در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 623

متن درس

 

شرح فصوص الحکم: تأملی در مراتب قلب و عقل و نقد خلط اصطلاحات عرفانی و فلسفی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۶۲۳)

دیباچه

کتاب حاضر، شرحی عمیق و منسجم بر فصوص الحکم ابن‌عربی است که با رویکردی تحلیلی و انتقادی، به کاوش در مراتب قلب و عقل، با تمرکز بر عقل مستفاد و نقش آن در عرفان و فلسفه اسلامی می‌پردازد. این اثر، با الهام از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین تمایز میان اصطلاحات عرفانی و فلسفی همت گمارده و با نقدی دقیق بر خلط این مفاهیم، بر ضرورت حفظ اصالت هر حوزه تأکید می‌ورزد. متن، با زبانی متین و علمی، برای مخاطبان آکادمیک طراحی شده و با بهره‌گیری از تمثیلات و اشارات ادبی، مفاهیم پیچیده را به مثابه نوری درخشان در مسیر حقیقت‌جویی روشن می‌سازد. آیات قرآن کریم با فونت Traditional Arabic و با ترجمه‌ای دقیق درج شده‌اند تا غنای معنایی متن را دوچندان کنند. این نوشتار، چونان آیینه‌ای صیقل‌یافته، جلوه‌های عرفان نظری را در پرتو حکمت اسلامی بازمی‌نمایاند.

بخش یکم: مراتب قلب و عقل در عرفان و فلسفه

مرتبه قلب و نقد تطبیق با عقل مستفاد

در عرفان، قلب مرتبه‌ای است که حقایق کلی و جزئی را به‌صورت اختیاری مشاهده می‌کند، ویژگی‌ای که آن را از سایر مراتب متمایز می‌سازد. این تعریف، ریشه در شهود اختیاری دارد که مختص عرفان است و قلب را به جایگاه تجلیات الهی بدل می‌کند. با این حال، برخی حکما قلب را با عقل مستفاد در فلسفه یکی دانسته‌اند، که این تطبیق، به باور استاد فرزانه قدس‌سره، نادرست است. عقل مستفاد در فلسفه، مرتبه‌ای است که از عقل فعال فیض می‌گیرد و با روح در عرفان مطابقت دارد، نه قلب. این خلط، ناشی از عدم توجه به تفاوت بنیادین میان شهود عرفانی و ادراک فلسفی است.

درنگ: قلب در عرفان، جایگاه شهود اختیاری حقایق است، در حالی که عقل مستفاد در فلسفه، با روح عرفانی همخوانی دارد و از عقل فعال فیض می‌گیرد.

تعریف عرفانی قلب و تقلب آن

قلب، به دلیل تقلب (چرخش) میان عالم عقل محض (روح) و عالم نفس منتبعه، قلب نامیده شده است. این تقلب، به معنای نوسان قلب میان مراتب عالی عقل و مراتب نازل نفس است که آن را به برزخی میان این دو عالم بدل می‌سازد. قلب، چونان رقصنده‌ای در میانه عوالم، نفس را در وجوه خمسه (حواس ظاهری، قوای باطنی، و عوالم کلی) می‌چرخاند و به آن اقتدار می‌بخشد. این وجوه، شامل حواس ظاهری (پنج حس)، قوای باطنی (مانند وجدان)، و عوالم کلی (عقل، نفس، مثال، ناسوت، و انسان) است.

درنگ: قلب، به دلیل تقلب میان عالم عقل و نفس، چونان برزخی است که نفس را در وجوه خمسه می‌چرخاند و به سوی تجلیات الهی رهنمون می‌سازد.

