در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 519

متن درس





تبیین علم اولیای الهی در فص یعقوبیه فصوص الحکم

تبیین علم اولیای الهی در فص یعقوبیه فصوص الحکم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۵۱۹)

دیباچه

فص یعقوبیه از کتاب گران‌سنگ فصوص الحکم، اثر محی‌الدین ابن‌عربی، به مثابه گوهری درخشان در سپهر عرفان نظری، به تبیین مقام اولیای الهی و کیفیت علم ایشان می‌پردازد. این فص، که در جلسه پانصد و نوزدهم از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (مورخ نهم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۸۱ هجری شمسی) شرح و تحلیل شده، دریچه‌ای به سوی فهم ژرفای علم اولیا در نسبت با علم الهی می‌گشاید. این نوشتار، با تکیه بر محتوای اصلی درس‌گفتار و تحلیل‌های ارائه‌شده، به بازنویسی علمی و دانشگاهی این مباحث پرداخته و با ساختاری منسجم، توضیحات تکمیلی، تمثیلات ادبی و استنادات قرآنی و روایی، اثری جامع برای مخاطبان فرهیخته ارائه می‌دهد. هدف، نه‌تنها انتقال دقیق مفاهیم عرفانی، بلکه تعمیق فهم خوانندگان از حقیقت علم اولیا و نقد دیدگاه‌های کلامی و عرفانی ناقص، به‌ویژه آرای ابن‌عربی، در چارچوب نصوص دینی و اصول توحیدی است. این متن، با زبانی متین و فصیح، به کاوش در کیفیت و مقدار علم اولیای الهی پرداخته و با تأکید بر تمایز میان علم ذاتی و ظهوری، راهی به سوی حقیقت عینی هستی می‌گشاید.

بخش یکم: حقیقت و کیفیت علم اولیای الهی

مفهوم کشف اولیای الهی

کشف اولیای الهی، به آگاهی ایشان از برخی امور خاص در ظرف وجودی‌شان اشاره دارد، نه علم به تمامی آنچه در علم الهی است. این کشف، چونان پرتوی از نور الهی است که در آینه پاک نفس اولیا منعکس می‌شود، اما این انعکاس، هرگز به تمامی علم بی‌کران الهی احاطه ندارد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که مقصود از کشف، آگاهی محدود به اموری است که به اراده الهی در مرتبه وجودی اولیا ظهور می‌یابد.

در عرفان ابن‌عربی، کشف اولیا تجلی اسما و صفات الهی در ظرف وجودی آن‌هاست، اما این دیدگاه، با تأکید بر محدودیت کشف، از جامعیت مقام اولیا فاصله می‌گیرد. کشف، مانند نوری است که از خورشید وجود حق بر آینه نفس اولیا می‌تابد، اما این نور، تنها بخشی از حقیقت بی‌کران الهی را نمایان می‌سازد.

کشف اولیای الهی، آگاهی محدود به امور خاص در ظرف وجودی آن‌هاست، نه احاطه به تمامی علم الهی.

کیفیت و مقدار علم اولیا

محور اصلی فص یعقوبیه، بررسی کیفیت و مقدار علم اولیای الهی است. این پرسش بنیادین، که اولیا چه نوع علمی دارند و تا چه حد از آن برخوردارند، در عرفان و کلام اسلامی از اهمیت بسزایی برخوردار است. علم اولیا، به مثابه پلی میان حق و خلق، نقشی کلیدی در هدایت و ارشاد انسان‌ها ایفا می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره این پرسش را در دو ساحت فلسفی و نقلی بررسی می‌کنند: حقیقت علم و انکشاف به مثابه بحثی معقول، و مقدار علم اولیا به مثابه مسئله‌ای شرعی و مبتنی بر نصوص دینی.

این تمایز، مانند جداسازی نور از آینه است که در آن، نور (حقیقت علم) از جنس ذات است، اما انعکاس آن در آینه (مقدار علم اولیا) به ظرفیت آینه وابسته است. این ساختار دوگانه، امکان تحلیل دقیق‌تر مقام اولیا را فراهم می‌سازد.

