در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 638

متن درس

 

تبیین عرفانی تجلی الهی و مراتب رويت در فصوص الحکم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۶۳۸)

دیباچه

کتاب حاضر، با الهام از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین عمیق و نظام‌مند مفهوم تجلی الهی و مراتب رويت در فصوص الحکم ابن‌عربی می‌پردازد. این نوشتار، با رویکردی عرفانی و فلسفی، به بررسی پیوند میان فیض اقدس و فیض مقدس، مراتب راعی و مرعی، و نقد دیدگاه‌های خلط‌آمیز در باب توحید و شرك اختصاص دارد. هدف، ارائه متنی منسجم و دقیق است که حقیقت یگانه الهی را در پس کثرت ظهورات و تعینات آشکار سازد. ساختار این اثر، با بهره‌گیری از عناوین و زیرعناوین تخصصی، توضیحات تفصیلی و تمثیلات ادبی، به گونه‌ای طراحی شده که پیوندهای معنایی میان مباحث را تقویت کرده و فهمی عمیق‌تر از وحدت وجود و مراتب تجلی الهی فراهم آورد. هر بخش، با تحلیل دقیق نکات کلیدی و افزودن توضیحات تکمیلی، تلاش دارد تا حقیقت الهی را به مثابه نوری بی‌کران که در آینه‌های گوناگون قلب‌های بندگان منعکس می‌شود، به تصویر کشد.

بخش یکم: تجلی الهی و استعداد قلب

تجلی شهودی در عالم شهادت

متن درس‌گفتار با استناد به عبارت ابن‌عربی آغاز می‌شود: فَإِذَا حَصَلَ لَهُ أَعْنِي لِلْقَلْبِ هَذَا الِاسْتِعْدَادُ تَجَلَّى فِيهِ الْحَقُّ لَهُ التَّجَلِّي الشَّهُودِي فِي الشَّهَادَةِ فَرَآهُ أَيْ فَرَأَى الْقَلْبُ الْحَقَّ فِي ذَلِكَ التَّجَلِّي (ترجمه: «چون این استعداد برای قلب حاصل شد، حق در آن برایش به تجلی شهودی در عالم شهادت متجلی گشت، پس آن را دید، یعنی قلب حق را در آن تجلی مشاهده کرد»). این عبارت، به شرط اساسی تجلی الهی در قلب اشاره دارد: استعداد قلب. تجلی شهودی، در عالم شهادت رخ می‌دهد و قلب، به واسطه این استعداد، حق را در قالب تجلی خاص خود مشاهده می‌کند.

درنگ: تجلی الهی در قلب، مشروط به استعداد قلب است و به صورت شهودی در عالم شهادت متجلی می‌شود.

این تجلی، مانند نوری است که در آینه زلال قلب منعکس می‌شود، اما تنها زمانی که آینه از غبار تعلقات پاک شده باشد، نور حقیقت را به تمامی بازمی‌تاباند.

قلب به مثابه ظرف تجلی

قلب، به عنوان ظرف خلقی، تعین خود را از تجلی الهی می‌گیرد. برخلاف تصور رایج که قلب را ظرفی از پیش تعیین‌شده برای تجلی می‌داند، تجلی الهی است که قلب را شکل می‌دهد و آن را به ظرف مناسب خود تبدیل می‌کند. این فرآیند، به مثابه کوزه‌گری است که خاک را به کوزه‌ای متناسب با نیت خود شکل می‌دهد.

درنگ: قلب، تعین خود را از تجلی الهی می‌گیرد و تجلی، قلب را به ظرف مناسب خود تبدیل می‌کند.

این دیدگاه، قلب را نه تنها گیرنده فیض، بلکه محصولی از فیض الهی می‌داند که در ساحت خلق، به ظهور می‌رسد.

فیض اقدس و قلب‌سازی

فیض اقدس، تجلی‌ای است که قلب را می‌سازد و استعداد آن را ایجاد می‌کند. برخلاف فیض مقدس که به قدر استعداد پیشین قلب‌ها متجلی می‌شود، فیض اقدس خود، قلب را برای پذیرش تجلی آماده می‌سازد. این فرآیند، مانند چشمه‌ای است که خاک خشک را سیراب کرده و آن را به زمینی حاصل‌خیز برای رویش حقیقت تبدیل می‌کند.

درنگ: فیض اقدس، قلب را می‌سازد و استعداد آن را ایجاد می‌کند، در حالی که فیض مقدس به استعداد پیشین قلب‌ها وابسته است.

این تمایز، بر نقش فعال فیض اقدس در شکل‌دهی به قلب تأکید دارد و قلب را نه تنها ظرف، بلکه محصولی از تجلی الهی می‌داند.

