متن درس
شرح فصوص الحکم: تأملی در فص یوسفیه با محوریت عشق، شوق و ولایت
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۵۵۷)
مقدمه: درآمدی بر فص یوسفیه و مسائل عشق و شوق
فص یوسفیه از فصوص الحکم ابنعربی، یکی از متون برجسته عرفان نظری، به کاوش در معانی عمیق عشق و شوق بهعنوان مبنای فاعلیت موجودات و نسبت آنها با ذات حق میپردازد. این بخش، با تکیه بر تحلیل فلسفی و عرفانی، عشق را جوهره وجود و شوق را محرک خلق به سوی حق معرفی میکند. استاد فرزانه قدسسره در این درسگفتار، با نگاهی نقادانه به دیدگاههای ابنعربی و شارحان وی، به تبیین جایگاه عشق و شوق در عرفان شیعی پرداخته و نقدهایی بر دیدگاههای فلسفی رایج، از جمله اگزیستانسیالیسم، ارائه دادهاند. همچنین، با تأکید بر سوره یوسف بهعنوان سوره عشق و تعبیر، بر ضرورت انس مستقیم با قرآن کریم و پرهیز از تفاسیر گمراهکننده تأکید ورزیدهاند. این نوشتار، با حفظ تمام جزییات درسگفتار و تحلیلهای تفصیلی، در قالبی علمی و دانشگاهی ارائه شده و با بهرهگیری از تمثیلات ادبی و پیوندهای معنایی، مفاهیم را برای مخاطبان فرهیخته روشن میسازد.
بخش نخست: مبانی فلسفی و عرفانی عشق و شوق
وزن فلسفی عشق و تعبیر
عشق و تعبیر، بهعنوان دو مفهوم بنیادین در عرفان نظری، نیازمند تبیینی فلسفی و عمیقاند تا از سطح عوامانه فراتر روند. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که این مفاهیم، باید در چارچوبی علمی و منطقی تحلیل شوند تا جایگاه آنها در نظام وجودشناختی روشن گردد. عشق، همچون نوری است که وجود را روشن میکند، و تعبیر، مانند کلیدی است که رازهای رؤیا و حقیقت را میگشاید.
فاعلیت موجودات و محوریت عشق
فاعلیت موجودات، در فلسفه، از منظرهای گوناگون چون اختیار، جبر، عنایت، تجلی و رضا بررسی شده است. با این حال، استاد فرزانه قدسسره بر این باورند که جوهره فاعلیت، عشق است و سایر اقسام فاعل، فرع بر این اصلاند. عشق، مانند رودی است که همه جویبارهای فاعلیت را در خود جمع میکند و به سوی سرچشمه وجود هدایت مینماید.
| درنگ: فاعلیت موجودات، بالعشق است و تمام اقسام فاعل، در نهایت به عشق بازمیگردند، نه به خصوصیات دیگر. |
دو ظرف عشق: نقص و کمال
عشق در دو ظرف متمایز تحقق مییابد: ظرف نقص، که در آن عشق و شوق توأماناند، و ظرف کمال، که تنها عشق حضور دارد. در موجودات ناقص، شوق به دلیل فقدان پدیدار میشود، اما در ذات حق، که عین کمال است، شوق وجود ندارد و تنها عشق حاکم است. این تمایز، مانند تفاوت میان آینهای شکسته است که نور را پراکنده منعکس میکند و آینهای کامل که نور را در خود متحد میسازد.
تعریف عشق و شوق
عشق، حفظ وجود و وجدان است؛ شوق، کسب مفقود. انسان به آنچه دارد عاشق است و به آنچه ندارد مشتاق. حق تعالی، عاشق است و مشتاق نیست، زیرا شوق، وصف ظهورات و ظرف فقدان است. این تبیین، مانند جداسازی آب زلال از امواج متلاطم است که هر یک، جلوهای متفاوت از حقیقت واحد را نشان میدهند.
حق، عاشق و غیرمشتاق
ذات حق، به دلیل کمال مطلق، فاقد شوق است و تنها عاشق است. شوق، در ظرف ظهورات و فعل الهی پدیدار میشود، چنانکه در آیه مَنْ يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا (چه كسى است كه به خدا وامى نيكو دهد؟) به استقراض تمثیلی حق در ظرف ظهور اشاره دارد. این استقراض، مانند دعوتی است از سوی اقیانوسی بیکران که از جویبارها طلب باران میکند، نه به نیاز، بلکه به تجلی.
وجدان و وجد
وجدان، به معنای دارایی وجود است و وجد، ابراز آن. عشق، در این معنا، هم وجدان است و هم وجد؛ یعنی هم دارایی وجود و هم اظهار آن. این مفاهیم، مانند گلی هستند که در ذات خود شکوفا است و عطرش را به سوی عالم میپراکند.