مراتب عقل در فلسفه و مقایسه با عرفان

حکما عقل را به چهار مرتبه تقسیم می‌کنند: عقل هیولایی (بالقوه)، عقل بالملکه، عقل بالفعل، و عقل مستفاد. عقل هیولایی، استعداد محض است، چونان بذری که هنوز نشکفته است. عقل بالملکه، توانایی احضار معقولات اولیه را دارد. عقل بالفعل، معقولات ثانویه را هرگاه بخواهد حاضر می‌کند، و عقل مستفاد، از عقل فعال فیض می‌گیرد. در عرفان، مراتب طبع، نفس، قلب، و روح با این مراتب قابل‌مقایسه‌اند، اما قلب عرفانی با عقل بالفعل (سومین مرتبه) همخوانی دارد، نه عقل مستفاد. عقل مستفاد، با روح عرفانی (مرتبه چهارم) مطابقت دارد که از امر رب ناشی می‌شود: قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي (بگو روح از امر پروردگار من است).

درنگ: قلب عرفانی با عقل بالفعل فلسفی همخوانی دارد، در حالی که عقل مستفاد با روح عرفانی، که از امر الهی فیض می‌گیرد، مطابقت دارد.

نقد خلط اصطلاحات عرفانی و فلسفی

خلط اصطلاحات عرفانی و فلسفی، مانند تطبیق قلب با عقل مستفاد، ناشی از عدم توجه به معانی دقیق این اصطلاحات است. عرفان بر شهود متمرکز است، در حالی که فلسفه بر ادراک و استدلال تأکید دارد. این خلط، چونان قیاس میلیون با میلیارد در ذهن کسی که مقیاس را درک نمی‌کند، به خطا می‌انجامد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که عرفان و فلسفه، هر یک دستگاهی مستقل دارند و تطبیق نادرست، وحدت معنایی این علوم را مخدوش می‌سازد.

درنگ: خلط اصطلاحات عرفانی و فلسفی، مانند قلب و عقل مستفاد، به دلیل تفاوت در مبانی شهودی و استدلالی، خطایی روش‌شناختی است.

جمع‌بندی بخش یکم

این بخش، با تبیین مراتب قلب و عقل، بر تفاوت بنیادین میان عرفان و فلسفه تأکید ورزید. قلب، به‌عنوان مرتبه‌ای شهودی در عرفان، با عقل بالفعل فلسفی همخوانی دارد، نه عقل مستفاد که با روح عرفانی مطابقت می‌کند. نقد خلط اصطلاحات، ضرورت حفظ اصالت هر حوزه را آشکار ساخت. این دیدگاه، چونان مشعلی فروزان، مسیر فهم دقیق عرفان و فلسفه را روشن می‌کند و از انحرافات مفهومی جلوگیری می‌نماید.

بخش دوم: نقش قلب در تجلیات الهی و فیض قوا

قلب و احدیت جمع

قلب، دارای احدیت جمع است و با اسماء الهی ارتباطی عمیق دارد، به‌گونه‌ای که ظهور این اسماء را به عدالت (استواء) محقق می‌سازد. اسماء الهی، صفات ذاتی‌اند، مانند قادر، در حالی که اسماء ربانی، صفات فعلی‌اند، مانند رازق. قلب، چونان برزخی میان این دو، فیض الهی را به قوای روحانی و جسمانی جاری می‌سازد. این فیض، چونان جریانی زلال از سرچشمه حق، همه قوا را سیراب می‌کند.

درنگ: قلب، با احدیت جمع، چونان برزخی میان اسماء الهی و ربانی، فیض را به قوای روحانی و جسمانی جاری می‌سازد.

روح و مرتبه احدیت

روح، صورت مرتبه احدیت است که بالاتر از مرتبه واحدیت (مربوط به قلب) قرار دارد. روح، به دلیل ارتباط با امر رب (قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي، بگو روح از امر پروردگار من است)، مرتبه‌ای متعالی‌تر از قلب دارد. این مرتبه، چونان قله‌ای رفیع، از عقل فعال نیز فراتر می‌رود و به احدیت الهی متصل است.

درنگ: روح، به‌عنوان صورت مرتبه احدیت، از قلب متعالی‌تر است و به امر الهی متصل می‌شود.

وجوه خمسه و عوالم کلی

قلب، نفس را در وجوه خمسه (حواس ظاهری، قوای باطنی، و عوالم کلی) می‌چرخاند. عوالم کلی شامل عقل، نفس، مثال، ناسوت، و انسان است که انسان، به‌عنوان مقام جامع، همه این عوالم را در خود جمع می‌کند. این تقلب، چونان رقصی معنوی، نفس را به سوی کمال هدایت می‌کند و قلب را به جایگاه اقتدار عرفانی بدل می‌سازد.