حقیقت علم و انکشاف از منظر فلسفی

علم، در تعریف فلسفی، انکشاف و رویت است که به اقتضای نفس و نبود موانع وابسته است. استاد فرزانه قدس‌سره علم را حضور معلوم نزد عالم می‌دانند، مانند آینه‌ای که تصویر را در خود منعکس می‌کند، مشروط بر آنکه صیقل‌یافته و عاری از غبار باشد. اقتضای نفس، به قوت وجودی فرد اشاره دارد، و موانع، عواملی چون معصیت، ضعف نفس یا حرمان هستند که مانع رویت می‌شوند.

این تعریف، ریشه در فلسفه اسلامی دارد که علم را ظهور معلوم در نزد عالم می‌داند. برای مثال، همان‌گونه که چشم ظاهری در صورت نبود مانع و وجود اقتضای بینایی، اشیا را می‌بیند، نفس انسانی نیز در صورت صافی و قوت، به انکشاف باطنی دست می‌یابد.

علم، انکشاف و رویت است که به اقتضای نفس و نبود موانع وابسته است، مانند آینه‌ای که تصویر را در صورت صافی منعکس می‌کند.

انکشاف ظاهری و باطنی

استاد فرزانه قدس‌سره با تمثیلی از حواس ظاهری، مانند بینایی در شرایط مختلف، انکشاف را توضیح می‌دهند. همان‌گونه که چشم در هوای صاف و با اقتضای قوی، اشیا را به‌وضوح می‌بیند، اما در حضور موانعی چون ابر یا گردوخاک، از رویت بازمی‌ماند، انکشاف باطنی نیز به صافی نفس و نبود موانع وابسته است. موانع انکشاف باطنی، شامل عوامل وراثتی، اقتضایی، حرمانی و معصیتی است که هرکدام به‌نوعی مانع ظهور حقیقت در نفس می‌شوند.

این تمثیل، مانند پلی است که انکشاف ظاهری و باطنی را به هم پیوند می‌دهد، نشان‌دهنده وحدت ساختاری علم در مراتب مختلف وجودی است. نفس انسانی، به دلیل ظرفیت وجودی‌اش، قابلیت انکشافات باطنی را دارد، مشروط بر آنکه از موانع تهذیب شود.

تنوع اقتضائات و موانع

اقتضائات و موانع در موجودات مختلف، از حیوانات تا انسان‌ها، متفاوت است. برای مثال، حواس حیوانات از نظر قوت و گستردگی متفاوت است؛ برخی حیوانات با شامه یا گوش خود مسافت‌های طولانی را درک می‌کنند، در حالی که برخی دیگر از این اقتضا محرومند. در انسان‌ها نیز، اقتضائات و موانع متنوع‌اند. مانعی چون دیوار یا هوای کدر، دید ظاهری را محدود می‌کند، و در انکشاف باطنی نیز، موانعی چون گناه یا ضعف نفس، مانع رویت حقیقت می‌شوند.

این تنوع، مانند رنگ‌های گوناگون در یک تابلوی نقاشی است که هر کدام به‌نحوی در زیبایی اثر نقش دارند، اما در نهایت، به قوت قلم‌موی نقاش (اقتضای نفس) و شفافیت بوم (نبود مانع) وابسته‌اند.

اقتضائات و موانع انکشاف در موجودات مختلف، مانند رنگ‌های گوناگون در یک تابلوی نقاشی، به قوت نفس و نبود مانع وابسته‌اند.

علم فراتر از حواس ظاهری

آگاهی انسان به حواس ظاهری محدود نیست. استاد فرزانه قدس‌سره با مثال‌هایی مانند یادآوری مکان‌های دور یا فراموشی موقت، نشان می‌دهند که علم انسان به مراتب باطنی و شهودی نیز وابسته است. برای نمونه، انسان می‌تواند در یک لحظه، تصویر خانه‌ای در شهری دور را در ذهن خود بازسازی کند، یا در هنگام نماز، از تعداد رکعات خوانده‌شده بی‌خبر بماند. این تنوع در انکشاف، نشان‌دهنده ظرفیت بالای نفس انسانی برای دستیابی به علم حضوری است.

