در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 534

متن درس





شرح فصوص الحکم – ظل الله و نسبة الوجود إلى العالم

شرح فصوص الحکم – ظل الله و نسبة الوجود إلى العالم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۵۳۴)

مقدمه: تبیین مفهوم ظل الله در عرفان نظری

این نوشتار، شرحی عمیق و جامع بر فص ۵۳۴ از فصوص الحکم ابن‌عربی است که به تبیین مفهوم «ظل الله» و رابطه آن با نسبة الوجود به عالم می‌پردازد. ظل الله، چونان آیینه‌ای است که تجلیات وجود الهی را در عالم بازتاب می‌دهد و نسبة الوجود، چونان نخی است که حق و خلق را به هم پیوند می‌زند. این شرح، با رویکردی علمی و با تکیه بر نقدهای فلسفی و عرفانی، دیدگاه ابن‌عربی را تحلیل کرده و با ارائه ترسیمی دوضلعی از حق و ظهوراتش، به رفع اشکالات فلسفی ترسیم سه‌ضلعی (شخص، نور، محل) می‌پردازد. متن، با استناد به آیات قرآن کریم و روایات معتبر، و با بهره‌گیری از تمثیلات فاخر، چارچوبی منسجم برای فهم عرفان نظری در نسبت وجود و عالم ارائه می‌دهد.

بخش یکم: مفهوم ظل الله و نسبة الوجود

افتتاح با نام الهی

متن با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز می‌شود که نشانه‌ای از پیوند عمیق با سنت اسلامی و قرار گرفتن موضوع در چارچوب عرفان نظری است.

درنگ: افتتاح با نام خدا، موضوع را در چارچوب عرفان اسلامی قرار می‌دهد.

تحلیل: این آغاز، چونان کلیدی است که درهای معرفت الهی را می‌گشاید و متن را به سوی حقیقت رهنمون می‌سازد.

عالم به مثابه ظل الله

عالم، ظل الله است، یعنی عین نسبة الوجود الاضافی إلى العالم. این تعریف، عالم را به مثابه تجلی وجود الهی در نسبت اضافی معرفی می‌کند.

درنگ: عالم، ظل الله است و عین نسبت وجود اضافی به عالم محسوب می‌شود.

تحلیل: عالم، چونان سایه‌ای است که از نور وجود الهی برمی‌خیزد و نسبة الوجود، رشته‌ای است که حق را به خلق پیوند می‌دهد.

ظل الله به مثابه اسم جمعی

ظل الله، به اعتبار اسم جمعی، ظرف ظهور همه اسمای الهی است و جامعیت آن، مظهر تمامی صفات و اسمای حق تعالی را در بر می‌گیرد.

درنگ: ظل الله، ظرف ظهور همه اسمای الهی است و جامعیت آن، مظهر تمامی صفات حق را شامل می‌شود.

تحلیل: ظل الله، چونان دریایی است که تمامی گوهرهای اسمای الهی در آن متجلی می‌شود و عالم را به نور حق روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش

مفهوم ظل الله، عالم را به مثابه تجلی وجود الهی در نسبت اضافی معرفی می‌کند که ظرف ظهور اسمای الهی است. این تعریف، چارچوبی برای فهم رابطه وجود و عالم در عرفان نظری فراهم می‌آورد.

بخش دوم: ترسیم سه‌ضلعی ابن‌عربی و نقد آن

ترسیم سه‌ضلعی: شخص، نور، محل

ابن‌عربی عالم را به‌صورت سه‌ضلعی ترسیم می‌کند: نور حق، شخص حق، و محل اعیان ثابته. ظل، به نور برای روشنی، شخص برای ایجاد سایه، و محل برای انعکاس نیاز دارد.

درنگ: ابن‌عربی عالم را به‌صورت سه‌ضلعی (نور حق، شخص حق، اعیان ثابته) ترسیم می‌کند که ظل به هر سه وابسته است.

تحلیل: این ترسیم، چونان نقاشی‌ای است که عالم را در سه ضلع نور، شخص، و محل به تصویر می‌کشد، اما نقدهای فلسفی، آن را ناکافی می‌داند.

نقش نور حق و اعیان ثابته

نور حق بر اعیان ثابته انعکاس می‌یابد و به قدر آن‌ها یا آن‌ها به قدر نور حق ظاهر می‌شوند. حق به‌عنوان شخص، نور حق به‌عنوان نور، و اعیان ثابته به‌عنوان محل ظهور انوار الهی معرفی می‌شوند.

