در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 632

متن درس

 

شرح فصوص الحکم: حکمت قلبیه در کلام شعیبیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ششصد و سی و دوم)

دیباچه

کتاب حاضر، شرحی عمیق بر فص حکمت قلبیه از فصوص الحکم ابن عربی است که با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره در جلسه ششصد و سی و دوم تدوین شده است. این شرح، با محوریت تبیین رابطه میان رحمت الهی، اسماء و صفات، ربوبیت، و اعیان عالم، به کاوش در مفاهیم بنیادین عرفان نظری می‌پردازد. موضوعاتی چون طلب، ظهور، فیض، و نقش اعیان ثابته در تحقق ربوبیت الهی، با رویکردی فلسفی و عرفانی مورد بررسی قرار گرفته‌اند. با وجود نقص در برخی عبارات متن اصلی به دلیل مشکلات فنی، این بازنویسی تمامی محتوای اصلی را با دقت حفظ کرده و با افزودن توضیحات تفصیلی، تمثیلات ادبی، و ساختار علمی، به اثری منسجم و مناسب برای پژوهشگران و طالبان معرفت تبدیل شده است..

بخش نخست: مبانی طلب و رحمت الهی

مفهوم طلب و فقدان

طلب، در نگاه عرفانی، به معنای فقدان است؛ هر آنچه طلب می‌شود، به سبب نبود آن در طالب است. این مفهوم، چونان آینه‌ای است که نیاز ذاتی مخلوقات را در برابر کمال بی‌نهایت الهی بازمی‌تاباند. مخلوقات، به مثابه مظاهری از اسماء الهی، در پی ظهور کمالات نهفته در ذات خویش‌اند، اما این طلب، در مرتبه الهی، نه به معنای فقدان، بلکه به معنای ذاتیت ظهور اسماء است.

در نظام عرفانی، طلب مخلوقات به سوی کمال، چونان جویباری است که از سرچشمه اسماء الهی جاری می‌شود. این طلب، ریشه در اقتضائات وجودی دارد که از ذات الهی سرچشمه گرفته و در مظاهر عالم متجلی می‌شود. این دیدگاه، با اصل وحدت وجود همخوانی دارد که عالم را جلوه‌ای از ذات بی‌نیاز الهی می‌داند.

درنگ: طلب در مخلوقات، نمود فقدان و نیاز به کمال است، اما در مرتبه الهی، ظهور ذاتی اسماء است، نه نشانه فقدان در ذات بی‌نیاز.

رحمت الهی و ظهور اسماء

رحمت الهی، چونان بارانی است که زمین وجود مخلوقات را سیراب می‌کند و سبب ظهور کمالات اسماء در عالم می‌شود. این رحمت، نه از سر نیاز ذات الهی، بلکه به اقتضای ذاتیت ظهور اسماء، عباد را به سوی تحقق می‌خواند. اسماء الهی، ذاتاً طالب ظهور در مظاهر خویش‌اند و این ظهور، در قالب واحدیت و سلطنت اسماء، در عالم متجلی می‌شود.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید: وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا (اعراف: ۱۸۰)، به معنای «و برای خدا نام‌های نیکوست، پس او را با آنها بخوانید». این آیه، اسماء حسنی را مجرای ظهور الهی معرفی می‌کند که رحمت الهی از طریق آنها بر عالم جاری می‌شود.

درنگ: رحمت الهی، سبب ظهور کمالات اسماء در مظاهر عالم است و این ظهور، ذاتی اسماء است، نه نتیجه نیاز ذات الهی.

نقد مفهوم طلب در عالم

در نگاه عرفانی، طلب به معنای فقدان در عالم وجود ندارد، بلکه همه چیز ظهور و اظهار ذات الهی است. این دیدگاه، چونان مشعلی است که تاریکی تصور نیاز و فقدان را از عالم می‌زداید. عالم، مجموعه ظهورات ذات، احدیت، واحدیت، و اعیان است که در سلسله مراتب وجودی، از ذات بی‌نیاز الهی سرچشمه می‌گیرد. ادعای وجود طلب در عالم، با اصل بی‌نیازی ذات الهی، که در آیه اللَّهُ الصَّمَدُ (اخلاص: ۲)، به معنای «خدا بی‌نیاز است» تأیید شده، ناسازگار است.

این نقد، بر وحدت وجود تأکید دارد و عالم را چونان آیینه‌ای می‌بیند که تنها بازتاب تجلیات ذات الهی است، نه نتیجه فقدان یا نیاز.

