متن درس
تبیین فصوص الحکم: شرح فص نوار 536
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۵۳۶)
مقدمه
شرح فص نوار ۵۳۶ از فصوص الحکم، اثری عمیق در عرفان نظری است که به نقد مفهوم ظل (سایه) در نظام فکری ابنعربی میپردازد و با ارائه بدیلی مبتنی بر ظهورات الهی، بر نورانیت ذاتی همه عوالم تأکید دارد. این شرح، با رد نظریه ظل بهعنوان مبنای خلقت، هستی را در ساختاری دوضلعی، متشکل از حق و ظهوراتش (اسما و صفات، اعیان ثابته، و موجودات خارجی)، ترسیم میکند و هرگونه تاریکی یا افول را در علم الهی نفی مینماید. این نوشتار، با تکیه بر معارف قرآنی و روایی، نقدی روشمند بر دیدگاههای ابنعربی و شارحان او ارائه میدهد و با بهرهگیری از تمثیلات فاخر و تحلیلهای دقیق، مفاهیم را برای مخاطبان متخصص روشن میسازد. هدف این اثر، تبیین جایگاه نورانیت در عرفان و رد هرگونه تفسیر مبتنی بر ظلمت است، در حالی که بر ضرورت قانونمندی علمی و پیوند با علوم تجربی تأکید دارد.
بخش اول: نقد مفهوم ظل در عرفان نظری
بیاعتباری مفهوم ظل
مفهوم ظل، که از سوی ابنعربی و شارحانش برای تبیین خلقت مطرح شده، فاقد بنیان علمی و عقلی است. این دیدگاه، عالم را سایهای از حق میداند که در آن تاریکی و خفا نقش اساسی دارد. اما چنین برداشتی با نورانیت ذاتی عالم و علم الهی ناسازگار است. ظل، بهمثابه امری عارضی و غیرضروری، نهتنها به پیچیدگیهای غیرمنطقی منجر میشود، بلکه با اصول عرفان که بر نور، جلا، و صفا استوار است، در تضاد قرار میگیرد. این نقد، بر آن است که عرفان حقیقی، عالم را ظهور نور الهی میبیند و هرگونه تاریکی را نفی میکند.
درنگ: مفهوم ظل، به دلیل ناسازگاری با نورانیت عالم و علم الهی، فاقد اعتبار علمی و عقلی است و در عرفان حقیقی جایگاهی ندارد.
رد شواهد مبتنی بر ظل
شواهد ارائهشده برای اثبات ظل، که عمدتاً از محسوسات مادی مانند سایههای فیزیکی استخراج شدهاند، غیرعلمی و ناکافیاند. استناد به مثالهایی نظیر سیاهی سایه در دنیای مادی، که حتی برای شخصی با لباس سفید نیز تاریک به نظر میرسد، نمیتواند مبنای تبیین حقایق متعالی عرفانی باشد. اینگونه تمثیلات، به دلیل فقدان پشتوانه عقلی و تجربی، از اعتبار ساقطاند و نمیتوانند رابطه میان حق و خلقت را بهدرستی بازنمایی کنند.
نقد سیاهی سایه و ارتباط آن با ظل
ابنعربی و شارحانش، سیاهی سایه را بهعنوان نشانهای از خفای اعیان ثابته در علم الهی تفسیر کردهاند. اما این تفسیر، از منظر علمی و عرفانی نادرست است. سیاهی سایه نه به دلیل فاصله (بُعد) میان شخص و سایه، بلکه به سبب ضعف شدت نور ایجاد میشود. سایهها، حتی در تاریکترین حالت، نور ضعیفاند و نه تاریکی مطلق. این اصل، نشان میدهد که تمثیل سایه برای تبیین اعیان ثابته، گمراهکننده است و نمیتواند حقیقت نورانی عالم را بازتاب دهد.
درنگ: سیاهی سایه، نتیجه ضعف نور است، نه تاریکی مطلق، و تمثیل آن برای تبیین اعیان ثابته، غیرعلمی و ناکارآمد است.