این ظرفیت، مانند دریایی است که گاه امواجش به ساحل ذهن می‌رسد و گاه در عمق خود پنهان می‌ماند، اما همواره وجود دارد و به اقتضای نفس و نبود موانع ظهور می‌یابد.

جمع‌بندی بخش یکم

بخش نخست، به تبیین حقیقت و کیفیت علم اولیای الهی در چارچوب فلسفی و عرفانی پرداخته و کشف را آگاهی محدود به امور خاص در ظرف وجودی اولیا تعریف کرده است. علم، انکشاف و رویت است که به اقتضای نفس و نبود موانع وابسته است. تنوع اقتضائات و موانع، از حواس ظاهری تا انکشاف باطنی، نشان‌دهنده ظرفیت بالای نفس انسانی برای دستیابی به علم است. این بخش، با تمثیلات و توضیحات، چارچوبی دقیق برای فهم علم اولیا فراهم می‌سازد و راه را برای بررسی مقدار علم ایشان در بخش بعدی هموار می‌کند.

بخش دوم: مقدار علم اولیای الهی و نقد دیدگاه‌های کلامی

دیدگاه ابن‌عربی درباره علم اولیا

ابن‌عربی در فص یعقوبیه، علم اولیا را محدود به برخی امور در برخی مواقع می‌داند و با استناد به آیه قرآن کریم:

وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ

«و نمی‌دانم با من و شما چه خواهد شد» (احقاف: ۹)، ادعا می‌کند که اولیا از علم جامع برخوردار نیستند. این دیدگاه، علم اولیا را ناقص و مقید معرفی می‌کند، گویی آینه نفس ایشان تنها بخشی از نور الهی را منعکس می‌کند.

استاد فرزانه قدس‌سره این برداشت را ناقص و بی‌اساس می‌دانند، زیرا با شواهد قرآنی و روایی سازگار نیست. محدودیت علم اولیا به برخی امور، مقام ایشان را تنزل داده و از جامعیت وجودی‌شان می‌کاهد.

نقد دیدگاه ابن‌عربی

استاد فرزانه قدس‌سره دیدگاه ابن‌عربی را به دلیل نادیده گرفتن تفاوت ذاتی میان علم الهی و علم اولیا نقد می‌کنند. ابن‌عربی با محدود ساختن علم اولیا، به‌نوعی از حقیقت مظهریت ایشان غفلت کرده است. علم اولیا، مانند تصویری در آینه است که هرچند از اصل نور (علم الهی) متمایز است، اما می‌تواند جامعیت ظهوری داشته باشد. این نقد، مانند برداشتن غبار از آینه عرفان است که حقیقت را روشن‌تر نمایان می‌سازد.

ابن‌عربی با استناد به آیه احقاف، علم اولیا را به امور خاص محدود می‌کند، اما استاد فرزانه قدس‌سره استدلال می‌کنند که این آیه، علم مستقل را نفي می‌کند، نه علم ظهوری را. این تمایز، مانند جداسازی نور از سایه است که بدون فهم آن، حقیقت علم اولیا مکدر می‌ماند.

دیدگاه ابن‌عربی مبنی بر محدودیت علم اولیا به برخی امور، ناقص است و با شواهد قرآنی و روایی سازگار نیست.

ضرورت علم غیب برای انبیا

استاد فرزانه قدس‌سره علم غیب را برای انبیای کامل ضروری می‌دانند، زیرا این علم، ابزار تحقق رسالت ایشان در هدایت خلق است. بیش از هزار آیه و روایت، از جمله آیه قرآن کریم:

أَنْبِئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ

«و شما را از آنچه می‌خورید و آنچه در خانه‌هایتان ذخیره می‌کنید، خبر می‌دهم» (آل‌عمران: ۴۹)، علم غیب حضرت عیسی (ع) را تأیید می‌کند. این آیه، مانند نوری است که بر توانایی انبیا در آگاهی از مغیبات می‌تابد.

روایات شیعی نیز، انبیا را عالم به «ما کان و ما یکون و ما هو کائن» (آنچه بوده، آنچه خواهد بود و آنچه هست) معرفی می‌کنند. این علم جامع، مانند دریایی است که تمامی امواج هستی را در خود جای داده و انبیا را مظهر کامل علم الهی می‌سازد.

