در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 587

متن درس





تبیین فص هودیه از فصوص الحکم: نقد رحمت حقانیه، معرفت موجودات و خلود عذاب

تبیین فص هودیه از فصوص الحکم: نقد رحمت حقانیه، معرفت موجودات و خلود عذاب

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۵۸۷)

دیباچه

فص هودیه از فصوص الحکم ابن‌عربی، چونان گوهری در گنجینه عرفان نظری، به کاوش در مفاهیم عمیق رحمت حقانیه، معرفت موجودات، و جایگاه عذاب در نظام الهی می‌پردازد. این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره در تاریخ ۷ بهمن ۱۳۸۱ هجری شمسی، به تحلیل انتقادی این فص اختصاص دارد. هدف، تبیین دقیق و علمی مفاهیم عرفانی با رویکردی مبتنی بر نصوص قرآنی و روایی، و نقد دیدگاه‌های ابن‌عربی و شارحان اوست. متن حاضر، با ساختاری منسجم و زبانی متین، مانند چراغی فروزان، راه را برای حقیقت‌جویان در فضای عرفان نظری روشن می‌سازد. این بررسی، با بهره‌گیری از تمثیلات ادبی و تحلیل‌های انتقادی، به نقد مفاهیمی چون انکار خلود عذاب، رحمت حقانیه، و معرفت موجودات پرداخته و جایگاه عرفان شیعی را در برابر عرفان ابن‌عربی برجسته می‌کند.

بخش نخست: رحمت حقانیه و نقد انکار خلود عذاب

دفاع شارح از ابن‌عربی

شارح فصوص الحکم، در دفاع از ابن‌عربی، دیدگاه او درباره عذاب را به رحمت حقانیه و کشفیات عرفانی نسبت می‌دهد. او مدعی است که ابن‌عربی منکر آیات قرآنی یا عذاب نیست، بلکه عذاب را موقتی و در چارچوب رحمت الهی می‌داند. این دفاع، مانند تلاشی برای پوشاندن ترک‌های بنایی سست، به نظر می‌رسد که از استحکام کافی برخوردار نیست.

درنگ: شارح، دیدگاه ابن‌عربی درباره عذاب را به رحمت حقانیه نسبت می‌دهد و آن را موقتی می‌داند.

نقد دفاع شارح

دفاع شارح از ابن‌عربی، به دلیل تعارض با آیات صریح قرآنی، مانند آیه شریفه:

خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا

«جاودانه در آن» (نساء: ۱۶۹)، سست و بی‌اساس است. تکرار انکار خلود عذاب در آثار ابن‌عربی، مانند رودی که مسیر خود را آشکارا نشان می‌دهد، دیدگاه صریح او را نمایان می‌سازد. این انکار، نمی‌تواند با تأویل یا سوءتفاهم توجیه شود، زیرا با نصوص قرآنی و روایی در تضاد است.

درنگ: انکار خلود عذاب توسط ابن‌عربی، به دلیل تعارض با آیات قرآنی، بی‌اساس و غیرقابل توجیه است.

رحمت حقانیه و عدالت الهی

رحمت حقانیه، مانند دریایی بی‌کران، با حکمت و عدالت الهی درهم‌آمیخته است. خداوند متعال، با اسمای رحمان و رحیم، عالم را با اقتدار و لطف آفریده است. رحمت حقانیه، جدا از عدالت و حکمت، معنا ندارد. مانند ترازویی که هر دو کفه‌اش متعادل است، رحمت الهی با عدالت و حکمت همراه است و عذاب گناهکاران، بخشی از این نظام عادلانه است.

درنگ: رحمت حقانیه، با عدالت و حکمت الهی متحد است و عذاب گناهکاران، بخشی از این نظام است.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با بررسی دفاع شارح از ابن‌عربی و نقد آن، به تعارض دیدگاه ابن‌عربی با نصوص قرآنی پرداخت. آیه «خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا»، مانند ستونی استوار، خلود عذاب را تأیید می‌کند. رحمت حقانیه، در کنار عدالت و حکمت الهی، نظام عذاب و پاداش را سامان می‌دهد. انکار خلود عذاب، مانند گامی در مسیری ناهموار، به گمراهی می‌انجامد.