درنگ: طلب در عالم، به معنای فقدان نیست، بلکه عالم مجموعه ظهورات ذات الهی است که از بی‌نیازی مطلق او سرچشمه می‌گیرد.

بخش دوم: ربوبیت و اعیان عالم

ربوبیت و وابستگی به مربوبات

ربوبیت الهی، چونان باغبانی است که بدون وجود باغ، معنا نمی‌یابد. ربوبیت، به معنای تدبیر و پرورش عالم، تنها با وجود اعیان عالم (مربوبات) کامل می‌شود، زیرا اعیان، مظاهر اسماء و صفات الهی‌اند. بدون مظهر، اسم رب معنای کامل خود را نمی‌یابد، چنان‌که در آیه قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (ناس: ۱)، به معنای «بگو پناه می‌برم به پروردگار مردم»، ربوبیت به ارتباط با مربوبات (ناس) اشاره دارد.

این رابطه متقابل، چونان رقص نور و سایه است که در آن، ربوبیت الهی با ظهور در مظاهر، به کمال می‌رسد. اعیان عالم، زمینه‌ساز تحقق ربوبیت‌اند و ربوبیت، سبب پرورش و تکامل اعیان.

درنگ: ربوبیت الهی بدون وجود اعیان عالم کامل نمی‌شود، زیرا اعیان، مظاهر اسماء و صفات‌اند و زمینه تحقق تدبیر الهی را فراهم می‌کنند.

تنفیس و ظهور ربوبیت

تنفیس، به معنای نفَس کشیدن ربوبیت، چونان نسیمی است که با ایجاد عالم در خارج، به جریان می‌افتد. ربوبیت، به عنوان صفتی الهی، با ظهور مربوبات در عالم خارجی محقق می‌شود. این مفهوم، با آیه الرَّحْمَٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ (طه: ۵)، به معنای «رحمان بر عرش استیلا یافت»، همخوانی دارد که استوای رحمان بر عرش را به تدبیر و ربوبیت عالم نسبت می‌دهد.

تنفیس ربوبیت، نه به معنای رفع کرب یا نیاز الهی، بلکه به معنای ظهور ذاتی صفت ربوبیت در عالم است. این ظهور، چونان گلی است که با شکفتن در باغ وجود، عطر کمال الهی را پراکنده می‌سازد.

درنگ: تنفیس ربوبیت، ظهور صفت تدبیر الهی در عالم است که با ایجاد مربوبات در خارج محقق می‌شود.

نقد تشبیه تنفیس الهی به زایمان

تشبیه تنفیس الهی به زایمان یا رفع کرب، چونان سایه‌ای است که بر خورشید ذات بی‌نیاز الهی می‌افتد و آن را به سطح نیازهای بشری تنزل می‌دهد. این تشبیه، با مقام رفیع الهی که در آیه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ (شوری: ۱۱)، به معنای «مانند او چیزی نیست»، تأیید شده، ناسازگار است. ذات الهی، از هرگونه شباهت با مخلوقات مبراست و تشبیه ظهور الهی به زایمان، تصویری نادرست از حقیقت عرفانی ارائه می‌دهد.

این نقد، چونان زنگ هشداری است که بر ضرورت پرهیز از استعاره‌های ناسازگار در عرفان تأکید دارد. عرفان، نیازمند تشبیهاتی است که مقام الهی را در خور شأن بی‌نهایت او توصیف کند.

درنگ: تشبیه تنفیس الهی به زایمان یا رفع کرب، با مقام بی‌نیازی ذات الهی ناسازگار است و عرفان را از حقیقت متعالی خود دور می‌کند.

بخش سوم: مراتب ظهور الهی

احدیت، واحدیت، و ربوبیت

ظهور الهی، چونان جویباری است که از سرچشمه ذات آغاز شده و در مراتب احدیت، واحدیت، و ربوبیت جاری می‌شود. احدیت، مرتبه بی‌تعین ذات است که از هرگونه نیاز مبراست. واحدیت، مرتبه ظهور اسماء و صفات است که به مظاهر (اعیان ثابته) وابسته است. ربوبیت، مرتبه تدبیر عالم است که با خلق ارتباط می‌یابد.

این مراتب، با آیه قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ۝ مَلِكِ النَّاسِ ۝ إِلَٰهِ النَّاسِ (ناس: ۱-۳)، به معنای «بگو پناه می‌برم به پروردگار مردم، پادشاه مردم، معبود مردم»، همخوانی دارد. در این آیه، ربوبیت (رب)، واحدیت (ملک)، و احدیت (اله) به ترتیب مراتب ظهور الهی را نشان می‌دهند. ربوبیت، به دلیل ارتباط با ظرف فعل، در مقام استعاذه مقدم شده است.

