در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 567

متن درس





شرح فص هودیه از فصوص الحکم: کاوش در شعور تکوینی موجودات و کمال خلقت الهی

شرح فص هودیه از فصوص الحکم: کاوش در شعور تکوینی موجودات و کمال خلقت الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۵۶۷)

دیباچه

فص هودیه از فصوص الحکم ابن‌عربی، به‌عنوان یکی از عمیق‌ترین بخش‌های این اثر عرفانی، به کاوش در مفاهیم شعور تکوینی موجودات، کمال نظام خلقت، و حقیقت عرفان به‌عنوان عروس علوم می‌پردازد. این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۵۶۷)، تمامی محتوای اصلی را با حفظ امانت و افزودن توضیحات تکمیلی، در ساختاری علمی و منسجم ارائه می‌دهد. هدف این متن، تبیین دقیق و عمیق مفاهیم عرفانی با زبانی متین، فاخر و متناسب با فضای دانشگاهی است، به‌گونه‌ای که مانند نوری در مسیر حقیقت‌جویی، راه را برای مخاطبان متخصص روشن سازد. این شرح، با بهره‌گیری از تمثیلات ادبی و تحلیل‌های انتقادی، به بررسی شعور تکوینی موجودات، نفی موهومات در عرفان، و نقش صوت‌شناسی در فهم حقیقت وجودی می‌پردازد.

بخش نخست: شعور تکوینی و هویت معرفتی موجودات

هویت و شعور فطری موجودات

تمامی موجودات عالم، از ذره‌ای ناچیز تا انسان، دارای هویت، تشخص، عینیت و روح معرفتی‌اند که به تسبیح و تقدیس حق تعالی می‌پردازند. این شعور، فطری و تکوینی است و به زبان خاص هر موجود ظهور می‌یابد، مانند جویبارهایی که هر یک به نوای خویش نغمه سر می‌دهند. این معرفت، نه از جنس ادراک عقلی انسانی، بلکه جلوه‌ای از وجود الهی است که در هر موجود، متناسب با ظرفیت وجودی‌اش، متجلی می‌شود.

درنگ: تمامی موجودات عالم دارای شعور تکوینی و فطری‌اند که به زبان خاص خود، تسبیح و تقدیس حق را به‌جا می‌آورند.

تفاوت مراتب شعور موجودات

شعور موجودات، به قدر وجودشان تعریف می‌شود. هر موجود، از سنگ تا انسان، به تناسب مرتبه وجودی خود، معرفتی تکوینی دارد. مانند آینه‌هایی که هر یک به اندازه صیقل خویش نور را بازتاب می‌دهند، موجودات نیز به قدر ظرفیت وجودی‌شان، جلوه‌ای از حقیقت الهی را متجلی می‌سازند. این دیدگاه، ریشه در عرفان نظری ابن‌عربی دارد که موجودات را مظاهر حق می‌داند.

تمایز دل انسان و سنگ

دل انسان گاه از سنگ سخت‌تر است و گاه سنگ از دل انسان سخت‌تر، اما هر دو دارای هویت و زبان خاص خود هستند. این تشبیه، مانند قیاسی میان دو گوهر با سختی‌های متفاوت، به تفاوت در مراتب معرفت و انعطاف‌پذیری دل‌ها اشاره دارد. دل، به‌عنوان مرکز ادراک معنوی، ممکن است به دلیل قساوت یا تعلقات، از درک حقایق عاجز بماند، در حالی که سنگ، به زبان وجودی خود، تسبیح‌گوی حق است. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً

«سپس دل‌هایتان بعد از آن [واقعه] سخت شد، مانند سنگ‌ها یا سخت‌تر» (بقره: ۷۴).

درنگ: دل انسان و سنگ هر دو دارای هویت و زبان خاص خود هستند، اما قساوت دل ممکن است آن را از درک حقایق محروم سازد.

نفی تشبیه نطق موجودات به نفس ناطقه انسانی

ادعای اینکه هر ذره دارای نفس ناطقه مشابه انسان است، نادرست است. نطق موجودات، شعور تکوینی و فطری آن‌هاست که با نفس ناطقه انسانی، که مختص به عقل و اختیار است، متفاوت است. مانند تفاوت میان نغمه پرنده و سخن انسان، نطق موجودات به زبان وجودی‌شان است که تسبیح و تقدیس الهی را به‌جا می‌آورد. این تمایز، برای جلوگیری از خلط مفاهیم عرفانی با مفاهیم فلسفی ضروری است.