بخش دوم: معیارهای دین و نقد کشف عرفانی

معیارهای دین

دین، مانند بنایی استوار، بر پایه قرآن کریم، سنت، برهان قطعی، و رویت‌های غیرمخالف با این دو استوار است. هر ادعایی که با این معیارها سازگار نباشد، مانند بذری بی‌ثمر در خاک عرفان، فاقد اعتبار است. این معیارها، مانند چراغ‌هایی در مسیر حقیقت، راه را برای عارفان و حقیقت‌جویان روشن می‌سازند.

درنگ: دین بر قرآن، سنت، برهان قطعی، و رویت‌های غیرمخالف استوار است.

نقد مفهوم کشف

کشف عرفانی، اگر با قرآن کریم و سنت در تعارض باشد، مانند سرابی در بیابان، گمراه‌کننده است. کشف معتبر، باید با نصوص شرعی هم‌خوانی داشته باشد. ادعاهای ابن‌عربی، که گاه به ذهنیت‌ها و خیالات شخصی او نسبت داده می‌شود، مانند شاخه‌هایی بی‌ریشه، فاقد پشتوانه قرآنی و روایی‌اند.

درنگ: کشف مخالف با قرآن و سنت، گمراهی و انحراف است و فاقد اعتبار است.

ذهنیت به‌جای کشف

آنچه ابن‌عربی به‌عنوان کشف ارائه کرده، گاه ذهنیت‌ها و تخیلات شخصی اوست، نه شهود عرفانی معتبر. مانند نقاشی که به‌جای ترسیم حقیقت، خیالات خود را بر بوم می‌کشد، این ذهنیت‌ها نمی‌توانند جایگزین معرفت مبتنی بر قرآن و سنت شوند.

درنگ: ادعاهای ابن‌عربی، گاه ذهنیت‌های شخصی اوست، نه کشف عرفانی معتبر.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تبیین معیارهای دین و نقد مفهوم کشف، بر ضرورت هم‌خوانی شهود عرفانی با قرآن و سنت تأکید کرد. دین، مانند نقشه‌ای دقیق، با معیارهای قرآن، سنت، و برهان، مسیر حقیقت را نشان می‌دهد. کشف‌های مخالف این معیارها، مانند سرابی فریبنده، به گمراهی می‌انجامند.

بخش سوم: جایگاه ابن‌عربی و عرفان شیعی

جایگاه ابن‌عربی

ابن‌عربی، با وجود نبوغ و بزرگی، به دلیل شرایط تاریخی، مانند غربت شیعه و تسلط اهل سنت، بیش از حد بزرگ شده است. مانند گوهری که درخشش آن به دلیل شرایط محیطی بیش از ارزش ذاتی‌اش نمود یافته، جایگاه او در برابر عرفان شیعی محدودتر است.

درنگ: ابن‌عربی، به دلیل شرایط تاریخی، بیش از حد بزرگ شده، اما در برابر عرفان شیعی جایگاه محدودتری دارد.

عرفان شیعی و ولایت اهل بیت

عرفان حقیقی، مانند جویباری زلال، از ولایت اهل بیت علیهم‌السلام سرچشمه می‌گیرد. حدیث شریف «نحن العلماء و شیعتنا المتعلمون» مانند چراغی است که بر اولویت معرفت اهل بیت در عرفان تأکید دارد. عرفان ابن‌عربی، فاقد این پشتوانه، مانند درختی است که ریشه در خاک ولایت ندارد.

درنگ: عرفان شیعی، مبتنی بر ولایت اهل بیت، از عرفان ابن‌عربی متمایز و برتر است.

نقد ادعای وراثت انبیا

ادعای ابن‌عربی مبنی بر اینکه اکبر ورثه الرسل است، مانند ادعای صعودی به قله‌ای بی‌راهنما، نادرست است. عرفان شیعی، با تکیه بر علمای افضل و کامل‌تر، مانند ستارگانی درخشان‌تر، جایگاه والاتری دارد.