درنگ: نور حق بر اعیان ثابته انعکاس می‌یابد و عالم به قدر نور یا اعیان ظاهر می‌شود.

تحلیل: این تعامل، چونان رقص نور و سایه است که در آیینه اعیان ثابته، تجلیات الهی را متجسد می‌سازد.

نقد فلسفی ترسیم سه‌ضلعی

ترسیم سه‌ضلعی، ابتدایی و غیرفنی است و اشکالات فلسفی متعددی دارد. اعیان ثابته خود نیاز به محل دارند که به تسلسل منجر می‌شود. اگر اعیان ثابته محل ظهورند، خود به چه محلی نیاز دارند؟

درنگ: ترسیم سه‌ضلعی ابن‌عربی، به دلیل تسلسل در نیاز اعیان ثابته به محل، اشکال فلسفی دارد.

تحلیل: این نقد، چونان تیغی است که پرده‌های ابهام را می‌درد و بر ضرورت دقت فلسفی در عرفان تأکید می‌ورزد.

بی‌محلی اعیان ثابته

اگر عالم و اعیان ثابته وجودات فیضیه‌اند، چرا باید به محل نیاز داشته باشند؟ ظهورات الهی، از جمله اعیان ثابته، نیازی به محل ندارند، زیرا اضافه اشراقی‌اند.

درنگ: اعیان ثابته، به‌عنوان ظهورات الهی، نیازی به محل ندارند، زیرا اضافه اشراقی‌اند.

تحلیل: این دیدگاه، چونان نسیمی است که غبار نیاز به محل را از ظهورات الهی می‌زداید و بر استقلال وجودی آن‌ها تأکید دارد.

نقد دوئیت حق و نور

فرض دوئیت بین حق (شخص) و نور حق، اشکال فلسفی دارد، زیرا حق و نورش یکی‌اند. در مثال سایه (دیوار، خورشید، شخص)، سه ضلع بیگانه‌اند، اما در عالم، حق و نورش بیگانه نیستند.

درنگ: دوئیت بین حق و نورش نادرست است، زیرا حق و نورش یکی‌اند و با مثال سایه سازگار نیست.

تحلیل: این نقد، چونان چراغی است که وحدت ذاتی حق و نورش را روشن می‌سازد و از دوئیت پرهیز می‌دهد.

جمع‌بندی بخش

ترسیم سه‌ضلعی ابن‌عربی، با وجود مقبولیت در میان برخی عرفا، از اشکالات فلسفی مانند تسلسل و دوئیت رنج می‌برد. اعیان ثابته، به‌عنوان ظهورات الهی، نیازی به محل ندارند و حق و نورش یکی‌اند. این نقدها، بر ضرورت بازنگری در ترسیم عالم تأکید دارند.

بخش سوم: نقد مفهوم ظل و سایه

ظل به‌عنوان نور

ظل، سایه نیست، بلکه خود نور است؛ سایه، نور کمرنگ است. تاریکی وجود ندارد و همه چیز نور است، با تفاوت در شدت و ضعف.

درنگ: ظل، نور است و سایه‌ای جدا از نور وجود ندارد؛ تفاوت در شدت و ضعف نور است.

تحلیل: ظل، چونان شعاعی از نور الهی است که با شدت و ضعف، عالم را روشن می‌سازد و تاریکی را به کلی نفی می‌کند.

روشنی شب و روز

روشنی شب و روز، تفاوت در شدت نور است، نه وجود تاریکی. موجودات در تاریکی می‌بینند، زیرا تاریکی نیز نور ضعیف است.

درنگ: روشنی شب و روز، تفاوت در شدت نور است و تاریکی وجود ندارد.

تحلیل: این دیدگاه، چونان آینه‌ای است که پیوستگی نور را در همه حالات عالم نشان می‌دهد و تاریکی را توهمی می‌داند.

نقد ظل معقول

اگر شخص غایب باشد، ظل معقول است، نه موجود در حس: «لَكَانَ الظِّلُّ مَعْقُولًا غَيْرَ مَوْجُودٍ فِي الْحِسِّ». این ادعا، غیرعلمی است، زیرا ظل بدون شخص وجود ندارد.

درنگ: ظل بدون شخص، معقول نیست و وجود حسی ندارد، زیرا ظل به شخص، نور، و محل وابسته است.