درنگ: نطق موجودات، شعور تکوینی و فطری است و با نفس ناطقه انسانی متفاوت است.

تفسیر تسبیح موجودات در قرآن کریم

قرآن کریم در آیه‌ای فرموده است:

يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ

«آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است برای خدا تسبیح می‌گویند» (حشر: ۱). این تسبیح، واقعی و نه زبان حال یا استعاره است. ادعای برخی که تسبیح موجودات را به زبان حال یا استعاره فرو می‌کاهند، نشانه قشری‌نگری و محجوبیت است. این آیه، مانند نوری که تاریکی‌های ابهام را می‌زداید، بر وجود شعور و نطق تکوینی در همه موجودات دلالت دارد.

درنگ: تسبیح موجودات واقعی است و نه زبان حال یا استعاره، و ادعای غیر آن نشانه قشری‌نگری است.

نفی زبان حال و تأکید بر نطق واقعی

تسبیح موجودات، نطق واقعی و متناسب با وجود هر موجود است، نه زبان حال. زبان حال، مانند سایه‌ای وهم‌آلود، به معنای استعاره یا فرض غیرواقعی است، در حالی که عرفان نظری بر واقعیت نطق و شعور موجودات تأکید دارد. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ

«هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی می‌ستاید، ولی شما تسبیح آن‌ها را درنمی‌یابید» (اسراء: ۴۴). این آیه، مانند آیینه‌ای صاف، حقیقت نطق موجودات را بازتاب می‌دهد و بر ناتوانی انسان‌ها در فهم این تسبیح به دلیل حجاب‌های ادراکی تأکید دارد.

درنگ: تسبیح موجودات، نطق واقعی و متناسب با وجودشان است و نه زبان حال.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تبیین شعور تکوینی و هویت معرفتی موجودات، به واقعیت نطق و تسبیح آن‌ها پرداخت. تمایز میان نطق تکوینی موجودات و نفس ناطقه انسانی، مانند جداسازی گوهر از سنگ، از خلط مفاهیم جلوگیری می‌کند. تأکید قرآن کریم بر تسبیح واقعی موجودات و نفی زبان حال، مانند چراغی است که مسیر حقیقت را روشن می‌سازد. این تحلیل، پایه‌ای استوار برای فهم عرفانی از شعور موجودات فراهم می‌آورد.

بخش دوم: نقد دیدگاه‌های قشری و تبیین حقیقت وجودی

نفی موهوم بودن موجودات

موجودات عالم، نه موهوم‌اند و نه قشری، بلکه همگی مغز و حقیقت‌اند و ظهورات حق تعالی محسوب می‌شوند. برخلاف دیدگاه برخی که موجودات را پوسته‌ای از حق می‌دانند، عرفان نظری ابن‌عربی آن‌ها را مظاهر الهی می‌داند که هر یک حامل حقیقتی ناب‌اند. مانند باغی که هر برگ و گل آن جلوه‌ای از زیبایی آفرینش است، موجودات نیز ظهورات حق‌اند و هیچ‌چیز در عالم زائد یا موهوم نیست.

درنگ: موجودات عالم موهوم یا قشری نیستند، بلکه مظاهر حق و حامل حقیقت‌اند.

نفی مفهوم پوست در هستی

در عالم هستی، چیزی به نام پوست، به معنای امر زائد یا غیرحقیقی، وجود ندارد. حتی آنچه پوست نامیده می‌شود، خود بخشی از حقیقت است. مانند سیبی که پوستش حافظ میوه و حامل خواص دارویی است، هر جزء از خلقت دارای کارکرد و حقیقت است. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ

«آیا هیچ شکافی [در نظام خلقت] می‌بینی؟» (ملک: ۳). این آیه، مانند نوری که کمال خلقت را آشکار می‌سازد، بر نبودن زائدی در نظام هستی تأکید دارد.

درنگ: در عالم هستی، چیزی به نام پوست یا امر زائد وجود ندارد؛ همه‌چیز مغز و حقیقت است.

کمال نظام خلقت

نظام خلقت الهی کامل است و هیچ‌چیز زائد یا ناقص در آن وجود ندارد. تفاوت در نیازهای موجودات، مانند خوردن خاک یا علف، نشانه تنوع و کمال خلقت است، نه نقص. مانند زنی که در ویار بارداری گل می‌خورد، این نیازها جلوه‌ای از حکمت الهی‌اند. قرآن کریم می‌فرماید:

فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ

«پس تبارک الله بهترین آفرینندگان» (مؤمنون: ۱۴). این آیه، مانند تاجی بر سر نظام خلقت، کمال آن را ستایش می‌کند.

