در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 513

متن درس





تبیین احوال اعیان ممکنات و نقش انبیا به‌مثابه اطبای امت‌ها

تبیین احوال اعیان ممکنات و نقش انبیا به‌مثابه اطبای امت‌ها

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۵۱۳)

مقدمه

فص نوار ۵۱۳ از اثر جاودان «فصوص الحکم» محیی‌الدین ابن‌عربی، دریچه‌ای است به سوی تأمل در احوال اعیان ممکنات و نقش بی‌بدیل انبیا به‌مثابه اطبای امت‌ها. این فص، با نگاهی عمیق و چندلایه، به بررسی رابطه میان خادم و مخدوم، خدمت به حق و خلق، و جایگاه انبیا در هدایت و اصلاح امت‌ها می‌پردازد. درس‌گفتار حاضر، که در تاریخ ۲۸ رجب ۱۳۸۱ هـ.ق ارائه شده، با رویکردی عرفانی، فلسفی و کلامی، مفاهیم پیچیده‌ای چون اسرار قدر، احوال ممکنات، و نقش انبیا را با استناد به آیات قرآن کریم و تحلیل‌های دقیق تبیین کرده است. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات و نکات کلیدی دو سند ارائه‌شده، در ساختاری منظم و علمی، به زبانی فاخر و متین بازنویسی شده است تا برای مخاطبان متخصص، منبعی جامع و روشنگر باشد. متن پیش‌رو، با افزودن توضیحات تکمیلی و بهره‌گیری از تمثیلات و استعارات ادبی، تلاش دارد تا مفاهیم را به‌گونه‌ای ژرف و جذاب ارائه نماید، در حالی که روح و پیام اصلی درس‌گفتار را به‌طور کامل حفظ کرده است.

بخش یکم: احوال اعیان ممکنات و اسرار قدر

مفهوم اعیان ممکنات و جایگاه آن در اسرار قدر

اعیان ممکنات، وجودات عینی‌اند که در مرتبه امکان، تجلی یافته و احوال آن‌ها، بخشی از اسرار قدر را تشکیل می‌دهند. این احوال، چونان آیینه‌هایی‌اند که اوصاف الهی را در ظرف امکان منعکس می‌سازند. با این حال، نه همه احوال ممکنات در زمره اسرار قدر قرار دارند، بلکه تنها آن دسته از احوال که پنهان، دشوارفهم و فراتر از ادراک عمومی‌اند، به این مرتبه تعلق می‌گیرند. اسرار قدر، چونان گنجینه‌های نهان در اعماق وجود، از دسترس فهم عادی دورند و تنها با بصیرت عمیق عرفانی قابل درک‌اند.

درنگ: اسرار قدر، مرتبه‌ای متعالی‌تر از احوال ظاهری ممکنات دارند و تنها بخشی از احوال ممکنات، که پنهان و دشوارفهم‌اند، در زمره این اسرار جای می‌گیرند.

این تمایز، چونان خطی است که میان نور و سایه کشیده شده و حقیقت را از ظن و گمان جدا می‌سازد. احوال ممکنات، شامل لمیات (امور آشکار) و برخی خصوصیات نهان است، اما اسرار قدر، چونان قله‌هایی رفیع، در فراسوی ادراک عمومی قرار دارند و تنها با دیده بصیرت قابل رؤیت‌اند.

اعیان رسل و ورثه در میان ممکنات

در میان اعیان ممکنات، اعیان رسل و ورثه آن‌ها جایگاه ویژه‌ای دارند. انبیا، به‌مثابه ستارگان هدایت در آسمان وجود، از اعیان ممکنات‌اند که احوالشان در راستای تحقق امر الهی قرار دارد. ورثه انبیا نیز به دو دسته تقسیم می‌شوند: معصومان، که اهل بیت علیهم‌السلام‌اند و جایگاهی متمایز و متعالی دارند، و غیرمعصومان، که شامل علما و مؤمنان‌اند. این تمایز، برای حفظ مراتب وجودی و جلوگیری از خلط مفاهیم، ضروری است.