تحلیل: این نقد، چونان هشداری است که از جعل مفاهیم غیرواقعی در عرفان پرهیز می‌دهد و بر واقعیت عینی ظل تأکید دارد.

نقد استعداد ظل

ادعای وجود ظل به‌صورت بالقوه در ذات شخص، غیرعلمی است. ظل، انعکاس نور بر محل است و بدون شخص، وجود ندارد.

درنگ: ظل به‌صورت بالقوه در ذات شخص وجود ندارد و ادعای استعداد ظل، غیرعلمی است.

تحلیل: این نقد، چونان تیری است که به سوی مفاهیم غیرفلسفی نشانه می‌رود و بر ضرورت دقت علمی تأکید دارد.

نقد مثال نطفه و درخت

تشبیه ظل به دانه درخت یا نطفه انسان نادرست است، زیرا استعداد با ظهور متفاوت است. نطفه فقط استعداد دارد، نه ظهور.

درنگ: تشبیه ظل به نطفه یا دانه، نادرست است، زیرا استعداد با ظهور متفاوت است.

تحلیل: این دیدگاه، چونان مرزی است که استعداد و ظهور را از هم جدا می‌سازد و بر دقت در تشبیهات عرفانی تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش

ظل، نور است و نه سایه‌ای جدا از نور. تاریکی وجود ندارد و تفاوت در شدت و ضعف نور است. نقد مفاهیم ظل معقول و استعداد ظل، بر ضرورت اجتناب از جعل مفاهیم غیرعلمی در عرفان تأکید دارد.

بخش چهارم: بیان دوضلعی و وحدت وجود

بیان دوضلعی: حق و ظهورات

عالم دوضلعی است: حق و ظهوراتش. نیازی به محل و سایه نیست. حق، وجود است و عالم، ظهورات اوست که فاقد ذات مستقل‌اند.

درنگ: عالم دوضلعی است: حق و ظهوراتش، بدون نیاز به محل و سایه.

تحلیل: این بیان، چونان نردبانی است که از پیچیدگی‌های سه‌ضلعی به سوی سادگی وحدت صعود می‌کند.

ظهورات اسما و صفات

ظهورات اسما و صفات در واحدیت، اعیان ثابته و در عالم خارج، عالم‌اند. این سلسله مراتب، نظام هستی را تبیین می‌کند.

درنگ: ظهورات اسما و صفات در واحدیت، اعیان ثابته و در عالم خارج، عالم را تشکیل می‌دهند.

تحلیل: این سلسله، چونان جویباری است که از سرچشمه اسمای الهی به سوی عالم جاری می‌شود.

اضافه اشراقی در قرآن کریم

در اضافه اشراقی، مانند آیه «إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (یس: ۸۲) که می‌فرماید: «چون چیزی را اراده کند، می‌گوید: باش، پس می‌شود»، دو ضلع کافی است.

درنگ: اضافه اشراقی در آیه «کن فیکون»، بر سادگی و بی‌واسطگی ظهور الهی تأکید دارد.

تحلیل: این آیه، چونان کلیدی است که قفل پیچیدگی‌ها را گشوده و ظهور بی‌واسطه حق را نشان می‌دهد.

نقد اضافه مقولی

در اضافه مقولی (مانند غلام زید)، سه ضلع لازم است، اما در اضافه اشراقی خیر. بیان دوضلعی با وحدت سازگار است و مشکلات سه‌ضلعی را ندارد.

درنگ: اضافه اشراقی، برخلاف اضافه مقولی، نیازی به سه ضلع ندارد و با وحدت سازگار است.

تحلیل: این نقد، چونان نسیمی است که غبار اضافه مقولی را از عرفان می‌زداید و به سوی وحدت رهنمون می‌شود.

جمع‌بندی بخش

بیان دوضلعی (حق و ظهورات)، با حذف نیاز به محل و سایه، چارچوبی دقیق و سازگار با وحدت وجود ارائه می‌دهد. ظهورات اسما و صفات، اعیان ثابته و عالم را در بر می‌گیرند و اضافه اشراقی، سادگی ظهور الهی را نشان می‌دهد.

بخش پنجم: نقد عرفان عامیانه و ضرورت عرفان مدرن

نقد عرفان عامیانه

عباراتی مانند «کیف مد الظل» در شعر صفی، عرفانی عامیانه و غیرفنی‌اند. در عرفان علمی، نمی‌توان موجودات خیالی خلق کرد یا حقایق را انکار نمود.