درنگ: قلب، با چرخاندن نفس در وجوه خمسه و عوالم کلی، آن را به سوی کمال عرفانی رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تبیین نقش قلب در تجلیات الهی و فیض قوا، قلب را به‌عنوان برزخی میان اسماء الهی و ربانی معرفی کرد. روح، به‌عنوان مرتبه احدیت، از قلب متعالی‌تر است و به امر الهی متصل می‌شود. وجوه خمسه و عوالم کلی، چونان آیینه‌هایی، جایگاه قلب را در هدایت نفس به سوی کمال نشان می‌دهند. این دیدگاه، عرفان را چونان جریانی زلال به سوی حقیقت رهنمون می‌سازد.

بخش سوم: نقد عرفان غیرسالم و اصلاح مفاهیم

نقد عبارات غیرسالم در عرفان

برخی عبارات، مانند «حق در گوشه قلب» یا «زیر دندان»، غیرسالم‌اند و با زبان اولیای معصومین سازگار نیستند. حق، متعالی از هر ظرف محدود است و قلب، تنها مظهر تجلیات الهی است، نه جایگاه ذات حق. این عبارات، چونان سایه‌هایی گمراه‌کننده، عظمت الهی را تحریف می‌کنند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که زبان عرفان باید فاخر و متین باشد تا جلال الهی را حفظ کند.

درنگ: عبارات غیرسالم، مانند «حق در گوشه قلب»، با عظمت الهی ناسازگارند و عرفان را از اصالت خود دور می‌سازند.

نقد خلط ملکه در فلسفه و فقه

ملکه در فلسفه، به مرتبه دوم عقل (عقل بالملکه) اشاره دارد، در حالی که ملکه قدسیه در فقه، به عقل مستفاد (مرتبه چهارم) مربوط است که از فیض الهی ناشی می‌شود. این خلط، ناشی از عدم دقت در اصطلاحات است. استاد فرزانه قدس‌سره با تمثیلی روشن، این خطا را به قیاس میلیون با میلیارد تشبیه می‌کنند که مقیاس را نادیده می‌گیرد.

درنگ: ملکه قدسیه در فقه، با عقل مستفاد همخوانی دارد، در حالی که ملکه در فلسفه، به مرتبه دوم عقل اشاره دارد.

تفاوت مؤمن و کافر در مراتب عقل

تا مرتبه عقل بالفعل، کافر نیز می‌تواند پیش رود، اما عقل مستفاد، که از فیض الهی ناشی می‌شود، مختص مؤمن است. این مرتبه، چونان نوری مقدس، تنها در دل‌های پاک تجلی می‌یابد و از دسترس افراد آلوده دور است.

درنگ: عقل مستفاد، به دلیل ارتباط با فیض الهی، مختص مؤمنان است و از دسترس کافران خارج است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با نقد عبارات غیرسالم و خلط اصطلاحات، بر ضرورت پالایش عرفان از انحرافات تأکید ورزید. عبارات ناسازگار با عظمت الهی، مانند «حق در گوشه قلب»، عرفان را از اصالت خود دور می‌سازد. تمایز میان ملکه در فلسفه و فقه، و اختصاص عقل مستفاد به مؤمنان، عرفان را به سوی حقیقت ناب هدایت می‌کند.

بخش چهارم: چهار قل و نقش آن در سلوک عرفانی

تفسیر سوره‌های چهار قل

چهار سوره (قل اعوذ برب الناس، قل اعوذ برب الفلق، یا ایها الکافرون، قل هو الله احد) مراتب مختلف عرفانی را نشان می‌دهند. سوره ناس به صفات فعلی، فلق به اسماء فتحیه، کافرون به تخاطب، و اخلاص به احدیت اشاره دارد. این سوره‌ها، چونان حصنی معنوی، مؤمن را در برابر آسیب‌ها حفظ می‌کنند و در سلوک عرفانی نقش کلیدی دارند.