نفی تاریکی مطلق
در عالم هستی، تاریکی مطلق وجود ندارد. حتی در دل خورشید، که گاه بهظاهر تاریک انگاشته میشود، نور حاکم است. آنچه تاریکی نامیده میشود، صرفاً نتیجه محدودیت ابزار رویت یا شدت نور غالب است که مانع از ادراک نورهای ضعیفتر میشود. برای مثال، ستارگان در روز دیده نمیشوند، نه به دلیل نبود نورشان، بلکه به سبب شدت نور خورشید که حجابی بر ادراک ما میافکند. این اصل، هرگونه ظلمت را در عالم نفی کرده و بر نورانیت ذاتی همه موجودات تأکید دارد.
بخش دوم: بدیل نظریه ظل: هستی دوضلعی
ساختار دوضلعی هستی
برخلاف دیدگاه ابنعربی که خلقت را در ساختاری سهضلعی (حق، نور حق، و اعیان ثابته) ترسیم میکند، هستی در حقیقت دوضلعی است: حق و ظهوراتش. این ظهورات شامل اسما و صفات الهی، اعیان ثابته، و موجودات خارجیاند. در این ساختار، ظل یا سایه هیچ جایگاهی ندارد، زیرا عالم سراسر ظهور نور الهی است. این دیدگاه، با تکیه بر وحدت وجود، هرگونه ثالثی را که به تاریکی یا خفا اشاره کند، نفی میکند و بر سادگی و صفای عرفان تأکید دارد.
درنگ: هستی، دوضلعی است و از حق و ظهوراتش (اسما و صفات، اعیان ثابته، و موجودات خارجی) تشکیل شده، و ظل در آن جایی ندارد.
اعیان ثابته: ظهورات علمی حق
اعیان ثابته، ظهورات علمی موجودات در علم الهیاند که نه در ظرف ذات و نه در خارج، بلکه در ظرف فعل الهی قرار دارند. این اعیان، واسطه ظهور اسما و صفات الهیاند و وجودی علمی دارند. برخلاف دیدگاه ابنعربی که اعیان ثابته را ظل و فاقد وجود میداند، این شرح بر نورانیت ذاتی آنها تأکید دارد و آنها را مظهر بیواسطه اسما و صفات میبیند که از عوالم ارواح، جبروت، و ملکوت نور میگیرند.
موجودات خارجی: مظهر اعیان ثابته
موجودات خارجی، مظهر اعیان ثابته و اسما و صفات الهیاند و ظرف عینی خلقت را تشکیل میدهند. این موجودات، تحقق خارجی اعیان ثابتهاند و رابطه میان علم و عین را به نمایش میگذارند. برخلاف نظریه ظل که موجودات خارجی را از امتداد سایه بر اعیان میداند، این دیدگاه، ظهور موجودات را نتیجه تعین اسما و صفات در ظرف ناسوت میبیند، بدون نیاز به واسطهای عارضی مانند ظل.
نقد سهضلعی بودن خلقت
ابنعربی خلقت را در ساختاری سهضلعی شامل حق (شخص)، نور حق (نور)، و اعیان ثابته (محل) ترسیم میکند و عالم را سایه خدا میداند. این ساختار، به دلیل افزودن ظل، به پیچیدگی غیرضروری منجر میشود و با نورانیت ذاتی عالم ناسازگار است. اعیان ثابته در این دیدگاه، فاقد وجود و گرفتار خفا فرض شدهاند، حال آنکه عالم خارجی وجود دارد. این تناقض، علم الهی را تاریک میانگارد، که با اصول عرفان و فلسفه همخوانی ندارد.
درنگ: نظریه سهضلعی خلقت، به دلیل ناسازگاری با نورانیت علم الهی و افزودن ظل، پیچیدگی غیرضروری ایجاد میکند و مردود است.
نفی ظلمت در علم حق
علم الهی، عاری از هرگونه تاریکی، غیب، یا افول است. اعیان ثابته، بهعنوان ظهورات علمی حق، نورانیاند و هیچگونه ظلمتی در آنها راه ندارد. برخلاف دیدگاه ابنعربی که اعیان را ظل و مجهول میداند، این شرح بر آن است که اعیان ثابته، عین حضور و انکشاف در علم حقاند. غیب مجهول، وصفی عارضی است که به محدودیت ادراک انسانی مربوط میشود، نه به ذات اعیان یا علم الهی.