درنگ: عرفان عامیانه، با عبارات غیرفنی و جعل موجودات خیالی، از حقیقت عرفان دور است.

تحلیل: این نقد، چونان نگهبانی است که عرفان را از انحرافات عامیانه حفظ می‌کند و به سوی دقت علمی هدایت می‌سازد.

لزوم عرفان مدرن

عرفان باید مدرن‌تر و دقیق‌تر از فلسفه باشد و بدون منطق ممکن نیست. فلسفه بدون منطق و عرفان بدون فلسفه، ناقص است.

درنگ: عرفان مدرن، نیازمند منطق و فلسفه است و بدون آن‌ها ناقص می‌ماند.

تحلیل: این اصل، چونان مشعلی است که مسیر عرفان را با نور منطق و فلسفه روشن می‌سازد.

نقد جعل موجودات خیالی

جعل موجودات خیالی (مانند عامل مقدر در نحو) یا انکار حقایق، افراط و تفریط است و در عرفان جایز نیست.

درنگ: جعل موجودات خیالی یا انکار حقایق، افراط و تفریط است و در عرفان علمی پذیرفتنی نیست.

تحلیل: این دیدگاه، چونان مرزی است که عرفان را از افراط و تفریط مصون می‌دارد و به سوی اعتدال رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی بخش

عرفان عامیانه، با عبارات غیرفنی و جعل موجودات خیالی، از حقیقت عرفان دور است. عرفان مدرن، با تکیه بر منطق و فلسفه، چارچوبی دقیق و علمی ارائه می‌دهد که از افراط و تفریط مصون است.

بخش ششم: وحدت وجود و نقد شبهه شرک

یکی بودن اعیان ثابته و عالم

اعیان ثابته و عالم یکی‌اند؛ اعیان ثابته ظهورات علمی و عالم ظهورات عینی‌اند. فرض دوئیت بین خلق و اعیان ثابته نادرست است، زیرا هر دو ظهورات حق‌اند.

درنگ: اعیان ثابته و عالم یکی‌اند و فرض دوئیت بین آن‌ها نادرست است.

تحلیل: این اصل، چونان آینه‌ای است که وحدت وجودی اعیان ثابته و عالم را نشان می‌دهد و دوئیت را نفی می‌کند.

نقد وجود اضافی

وجود اضافی نادرست است؛ وجود یا ذاتی (حق) است یا ظهوری (خلق). ظل وجودی، همان وجود اضافی است که به اعیان ممکنات، حق، و نور حق نیاز دارد.

درنگ: وجود یا ذاتی است یا ظهوری و اصطلاح وجود اضافی، غیرفنی و نادرست است.

تحلیل: این نقد، چونان تیغی است که اصطلاحات غیرفلسفی را از عرفان جدا می‌سازد و بر وضوح مفهومی تأکید دارد.

نقد شبهه اقانیم ثلاثه

ترسیم سه‌ضلعی با اقانیم ثلاثه (خدا، پسر، روح‌القدس) شباهت دارد و با توحید ناسازگار است. در قرائت «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (اخلاص: ۱) باید آرام خواند و در «لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ» (اخلاص: ۳) تند، تا شبهه سه‌ضلعی رد شود: «بگو او خدای یگانه است… نه زاده و نه زاییده شده.»

درنگ: ترسیم سه‌ضلعی، با اقانیم ثلاثه شباهت دارد و قرائت سوره توحید، شبهه شرک را رد می‌کند.

تحلیل: این توصیه، چونان سپری است که توحید را از شبهه شرک حفظ می‌کند و بر وحدت تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش

اعیان ثابته و عالم، ظهورات حق‌اند و یکی‌اند. اصطلاح وجود اضافی، غیرفنی است و ترسیم سه‌ضلعی، با شبهه اقانیم ثلاثه، با توحید ناسازگار است. قرائت سوره توحید، بر وحدت وجود تأکید می‌ورزد.

بخش هفتم: مراتب ظهورات و نظام هستی

مراتب ظهورات حق

همه عوالم (احدیت، واحدیت، ملکوت، جبروت، ناسوت) ظهورات حق‌اند با شدت و ضعف. این مراتب، نظام هستی را به هم پیوند می‌دهند.