درنگ: نظام خلقت الهی کامل است و هیچ‌چیز زائد یا ناقص در آن وجود ندارد.

تفسیر نادرست واژه اختلاق

واژه «اختلاق» در قرآن کریم به معنای آفرینش نو و تازه است، نه خرافه یا موهوم. تفسیر نادرست این واژه توسط برخی، ناشی از عدم درک صحیح است. قرآن کریم بیش از ۲۶۰ بار از واژه خلق و مشتقات آن استفاده کرده و همواره به معنای آفرینش نو و تازه است. مانند جویباری که از سرچشمه‌ای زلال جاری می‌شود، این واژه حقیقت آفرینش را بیان می‌کند.

درنگ: واژه «اختلاق» در قرآن کریم به معنای آفرینش نو و تازه است، نه خرافه یا موهوم.

مثال نجار و خلقت الهی

برخلاف نجار که در ساخت در، ضایعاتی مانند خاک‌اره تولید می‌کند، در خلقت الهی هیچ‌چیز زائد نیست و هر جزء مصرف خاص خود را دارد. مانند درختی که هر شاخه و برگش نقشی در نظام خلقت دارد، هر جزء از عالم مصرف و کارکردی الهی دارد. قرآن کریم می‌فرماید:

مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ

«آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن‌هاست جز به‌حق نیافریدیم» (حجر: ۸۵). این آیه، مانند نقشه‌ای دقیق، کمال و حکمت خلقت را ترسیم می‌کند.

درنگ: در خلقت الهی هیچ‌چیز زائد نیست و هر جزء مصرف خاص خود را دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با نفی موهومات و مفهوم پوست در هستی، به کمال نظام خلقت و حقیقت وجودی موجودات پرداخت. تأکید بر واقعیت ظهورات الهی و نفی تفسیر نادرست واژه اختلاق، مانند چراغی است که تاریکی‌های ابهام را می‌زداید. مثال نجار و خلقت الهی، مانند آینه‌ای است که حکمت و کمال نظام خلقت را بازتاب می‌دهد.

بخش سوم: صوت‌شناسی و نطق وجودی موجودات

نقد تفسیر ابن‌عربی از نطق موجودات

ابن‌عربی در فتوحات مکیه ادعا می‌کند که نطق موجودات را شنیده است، اما این نطق، زبان عربی یا فارسی نیست، بلکه صوت وجودی آن‌هاست. مانند نغمه‌ای که از دل طبیعت برمی‌خیزد، این صوت، زبان تکوینی موجودات است که عارف با رفع حجاب درمی‌یابد. این دیدگاه، با تفسیر قرآن کریم از تسبیح موجودات هم‌خوانی دارد.

درنگ: نطق موجودات، صوت وجودی و تکوینی آن‌هاست، نه زبان عربی یا فارسی.

تأکید بر صوت‌شناسی در عرفان

عارف واقعی کسی است که صوت وجودی موجودات را درک کند، نه زبان واژگانی آن‌ها. صوت‌شناسی، مانند کلیدی است که درهای حقیقت را می‌گشاید. بدون این معرفت، عرفان ناقص می‌ماند. مانند حضرت سلیمان علیه‌السلام که زبان موجودات را درک می‌کرد، عارف باید صوت وجودی را بشنود.

درنگ: صوت‌شناسی، کلید درک زبان موجودات است و بدون آن، عرفان ناقص می‌ماند.

شهادت موجودات در قرآن کریم

بر اساس حدیث، هر موجود خشک و تری تا جایی که صوت مؤذن می‌رسد، برای او شهادت می‌دهد. این شهادت، به زبان صوت است، نه واژه‌های عربی. مانند نغمه‌ای که از دل هستی برمی‌خیزد، این صوت، گواهی وجودی موجودات است که عارف آن را درمی‌یابد.

درنگ: شهادت موجودات، صوت وجودی آن‌هاست، نه واژه‌های عربی.

تفاوت مراتب نطق موجودات

نطق و معرفت موجودات، به قدر وجودشان است و نیازی به روح مجرد نیست. مانند نغمه‌های متفاوت پرندگان در یک جنگل، هر موجود به تناسب مرتبه وجودی خود، نطقی خاص دارد. این دیدگاه، با فلسفه ابن‌عربی در مراتب وجود هم‌خوانی دارد.

درنگ: نطق و معرفت موجودات، به قدر وجودشان است و نیازی به روح مجرد ندارد.

