان میدهد.
نزول و صعود ظهورات
ظهورات، از حق نزول یافته و در خلق صعود میکنند. ظرف نزول و صعود، هم حق است و هم خلق. این چرخه، چونان رقصی هماهنگ، پیوند میان حق و خلق را در مقام وحدت و کثرت به نمایش میگذارد.
تبیین وحدت فوق کثرت
وحدت، چونان قلهای رفیع، فوق سر القدر (کثرت) قرار دارد، زیرا از لسان احدیت، بر کثرت اشراف دارد. این دیدگاه، برتری وحدت را در عرفان نشان میدهد و کثرت را در پرتو آن معنا میکند.
بخش چهارم: نقدهای عرفانی و لغوی
نقد تأکید بر لحاظ ذهنی
عرفان، به حقیقت خارجی وابسته است، نه به لحاظ ذهنی. حقیقت، چونان گوهری مستقل، فارغ از ادراکات ذهنی انسان باقی است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که عرفان باید عیان و مطابق وجدان باشد، نه محصور در تصورات ذهنی.
همزمانی حق و خلق
حق و خلق، چونان دو روی یک سکه، توأمان حضور دارند. حق، مظهر است و خلق، مظهر. تفاوت، در وجود ذاتی حق و وجود ظهوری خلق است. این دیدگاه، چونان آینهای صاف، وحدت وجودی را بازتاب میدهد.
نقد عرفان ناقص
عرفانی که حق را ببیند و خلق را مغفول بگذارد، یا خلق را ببیند و حق را نادیده بگیرد، ناقص است. عرفان کامل، چونان باغی پربار، وحدت و کثرت را توأمان در بر میگیرد.
تبیین عرفان واقعی
عرفان واقعی، باید عیان و مطابق وجدان باشد. خلق، خیال یا عدم نیست؛ حتی خیال و مجاز نیز حقیقتاند. این اصل، چونان مشعلی روشن، دیدگاههای خیالانگارانه را رد کرده و بر واقعیت خلق بهعنوان ظهور حق تأکید دارد.
استقلال حقیقت
حقیقت، چونان کوهی استوار، مستقل از لحاظ ذهنی انسان است. چه انسان آن را لحاظ کند یا نکند، حقیقت باقی است. این دیدگاه، بر عینیت حقیقت و فراتر بودن آن از ادراکات بشری تأکید دارد.
تعریف عارف
عارف، چونان راهرویی است که به محضر حقیقت میرسد، نه کسی که در ذهن خود لحاظ میکند. او حق و خلق را توأمان میبیند و در این وحدت، به معرفت کامل دست مییابد.
نقد اصطلاح تنزل
استاد فرزانه قدسسره، اصطلاح «تنزل» را نادرست دانسته و «تنزیل» را صحیح میدانند، زیرا تنزیل، نزول با قصد و آگاهی است. این نقد، چونان خطکشی دقیق، بر ضرورت دقت در کاربرد لغات تأکید دارد.
نقد اصطلاح استهلاک
اصطلاح «استهلاک» در عرفان نادرست است، زیرا هلاكت در عرفان جایگاهی ندارد. همه چیز در حق مطوی است، نه محو شده. این دیدگاه، چونان نسیمی پاک، اصطلاحات نادرست را از عرفان میزداید.
مثال ماست و شیره
استاد فرزانه قدسسره، با تمثیلی زیبا، تبیین میکنند که ماست و شیره، در هم مطویاند، نه مستهلک. حتی در عالم ناسوت، جدایی ممکن است، مانند کارهای بشری که میتوانند ماست را از شیره جدا کنند. این مثال، چونان نقشی ساده بر بوم عرفان، بر واقعیت وجودی همه چیز تأکید دارد.
بخش پنجم: تحلیل لغوی و نقد ادبیات
تحلیل لغوی عقب، عقوب و ثواب
عقب، به معنای دنباله و رجوع است و شامل خیر و شر میشود. عقوب، رجوع با شدت و استحقاق است، درحالیکه ثواب، رجوع با استحقاق و امتنان است. این تحلیل، چونان ترازویی دقیق، تفاوتهای معنایی را آشکار میسازد.
نقد ترادف در لغت
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که ترادف در لغت وجود ندارد. هر لفظ، معنای خاص خود را دارد و فرض ترادف، ناشی از نادانی است. این نقد، چونان مشعلی فروزان، بر ضرورت دقت در لغتشناسی تأکید دارد.
تفاوت سرعت حواس و ذهن
ذهن، سریعتر از حواس است و خستگی نمیشناسد، اما حواس، کثرتیاند و محدود. این تفاوت، دلیل فقدان ترادف در لغات است، زیرا معنا، فراتر از لفظ است و هر لفظ، باری خاص از معنا را حمل میکند.