بخش دوم: عشق و شوق در نسبت با حق و خلق
عاشق بیشوق، معشوق خویش
حق، به دلیل فقدان شوق، هم عاشق است و هم معشوق خویش. در مقابل، خلق به دلیل شوق، به سوی حق حرکت میکند. این حرکت، مانند پرندهای است که بالهایش را به سوی آسمان بیکران میگشاید، در حالی که آسمان، خود در خویش کامل است و نیازی به بال زدن ندارد.
| درنگ: حق، به دلیل فقدان شوق، هم عاشق و هم معشوق خویش است؛ خلق، به دلیل شوق، به سوی حق حرکت میکند. |
حرکت وجودی حق
حرکت حق، وجودی و ایجادی است، نه خروج از قوه به فعل، برخلاف دیدگاههای فلسفه ارسطویی. آیه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (هر روز او در كارى است) به این حرکت وجودی و تجلیات الهی اشاره دارد. این حرکت، مانند جویباری است که بیوقفه از سرچشمه ذات الهی جاری میشود.
غایت حق و خلق
حق، غایت غیر خود ندارد، زیرا شوق در او راه ندارد. خلق، به دلیل شوق، غایتش غیر خود (حق) است. این تمایز، مانند تفاوت میان خورشیدی است که خود نور است و ستارگانی که نورشان را از او میگیرند.
علت فاعلی و غایی
علت غایی، افضل از علت فاعلی است، زیرا غایت، فاعل را به فعل وامیدارد. شوق، بهعنوان محرک خلق، خود معلول عشق است. این رابطه، مانند رشتهای است که عروسک را به حرکت درمیآورد، اما خود از دستی نامرئی هدایت میشود.
نقد اگزیستانسیالیسم
دیدگاه اگزیستانسیالیسم، که انسان را غایت خویش میداند، از منظر فلسفی ناکافی است. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را به چالش کشیده و تأکید دارند که شوق خلق، او را به سوی غایت خارجی (حق) سوق میدهد. این نقد، مانند افشای سایهای است که خود را نور میپندارد.
بخش سوم: فطرت الهی و نقد کفر و شرک
فطرت الهی و وصول به حق
آیه فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا (فطرت خدايى كه مردم را بر آن آفريده) به وصول به حق از طریق عشق اشاره دارد. فطرت، حرکت طبیعی موجودات به سوی عشق الهی است، مانند بذری که به سوی نور خورشید رشد میکند.
شبهه در مصداق
تفاوت میان مومن و کافر، در شبهه مصداق است، نه مفهوم فطرت. همه موجودات به دنبال غیر آفِلاند، اما کافر در مصداق ошиб میکند. آیه إِنِّي لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ (من غروبكنندگان را دوست ندارم) این فطرت مشترک را نشان میدهد. این شبهه، مانند گمراهی مسافری است که در تاریکی، ستارهای کاذب را دنبال میکند.
| درنگ: تفاوت مومن و کافر در شبهه مصداق است، نه مفهوم فطرت. همه به دنبال غیر آفِلاند، اما کافر در مصداق ошиб میکند. |
کفر و ستر
کفر، به معنای ستر و پنهان کردن حقیقت است و قصد فاعلی دارد. آیه أَتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ (آيا خداى خود را هوس خويش قرار داده؟) به این قصد فاعلی اشاره دارد. کفر، مانند پردهای است که نور حقیقت را میپوشاند، اما این پرده، با اختیار خود انسان کشیده میشود.
تشکیک در کفر
کفر، به تشکیک وجود دارد؛ از کفران نعمت تا کفر آشکار. این درجات، مانند لایههای خاکستری است که از سایهای کمرنگ تا تاریکی مطلق گستردهاند.
صمدیت حق
صمدیت، به معنای پر بودن و وجدان است، نه صرف بینیازی. صمد را مصنود الیه (محل توجه خلق) دانستن، وصف خلق است، نه حق. صمدیت، مانند اقیانوسی است که خود پر است و نیازی به جویبارهای دیگر ندارد.
کفر و شرک
کافر، ساتر حقیقت است و مشرک، دو خدا را ظاهر میسازد. کفر، پنهانکاری است و شرک، آشکارسازی کثرت. این تمایز، مانند تفاوت میان کسی است که گنج را پنهان میکند و کسی که گنجهای کاذب را به نمایش میگذارد.
اختیار در کفر
کفر، جبری نیست و نتیجه انتخاب فاعلی است. فطرت الهی، طبیعی است، اما کفر، اختیاری. این اختیار، مانند انتخاب راهی است که مسافر آگاهانه در بیراهه قدم میگذارد.