درنگ: اعیان رسل و ورثه آن‌ها، به‌ویژه معصومان، در میان اعیان ممکنات جایگاهی خاص دارند و تمایز میان معصوم و غیرمعصوم، برای فهم دقیق مراتب وجودی ضروری است.

این مراتب، چونان سلسله مراتب نوری است که هر یک در جایگاه خود، پرتویی از نور الهی را بازمی‌تابانند. معصومان، به‌سان خورشیدهای فروزان، در مرکز این منظومه قرار دارند، در حالی که غیرمعصومان، چونان ستارگان دیگر، در مدارهای متفاوتی می‌درخشند.

جمع‌بندی بخش یکم

احوال اعیان ممکنات، چونان موج‌هایی بر سطح اقیانوس وجود، جلوه‌های گوناگونی از حقیقت الهی را منعکس می‌کنند. اسرار قدر، به‌عنوان مرتبه‌ای متعالی، تنها بخشی از این احوال را در بر می‌گیرند که از فهم عمومی پنهان‌اند. اعیان رسل و ورثه آن‌ها، به‌ویژه معصومان، در این میان جایگاهی ویژه دارند و تمایز مراتب آن‌ها، برای درک صحیح این مفاهیم اساسی است.

بخش دوم: خادم و مخدوم در ظرف تنزیل و ترفیع

مفهوم خادم و مخدوم در دو ظرف وجودی

در ظرف تنزیل، که مرتبه‌ای است که حق تعالی به خلق نزدیک می‌شود، ممکن است حق و اولیای نعم عنوان خادم بگیرند. اما در ظرف ترفیع، که مرتبه تعالی و برتری حق است، حق مخدوم و خلق خادم‌اند. این تمایز، چونان پرده‌ای است که میان مراتب وجودی کشیده شده و رابطه میان حق و خلق را در دو ساحت متمایز روشن می‌سازد.

درنگ: در ظرف تنزیل، حق و اولیای نعم می‌توانند خادم باشند، اما در ظرف ترفیع، حق مخدوم و خلق خادم‌اند.

این دو ظرف، چونان دو بال پرنده‌ای‌اند که روح معرفت را به سوی آسمان حقیقت پرواز می‌دهند. در ظرف تنزیل، حق به خلق نزدیک می‌شود تا هدایت را آسان سازد، اما در ظرف ترفیع، خلق در برابر عظمت حق به خضوع و خدمت می‌ایستد.

ابعاد خدمت به خلق

خدمت به خلق، در سه جهت متصور است:

  • خدمت به خلق به اعتبار حق: این خدمت، با صفات قربی و الهی انجام می‌شود و افضل انواع خدمت است. این خدمت، چونان نوری است که از سرچشمه حق جاری شده و خلق را به سوی کمال رهنمون می‌سازد.
  • خدمت به اولیای نعم: خدمت به عالم یا مؤمن، به‌عنوان اولیای نعم یا به اعتبار حق، که باز هم در چارچوب الهی قرار دارد. این خدمت، چونان شاخه‌ای از درخت معرفت است که به بارگاه اولیای حق متصل است.
  • خدمت به خلق به اعتبار سجایای نفسانی: این خدمت، از حب نفس و بدون نیت الهی نشئت می‌گیرد و ناقص است، زیرا فاقد قرب به حق است. این خدمت، چونان سایه‌ای است که بدون نور الهی، به زودی محو می‌شود.
درنگ: خدمت به خلق، تنها زمانی به کمال می‌رسد که با نیت الهی و صفات قربی انجام شود؛ خدمت مبتنی بر حب نفس، ناقص و فاقد ارزش معنوی است.

نقد خلط مفاهیم در تبیین خدمت

محیی‌الدین ابن‌عربی در تبیین مفهوم خدمت، میان خدمت به حق و خدمت به خلق تمایز روشنی قائل نشده است. این خلط، به پیچیدگی در فهم رابطه میان انبیا، خلق و امر الهی منجر شده است. خدمت انبیا، باید در درجه اول به امر الهی باشد، نه به خلق به‌صورت مطلق، تا جایگاه رفیع آن‌ها محفوظ بماند.