نقد ادبیات عامیانه
ادبیات عامیانه در فارسی و عربی، مانع ارتقای فرهنگی است. ادبیات باید علمی، فلسفی و کلاسیک شود تا فرهنگ و دین ارتقا یابد. این نقد، چونان هشداری بلند، بر ضرورت تحول در ادبیات برای تمدنسازی تأکید دارد.
تأثیر ادبیات بر فرهنگ
بدون ادبیات مرتفع، فرهنگ و دین به کمال نمیرسند. حتی ظهور منجی نیز، بدون تحول ادبی و فرهنگی، کافی نیست. این دیدگاه، چونان بذری در خاک فرهنگ، بر نقش بنیادین ادبیات در تمدنسازی تأکید دارد.
نقد لغتشناسی غیرعلمی
لغتشناسی کنونی، چونان گزارشگری خیابانی، غیرعلمی است. علم دینی باید خود در لغتشناسی اجتهاد کند و از تقلید پرهیز نماید. این نقد، چونان خطی روشن، بر ضرورت استقلال علمی تأکید دارد.
تفاوت عقب و خلف
عقب، به معنای اتصال و چسبندگی است، اما خلف، اتصال را شرط نمیداند. این تفاوت، چونان نشانهای دقیق، بر اهمیت دقت لغوی در تبیین مفاهیم عرفانی تأکید دارد.
تبیین شدت و امتنان
در عقاب، شدت و استحقاق است، اما در ثواب، استحقاق و امتنان. وعده، ممکن است افزون باشد، اما وعید، خیر است. این تبیین، چونان نقشهای دقیق، تفاوتهای معنایی و شرعی را روشن میسازد.
نقد عرف شرعی
تفاوت ثواب و عقاب، ذاتی است، نه صرفاً شرعی. فرض شرعی بودن، ناشی از عدم دقت است. این نقد، بر اصالت معنایی لغات تأکید دارد و دیدگاههای عرفی صرف را رد میکند.
بخش ششم: پیوستگی عالم و نقش عارف
پیوستگی عالم
همه عالم، چونان زنجیری به هم پیوسته، متصل و چفتچفت است. هیچ چیز بیگانه نیست؛ حتی سنگ و ریگ، خویشاند. این دیدگاه، چونان تابلویی زیبا، وحدت وجودی و پیوستگی هستی را به تصویر میکشد.
نقد غفلت انسان
انسان، غافل است و از پیوستگی عالم بیخبر. او باید با همه چیز ارتباط برقرار کند، چونان راهرویی که با هر گام، خویشی با هستی مییابد. این نقد، دعوتی است به بیداری عرفانی و درک وحدت هستی.
حق بهعنوان معقب
حق تعالی، معقب همه چیز است؛ مبدأ پیش از ابتداء، ظاهر و باطن در همه چیزهاست. این تبیین، چونان خورشیدی فروزان، جامعیت حق را در همه احوال و ظهورات نشان میدهد.
تحلیل نحوی «وما یعقب»
«وما یعقب» عطف بر «من یلتذ» است، یعنی حق، معقب هر حال از احوال است. این تحلیل، چونان کلیدی دقیق، ساختار نحوی را در خدمت تبیین عرفانی قرار میدهد.
تبیین تجلیات در احوال
احوالی که حال بعد حال را تعقیب میکنند، تجلیات حقاند، نه غیر او. این اصل، چونان آینهای صاف، توحید ظهوری را بازتاب میدهد که همه احوال، جلوههای حقاند.
نقد استخاره افراطی
استخاره بیش از حد، مانع عمل است. خیر، در هر جا که انسان برود، هست. این نقد، چونان هشداری روشن، بر ضرورت توکل و عمل تأکید دارد و وسواس در تصمیمگیری را رد میکند.
نقش عالم
عالم، باید چونان جامعهشناسی عینی، از مردم بیاموزد و آنها را ارشاد کند. جامعه، چونان دانشگاهی زنده، معلم عالم است و او را به سوی هدایت رهنمون میسازد.
پیوستگی نفسها
نفسهای انسان، چونان زنجیری به هم پیوسته، متصلاند. همه عالم، پرسوار و متصل است. این تبیین، چونان نقشی زیبا، وحدت و پیوستگی هستی را به تصویر میکشد.
بخش هفتم: ایثار و مسئولیت عارف
تبیین ایثار
ایثار، باید در حد اعتدال باشد. عارف میتواند به خود فشار آورد، اما نه به خانواده. این اصل، چونان ترازویی عادل، تعادل در عرفان را نشان میدهد.