بخش سوم: نورانیت عالم و ظهورات الهی
ظهور اشراقی و بیواسطه
ظهور عالم، اشراقی و حقیقی است و نیازی به واسطهای عارضی مانند ظل ندارد. اعیان ثابته، از اسما و صفات الهی ظهور مییابند و در ظرف ناسوت تعین میگیرند. این فرآیند، بیواسطه و مستقیم است و هر تعینی، ظرف خود را بهصورت خودکفا میسازد. برخلاف نظریه ظل که امتداد فیض را بر اعیان ممکنات فرض میکند، این دیدگاه بر خودبسندگی ظهورات تأکید دارد و هرگونه ظرف خارجی پیش از ظهور را نفی میکند.
درنگ: ظهور عالم، اشراقی و بیواسطه است و نیازی به ظرف خارجی یا امتداد ظل ندارد.
نقد امتداد فیض
نظریه امتداد فیض بر اعیان، که در بیان ابنعربی مطرح شده، نادرست است. فیض الهی، ظهور بیواسطه اسما و صفات است و اعیان ثابته خود ظرف این ظهورند. افزودن ظل بهعنوان واسطه، به تسلسل غیرضروری منجر میشود و با سادگی عرفان ناسازگار است. این نقد، بر آن است که ظهورات الهی، از ذات به احدیت، واحدیت، اسما و صفات، اعیان ثابته، و موجودات خارجی، سلسلهمراتبی نورانی و بیواسطه را تشکیل میدهند.
نور و ظهور در برابر ظل و اختفا
نور، ظهور برای خود و مظهر برای غیر است، در حالی که ظل، به اختفای شیء در خود یا برای غیر اشاره دارد. اما عرفان، ظرف نور، جلا، و صفاست و اختفا در آن جایی ندارد. ظل، به سیاهی و خفا گرایش دارد، اما این سیاهی، نتیجه ضعف نور است، نه فاصله یا بُعد. این تمایز، بر برتری نور بر ظل تأکید دارد و عرفان را بهعنوان میدانی برای ظهور نور الهی معرفی میکند.
اسما و صفات جلالی و جمالی
اسما و صفات جلالی، ظهورات اسما و صفات جمالیاند و همه نورانیاند. این اصل، هرگونه تاریکی را در اسما و صفات الهی نفی میکند و بر وحدت ظهورات الهی تأکید دارد. برخلاف دیدگاههایی که ظل را به اسما نسبت میدهند، این شرح، همه اسما را نورانی و متعالی میداند و آنها را مظهر ذات حق میبیند.
بخش چهارم: نقدهای تکمیلی بر نظریه ظل
نقد غیب مجهول
غیب مجهول، وصفی عارضی است که به محدودیت ادراک انسانی مربوط میشود، نه به ذات اعیان ثابته یا علم الهی. در ظرف اعیان ثابته، غیر از حق وجود ندارد، بنابراین مفهوم غیب مجهول لغیر الله بیمعناست. اعیان، برای حق، عین حضور و انکشافاند و تنها برای انسان، به دلیل محدودیت ادراکی، مجهول به نظر میآیند.
درنگ: غیب مجهول، وصفی عارضی است که به محدودیت ادراک انسانی مربوط میشود، نه به ذات اعیان ثابته یا علم الهی.
نقد ظلمت عدمی
اعیان ثابته، به دلیل عدم وجود در خارج، مجهول خوانده شدهاند، اما این ظلمت عدمی با نورانیت علم الهی ناسازگار است. اعیان، عین نور و شهود در علم حقاند و عدم خارجی آنها، وصفی عارضی است که به ذاتشان لطمهای وارد نمیکند. این نقد، هرگونه تاریکی را در علم الهی رد کرده و اعیان را مظهر نور الهی میداند.
نقد ارباب و عبد
ابنعربی، اسما را ارباب و اعیان ثابته را عبید (بندگان) میداند، اما این تعبیر در ظرف علم الهی بیمعناست. در علم حق، مفاهیم جبر و اختیار یا ارباب و عبد جایگاهی ندارند، زیرا اعیان ثابته، ظهورات علمی حقاند و لوازم ذاتی آن به شمار میروند. این نقد، بر خودبسندگی ظهورات الهی تأکید دارد و هرگونه رابطه ارباب و عبید را در این ظرف نفی میکند.
نقد سهضلعی و تأثیرات غیراسلامی
ساختار سهضلعی خلقت (حق، نور، اعیان ثابته)، که در نظریه ابنعربی مطرح شده، به اقانیم ثلاثه در الهیات مسیحی شباهت دارد و با اصول عرفان اسلامی ناسازگار است. این دیدگاه، با افزودن ظل، به پیچیدگی غیرضروری منجر میشود و از سادگی وحدت وجود فاصله میگیرد. نقد این ساختار، بر ضرورت بازگشت به عرفان ناب اسلامی تأکید دارد که مبتنی بر نور و ظهور است.
بخش پنجم: نورانیت عالم و ضرورت علوم تجربی
نورانیت ذاتی عالم
عالم، به استناد کلام امام رضا علیهالسلام، ظهور آنچه در غیب است. این اصل، با ساختار دوضلعی عالم همخوانی دارد و بر نورانیت ذاتی همه موجودات تأکید میکند. قرآن کریم در آیه ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ (خدا نور آسمانها و زمین است) عالم را سراسر نور و تجلی الهی معرفی میکند. این دیدگاه، هرگونه ظل یا سیهروزی را نفی کرده و عالم را میدانی برای ظهور حق میداند.
درنگ: عالم، ظرف ظهور نور الهی است و هرگونه ظل یا سیهروزی در آن بیمعناست.
نقد سیاهی و سفیدی
سیاهی و سفیدی، هر دو وجودیاند و تضادشان وجودی است، نه عدمی. سیاهی، نور ضعیف است و سفیدی، نور قوی. این دو، با خواص متفاوت خود، هر دو نورانیاند. برای مثال، سیاهی حرارت را جذب میکند و سفیدی آن را دفع مینماید، اما هیچیک ظلمت یا عدم نیستند. این دیدگاه، تعابیر سنتی منطقی را اصلاح کرده و سیاهی را بهعنوان نور ضعیف معرفی میکند.
ارزش تاریکی در سلوک
تاریکی، بهمثابه ظرفی برای افزایش قابلیت اخذ نور، در سلوک عرفانی ارزشمند است. سجده، خلوت شبانه، و قرار گرفتن در تاریکی، ظرفیت انسان را برای دریافت نور الهی افزایش میدهد. معصومان توصیه کردهاند که در سجده، چشم بسته نشود، بلکه در تاریکی، چشم دل گشوده شود. این اصل، تاریکی را نه ظلمت، بلکه بستری برای ظهور نور میداند.
درنگ: تاریکی در سلوک، ظرفی برای افزایش قابلیت اخذ نور است و ارزش معنوی والایی دارد.
ضرورت پیوند با علوم تجربی
علوم تجربی، مانند فیزیک، شیمی، و ریاضی، برای فهم دقیق حقایق عرفانی و پرهیز از تفاسیر غیرعلمی ضروریاند. علم دینی، برای پیشرفت و پاسخگویی به چالشهای معاصر، نیازمند بهرهگیری از علوم تجربی است. این تأکید، بر لزوم بهروزرسانی نظامهای آموزشی دینی و گنجاندن علوم پایه در برنامههای علمی حوزهها اصرار میورزد تا از پذیرش تفاسیر غیرعلمی جلوگیری شود.
درنگ: پیوند علم دینی با علوم تجربی، برای پرهیز از تفاسیر غیرعلمی و پیشرفت معرفت دینی ضروری است.
جمعبندی
شرح فص نوار ۵۳۶ از فصوص الحکم، با نقدی روشمند بر مفهوم ظل در عرفان ابنعربی، بدیلی نورانی و دوضلعی از خلقت ارائه میدهد که مبتنی بر ظهورات اسما و صفات الهی است. این شرح، با رد تاریکی در علم حق و نفی سیهروزی، بر نورانیت ذاتی همه عوالم تأکید دارد. نقد تمثیلات غیرعلمی، مانند سایه، و تأکید بر ضرورت پیوند با علوم تجربی، این اثر را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان و فلسفه اسلامی تبدیل کرده است. عرفان، در این دیدگاه، ظرف نور، صفا، و امید است که سالک را به سوی حق هدایت میکند.
با نظارت صادق خادمی