رقص شمع و صوت موجودات

تشبیه رقص شمع به نطق موجودات، مانند تمثیلی است که زبان وجودی آن‌ها را در تاریکی و خلوت آشکار می‌سازد. درک این نطق، نیازمند خلوت و رفع حجاب است، مانند مشاهده رقص شمع در تاریکی محض. این تشبیه، به زیبایی عرفانی و نیاز به تمرکز برای درک حقایق اشاره دارد.

درنگ: رقص شمع، نشانه‌ای از نطق وجودی موجودات است که در خلوت و تاریکی قابل‌مشاهده است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تبیین صوت‌شناسی و نطق وجودی موجودات، به اهمیت درک زبان تکوینی آن‌ها پرداخت. نقد تفسیر ابن‌عربی، تأکید بر شهادت صوتی موجودات، و تشبیه رقص شمع، مانند نوری است که حقیقت عرفانی را آشکار می‌سازد. صوت‌شناسی، به‌عنوان کلیدی برای فهم زبان موجودات، عرفان را به قله‌های معرفت هدایت می‌کند.

بخش چهارم: عرفان ناب و تأثیر آن بر جهانیان

عرفان به‌عنوان عروس علوم

عرفان، مانند عروسی زيبا در میان علوم، هیچ‌چیز موهوم یا زائد در خود راه نمی‌دهد. همه‌چیز در عرفان مغز و حقیقت است، مانند گوهری که از هر ناخالصی به‌دور است. این دیدگاه، بر خلوص عرفان نظری و دوری آن از خرافات تأکید دارد.

درنگ: عرفان، عروس علوم است و هیچ‌چیز موهوم یا زائد در آن راه ندارد.

تأثیر عرفان ناب بر جهانیان

عرفان ناب، اگر با زبانی زیبا بیان شود، مانند نسیمی روح‌نواز، حتی کافران و مشرکان را جذب می‌کند. قلب‌های پاک و بی‌آلایش، مانند زمینی حاصلخیز، آمادگی بیشتری برای پذیرش حقایق عرفانی دارند. این ظرفیت، نشان‌دهنده قدرت عرفان در تحول جهانی است.

درنگ: عرفان ناب، با زبان زیبا، حتی کافران را جذب می‌کند، زیرا قلب‌های پاک آمادگی پذیرش حقیقت دارند.

قساوت قلب و مانع پذیرش حقیقت

قساوت قلب، ناشی از تعلقات و آلودگی‌های مکرر، مانند زنگاری بر آیینه دل، مانع پذیرش حقایق عرفانی می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید:

كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

«نه، بلکه آنچه مرتکب می‌شدند بر دل‌هایشان زنگار بسته» (مطففین: ۱۴). این آیه، مانند هشداری است که دل‌های آلوده را از خواب غفلت بیدار می‌کند.

درنگ: قساوت قلب، ناشی از تعلقات، مانع پذیرش حقایق عرفانی می‌شود.

محبت موجودات به انسان

تمامی موجودات، از جمله جن و ملائکه، به انسان محبت دارند، زیرا او مظهر «فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ» (مؤمنون: ۱۴) است. مانند دوستانی که در انتظار دیدارند، موجودات عاشق انسان‌اند، اما قساوت او مانع درک این محبت می‌شود.

درنگ: تمامی موجودات به انسان محبت دارند، اما قساوت او مانع درک این محبت است.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تبیین عرفان به‌عنوان عروس علوم، به خلوص و تأثیر آن بر جهانیان پرداخت. قساوت قلب، مانند سدی در برابر حقیقت، و محبت موجودات به انسان، مانند جویباری زلال، از مفاهیم کلیدی این بخش‌اند. عرفان ناب، مانند گوهری است که قلب‌های پاک را به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

بخش پنجم: نقش عالمان دینی و صفا در سلوک عرفانی

اهمیت صفا در عالمان دینی

عالم واقعی کسی است که متخلق به علم باشد و نسبت به مظاهر دینی، مانند طلبه‌ها و حرمت‌های شرعی، صفا و احترام داشته باشد. مانند آیینه‌ای صاف که نور حقیقت را بازتاب می‌دهد، عالم متخلق به صفا، معرفت را در دل‌ها می‌نشاند. قساوت قلب، مانع تأثیرگذاری عالم و درک حقیقت اوست.

درنگ: عالم واقعی متخلق به علم و دارای صفا نسبت به مظاهر دینی است.

نقد قساوت در علم دینی

برخی از عالمان، به دلیل قساوت قلب و تعلقات، از درک حقیقت و تأثیرگذاری محروم می‌مانند. مانند درختی که در خاک خشک ریشه دوانده، علم دینی بدون صفا، نشاط و تأثیر خود را از دست می‌دهد. این نقد، بر ضرورت تزکیه نفس در کنار علم تأکید دارد.