درنگ: ادعای ابن‌عربی به‌عنوان اکبر ورثه الرسل، به دلیل وجود علمای افضل در شیعه، نادرست است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با بررسی جایگاه ابن‌عربی و تبیین عرفان شیعی، بر تمایز میان این دو رویکرد تأکید کرد. عرفان شیعی، مانند منبعی زلال از ولایت اهل بیت، از عرفان ابن‌عربی متمایز است. شرایط تاریخی، اگرچه به شهرت ابن‌عربی کمک کرده، اما جایگاه او را در برابر عرفان شیعی محدود می‌سازد.

بخش چهارم: معرفت موجودات و حیات پس از مرگ

معرفت موجودات

همه موجودات، به قدر سعه وجودی خود، معرفت دارند. قرآن کریم می‌فرماید:

يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ

«آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است برای خدا تسبیح می‌گویند» (جمعه: ۱). این آیه، مانند آینه‌ای صاف، نطق فطری همه موجودات را بازتاب می‌دهد. اما معرفت سنگ یا نبات، مانند شعله‌ای کم‌فروغ در برابر آفتاب معرفت انسانی، با نفس ناطقه متفاوت است.

درنگ: همه موجودات به قدر سعه وجودی خود معرفت دارند، اما معرفت سنگ و نبات با انسان متفاوت است.

نفس ناطقه و حیات بدنی

پس از جدایی نفس ناطقه از بدن، حیات بدنی به‌صورت حیات نباتی ادامه می‌یابد. اما نسبت دادن نفس ناطقه مجرده به اجسام بی‌جان، مانند سنگ، مانند کاشتن بذری در خاکی بی‌حاصل، بی‌اساس است. نفس ناطقه، مختص انسان است و اجسام فاقد آن‌اند.

درنگ: حیات بدنی پس از مرگ، نباتی است و نسبت دادن نفس ناطقه به اجسام بی‌جان نادرست است.

شعور موجودات در قیامت

روایتی از منابع اهل سنت نقل شده که پیش از قیامت، موجودات شعورمند می‌شوند و حتی کفش و پا از هم آگاه می‌گردند. این روایت، مانند نقشی بر آب، نیازمند بررسی سندی دقیق است تا با مبانی شرعی سازگار باشد. تحول معرفتی موجودات، مانند گلی که در بهار شکوفا می‌شود، در آستانه قیامت رخ می‌دهد.

درنگ: شعور موجودات در قیامت، به تحول معرفتی پیش از قیامت اشاره دارد، اما نیازمند بررسی سندی است.

نقد تحریف روایت

نقل روایت توسط شارح، گاه با تحریف لغوی همراه بوده و معنای آن تغییر یافته است. این تحریف، مانند آمیختن آب زلال با گل، به سوءتفاهم یا انحراف در تفسیر منجر می‌شود. امانت‌داری در نقل روایات، مانند نگهبانی از گنجی گران‌بها، ضروری است.

درنگ: تحریف در نقل روایت، به سوءتفاهم یا انحراف در تفسیر منجر می‌شود و امانت‌داری ضروری است.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تبیین معرفت موجودات و حیات بدنی، بر تفاوت مراتب معرفتی و نفی نسبت نفس ناطقه به اجسام تأکید کرد. آیه «يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ»، مانند چراغی روشن، نطق فطری موجودات را نشان می‌دهد. نقد تحریف روایات، بر ضرورت امانت‌داری در نقل تأکید دارد.

بخش پنجم: عدالت الهی و مستضعفین

مستضعفین در قیامت

اکثر انسان‌ها، اعم از کافر، مسلمان، یهودی، و نصرانی، در قیامت مستضعف‌اند و به دلیل جهل، کافر واقعی نیستند. قرآن کریم می‌فرماید:

وَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَ الْعِبَادِ

«و خدا میان بندگان داوری می‌کند» (حج: ۱۷). این آیه، مانند ترازویی عادل، بر قضاوت عادلانه خداوند تأکید دارد. مستضعفین، به دلیل عدم آگاهی، مشمول خلود عذاب نمی‌شوند، اما ممکن است به دلیل جهل تنبیه شوند.