نقد فشار بر خانواده
اجبار خانواده به ریاضت، به انحراف منجر میشود، مانند گرایش به دنیا یا بدعت. این نقد، چونان هشداری بلند، بر ضرورت تعادل در عرفان تأکید دارد.
نقد عافیتطلبی
عافیتطلبی برخی مسلمانان، که تماشاگر مبارزه دیگراناند، نقد میشود. این نقد، چونان آینهای شفاف، بر مسئولیت جمعی تأکید دارد و از پژوهشگران دعوت میکند تا به مسائل اجتماعی توجه کنند.
ایثار همهجانبه
ایثار، شامل جان، مال و همه چیز است، اما باید هدفمند و برای کمال باشد. این دیدگاه، چونان بذری پربار، ایثار را در خدمت قرب الهی قرار میدهد.
نقد ایثار غیرهدفمند
ایثار برای رفتن به جهنم، سادیسم است، نه کمال. ایثار باید برای قرب الهی باشد. این نقد، چونان خطی روشن، انحرافات عرفانی را رد میکند.
استناد به آیه جهاد
استاد فرزانه قدسسره، با استناد به آیه قرآن کریم:
يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ
(آنان که در راه خدا با مال و جانشان جهاد میکنند.) (سوره توبه، آیه ۲۰)
بر ایثار در راه خدا تأکید دارند. این آیه، چونان مشعلی فروزان، مبنای شرعی و عرفانی ایثار را روشن میسازد.
بخش هشتم: نقد علم دینی و جمعبندی
تأکید بر عقل در پذیرش سخن
هیچ سخنی، حتی از خدا و پیامبر، نباید بدون دلیل پذیرفته شود. عقل، چونان مشعلی جلادهنده، معیار پویایی دین است. این اصل، بر عقلگرایی در دین تأکید دارد و اجتهاد را استوار میسازد.
نقد روشهای غیرعلمی در علم دینی
علم دینی باید مانند ثبت اسناد، هر سخن را با سند بپذیرد تا پویا شود. این دیدگاه، چونان نقشهای راهنما، بر ضرورت نظاممندی علمی تأکید دارد.
اهمیت ثبت علمی
ثبت علمی، چونان روش گالیله و پاستور، مانع سرقت علمی و ارتقادهنده علم دینی است. این اصل، بر ضرورت نظام ثبت علمی برای پیشرفت تأکید دارد.
نقد کلیشههای دینی
کمک به مؤمن، اگر به ظلم منجر شود، جایز نیست، اما کمک به کافر، اگر نیکو باشد، ثواب دارد. این اصل، چونان آینهای صاف، کلیشههای دینی را رد کرده و بر معیار حسن تأکید دارد.
جمعبندی
این بخش، با تبیین نسبت صفات خلقی و حق، بر وحدت وجودی و پیوستگی عالم تأکید دارد. نقدهای لغوی و عرفانی، بر ضرورت دقت علمی و اجتهاد در لغتشناسی و عرفان تأکید میکنند. ایثار هدفمند، نقش عالم و پیوستگی عالم، محورهای اصلی این درسگفتارند که عرفان را به مسائل عملی و اجتماعی پیوند میزنند.
جمعبندی نهایی و دعای پایانی
جمعبندی نهایی
شرح فص پانصد و نهم فصوص الحکم، با تبیین نسبت صفات خلقی و حق در دو مقام تنزیل و احدیت، به بررسی عمیق وحدت و کثرت میپردازد. لذت و تألم، بهعنوان صفات خلقی، در نهایت به حق مستندند و همه ظهورات، جلوههای اوست. نقد اصطلاحات نادرست، مانند استهلاک و تنزل، و تأکید بر مطوی بودن همه چیز در حق، عرفان را از اصطلاحات نادرست پالایش میکند. نقد ادبیات عامیانه و ترادف لغوی، بر ضرورت تحول ادبی و علمی برای ارتقای فرهنگ و دین تأکید دارد. نقش عالم، ایثار هدفمند و پیوستگی عالم، عرفان را به ساحت عملی و اجتماعی پیوند میزند. این متن، چونان گوهری درخشان، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان اسلامی ارائه میدهد که حقیقت وجود را در وحدت و کثرت، با دقتی علمی و عمیق، آشکار میسازد.
دعای پایانی
درسگفتار با دعای «خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست» پایان مییابد، که چونان ختامی زرین، ریشه عمیق این تبیین را در سنت شیعی و ارادت به اهلبیت علیهمالسلام نشان میدهد.