درنگ: قساوت قلب در علم دینی، مانع درک حقیقت و تأثیرگذاری عالم است.

حرمت مظاهر دینی

عالم واقعی، نسبت به مظاهر دینی، مانند طلبه‌ها، نماز، طهارت و حرمت‌های شرعی، احترام و صفا دارد. مانند عاشقی که معشوق را در هر جلوه‌ای می‌ستاید، عالم متخلق به علم، مظاهر دینی را چون پیامبر می‌بیند. فقدان این صفا، نشانه قساوت و دوری از حقیقت است.

درنگ: عالم واقعی نسبت به مظاهر دینی صفا و احترام دارد و آن‌ها را چون پیامبر می‌ستاید.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تأکید بر نقش صفا در عالمان دینی، به اهمیت تزکیه نفس و احترام به مظاهر دینی پرداخت. نقد قساوت در علم دینی، مانند هشداری است که عالمان را به سوی صفا و معرفت هدایت می‌کند. عالم متخلق به علم، مانند چراغی است که مسیر حقیقت را روشن می‌سازد.

بخش ششم: صدق و خطای ابن‌عربی و جایگاه او در عرفان

صدق و خطای ابن‌عربی

ابن‌عربی، به‌عنوان عارفی واصل، از سر صدق سخن می‌گوید، اما گاه دچار خطا می‌شود. صدق او، مانند جویباری زلال از ایمان و عرفانش جاری است، اما خطاهایش به دلیل اجتهادات نادرست است. مانند معماری که بنایی عظیم می‌سازد اما گاه در جزئیات اشتباه می‌کند، ابن‌عربی در تبیین حقایق گاه نیازمند تصحیح است.

درنگ: ابن‌عربی از سر صدق سخن می‌گوید، اما گاه به دلیل اجتهادات نادرست دچار خطا می‌شود.

مقایسه با شاعران و عارفان

شاعرانی چون مولانا و حافظ، از شاگردان مکتب ابن‌عربی‌اند، اما گاه در بیان عرفانی از او پیشی گرفته‌اند. مانند شاگردانی که گاه از استاد سبقت می‌گیرند، این عارفان با شعر و زبان عشق، حقایق را به‌گونه‌ای زنده‌تر بیان کرده‌اند. با این حال، ابن‌عربی، مانند کوهی استوار، پایه‌گذار عرفان نظری است.

جایگاه قونوی و مولانا

قونوی، به‌عنوان شاگرد عالم ابن‌عربی، مانند گوهری صیقل‌یافته، اشکالات استاد را تصحیح کرده است. اما مولانا، مانند پرنده‌ای آزاد، با شعر و شور عرفانی، از ابن‌عربی بهره برده، اما عالم اهل کتاب نبوده است. این تفاوت، مانند تمایز میان دریا و آسمان، نشان‌دهنده مراتب مختلف عرفان است.

درنگ: قونوی اشکالات ابن‌عربی را تصحیح کرد، اما مولانا با شعر و شور، عرفان را به پرواز درآورد.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، با تبیین صدق و خطای ابن‌عربی، به جایگاه او در عرفان نظری و مقایسه‌اش با شاگردانش پرداخت. مانند نوری که از قله‌ای بلند می‌تابد، ابن‌عربی پایه‌گذار عرفان است، اما شاگردانش گاه با زبان شعر و تصحیح، راه او را تکمیل کرده‌اند.

جمع‌بندی نهایی

فص هودیه از فصوص الحکم، مانند گوهری در گنجینه عرفان ابن‌عربی، به کاوش در شعور تکوینی موجودات، کمال نظام خلقت، و حقیقت عرفان به‌عنوان عروس علوم می‌پردازد. این شرح، با تبیین نطق و تسبیح واقعی موجودات، نفی موهومات، و تأکید بر صوت‌شناسی، راه را برای فهمی عمیق‌تر هموار کرد. نقد قساوت قلب، اهمیت صفا در عالمان دینی، و جایگاه ابن‌عربی، مانند آینه‌ای است که حقیقت عرفانی را بازتاب می‌دهد. عرفان ناب، مانند جویباری زلال، قلب‌های پاک را به سوی حقیقت هدایت می‌کند. دعای پایانی «خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست»، مانند مهر تأییدی است بر التزام به سنت نبوی و اهل‌بیت علیهم‌السلام.

با نظارت صادق خادمی