تبیین آیه احقاف

آیه قرآن کریم:

وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ

«و نمی‌دانم با من و شما چه خواهد شد» (احقاف: ۹)، در سیاق پاسخ به مشرکانی است که برای پیامبر (ص) استقلال و الوهیت قائل بودند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که این آیه، علم مستقل را نفي می‌کند، نه علم ظهوری را. پیامبر (ص) با این کلام، عبودیت خود را اعلام کرده و هرگونه استقلال در علم و فعل را رد می‌کنند.

این نفي، مانند اعلام دریایی است که امواجش از خود اوست، نه از منبعی دیگر. پیامبر (ص) با تأکید بر تبعیت از وحی:

إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ

«من جز آنچه به من وحی می‌شود، پیروی نمی‌کنم» (احقاف: ۹)، نشان می‌دهند که علم ایشان ظهوری و وابسته به اراده الهی است.

آیه احقاف، علم مستقل را نفي می‌کند، نه علم ظهوری؛ پیامبر (ص) علم جامع به ما کان و ما یکون دارند، اما به‌واسطه وحی.

تبیین آیه سجده

آیه قرآن کریم:

لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ

«اگر غیب می‌دانستم، خیر فراوان گرد می‌آوردم و بدی به من نمی‌رسید» (سجده: ۱۷)، به‌صورت شرطی و تعجبی است، نه نفي مطلق علم غیب. استاد فرزانه قدس‌سره این آیه را در سیاق عام و در پاسخ به کسانی تفسیر می‌کنند که برای پیامبر (ص) استقلال قائل بودند. این آیه، مانند ترازویی است که استقلال را از پیامبر (ص) نفي کرده و علم ایشان را در چارچوب ظهور الهی قرار می‌دهد.

تفاوت سیاق این آیه با آیه احقاف، مانند تفاوت دو موج در یک دریا است که هرکدام در بستری متفاوت ظهور می‌یابند، اما منشأ واحدی دارند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با بررسی مقدار علم اولیای الهی، بر ضرورت علم غیب برای انبیا تأکید کرده و دیدگاه ابن‌عربی مبنی بر محدودیت علم اولیا را نقد می‌کند. آیات قرآن کریم و روایات شیعی، علم جامع اولیا به ما کان و ما یکون را تأیید می‌کنند. تمایز میان علم ذاتی الهی و علم ظهوری اولیا، چارچوبی دقیق برای فهم مقام ایشان فراهم می‌سازد. نقد دیدگاه‌های کلامی و تأکید بر ظهور علم، مانند نوری است که حقیقت مقام اولیا را روشن می‌سازد.

بخش سوم: نقد دیدگاه‌های کلامی و عرفانی و تبیین مقام اولیا

نقد متکلمان و دیدگاه‌های کلامی

استاد فرزانه قدس‌سره متکلمانی را نقد می‌کنند که علم غیب اولیا را به دلیل شباهت با علم الهی رد کرده‌اند. این دیدگاه، ریشه در ضعف فلسفی دارد که ظهور را با استقلال خلط کرده است. علم اولیا، مانند انعکاس نور در آینه است که هرچند از اصل نور متمایز است، اما جامعیت ظهوری را می‌تواند داشته باشد.

این نقد، مانند برداشتن پرده‌ای از برابر حقیقت است که به متکلمان یادآور می‌شود علم اولیا، ظهور علم الهی است، نه استقلال از آن. خلط میان این دو، به انکار مقام اولیا و تنزل جایگاه ایشان می‌انجامد.

علم اولیا، ظهور علم الهی است، نه استقلال؛ خلط این دو، مقام اولیا را تنزل می‌دهد.

نقد دیدگاه سهو‌النبی

برخی از علمای دینی، مانند شیخ صدوق، دیدگاه سهو‌النبی (اشتباه پیامبر) را مطرح کرده‌اند که استاد فرزانه قدس‌سره آن را رد می‌کنند. این دیدگاه، با علم جامع و عصمت انبیا سازگار نیست. علم جامع انبیا، مانند نوری است که هیچ سایه‌ای از خطا در آن راه ندارد. پذیرش سهو‌النبی، مانند فرض تاریکی در میان نور است که با مقام والای انبیا ناسازگار است.