درنگ: اکثر انسان‌ها در قیامت مستضعف‌اند و به دلیل جهل، مشمول خلود عذاب نمی‌شوند.

عدالت الهی

عدالت الهی، مانند نوری که تاریکی را می‌زداید، با رحمت و امتنان همراه است. قرآن کریم می‌فرماید:

إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا

«خداوند به مردم هیچ ستمی نمی‌کند» (یونس: ۴۴). عذاب برای گناهکاران حتمی است، اما مستضعفین مشمول خلود نیستند. مستکبران، که با عناد و بغض عمل کرده‌اند، مشمول خلود عذاب‌اند.

درنگ: عدالت الهی، با رحمت و امتنان همراه است؛ مستضعفین مشمول خلود نیستند، اما مستکبران خلود دارند.

جایگاه شیعه

شیعیان حقیقی، به دلیل معرفت و محبت به اهل بیت علیهم‌السلام، از مستضعفین متمایزند. حدیث شریف «من مات و هو لا یعرف إمامه مات میتة جاهلیة» (کسی که بمیرد و امام خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است)، مانند کلیدی است که درِ ولایت را می‌گشاید. شیعه حقیقی، با معرفت و عمل، به مقام ولایت می‌رسد.

درنگ: شیعیان حقیقی، با معرفت و محبت به اهل بیت، از مستضعفین متمایزند و به مقام ولایت می‌رسند.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تبیین جایگاه مستضعفین و عدالت الهی، بر تفاوت میان مستضعفین و مستکبران تأکید کرد. آیات قرآنی، مانند «وَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَ الْعِبَادِ»، قضاوت عادلانه خداوند را نشان می‌دهند. شیعیان حقیقی، با تکیه بر ولایت اهل بیت، از استضعاف خارج می‌شوند و به مقام والاتری نائل می‌گردند.

بخش ششم: نقد نسبت‌های تاریخی و آثار مکتوب

نقد نسبت‌های تاریخی

نسبت‌های تاریخی به علما، مانند سنی یا شیعه بودن، بدون سند معتبر، مانند نوشتن بر آب، فاقد اعتبار است. این نسبت‌ها، گاه از دوستی یا دشمنی نشأت گرفته و مانند سایه‌ای غیرواقعی، حقیقت را مخدوش می‌کنند.

درنگ: نسبت‌های تاریخی به علما، بدون سند معتبر، فاقد اعتبار است.

علمای صاحب کتاب

علمایی مانند ابن‌عربی، ملاصدرا، و شیخ مفید، به دلیل آثار مکتوب، مانند ستون‌هایی استوار، قابل نقد و ارزیابی‌اند. این آثار، مانند آیینه‌ای که حقیقت را بازتاب می‌دهد، معیار معتبری برای قضاوت درباره عقاید آن‌هاست.

درنگ: آثار مکتوب علما، معیار معتبری برای قضاوت درباره عقاید آن‌هاست.

نقد نسبت‌های غیرمستند

نسبت دادن عقاید به علمایی مانند ارسطو و سقراط، بدون سند معتبر، مانند کاشتن بذری در خاک بی‌حاصل، نادرست است. این نسبت‌ها، گاه تحریف‌شده یا غیرمستقیم‌اند و نمی‌توانند مبنای قضاوت علمی قرار گیرند.

درنگ: نسبت‌های غیرمستند به علما، به دلیل فقدان سند معتبر، نادرست است.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، با نقد نسبت‌های تاریخی و تأکید بر اعتبار آثار مکتوب، بر ضرورت اسناد معتبر در قضاوت درباره علما تأکید کرد. آثار مکتوب، مانند چراغ‌هایی روشن، عقاید علما را آشکار می‌سازند، در حالی که نسبت‌های غیرمستند، مانند سایه‌هایی گذرا، فاقد اعتبارند.

بخش هفتم: ظهور حق و مراتب وجود

حیات پس از مرگ

پس از جدایی روح، بدن دارای حیات خاصی است که از حق سرچشمه می‌گیرد. این حیات، مانند جریانی نباتی در خاک، حیات مادی و جسمانی است که پس از مرگ ادامه می‌یابد.