این خلط، چونان غباری است که بر آینه حقیقت نشسته و مانع از انعکاس کامل نور معرفت می‌شود. تبیین دقیق این مفاهیم، نیازمند نگاهی عمیق در حوزه فلسفه اخلاق است تا مراتب خدمت به روشنی مشخص گردد.

جمع‌بندی بخش دوم

مفهوم خادم و مخدوم، در دو ظرف تنزیل و ترفیع، رابطه میان حق و خلق را روشن می‌سازد. خدمت به خلق، در صورتی که با نیت الهی و صفات قربی انجام شود، به کمال می‌رسد، اما خدمت مبتنی بر حب نفس، ناقص و فاقد ارزش معنوی است. نقد خلط مفاهیم در تبیین خدمت، بر ضرورت رویکردی دقیق و فلسفی در این حوزه تأکید دارد.

بخش سوم: انبیا به‌مثابه اطبای امت‌ها

نقش انبیا در نجات ارواح

انبیا، به‌مثابه اطبای امت‌ها، وظیفه نجات ارواح از امراض روحانی را بر عهده دارند، همان‌گونه که طبیب، اجسام را از امراض جسمانی رها می‌سازد. این تشبیه، چونان مشعلی است که نقش هدایتی انبیا را در روشنایی معرفت آشکار می‌سازد. انبیا، با ابلاغ اوامر و نواهی الهی، ارواح را از شر کفر، شرک و معصیت پاک می‌کنند.

درنگ: انبیا، به‌سان طبیبان روح، ارواح را از امراض روحانی نجات می‌دهند و با ابلاغ امر الهی، خلق را به سوی کمال هدایت می‌کنند.

نقد تبیین خدمت انبیا

ابن‌عربی، به‌اشتباه، انبیا را خادم امر الهی معرفی کرده، در حالی که باید آن‌ها را خادم خلق به امر الهی دانست. این خطا، به تنزیل جایگاه انبیا منجر شده و با اصل هدایت آن‌ها سازگار نیست. انبیا، در درجه اول، خادم امر الهی‌اند، چه این امر موافق اراده خلق باشد و چه مخالف آن. آن‌ها مبلغ اوامر و نواهی الهی‌اند و وظیفه‌شان ابلاغ است، نه صرف هدایت خلق.

این نقد، چونان تیغی است که پرده‌های ابهام را می‌درد و حقیقت جایگاه انبیا را آشکار می‌سازد. انبیا، در اصل، به اطاعت از حق مشغول‌اند و هدایت خلق، نتیجه این اطاعت است، نه غایت آن.

تمایز خدمت طبیب و انبیا

طبیب، به طبیعت خدمت می‌کند، نه برای تشدید مرض، بلکه برای تصحیح آن و رفع بیماری. این خدمت، به معنای مساعدت با طبیعت برای دستیابی به صحت است. اما انبیا، خادم خلق به امر الهی‌اند، نه خادم خلق به‌صورت مطلق. این تمایز، چونان خطی است که میان دو ساحت خدمت کشیده شده و نقش متعالی انبیا را از خدمت عادی طبیب جدا می‌سازد.

درنگ: انبیا، خادم خلق به امر الهی‌اند، نه خادم خلق به‌صورت مطلق؛ این تمایز، جایگاه رفیع آن‌ها را در برابر خدمت طبیب روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

انبیا، به‌مثابه اطبای امت‌ها، با ابلاغ امر الهی، ارواح را از امراض روحانی نجات می‌دهند. نقد تبیین نادرست خدمت انبیا، بر ضرورت درک صحیح جایگاه آن‌ها تأکید دارد. انبیا، در درجه اول، خادم امر الهی‌اند و هدایت خلق، نتیجه این اطاعت است، نه هدف اصلی آن‌ها.

بخش چهارم: اطاعت حق، غایت انبیا

اطاعت به‌جای هدایت‌محوری

انبیا، در درجه اول، به دنبال اطاعت از حق‌اند، نه هدایت خلق. هدایت خلق، نتیجه اطاعت از امر الهی است، نه غایت آن. این نکته، با آیه شریفه قرآن کریم تأیید می‌شود:

إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ

تو نمی‌توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی (قصص: ۵۶).

این آیه، چونان مشعلی فروزان، نشان می‌دهد که رسالت انبیا، معلول عبودیت آن‌هاست. آن‌ها، به‌سان بندگان مطیع، تنها به استیفای امر الهی مشغول‌اند و هدایت خلق، نتیجه این اطاعت است.

درنگ: انبیا، در درجه اول، به دنبال اطاعت از حق‌اند و هدایت خلق، نتیجه این اطاعت است، نه غایت آن‌ها.

نقد هدایت‌محوری انبیا

برخی دیدگاه‌ها، به‌اشتباه، انبیا را به‌دنبال هدایت خلق به‌عنوان غایت معرفی می‌کنند. این دیدگاه، با حقیقت رسالت انبیا سازگار نیست. حتی اگر برخی به گمراهی کشیده شوند، مانند ابولهب که در قرآن کریم آمده:

تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ

بریده باد دستان ابولهب و مرگ بر او (مسد: ۱).

این گمراهی، نتیجه امر الهی است، نه نیت انبیا. انبیا، تنها به اطاعت مولا مشغول‌اند و هدایت یا گمراهی خلق، در دستان حق تعالی است.

درنگ: انبیا، به دنبال هدایت خلق به‌عنوان غایت نیستند؛ اطاعت از مولا، هدف اصلی آن‌هاست و هدایت یا گمراهی خلق، نتیجه امر الهی است.

نقش طبیب در شفا

طبیب مؤمن، به دنبال شفا به‌عنوان تجلی صفت شافی الهی است، نه صرف تصحیح طبیعت یا درمان جسم. این دیدگاه، طبیب را از خدمت به طبیعت مطلق به سوی خدمت برای شفا سوق می‌دهد. انبیا نیز، به‌سان طبیبان، به دنبال تحقق امر الهی‌اند، نه صرف هدایت خلق.

این نقش، چونان پلی است که میان طبیب و انبیا کشیده شده و هر دو را در مسیر خدمت به امر الهی قرار می‌دهد. طبیب، با شفا، و انبیا، با ابلاغ، به تحقق اراده الهی کمک می‌کنند.

جمع‌بندی بخش چهارم

اطاعت از حق، غایت اصلی انبیاست و هدایت خلق، نتیجه این اطاعت است، نه هدف آن‌ها. نقد دیدگاه‌های هدایت‌محور، بر ضرورت تمرکز بر عبودیت انبیا تأکید دارد. طبیب مؤمن نیز، به دنبال شفا به‌عنوان تجلی صفت الهی است، و این نقش، با رسالت انبیا هم‌راستاست.

بخش پنجم: نقد خلط معصوم و غیرمعصوم

اهمیت حفظ مراتب معصومان

خلط معصومان (اهل بیت علیهم‌السلام) با غیرمعصومان (سایر ورثه) در بحث وراثت انبیا، خطایی است که مراتب وجودی را نادیده می‌گیرد. معصومان، به‌سان قله‌های رفیع معرفت، جایگاهی ویژه دارند که باید محفوظ بماند. غیرمعصومان، هرچند ورثه انبیا باشند، در مرتبه‌ای پایین‌تر قرار دارند.

درنگ: معصومان، به‌ویژه اهل بیت علیهم‌السلام، جایگاهی متمایز دارند و خلط آن‌ها با غیرمعصومان، به نادیده گرفتن مراتب وجودی منجر می‌شود.

این تمایز، چونان خطی است که میان آسمان و زمین کشیده شده و هر یک را در جایگاه خود نگه می‌دارد. حفظ این مراتب، برای فهم صحیح وراثت انبیا و نقش معصومان ضروری است.

چشم خاص و فهم پنهان

انبیا و اولیای خدا، دارای «چشم خاص»اند که با آن، پنهان‌های احوال ممکنات را درک می‌کنند. این فهم، فراتر از دید عمومی و حتی امور غیبی است. این چشم خاص، چونان چراغی است که تاریکی‌های نهان را روشن می‌سازد و اسرار را برای اولیا آشکار می‌کند.