درنگ: عوالم احدیت، واحدیت، ملکوت، جبروت، و ناسوت، ظهورات حق‌اند با شدت و ضعف.

تحلیل: این سلسله مراتب، چونان نردبانی است که از ناسوت به سوی ذات الهی صعود می‌کند و نظام هستی را تبیین می‌سازد.

ظهورات در علم و عین

در علم، ظهورات حق، اعیان ثابته‌اند و در خارج، عالم. این ظهورات، همگی حقیقت دارند و فاقد ذات مستقل‌اند.

درنگ: ظهورات حق در علم، اعیان ثابته و در خارج، عالم‌اند و فاقد ذات مستقل‌اند.

تحلیل: این دیدگاه، چونان آینه‌ای است که وحدت ظهورات حق را در علم و عین نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش

مراتب ظهورات حق، از احدیت تا ناسوت، نظام هستی را تشکیل می‌دهند. ظهورات در علم، اعیان ثابته و در خارج، عالم‌اند که همگی فاقد ذات مستقل بوده و حقیقت حق را بازتاب می‌دهند.

بخش هشتم: نقد ترسیم سه‌ضلعی در عرفان و علم دینی

نقد ترسیم سه‌ضلعی در عرفان

برخی عرفا، از جمله ابن‌عربی و شیخ اشراق، در مواردی سه‌ضلعی شده‌اند که با وحدت ناسازگار است. این ترسیم، تصویر ناقصی از عالم ارائه می‌دهد که با «تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ» (مؤمنون: ۱۴) سازگار نیست: «خجسته است خدایی که بهترین آفرینندگان است.»

درنگ: ترسیم سه‌ضلعی برخی عرفا، با وحدت ناسازگار است و تصویر ناقصی از عالم ارائه می‌دهد.

تحلیل: این نقد، چونان هشداری است که عرفان را از انحراف به سوی وحدت رهنمون می‌سازد.

نقد علم دینی و ضرورت دقت علمی

علم دینی، نیازمند دقت فلسفی و منطقی است. ساده‌انگاری در عرفان، به تضعیف آن منجر شده و باید با رویکردی علمی و مدرن بازسازی شود.

درنگ: علم دینی، نیازمند دقت فلسفی و منطقی است و ساده‌انگاری، آن را تضعیف می‌کند.

تحلیل: این اصل، چونان دعوتی است که علم دینی را به سوی بازسازی علمی و دقیق فرا می‌خواند.

جمع‌بندی بخش

ترسیم سه‌ضلعی برخی عرفا، با وحدت ناسازگار است و علم دینی، نیازمند دقت فلسفی و منطقی است تا از ساده‌انگاری مصون بماند.

بخش نهم: دعای پایانی و جمع‌بندی نهایی

دعای پایانی

متن با دعای «خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست» پایان می‌یابد که نشانه‌ای از ارادت به اهل بیت (ع) و پای‌بندی به سنت شیعی است.

درنگ: دعای پایانی، پیوند عمیق با معنویت شیعی و اهل بیت (ع) را نشان می‌دهد.

تحلیل: این دعا، چونان مهر تأییدی است بر اصالت معنوی و شیعی این شرح.

جمع‌بندی نهایی

شرح فص ۵۳۴ فصوص الحکم، با تبیین مفهوم ظل الله و نسبة الوجود به عالم، چارچوبی علمی و دقیق برای فهم عرفان نظری ارائه می‌دهد. ظل الله، چونان نور الهی است که عالم را روشن می‌سازد و نسبة الوجود، پیوند حق و خلق را تبیین می‌کند. نقد ترسیم سه‌ضلعی ابن‌عربی، با تأکید بر اشکالات فلسفی مانند تسلسل و دوئیت، بیان دوضلعی (حق و ظهورات) را پیشنهاد می‌دهد که با وحدت وجود سازگارتر است. ظل، نور است و تاریکی وجود ندارد. مراتب ظهورات، از احدیت تا ناسوت، نظام هستی را تشکیل می‌دهند. نقد عرفان عامیانه و تأکید بر عرفان مدرن، بر ضرورت دقت علمی و فلسفی در عرفان تأکید دارد. این شرح، با استناد به آیات قرآن کریم، منبعی ارزشمند برای فهم رابطه وجود و عالم در عرفان اسلامی ارائه می‌دهد.

با نظارت صادق خادمی