درنگ: چهار قل، چونان سپری معنوی، مراتب عرفانی از صفات فعلی تا احدیت را در بر می‌گیرند و مؤمن را در سلوک حفظ می‌کنند.

اهمیت چهار قل و بسم‌الله در سلوک

چهار قل و بسم‌الله، به‌عنوان حصن معنوی، در سنت‌های عرفانی جایگاه ویژه‌ای دارند. این اعمال، چونان زرهی الهی، سالک را در برابر آسیب‌ها مصون می‌دارند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که عارف کامل، با تکیه بر این سوره‌ها، به اقتدار عرفانی می‌رسد و از هر گزندی در امان می‌ماند.

درنگ: چهار قل و بسم‌الله، چونان زرهی الهی، سالک را در مسیر سلوک عرفانی مصون می‌دارند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تبیین نقش چهار قل و بسم‌الله در سلوک عرفانی، این سوره‌ها را به‌عنوان حصنی معنوی معرفی کرد. تفسیر این سوره‌ها، مراتب عرفانی را از صفات فعلی تا احدیت روشن می‌سازد. این دیدگاه، عرفان را چونان مشعلی برای هدایت سالکان به سوی حقیقت معرفی می‌نماید.

بخش پنجم: نقد عرفان محبین و ضرورت توجه به محبوبین

تمایز عرفان محبین و محبوبین

عرفان رایج در علم دینی، عرفان محبین (ضعفا) است که با زحمت به ولایت می‌رسد، اما عرفان محبوبین (اقویا) از ولایت آغاز می‌شود. محبین، با تلاش به مراتب عرفانی می‌رسند، در حالی که محبوبین از ابتدا در مرتبه ولایت قرار دارند. این تمایز، چونان خطی روشن میان دو مسیر سلوک، عرفان را از انحراف مصون می‌دارد.

درنگ: عرفان محبوبین، از ولایت آغاز می‌شود، در حالی که عرفان محبین با زحمت به آن می‌رسد.

نقد غفلت از روایات محبوبین

روایات محبوبین، که به مراتب عالی ولایت اشاره دارند، در علم دینی مغفول مانده و تنها روایات محبین مورد توجه قرار گرفته‌اند. این غفلت، چونان خاکی بر گنجینه حقیقت، عرفان را از اصالت خود دور ساخته است. استاد فرزانه قدس‌سره بر ضرورت بازخوانی این روایات تأکید دارند تا عرفان به سوی مراتب عالی هدایت شود.

درنگ: غفلت از روایات محبوبین، عرفان را از مراتب عالی ولایت محروم ساخته و بازخوانی آن‌ها را ضروری می‌سازد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تمایز میان عرفان محبین و محبوبین، بر ضرورت توجه به مراتب عالی ولایت تأکید ورزید. غفلت از روایات محبوبین، عرفان را از اصالت خود دور ساخته است. این دیدگاه، چونان مشعلی فروزان، مسیر عرفان را به سوی ولایت ناب هدایت می‌کند.

بخش ششم: اشارات ابن‌سینا و اهمیت آن در عرفان و فلسفه

اشارات و مراتب عقل

کتاب اشارات ابن‌سینا، به‌ویژه جلد دوم، اثری کلیدی در تبیین مراتب عقل است. ابن‌سینا عقل هیولایی را قوه‌ای خالی از صور، عقل بالملکه را قوه‌ای با معقولات اولیه، عقل بالفعل را قوه‌ای با توانایی احضار معقولات ثانویه، و عقل مستفاد را قوه‌ای می‌داند که از عقل فعال فیض می‌گیرد. این تقسیم‌بندی، چونان نوری درخشان، مراتب عقل را در فلسفه مشائی روشن می‌سازد.

درنگ: اشارات ابن‌سینا، با تبیین دقیق مراتب عقل، مرجعی کلیدی برای فهم فلسفه و عرفان است.