این نقد، بر ضرورت حفظ عصمت و جامعیت علم انبیا تأکید دارد، مانند نگهبانی از گوهری که در صدف رسالت نهفته است.

نقد نسبت ربوبیت به اولیا

استاد فرزانه قدس‌سره دیدگاه‌هایی را که کرامات اولیا را به ربوبیت نسبت می‌دهند، رد کرده و ربوبیت را مستلزم استقلال می‌دانند. کرامات اولیا، ظهور اراده الهی است، نه نشانه استقلال. این دیدگاه، مانند نگریستن به امواج دریاست که همگی از یک منشأ سرچشمه می‌گیرند، اما خود دریا نیستند.

این نقد، با اصل توحید افعالی سازگار است که هر فعلی را به خدا نسبت می‌دهد و اولیا را مظهر این افعال می‌داند.

اولیا به عنوان مظهر حق

استاد فرزانه قدس‌سره اولیا را مظهر اسما و صفات الهی معرفی می‌کنند، نه موجودات مستقل. این دیدگاه، با تشبیه مولوی به «شیر علم» (پرچم) مقایسه شده، اما استاد این تشبیه را نادرست می‌دانند، زیرا پرچم فاقد اختیار و اراده است، در حالی که اولیا، ظهور حق‌اند با اراده و اختیار در چارچوب مظهریت. اولیا، مانند شیری زنده و پویا هستند که در عین ظهور، از حق سرچشمه می‌گیرند، نه پارچه‌ای بی‌جان که تنها با باد حرکت کند.

این تبیین، مانند نقاشی‌ای است که هنرمند آن، حق است و اولیا، رنگ‌های زنده‌ای هستند که در بوم خلقت نقش می‌بندند.

اولیا، مظهر اسما و صفات الهی‌اند، نه موجودات مستقل؛ تشبیه آن‌ها به پرچم بی‌جان، نادرست است.

نقد ادعای علم غیب غیراولیا

استاد فرزانه قدس‌سره ادعای علم غیب توسط غیراولیا، مانند دراویش و قلندرها، را رد کرده و آن را با علم انبیا غیرقابل مقایسه می‌دانند. علم غیب اولیا، مانند گوهری است که در صدف رسالت و ولایت نهفته است، در حالی که ادعاهای دیگران، چونان سنگریزه‌هایی بی‌ارزش‌اند که تنها شباهتی ظاهری دارند.

این نقد، مانند جداسازی گوهر از سنگ است که بر اختصاص علم غیب به انبیا و اولیای الهی تأکید دارد.

شواهد قرآنی و روایی علم اولیا

بیش از هزار آیه و روایت، علم غیب و اطلاع اولیا از مغیبات را تأیید می‌کنند. برای مثال، آیه قرآن کریم:

وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ

«و به چیزی از علم او احاطه ندارند، مگر به آنچه او بخواهد» (بقره: ۲۵۵)، نشان می‌دهد که علم اولیا، ظهوری و وابسته به مشیت الهی است. روایات شیعی نیز، اولیا را مظهر کامل اسما و صفات الهی معرفی می‌کنند که علم جامع به ما کان و ما یکون دارند.

این شواهد، مانند ستارگان در آسمان معرفت‌اند که راه را برای فهم مقام اولیا روشن می‌سازند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با نقد دیدگاه‌های کلامی و عرفانی، بر مقام اولیای الهی به عنوان مظهر اسما و صفات الهی تأکید دارد. نقد سهو‌النبی، نسبت ربوبیت و ادعای علم غیب غیراولیا، چارچوبی توحیدی برای فهم علم اولیا فراهم می‌کند. شواهد قرآنی و روایی، علم جامع اولیا را تأیید کرده و تمایز میان استقلال و ظهور را روشن می‌سازد. این بخش، مانند آینه‌ای است که حقیقت مقام اولیا را در پرتو نور الهی منعکس می‌کند.