جمع‌بندی بخش یکم

تجلی الهی در قلب، مشروط به استعداد آن است و در قالب فیض اقدس، قلب را شکل می‌دهد. فیض مقدس، به استعداد پیشین قلب‌ها وابسته است، اما فیض اقدس، خود استعداد را ایجاد می‌کند. قلب، به مثابه ظرفی خلقی، تعین خود را از تجلی الهی می‌گیرد و به واسطه آن، حق را در عالم شهادت مشاهده می‌کند.

بخش دوم: مراتب رويت و تفاوت قلب‌ها

تفاوت در تجلیات و قلب‌ها

تجلیات الهی، به دلیل تفاوت در مراتب، گوناگون‌اند و این تفاوت، به تنوع قلب‌های بندگان منجر می‌شود. هر قلب، به تناسب تجلی دریافتی، معبود و رويت خاص خود را دارد. این تنوع، مانند رنگ‌های گوناگونی است که از یک نور واحد در آینه‌های مختلف منعکس می‌شوند.

درنگ: تفاوت در تجلیات الهی، به تنوع قلب‌های بندگان و مراتب رويت آنها منجر می‌شود.

این دیدگاه، بر پویایی رابطه میان حق و خلق تأکید دارد و قلب را محمل ظهورات گوناگون الهی می‌داند.

مراتب رويت و معبود

رويت حق، به دلیل تفاوت در قلب‌ها و تجلیات، مراتب مختلفی دارد. هر کس، معبود خود را به اندازه ظرفیت قلبش و قلبش را به اندازه تجلی حق می‌بیند. این مراتب، مانند پله‌های نردبانی است که هر بنده، به فراخور ظرفیت خود، بر یکی از آنها ایستاده و حق را از منظری خاص نظاره می‌کند.

درنگ: معبود هر فرد، به اندازه ظرفیت قلب و تجلی دریافتی اوست و رويت حق، مراتب مختلفی دارد.

این تنوع، نشان‌دهنده وسعت فیض الهی است که در قالب‌های گوناگون، متناسب با استعداد بندگان، ظهور می‌یابد.

دو چهره رويت: خلقی و حقی

رويت حق، دارای دو جنبه است: چهره خلقی، که به محدودیت‌های بنده وابسته است، و چهره حقی، که به حقیقت الهی مربوط می‌شود. این دوگانگی، مانند سایه و نوری است که در یک لحظه، هم حضور خلق و هم جلوه حق را در خود دارد.

درنگ: رويت حق، دو چهره خلقی و حقی دارد که به محدودیت‌های بنده و حقیقت الهی وابسته‌اند.

این تمایز، بر ضرورت توجه به هر دو جنبه در فهم رويت تأکید دارد و از خلط میان خلق و حق جلوگیری می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

تجلیات الهی، به دلیل تفاوت در مراتب، قلب‌های بندگان را به گونه‌های مختلف شکل می‌دهند. رويت حق، دارای مراتب گوناگون است و معبود هر فرد، به اندازه ظرفیت قلب و تجلی دریافتی اوست. این تنوع، با دو چهره خلقی و حقی، نشان‌دهنده وسعت فیض الهی و تفاوت در استعدادهای بندگان است.

بخش سوم: مراتب حق و تعینات الهی

مراتب مختلف حق

حق تعالی، دارای مراتب و تعینات مختلفی است که در هر مرتبه، از احدیت و واحدیت گرفته تا ملکوت و ناسوت، ظهور متفاوتی دارد. این مراتب، مانند لایه‌های اقیانوسی بی‌کران‌اند که هر یک، جلوه‌ای خاص از حقیقت الهی را نمایان می‌سازند.

درنگ: حق تعالی، در مراتب احدیت، واحدیت، مُظهر، مَظهر، ملکوت و ناسوت، ظهورات متفاوتی دارد.

این تنوع، بر غنای ذاتی حق و گستردگی ظهوراتش تأکید دارد و هر مرتبه، دریچه‌ای به سوی فهم حقیقت الهی می‌گشاید.

تفاوت راعی و مرعی

راعی (بیننده) و مرعی (دیده‌شده)، هر دو متفاوت‌اند. تفاوت در قلب بندگان (راعی) و مراتب حق (مرعی)، به تنوع در رويت منجر می‌شود. این تفاوت، مانند دیدگاه‌های گوناگونی است که از قله‌های مختلف به یک منظره واحد نگریسته می‌شود.

درنگ: تفاوت در راعی (قلب بنده) و مرعی (مراتب حق)، به تنوع در رويت الهی منجر می‌شود.

این تمایز، بر ضرورت هماهنگی میان راعی و مرعی برای تحقق رويت حقیقی تأکید دارد.