برای مثال، خطاطی که نقص‌های خط را می‌بیند، یا نقاشی که عیوب دیوار را تشخیص می‌دهد، دارای چشمی خاص در فن خود است. انبیا و اولیا نیز، با این چشم خاص، پنهان‌های احوال ممکنات را می‌بینند و به هدایت خلق می‌پردازند.

درنگ: انبیا و اولیا، با چشم خاص خود، پنهان‌های احوال ممکنات را درک می‌کنند و این فهم، آن‌ها را از دیگران متمایز می‌سازد.

جمع‌بندی بخش پنجم

حفظ مراتب معصومان و غیرمعصومان، برای درک صحیح وراثت انبیا ضروری است. چشم خاص انبیا و اولیا، آن‌ها را قادر می‌سازد تا پنهان‌های احوال ممکنات را درک کنند و به هدایت خلق بپردازند. این تمایز، نقش بی‌بدیل معصومان را در سلسله مراتب هدایت روشن می‌سازد.

بخش ششم: تغییر نقش انبیا و طبیبان در زمانه

تحول در نقش انبیا و طبیبان

در گذشته، انبیا و طبیبان، به‌سان طبیب دوار بعلمه، به دنبال مردم می‌رفتند و هدایت و شفا را به در خانه‌ها می‌بردند. اما در زمانه کنونی، خلق باید به دنبال انبیا و طبیبان بروند. این تغییر، به عقیم شدن برخی مشاغل و نقش‌های اجتماعی منجر شده است.

این تحول، چونان جابه‌جایی رودخانه‌ای است که مسیر خود را تغییر داده و خلق را به سوی سرچشمه هدایت می‌کند. انبیا، با تبلیغ توحید و گفتن «قولوا لا إله إلا الله تفلحوا»، در کوچه و خیابان هدایت را عرضه می‌کردند، اما اکنون خلق باید خود به سوی این نور گام بردارند.

درنگ: در گذشته، انبیا و طبیبان به دنبال خلق می‌رفتند، اما اکنون خلق باید به سوی آن‌ها بروند؛ این تغییر، به تحول در نقش‌های اجتماعی منجر شده است.

نقد عافیت‌طلبی و تن‌پروری

مشکلات اجتماعی، مانند بی‌کاری، نتیجه تن‌پروری و عافیت‌طلبی است، نه فقدان شغل. انبیا، با تبلیغ توحید، به دنبال اطاعت حق بودند، نه صرف خدمت به خلق. این نکته، بر ضرورت تلاش و پرهیز از تن‌پروری تأکید دارد.

عافیت‌طلبی، چونان زنجیری است که خلق را در بند می‌کشد و از حرکت به سوی کمال بازمی‌دارد. انبیا، با دعوت به توحید، این زنجیرها را می‌گسلند و خلق را به سوی حقیقت رهنمون می‌سازند.

جمع‌بندی بخش ششم

تغییر در نقش انبیا و طبیبان، از دوار بودن به سوی انتظار خلق، نشان‌دهنده تحولی در مناسبات اجتماعی است. نقد عافیت‌طلبی، بر ضرورت تلاش و حرکت به سوی حقیقت تأکید دارد. انبیا، با دعوت به توحید، خلق را از بند تن‌پروری رها می‌سازند.

بخش هفتم: جایگاه ابوطالب در توحید

نقش بی‌بدیل ابوطالب

ابوطالب، به‌عنوان رب الابل و رب البیت، دارای توحیدی قوی است که پیش از رسالت پیامبر اکرم (ص) وجود داشته است. این جایگاه، او را فراتر از ایمان‌آوردن به واسطه پیامبر قرار می‌دهد. توحید او، چونان درختی ریشه‌دار است که پیش از ظهور رسالت، در خاک معرفت کاشته شده بود.

درنگ: ابوطالب، با توحید قوی خود به‌عنوان رب الابل و رب البیت، جایگاهی متعالی دارد که پیش از رسالت پیامبر (ص) شکل گرفته بود.

این جایگاه، چونان ستونی است که بنای عظیم توحید را برپا نگه داشته و ابوطالب را به‌عنوان یکی از پایه‌های استوار هدایت معرفی می‌کند.