بخش چهارم: تبیین دین و انتقال به فص یوسفی

تعریف دین و جایگاه اولیا

استاد فرزانه قدس‌سره دین را دارای سه ضلع می‌دانند: انقیاد بنده به قوانین حق از طریق انبیا. این تعریف، دین را به مثابه نظامی جامع معرفی می‌کند که انقیاد (تسلیم بنده)، قوانین الهی و واسطه‌گری انبیا را دربرمی‌گیرد. اولیا، به عنوان مظهر این نظام، علم و کرامات ظهوری دارند که در خدمت هدایت خلق است.

این تعریف، مانند بنایی است که ستون‌هایش انقیاد، قوانین و واسطه‌گری‌اند و اولیا، معماران این بنای الهی‌اند که با علم و اقتدار خود، آن را استوار می‌سازند.

دین، نظامی جامع است با سه ضلع: انقیاد بنده، قوانین حق و واسطه‌گری انبیا؛ اولیا، معماران این بنای الهی‌اند.

علم و کرامات اولیا

علم و کرامات اولیا، ظهوری و جامع است و با آیات و روایات تأیید می‌شود. این علم، مانند جویباری است که از چشمه بی‌کران علم الهی سرچشمه می‌گیرد و کرامات، مانند شاخه‌هایی است که از این جویبار می‌رویند. اولیا، با این علم و اقتدار، مظهر کامل اسما و صفات الهی‌اند.

این دیدگاه، مانند نگریستن به درختی است که ریشه در خاک وجود حق دارد و شاخه‌هایش، مظاهر علم و کرامت اولیا هستند.

انتقال به فص یوسفی

فص یعقوبیه، به مثابه فص دین، بر قوانین الهی و انقیاد بنده تأکید دارد، در حالی که فص یوسفی، فص عشق است که به تجلی محبت الهی می‌پردازد. این انتقال، مانند سفری است از سرزمین قانون به دیار عشق، که هرکدام جلوه‌ای از حقیقت الهی را نمایان می‌سازند.

استاد فرزانه قدس‌سره این سیر را چونان حرکت از ظاهر به باطن می‌دانند، جایی که دین، پایه‌ای برای پرواز به سوی عشق الهی فراهم می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تبیین تعریف دین و جایگاه اولیا، بر نقش ایشان به عنوان مظهر علم و کرامات الهی تأکید دارد. دین، نظامی جامع با سه ضلع انقیاد، قوانین و واسطه‌گری است که اولیا در آن نقش معماران الهی را ایفا می‌کنند. انتقال به فص یوسفی، مانند پلی است که از دین به عشق می‌رسد و راه را برای کاوش در تجلیات محبت الهی هموار می‌سازد.

جمع‌بندی

فص یعقوبیه از فصوص الحکم، با تبیین علم اولیای الهی، دریچه‌ای به سوی فهم مقام ایشان در عرفان اسلامی می‌گشاید. استاد فرزانه قدس‌سره در جلسه پانصد و نوزدهم، با تحلیل دقیق این فص، حقیقت علم را انکشاف و رویت تعریف کرده و آن را به اقتضای نفس و نبود موانع وابسته می‌دانند. علم اولیا، ظهوری و جامع است و با بیش از هزار آیه و روایت تأیید می‌شود. نقد دیدگاه ابن‌عربی، که علم اولیا را محدود می‌داند، و رد دیدگاه‌های کلامی، مانند سهو‌النبی و نسبت ربوبیت، بر تمایز میان علم ذاتی و ظهوری تأکید دارد. آیات قرآن کریم، مانند آیات احقاف، سجده و بقره، علم اولیا را در چارچوب ظهور الهی قرار داده و هرگونه استقلال را نفي می‌کنند. تعریف دین به عنوان نظامی جامع با سه ضلع انقیاد، قوانین و واسطه‌گری، و انتقال به فص یوسفی، سیر عرفانی این اثر را کامل می‌سازد. این نوشتار، با زبانی فصیح و ساختاری منسجم، منبعی ارزشمند برای فهم عمیق مفاهیم عرفانی ارائه می‌دهد. دعای پایانی «خداوندا، درود فرست بر محمد و آل محمد» نشان‌دهنده پای‌بندی به سنت شیعی و ارادت به اهل بیت (ع) است.

با نظارت صادق خادمی