درنگ: ظهور الهی از احدیت (ذات بی‌تعین) به واحدیت (اسماء و صفات) و سپس ربوبیت (تدبیر عالم) سیر می‌کند و هر مرتبه، جلوه‌ای از کمال الهی است.

فیض و اعیان ثابته

هستی، مجموعه ظهورات ذات، احدیت، واحدیت، و اعیان است، اما فیض، چونان جریانی است که از مرتبه اعیان ثابته آغاز می‌شود. ذات، احدیت، و واحدیت، مفيض (دهنده فیض) هستند، اما فیض در مرتبه اعیان ثابته (وجودات علمی) و وجودات خلقی (ملکوت و ناسوت) ظاهر می‌شود. این ظهور، ذاتی اسماء است و نه به دلیل نیاز خلق.

اعیان ثابته، چونان بذرهایی‌اند که در خاک وجود علمی کاشته شده و با فیض الهی، در عالم خلق به بار می‌نشینند. این دیدگاه، با نظریه فیض در عرفان ابن عربی همخوانی دارد که وجود را جریانی از ذات به مظاهر می‌داند.

درنگ: فیض الهی از مرتبه اعیان ثابته آغاز می‌شود و در وجودات خلقی متجلی می‌گردد، اما ذات، احدیت، و واحدیت، مفيض‌اند و مستفيض نیستند.

ظهور کمالات اعیان

ظهور عالم، چونان شکفتن گلزاری است که کمالات اعیان را در مقام شایسته خود متجلی می‌سازد. هر موجود، در دنیا و آخرت، در جایگاهی قرار می‌گیرد که با اقتضائات وجودی‌اش سازگار است. این مفهوم، با آیه وَلَهُ مَا سَكَنَ فِي اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ (انعام: ۱۳)، به معنای «و از آن اوست آنچه در شب و روز قرار دارد»، همخوانی دارد که به تدبیر الهی در قرار دادن هر موجود در جایگاه شایسته‌اش اشاره می‌کند.

این دیدگاه، عالم را چونان تابلویی می‌بیند که هر جزء آن، با نظم الهی، در جایگاه خود نقشی بی‌نقص ایفا می‌کند.

درنگ: ظهور عالم، کمالات اعیان را در مقام شایسته خود متجلی می‌سازد و هر موجود را در جایگاه متناسب با اقتضائات وجودی‌اش قرار می‌دهد.

بخش سوم: نقد و تحلیل عرفانی

نقد ترکیب عبارات و ابهام متن

عبارت «فأول ما نفّس» در متن اصلی، به دلیل نقص فنی، دچار ابهام است و سه تفسیر از آن ارائه شده: نخست، ربوبیت به عنوان اولین نفَس؛ دوم، ایجاد عالم به عنوان خبر؛ و سوم، «ما» به عنوان مصدریه. هر سه تفسیر، به دلیل نارسایی متن، ناقص‌اند. پیشنهاد جایگزینی «عن» با «هو» برای رفع ابهام، چونان کلیدی است که قفل جمله را می‌گشاید و آن را به «فأول ما نفّس هو الربوبیة» تبدیل می‌کند.

این نقد، چونان چراغی است که بر ضرورت دقت در نقل و تفسیر متون عرفانی نور می‌افکند. متون عرفانی، به دلیل عمق و پیچیدگی، نیازمند انسجام و وضوح در بیان‌اند.

درنگ: ابهام در عبارت «فأول ما نفّس» به دلیل نقص متن است و جایگزینی «عن» با «هو» می‌تواند جمله را منسجم‌تر کند.

رحمانیت و ایجاد عالم

رحمانیت الهی، چونان سرچشمه‌ای است که عالم را ایجاد می‌کند، و ربوبیت، چونان باغبانی است که این عالم را طالب تحقق و پرورش می‌یابد. رحمانیت، صفت عام وجود است که عالم را به هستی می‌آورد، و ربوبیت، صفت خاص تدبیر است که کمالات اسماء را در عالم متجلی می‌سازد. این مفهوم، با آیه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ (فاتحه: ۱)، به معنای «به نام خداوند بخشنده مهربان»، همخوانی دارد که رحمانیت را به شمول عام وجود و رحیمیت را به فیض خاص تدبیر نسبت می‌دهد.

این دیدگاه، رابطه میان رحمانیت و ربوبیت را چونان دو بال پرنده‌ای می‌بیند که عالم را به سوی کمال پرواز می‌دهند.

درنگ: رحمانیت، عالم را ایجاد می‌کند و ربوبیت، با طلب تحقق کمالات اسماء، عالم را تدبیر می‌نماید.

نقد جداسازی ربوبیت از اسماء

ربوبیت، خود یکی از اسماء الهی است و جداسازی آن از سایر اسماء یا مقدم دانستنش، چونان خطایی است که نظم آسمانی اسماء را آشوبناک می‌سازد. همه اسماء، ذاتاً طالب ظهور در مظاهرند و ربوبیت، در این میان، صفتی است که با تدبیر عالم، این ظهور را محقق می‌سازد. این دیدگاه، با آیه وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ (اعراف: ۱۸۰)، به معنای «و برای خدا نام‌های نیکوست»، همخوانی دارد که وحدت اسماء و صفات را در ذات الهی تأیید می‌کند.

این نقد، بر ضرورت دیدگاهی منسجم در عرفان تأکید دارد که اسماء را در وحدتی متعادل ببیند.

درنگ: ربوبیت، یکی از اسماء الهی است و جداسازی یا تقدم آن بر سایر اسماء، با وحدت اسماء در ذات الهی ناسازگار است.

بخش چهارم: عرفان و استقامت

استقامت در مسیر عرفان

عارف، چونان کوهنوردی است که برای رسیدن به قله حقیقت، باید تعینات نفسانی خود را کنار نهد و با استقامتی استوار در برابر حقیقت الهی قرار گیرد. این استقامت، چونان سپری است که عارف را در برابر سختی‌های سلوک حفظ می‌کند. دعای «یا سیوف خذینی»، به معنای «ای شمشیرها مرا بگیرید»، نمونه‌ای از این تسلیم کامل است که عارف را به پذیرش اراده الهی فرا می‌خواند.

این مفهوم، با آیه فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ (هود: ۱۱۲)، به معنای «پس همان‌گونه که مأمور شده‌ای استوار باش»، همخوانی دارد که بر استقامت در مسیر الهی تأکید می‌کند. عارف، با رهایی از تعینات، خود را برای دریافت فیض الهی آماده می‌سازد.

درنگ: عارف برای نزدیک شدن به حق، باید تعینات نفسانی را کنار نهد و با استقامت کامل در برابر حقیقت الهی قرار گیرد.

نقد عرفان غیرمنضبط

ادعاهای عرفانی بدون پشتوانه علمی، چونان بادهایی‌اند که شاخسار عرفان را به لرزه درمی‌آورند و مخاطبان را از حقیقت آن دور می‌کنند. تشبیهات نادرست، مانند قیاس ظهور الهی به نیازهای بشری، اعتبار عرفان را خدشه‌دار می‌سازد. عرفان، چونان علمی است که نیازمند انضباط، منطق، و استدلال است تا بتواند معارف متعالی را به مخاطبان منتقل کند.

این نقد، بر ضرورت ارائه عرفان با زبانی منطقی و علمی تأکید دارد تا از پراکندگی و ابهام در تحلیل‌ها پرهیز شود.

درنگ: عرفان غیرمنضبط، با تشبیهات نادرست و ادعاهای غیرمنطقی، اعتبار معارف عرفانی را تضعیف می‌کند و نیازمند انضباط علمی است.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

شرح فص حکمت قلبیه از فصوص الحکم، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین عمیق رابطه میان رحمت الهی، ربوبیت، اسماء، و اعیان عالم پرداخته است. رحمت الهی، چونان سرچشمه‌ای است که کمالات اسماء را در عالم متجلی می‌سازد، و ربوبیت، با تدبیر عالم، این ظهور را به کمال می‌رساند. اعیان ثابته، مظاهر اسماء‌اند و فیض الهی از این مرتبه در عالم خلق جاری می‌شود. نقد تشبیهات نادرست، مانند قیاس تنفیس الهی به زایمان، و تأکید بر انضباط علمی در عرفان، بر ضرورت ارائه معارف عرفانی با منطق و استدلال تأکید دارد. مراتب ظهور الهی، از احدیت به واحدیت و ربوبیت، سلسله‌ای منطقی را تشکیل می‌دهد که با آیات قرآن کریم، مانند قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، تأیید می‌شود. عارف، با استقامت و رهایی از تعینات، خود را برای دریافت حقیقت الهی آماده می‌کند. این اثر، با ارائه تحلیلی جامع و دقیق، منبعی ارزشمند برای فهم نظام عرفانی ابن عربی و پیوند آن با معارف قرآنی است.

با نظارت صادق خادمی