نقد دیدگاه‌های نادرست

برخی دیدگاه‌ها، به‌اشتباه، ابوطالب را صرفاً به‌عنوان مؤمنی وابسته به رسالت پیامبر معرفی می‌کنند. این دیدگاه، جایگاه رفیع او را تنزل می‌دهد. ابوطالب، با توحید قوی خود، پیش از رسالت، در مسیر هدایت قرار داشت و این توحید، او را از دیگران متمایز می‌ساخت.

جمع‌بندی بخش هفتم

ابوطالب، با توحید ریشه‌دار خود، جایگاهی متعالی در تاریخ هدایت دارد. نقد دیدگاه‌های نادرست، بر ضرورت شناخت صحیح این جایگاه تأکید دارد. او، به‌سان ستاره‌ای درخشان، پیش از ظهور رسالت، در آسمان توحید می‌درخشید.

بخش هشتم: فلسفه اخلاق و عرفان

جایگاه مسائل در فلسفه اخلاق

مسائل مطرح‌شده در این فص، بیشتر در حوزه فلسفه اخلاق جای دارند تا عرفان. تمایز میان اطاعت حق و خدمت به خلق، باید در فلسفه اخلاق تبیین شود تا از خلط مفاهیم جلوگیری گردد. این مسائل، چونان ریشه‌هایی‌اند که در خاک فلسفه اخلاق رشد می‌کنند و میوه‌های معرفت را به بار می‌آورند.

درنگ: تمایز میان اطاعت حق و خدمت به خلق، در حوزه فلسفه اخلاق باید تبیین شود تا از خلط مفاهیم جلوگیری گردد.

ابدیت در اطاعت

اولیای خدا، تنها به دنبال اطاعت ابدی حق‌اند و به کمتر از ابدیت قانع نمی‌شوند. هرگونه هدف‌گذاری غیر از اطاعت حق، ناقص است. این اطاعت، چونان دری است که به سوی ابدیت گشوده می‌شود و اولیا را به سوی کمال بی‌انتها رهنمون می‌سازد.

درنگ: اولیای خدا، تنها به دنبال اطاعت ابدی حق‌اند و هر هدفی جز این، ناقص و ناکافی است.

جمع‌بندی بخش هشتم

مسائل خادم و مخدوم، اطاعت و خدمت، در فلسفه اخلاق ریشه دارند و نیازمند تبیین دقیق‌اند. اطاعت ابدی حق، غایت اولیای خداست و هر هدفی جز این، از کمال دور است. این بخش، بر ضرورت رویکردی فلسفی در فهم این مفاهیم تأکید دارد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی نهایی

فص نوار ۵۱۳ از فصوص الحکم، با نگاهی عمیق و چندلایه، به بررسی احوال اعیان ممکنات، اسرار قدر، و نقش انبیا به‌مثابه اطبای امت‌ها پرداخته است. این درس‌گفتار، با تأکید بر اطاعت حق به‌عنوان غایت انبیا، نشان داده که هدایت خلق، نتیجه این اطاعت است، نه هدف اصلی آن‌ها. نقد خلط مفاهیم توسط ابن‌عربی، به‌ویژه در تبیین خدمت انبیا و خلط معصوم و غیرمعصوم، بر ضرورت تبیین دقیق این مسائل در فلسفه اخلاق تأکید دارد. استناد به آیات قرآن کریم، جایگاه اطاعت‌محوری انبیا را تقویت کرده و نقش بی‌بدیل معصومان و اولیا را در هدایت خلق روشن ساخته است. ابوطالب، با توحید قوی خود، به‌سان ستونی استوار در تاریخ هدایت ایستاده و جایگاه او، فراتر از تصورات نادرست است. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات و نکات کلیدی، در ساختاری علمی و با زبانی متین، تلاش کرده است تا مفاهیم را به‌گونه‌ای روشن و جذاب برای مخاطبان متخصص ارائه نماید.

در پایان، با توسل به اهل بیت علیهم‌السلام، دعا می‌کنیم: «خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست».

با نظارت صادق خادمی