بخش چهارم: نقد علم دینی و انس با قرآن کریم
نقد رویکردهای تفسیری
علم دینی، گاه به دلیل تکیه بر تفاسیر، از فهم مستقیم قرآن کریم دور مانده است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که تفاسیر، مانع فهم حقیقت قرآن کریم میشوند و انس مستقیم با آن، قفلهای معرفت را میگشاید. این انس، مانند گفتوگویی است با چشمهای زلال که نیازی به واسطه ندارد.
دعوت به انس با قرآن کریم
انسان باید با قرآن کریم انس گیرد، آن را در قلب و جیب خود نگه دارد، بدون نیاز به تفاسیر. این انس، مانند دوستی با گوهری است که خود، راهنمای خویش است و نیازی به راهنمایی دیگران ندارد.
| درنگ: انس مستقیم با قرآن کریم، بدون تکیه بر تفاسیر، راهگشای فهم حقیقت است و قفلهای معرفت را میگشاید. |
سورههای قفلی
سورههایی مانند یوسف، که با حروف مقطعه مانند الر آغاز میشوند، قفل شدهاند و بدون کلید معرفت و ولایت، گشوده نمیشوند. این قفلها، مانند دروازههاییاند که تنها با کلید ولایت باز میگردند.
بخش پنجم: سوره یوسف و ولایت
سوره یوسف: سوره عشق و تعبیر
سوره یوسف، سوره عشق و تعبیر است و ظهور ولایت را نشان میدهد. عشق و تعبیر، مانند دو بالاند که روح ولایت را به پرواز درمیآورند. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که این سوره، بدون معرفت ولایت، قابل فهم نیست.
نقد فصوص الحکم
فص یوسفیه در فصوص الحکم، فاقد بحث عمیق درباره عشق و تعبیر است. استاد فرزانه قدسسره این ضعف را به محدودیت ولایت شیخ نسبت داده و معتقدند که فص یوسفیه از محور اصلی خود منحرف شده است. این نقد، مانند اشاره به آینهای است که تصویر کامل را بازنمیتاباند.
ولایت یوسف
آیه كَذَٰلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَىٰ أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ (پروردگارت تو را چنين برمىگزيند و از تأويل احاديث به تو میآموزد و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام میكند، همانگونه كه پيشتر بر پدرانت ابراهيم و اسحاق تمام كرد) به ولایت یوسف و تعبیر رؤیا اشاره دارد. این ولایت، مانند چشمهای است که حقیقت را در رؤیا و بیداری آشکار میسازد.
رؤیای یوسف
رؤیای یوسف، إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ (من يازده ستاره و خورشيد و ماه را ديدم)، حقیقت ولایت او را در بیداری نشان میدهد. این رؤیا، مانند آیینهای است که آینده را در خود منعکس میکند.
اخوان یوسف
برادران یوسف، کواکباند و نجیب، اما به دلیل حسد، مرتکب گناه شدند. با این حال، ذات کوکبی آنها حفظ شد و عاقبت به خیر شدند. این حسد، مانند ابری موقتی است که نور ستارگان را میپوشاند، اما نمیتواند آن را خاموش کند.
اشک یعقوب
اشک یعقوب، از شوق دیدار تحقق رؤیای یوسف بود، نه غم. این شوق، مانند جوشش چشمهای است که از عشق به ولایت یوسف سرچشمه میگیرد.
| درنگ: اشک یعقوب، از شوق دیدار تحقق رؤیای یوسف بود، نه غم، و بیانگر عشق عمیق او به ولایت یوسف است. |
جمعبندی و نتیجهگیری
شرح فص یوسفیه در درسگفتار استاد فرزانه قدسسره، با تبیین عشق بهعنوان جوهره فاعلیت موجودات و شوق بهعنوان محرک خلق به سوی حق، دریچهای نو به سوی عرفان نظری گشوده است. این درسگفتار، با نقد دیدگاههای فلسفی مانند اگزیستانسیالیسم و تأکید بر فطرت الهی، نشان میدهد که همه موجودات در پی غیر آفِلاند، اما شبهه در مصداق، کافر را گمراه میکند. سوره یوسف، بهعنوان سوره عشق و تعبیر، ظهور ولایت معرفی شده و نقد فصوص الحکم، ضعف آن را در تبیین این دو عنصر نشان میدهد. دعوت به انس مستقیم با قرآن کریم، بدون تکیه بر تفاسیر، راهگشای فهم حقیقت است. این نوشتار، با پیوند عرفان، فلسفه و قرآن کریم، اثری عمیق و الهامبخش برای پژوهشگران عرفان اسلامی ارائه میدهد که عرفان را نه تنها علم معرفت، بلکه مسیر عشق و تحول میداند.
| با نظارت صادق خادمی |