نقد متروک شدن اشارات

اشارات، به دلیل پیچیدگی و عمق، در علم دینی متروک شده و کمتر کسی توانایی تدریس آن را دارد. این متروک شدن، چونان خاموشی مشعلی در تاریکی، به کاهش توجه به مباحث فلسفی و عرفانی منجر شده است. استاد فرزانه قدس‌سره بر ضرورت احیای این اثر تأکید دارند.

درنگ: متروک شدن اشارات، به کاهش توجه به مباحث فلسفی و عرفانی انجامیده و احیای آن ضروری است.

نقد عرفان ابن‌سینا

ابن‌سینا، به دلیل عدم دستیابی به مرتبه عرفان کامل (محبوبین)، به عرفان چسبیده است، نه چکیده آن. عرفان او، به مرتبه محبین محدود است و به محبوبین نمی‌رسد. این نقد، چونان خطی روشن، محدودیت‌های عرفان ابن‌سینا را آشکار می‌سازد.

درنگ: عرفان ابن‌سینا، به دلیل محدودیت در سلوک، به مرتبه محبین محدود است و به محبوبین نمی‌رسد.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، با تبیین اهمیت اشارات ابن‌سینا، مراتب عقل را روشن ساخت و متروک شدن این اثر را نقد کرد. عرفان ابن‌سینا، به دلیل محدودیت در سلوک، از مراتب عالی عرفان دور مانده است. این دیدگاه، ضرورت احیای متون کلیدی و توجه به مراتب عالی عرفان را آشکار می‌سازد.

بخش هفتم: نقد جامعه دینی و ضرورت بازگشت به معنویت اصیل

انحراف جامعه دینی از معنویت اصیل

جامعه دینی معاصر، با وجود افزایش معلومات، از فرهنگ و معنویت اصیل دور شده و به سرگرمی‌های بی‌ارزش گرایش یافته است. این انحراف، چونان سایه‌ای تاریک، جامعه را از تربیت ربوبی محروم ساخته است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که دین ربوبی، برخلاف دین نمایشی، به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

درنگ: جامعه دینی معاصر، با گرایش به سرگرمی، از معنویت اصیل دور شده و نیازمند بازگشت به تربیت ربوبی است.

نقد لمعه و کوچک‌سازی آن

لمعه شهید ثانی، اثری عظیم است، اما به دلیل آموزش نادرست، کوچک و ساده انگاشته شده است. مفهوم ملکه قدسیه در لمعه، که به عقل مستفاد و فیض الهی اشاره دارد، از عمق و اهمیت آن کاسته شده است. این نقد، چونان تلنگری بیدارکننده، بر ضرورت بازخوانی دقیق متون فقهی تأکید دارد.

درنگ: لمعه، به دلیل آموزش نادرست، کوچک انگاشته شده، در حالی که مفاهیمی چون ملکه قدسیه، عمق فقهی آن را نشان می‌دهند.

جمع‌بندی بخش هفتم

این بخش، با نقد انحراف جامعه دینی از معنویت اصیل، بر ضرورت بازگشت به تربیت ربوبی تأکید ورزید. کوچک‌سازی لمعه و غفلت از مفاهیم عمیق آن، علم دینی را از اصالت خود دور ساخته است. این دیدگاه، چونان مشعلی فروزان، مسیر بازگشت به حقیقت را روشن می‌کند.

نتیجه‌گیری نهایی

این شرح عرفانی، با محوریت مراتب قلب و عقل، عرفان نظری را از خلط با فلسفه پالایش کرد. قلب، به‌عنوان جایگاه شهود اختیاری، با عقل بالفعل همخوانی دارد، نه عقل مستفاد که با روح عرفانی مطابقت می‌کند. چهار قل، چونان حصنی معنوی، سالک را در مسیر حقیقت حفظ می‌کند. نقد عرفان غیرسالم، غفلت از روایات محبوبین، و متروک شدن اشارات، ضرورت بازخوانی متون اصیل و بازگشت به معنویت ناب را آشکار ساخت. این نوشتار، چونان آیینه‌ای صیقل‌یافته، عرفان اسلامی را در پرتو توحید و حقیقت بازمی‌نمایاند و جامعه را به سوی اصلاح و هدایت رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی