در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 636

متن درس

 

شرح فصوص‌الحکم: تجلیات الهی و نسبت آن با قلب

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۶۳۶)

مقدمه

این نوشتار، شرحی عمیق و نظام‌مند بر بخشی از فصوص‌الحکم ابن‌عربی است که به کاوش در نسبت تجلیات الهی با قلب انسان، به‌ویژه قلب عارف کامل، می‌پردازد. محور بحث، پرسشی معرفتی و بنیادین است: آیا تجلی الهی، قلب را به اندازه خود شکل می‌دهد، یا قلب، به قدر استعدادش، پذیرای تجلی می‌شود؟ این پرسش، چونان کلیدی است که درهای معرفت عرفانی را می‌گشاید و با رویکردی تحلیلی و انتقادی، از منظر عرفان نظری شیعی بررسی می‌گردد. متن، با تکیه بر آیات قرآن کریم، روایات، و تمثیلات فاخر، به تبیین وحدت جنس تجلی و مظهر پرداخته و عالم را مجموعه‌ای از ظهورات الهی می‌داند که هیچ تکرار و مثنوی در آن راه ندارد. این شرح، با ساختاری منسجم و علمی، به گونه‌ای نگاشته شده که هم جنبه آموزشی داشته باشد و هم زمینه‌ساز تأملات عمیق عرفانی گردد. استعارات و تلویحات، چونان چراغ‌هایی در مسیر حقیقت، راه را برای فهم نسبت قلب و تجلیات الهی هموار می‌سازند.

بخش نخست: تنوع تجلیات الهی و نقش قلب

تنوع تجلیات و تأثیر آن بر قلب

حق تعالی، تجلیات خویش را در صور گوناگون متجلی می‌سازد، و این تنوع، به ضرورت، قلب را گاه وسیع و گاه تنگ می‌کند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: وَإِذَا كَانَ الْحَقُّ يَتَنَوَّعُ تَجَلِّيهِ فِي الصُّوَرِ فَبِالضَّرُورَةِ يَتَّسِعُ الْقَلْبُ وَيَضِيقُ (و هنگامی که حق، تجلی‌اش را در صور گوناگون متجلی می‌سازد، به ضرورت، قلب گشاده یا تنگ می‌شود). این تنوع، نه به تعدد در ذات الهی، بلکه به کثرت در مظاهر آن اشاره دارد. قلب، به مثابه ظرفی است که ظرفیتش با تجلیات الهی شکل می‌گیرد، مانند آینه‌ای که نور را به قدر سطح خویش بازمی‌تاباند. این ویژگی، قلب را در مرکز عرفان اسلامی قرار می‌دهد، جایی که تجلیات الهی در آن ظهور می‌یابند و قلب را به فراخور خود گشاده یا تنگ می‌سازند.

درنگ: تجلیات الهی، به دلیل تنوع در صور، قلب را به ضرورت گشاده یا تنگ می‌کنند، و این تنوع، به کثرت مظاهر، نه ذات الهی، اشاره دارد.

قلب به عنوان ظرف تجلی

قلب، در عرفان اسلامی، به عنوان ظرف تجلیات الهی شناخته می‌شود. پرسش بنیادین این است: آیا تجلی الهی، قلب را به اندازه خود می‌سازد، یا قلب، به قدر استعداد خویش، تجلی را پذیرا می‌شود؟ این پرسش، چونان دو راهی است که مسیر معرفت عرفانی را روشن می‌سازد. دو دیدگاه متعارض در این باره وجود دارد: دیدگاه نخست، استعداد قلب را مقدم بر تجلی می‌داند، و دیدگاه دوم، تجلی را تعیین‌کننده ظرفیت قلب می‌بیند. این دو دیدگاه، مانند دو بال پرنده معرفت، هرکدام مسیری متفاوت را در فهم نسبت قلب و تجلی ترسیم می‌کنند.

تمثیل آب و کاسه

برای تبیین دیدگاه نخست، استاد فرزانه قدس‌سره تمثیل آب و کاسه را به کار می‌برند. در این تمثیل، آب (تجلی) به اندازه ظرفیت کاسه (قلب) ریخته می‌شود، مانند چای که به قدر گنجایش لیوان یا استکان در آن ریخته می‌شود. این دیدگاه، استعداد قلب را مقدم بر تجلی می‌داند، به گونه‌ای که تجلی الهی، به اندازه ظرفیت قلب، در آن ظهور می‌یابد. این تمثیل، چونان نوری است که رابطه ظرف و مظروف را در عرفان روشن می‌سازد، و نشان می‌دهد که قلب، به قدر استعدادش، پذیرای فیض الهی است.

تمثیل یخ و قطره

در مقابل، دیدگاه دوم با تمثیل یخ و قطره تبیین می‌شود. در این تمثیل، کاسه (قلب) به اندازه آب (تجلی) شکل می‌گیرد، مانند قطره‌ای که در سرمای زمستان یخ می‌بندد و ظرف یخی آن، به اندازه همان قطره شکل می‌گیرد. این دیدگاه، تجلی را اصل و قلب را فرع می‌داند، به گونه‌ای که قلب، به فراخور تجلی الهی، ظرفیت و شکل می‌یابد. این تمثیل، مانند آینه‌ای است که حقیقت تعیین‌کنندگی تجلی را بازمی‌تاباند و نشان می‌دهد که قلب، در برابر فیض الهی، چون مومی نرم، شکل‌پذیر است.

تفاوت دیدگاه‌ها

تفاوت میان این دو دیدگاه، در تقدم استعداد یا تجلی نهفته است. دیدگاه نخست، قلب را تعیین‌کننده مقدار تجلی می‌داند، مانند کاسه‌ای که ظرفیتش، مقدار آب ریخته‌شده را معین می‌کند. در مقابل، دیدگاه دوم، تجلی را سازنده ظرفیت قلب می‌بیند، مانند یخی که به اندازه قطره آب شکل می‌گیرد. این تفاوت، چونان دو شاخه از یک درخت معرفت، هرکدام به سوی فهمی متفاوت از رابطه قلب و تجلی رهنمون می‌شوند. استاد فرزانه قدس‌سره، با تکیه بر دیدگاه شیخ اکبر، تجلی را اصل و قلب را تابع آن می‌دانند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین تنوع تجلیات الهی و نقش قلب به عنوان ظرف این تجلیات، دو دیدگاه متعارض را بررسی می‌کند. تمثیلات آب و کاسه و یخ و قطره، مانند دو چراغ، مسیر فهم این رابطه را روشن می‌سازند. دیدگاه شیخ اکبر، که تجلی را تعیین‌کننده ظرفیت قلب می‌داند، بر وحدت جنس تجلی و مظهر تأکید دارد و قلب را ظرفی می‌بیند که به فراخور تجلی شکل می‌گیرد. این تبیین، زمینه را برای کاوش عمیق‌تر در نقش قلب عارف کامل فراهم می‌آورد.

بخش دوم: قلب عارف کامل و مظهریت تجلیات

قلب عارف کامل و نگین خاتم

قلب عارف کامل، به مثابه محل نگین در خاتم است که به اندازه نگین (تجلی) شکل می‌گیرد. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: «قلب عارف یا انسان کامل، به منزله محل فص خاتم است که نه افزون بر نگین است و نه کمتر از آن». این تمثیل، مانند ستاره‌ای در آسمان عرفان، نشان‌دهنده هماهنگی کامل میان تجلی و قلب است. قلب عارف کامل، به دلیل خلو از احکام جزئی و مقید، مرآت ذات الهی و شئون آن است و به اندازه تجلیات الهی شکل می‌گیرد. این قلب، چونان آینه‌ای صیقلی، نور تجلیات را بی‌کم‌وکاست بازمی‌تاباند.

درنگ: قلب عارف کامل، مانند محل نگین در خاتم، به اندازه تجلی الهی شکل می‌گیرد و مرآت ذات الهی و شئون آن است.

تمثیل نگین و رکاب

برای تبیین این مفهوم، استاد فرزانه قدس‌سره تمثیل نگین و رکاب را به کار می‌برند. در کار خصوصی، رکاب به اندازه نگین ساخته می‌شود، نه آنکه نگین به اندازه رکاب انتخاب گردد. این تمثیل، مانند نسیمی است که پرده‌های ابهام را کنار می‌زند و نشان می‌دهد که در عالم خلقت، قلب عارف به اندازه تجلی الهی شکل می‌گیرد. اگر نگین دایره، مربع، مسدس یا مثمن باشد، رکاب نیز همان شکل را به خود می‌گیرد. این هماهنگی، به وحدت جنس تجلی و مظهر اشاره دارد، جایی که قلب، چونان ظرفی از جنس نور تجلی، شکل‌پذیر است.

قلب غیرکامل و محدودیت‌های آن

قلب غیرکامل، به دلیل گرفتاری در احکام جزئی و مقید، از طهارت اصلیه محروم است و تجلی را به اندازه استعداد محدود خود می‌پذیرد. این قلب، مانند آینه‌ای غبارگرفته، نمی‌تواند نور تجلیات را به تمامی بازتاباند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که قلب عارف کامل، به دلیل خلو از قیود، مرآت ذات الهی است، در حالی که قلب غیرکامل، به دلیل محدودیت‌ها، تنها بخشی از تجلیات را دریافت می‌کند. این تمایز، مانند خطی است که مراتب عرفانی را از یکدیگر جدا می‌سازد.

نقد اختصاص تجلی به قلب

استاد فرزانه قدس‌سره این پرسش را مطرح می‌کنند که چرا تجلی تنها به قلب نسبت داده شده است؟ تمام هستی، از سنگ تا آسمان، به اندازه تجلیات الهی شکل گرفته است. این نقد، مانند تیغی است که پرده‌های سوء‌فهم را می‌درد و نشان می‌دهد که اصل تجلی، به کل عالم تعمیم می‌یابد. قلب، تنها یکی از مظاهر این تجلیات است، و همه موجودات، از جماد تا انسان، به فراخور تجلیات الهی شکل گرفته‌اند. این دیدگاه، عالم را چونان آیینه‌ای بزرگ می‌بیند که نور الهی در آن متجلی است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تبیین قلب عارف کامل به عنوان مرآت تجلیات الهی، بر تعیین‌کنندگی تجلی در شکل‌گیری قلب تأکید دارد. تمثیل نگین و رکاب، هماهنگی میان تجلی و مظهر را روشن می‌سازد، در حالی که قلب غیرکامل، به دلیل محدودیت‌ها، از دریافت کامل تجلیات محروم است. نقد اختصاص تجلی به قلب، به تعمیم این اصل به کل هستی اشاره دارد و عالم را مجموعه‌ای از ظهورات الهی می‌داند که هیچ تکراری در آن راه ندارد.

بخش سوم: وحدت جنس تجلی و مظهر

نفی ماهیت و وحدت ظرف و مظروف

در عرفان شیعی، ماهیت وجود ندارد؛ همه هستی، ظهورات و وجودات الهی است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که ظرف (قلب) و مظروف (تجلی) از یک جنس‌اند، مانند یخ که از جنس آب است. این وحدت، مانند جویباری است که از سرچشمه حقیقت جاری می‌شود و نشان می‌دهد که قلب، نه ظرفی مستقل، بلکه خود بخشی از تجلی الهی است. این دیدگاه، ماهیت را از معادله خلقت حذف می‌کند و عالم را مجموعه‌ای از ظهورات الهی می‌بیند که در آن، هیچ کاسه‌ای جدای از مظروف نیست.

درنگ: در عرفان شیعی، ظرف و مظروف از یک جنس‌اند، و قلب، به عنوان مظهر تجلی، خود بخشی از نور الهی است.

تمثیل مذاب و قالب

برای تبیین این وحدت، استاد فرزانه قدس‌سره تمثیل مذاب و قالب را به کار می‌برند. در این تمثیل، مذاب (تجلی) در قالب (قلب) به شکل آن درمی‌آید، اما قالب نیز از جنس مذاب است. این تمثیل، مانند آتشی است که تاریکی‌های جدایی میان ظرف و مظروف را می‌سوزاند و نشان می‌دهد که در عالم خلقت، همه چیز از جنس تجلیات الهی است. برخلاف لیوان و استکان که از جنس آب نیستند، قلب و تجلی، چون یخ و آب، از یک جنس‌اند.

نقد مثال‌های هندسی

استاد فرزانه قدس‌سره، مثال‌های هندسی مانند دایره و مربع را به دلیل ضعف در بیان مفهوم ظرف نقد می‌کنند. دایره، به دلیل فقدان حجم، نمی‌تواند ظرف باشد؛ ظرف باید مکعب یا کره باشد تا بتواند مظروف را در خود جای دهد. این نقد، مانند نسیمی است که غبار سوء‌فهم را از ذهن می‌زداید و بر ضرورت دقت در تمثیلات عرفانی تأکید دارد. قلب، به عنوان ظرف، باید دارای حجم و ظرفیت باشد تا بتواند تجلیات الهی را در خود جای دهد.

یگانگی خلقت و نفی المثنی

در عالم خلقت، هیچ المثنی وجود ندارد؛ هر موجود، یگانه و تکرارناپذیر است. استاد فرزانه قدس‌سره با تمثیل پول و شناسنامه، این اصل را تبیین می‌کنند. اگر پولی گم شود، جایگزین آن همان پول نیست، اما شناسنامه، به دلیل امکان المثنی، ارزش ذاتی ندارد. این تمثیل، مانند ستاره‌ای است که یگانگی خلقت را روشن می‌سازد. قرآن کریم نیز در آیه كُنْ فَيَكُونُ (بقره: ۱۱۷؛ بگو، پس می‌شود) بر همت الهی در خلق یگانه هر موجود تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین وحدت جنس تجلی و مظهر، بر نفی ماهیت و یگانگی خلقت تأکید دارد. تمثیل مذاب و قالب، هماهنگی میان ظرف و مظروف را نشان می‌دهد، در حالی که نقد مثال‌های هندسی، بر ضرورت دقت در تبیین عرفانی تأکید می‌کند. یگانگی خلقت، عالم را چونان مجموعه‌ای از نگین‌های بی‌همتا معرفی می‌کند که هرکدام به اندازه تجلی الهی شکل گرفته‌اند.

بخش چهارم: جایگاه انسان و حکمت الهی در خلقت

ارزش انسان و همت الهی

انسان، به عنوان مخلوقی یگانه، از همت بی‌پایان الهی سرچشمه گرفته است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که خلقت انسان، نه ساده و ارزان، بلکه با تمام قدرت و عزت الهی صورت گرفته است. قرآن کریم در آیه كُنْ فَيَكُونُ (بقره: ۱۱۷؛ بگو، پس می‌شود) بر این همت الهی تأکید دارد. این دیدگاه، مانند آتشی است که غبار بی‌توجهی به کرامت انسانی را می‌سوزاند و انسان را به حفظ هویت یگانه خویش دعوت می‌کند.

درنگ: خلقت انسان، با همت بی‌پایان الهی صورت گرفته و هر فرد، یگانه و گران‌قیمت است، مانند نگینی که رکابش از جنس خود اوست.

نقد ساده‌انگاری خلقت

استاد فرزانه قدس‌سره، ساده‌انگاری خلقت را نقد می‌کنند و تأکید دارند که خدا، با تمام هستی خویش، هر مخلوق را آفریده است. این دیدگاه، انسان را از فروختن خویش به بهای ناچیز برحذر می‌دارد و او را به شکر نعمت الهی و حفظ کرامت خویش دعوت می‌کند. این نقد، مانند زنگ بیداری است که انسان را از غفلت نسبت به ارزش وجودی‌اش آگاه می‌سازد.

محبوبین و محبین

استاد فرزانه قدس‌سره، میان محبوبین و محبین تمایز قائل می‌شوند. محبوبین، با ناز و فیض الهی، تجلی دریافت می‌کنند، در حالی که محبین، با ریاضت و تلاش، به این فیض دست می‌یابند. این تمایز، مانند دو مسیر در سلوک عرفانی، ظروف متفاوتی را برای دریافت تجلیات الهی ایجاد می‌کند. محبوبین، چونان گل‌هایی هستند که نسیم فیض بر آنها می‌وزد، و محبین، چونان کوهنوردانی که با تلاش به قله معرفت می‌رسند.

نقد تعریف عارف

استاد فرزانه قدس‌سره، این پرسش را مطرح می‌کنند که مراد از عارف کیست؟ آیا اولیا و معصومین‌اند یا دیگران؟ این نقد، مانند کلیدی است که درهای وضوح در اصطلاحات عرفانی را می‌گشاید. تعریف عارف، باید روشن و مشخص باشد تا از ابهام در فهم عرفانی جلوگیری شود. این پرسش، بر ضرورت انضباط علمی در عرفان تأکید دارد و عارف را به عنوان مظهر تام تجلیات الهی معرفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تبیین ارزش انسان و همت الهی در خلقت، بر یگانگی و کرامت هر فرد تأکید دارد. نقد ساده‌انگاری خلقت، انسان را به شکر نعمت و حفظ هویت خویش دعوت می‌کند. تمایز میان محبوبین و محبین، مراتب عرفانی را روشن می‌سازد، و نقد تعریف عارف، بر ضرورت وضوح در اصطلاحات عرفانی تأکید دارد. این بخش، انسان را به سوی شناخت ذاتی و جایگاه والای خویش در هستی هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری کلی

این شرح از فصوص‌الحکم، با کاوش در نسبت تجلیات الهی و قلب، دو دیدگاه متعارض را تحلیل می‌کند: دیدگاه شیخ اکبر، که تجلی را تعیین‌کننده ظرفیت قلب می‌داند، و دیدگاه مقابل، که استعداد قلب را مقدم بر تجلی می‌بیند. عرفان شیعی، با نفی ماهیت و تأکید بر وحدت جنس تجلی و مظهر، عالم را مجموعه‌ای از ظهورات الهی می‌داند که هیچ تکرار و مثنوی در آن نیست. قلب عارف کامل، مرآت ذات الهی است و به اندازه تجلی شکل می‌گیرد، اما این اصل، به کل هستی تعمیم می‌یابد. نقد مثال‌های هندسی و تشبیهات محسوس، بر ضرورت دقت در تبیین عرفانی تأکید دارد. این بحث، با دعوت به شناخت ذاتی انسان و جایگاه او در هستی، عرفان را علمی معرفتی و کارساز معرفی می‌کند که از اهمال‌کاری جلوگیری کرده و انسان را به سوی کمال هدایت می‌نماید. آیات قرآن کریم، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، راه را به سوی حقیقت توحیدی روشن می‌سازند.

با نظارت صادق خادمی