درنگ: پس از جدایی روح، بدن دارای حیات نباتی است که از حق سرچشمه می‌گیرد.

نقد نسبت صفات الهی به اجسام

ادعای وجود علم، نطق، و اراده الهی در اجسام به‌صورت بالفعل، مانند نسبت دادن پرواز به سنگی بی‌جان، نادرست است. اجسام، تنها به‌صورت بالقوه می‌توانند به مراتب بالاتر برسند، اما بالفعل فاقد این صفات‌اند.

درنگ: اجسام، بالفعل فاقد صفات الهی‌اند و تنها بالقوه می‌توانند به مراتب بالاتر برسند.

تسبیح موجودات

تسبیح موجودات، مانند نغمه‌ای فطری در هستی، امری فاعلی است، اما شامل اراده یا علم الهی به معنای انسانی نیست. این تسبیح، مانند جویباری که در مسیر خود جاری است، نطق فطری موجودات را نشان می‌دهد.

درنگ: تسبیح موجودات، نطق فطری آن‌هاست، اما شامل اراده یا علم الهی به معنای انسانی نیست.

تعینات الهی

همه موجودات، مانند آیینه‌هایی که نور حق را بازتاب می‌دهند، مظاهر اسما و صفات الهی‌اند، اما با تعینات خاص خود. این تعینات، مانند رنگ‌های متنوع یک باغ، مراتب وجودی متفاوت موجودات را نشان می‌دهند.

درنگ: همه موجودات، مظاهر اسما و صفات الهی‌اند، اما با تعینات خاص خود.

ظهور حق در ملاتوت

در عالم ملاتوت، ظهور حق برای کاملین، مانند گلی که در بهار بی‌محدودیت شکوفا می‌شود، مشروط به محدودیت‌های ناسوتی نیست. کاملین، با معرفتی فراتر از مادیات، به شهود حق نائل می‌شوند.

درنگ: در عالم ملاتوت، ظهور حق برای کاملین، فراتر از محدودیت‌های ناسوتی است.

نقد حاشیه امام

حاشیه یکی از عالمان دینی بر این بخش، به دلیل عدم دقت در تفسیر، مانند نقشه‌ای نادرست، با مشکلات مفهومی همراه است. این حاشیه، نیازمند بازنگری علمی است تا با مبانی عرفانی سازگار شود.

درنگ: حاشیه یکی از عالمان دینی، به دلیل عدم دقت، نیازمند بازنگری علمی است.

جمع‌بندی بخش هفتم

این بخش، با تبیین حیات پس از مرگ، تسبیح موجودات، و ظهور حق در مراتب وجود، بر تفاوت مراتب وجودی و نفی صفات الهی بالفعل در اجسام تأکید کرد. عالم ملاتوت، مانند آسمانی بی‌ابر، ظهور حق را برای کاملین آشکار می‌سازد. نقد حاشیه عالمان، بر ضرورت دقت علمی در تفسیر تأکید دارد.

جمع‌بندی نهایی

فص هودیه از فصوص الحکم، مانند گوهری در گنجینه عرفان، به تبیین رحمت حقانیه، معرفت موجودات، و جایگاه عذاب در نظام الهی می‌پردازد. آیات قرآنی، مانند «خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا» و «يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ»، مانند ستون‌هایی استوار، حقیقت خلود عذاب و معرفت موجودات را روشن می‌سازند. نقد دیدگاه‌های ابن‌عربی، به‌ویژه انکار خلود عذاب، بر ضرورت پایبندی به نصوص قرآنی و روایی تأکید دارد. عرفان شیعی، با تکیه بر ولایت اهل بیت، مانند جویباری زلال، از عرفان ابن‌عربی متمایز است. عدالت الهی، همراه با رحمت و امتنان، نظام عذاب و پاداش را سامان می‌دهد. این نوشتار، مانند چراغی در مسیر حقیقت‌جویی، راه را برای پژوهشگران عرفان نظری روشن می‌سازد. دعای پایانی «خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست»، مانند مهر تأییدی است بر التزام به سنت نبوی و اهل بیت علیهم‌السلام.

با نظارت صادق خادمی