رويت الهی و وزان حقیقی

رويت الهی، زمانی محقق می‌شود که مرتبه راعی (قلب بنده) و مرعی (حق) هر دو در وزان حقیقی باشند. اگر این هماهنگی وجود نداشته باشد، رويت به باطل گراییده و به شرك و کفر منجر می‌شود. این هماهنگی، مانند ترازویی است که تنها با تعادل دقیق، حقیقت را می‌سنجد.

درنگ: رويت الهی، زمانی محقق می‌شود که راعی و مرعی هر دو در مرتبه‌ای حقیقی و هماهنگ باشند.

این اصل، بر اهمیت انطباق قلب با حقیقت الهی برای تحقق رويت ناب تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

حق تعالی، در مراتب مختلف از احدیت تا ناسوت، ظهورات گوناگونی دارد. تفاوت در راعی (قلب بنده) و مرعی (مراتب حق)، به تنوع در رويت منجر می‌شود. رويت الهی، تنها با هماهنگی حقیقی میان این دو محقق می‌شود و فقدان این هماهنگی، به شرك و کفر می‌انجامد.

بخش چهارم: نقد خلط راعی و مرعی

خلط میان راعی و مرعی

خلط میان راعی (قلب بنده) و مرعی (حق)، به سوءفهم در باب توحید منجر می‌شود. این خلط، مانند آمیختن آب زلال با گل است که شفافیت حقیقت را از میان می‌برد.

درنگ: خلط میان راعی و مرعی، به سوءفهم توحید و ناتوانی در تشخیص صحت و سقم رويت منجر می‌شود.

این نقد، بر ضرورت جداسازی دقیق میان قلب بنده و حقیقت الهی تأکید دارد تا از گمراهی در فهم توحید جلوگیری شود.

نقد دیدگاه همه‌چیز توحید

ادعای اینکه هر رويتی توحید است، به کثرت‌گرایی و نفی توحید حقیقی منجر می‌شود. این دیدگاه، مانند ادعای این است که هر سایه‌ای نور است، در حالی که سایه، تنها بازتاب نور است و نه خود نور.

درنگ: تعمیم همه رويت‌ها به توحید، به کثرت‌گرایی و نفی توحید حقیقی منجر می‌شود.

این نقد، بر اهمیت معیار صحت و سقم در رويت تأکید دارد و از تعمیم بی‌مبنا جلوگیری می‌کند.

نقص عرفانی متن فصوص الحکم

متن فصوص الحکم، به دلیل عدم تبیین دقیق صحت و سقم رويت، از منظر عرفان ناب ناقص است. این نقص، مانند غباری است که بر گوهر حقیقت نشسته و فهم آن را دشوار می‌سازد.

درنگ: عدم تبیین صحت و سقم رويت در فصوص الحکم، به خلط مفاهیم توحید و شرك منجر می‌شود.

این نقد، بر ضرورت بازخوانی دقیق متون عرفانی با معیارهای عقلانی و شرعی تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

خلط میان راعی و مرعی، به سوءفهم توحید و ناتوانی در تشخیص صحت و سقم رويت منجر می‌شود. دیدگاه همه‌چیز توحید، توحید حقیقی را نفی می‌کند و متن فصوص الحکم، به دلیل عدم تبیین دقیق، از منظر عرفان ناب ناقص است.

بخش پنجم: فیض اقدس و اعطای استعداد

فیض اقدس و استعدادسازی

فیض اقدس، استعداد قلب را ایجاد می‌کند و آن را برای پذیرش تجلی آماده می‌سازد. این فرآیند، مانند کوزه‌گری است که خاک را به ظرفی متناسب با نیت خود تبدیل می‌کند.

درنگ: فیض اقدس، استعداد قلب را ایجاد کرده و آن را برای پذیرش تجلی الهی آماده می‌سازد.

این دیدگاه، بر نقش فعال فیض اقدس در قلب‌سازی تأکید دارد و آن را از فیض مقدس متمایز می‌کند.

آیه اعطای خلقت و هدایت

آیه شریفه أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ (طه: ۵۰) به معنای «[خدایی] که به هر چیز آفرینش آن را عطا کرد، سپس هدایتش نمود»، به دو مرحله فیض الهی اشاره دارد: اعطای وجود (خلقه) و سپس اعطای صفات (هدى). این دو مرحله، مانند کاشت بذر و سپس پرورش آن است که وجود و کمال موجودات را رقم می‌زند.

درنگ: آیه اعطای خلقت و هدایت، به دو مرحله فیض الهی یعنی اعطای وجود و صفات اشاره دارد.

این آیه، بر جامعیت فیض الهی و نقش آن در خلقت و هدایت موجودات تأکید دارد.

رفع حجاب و رويت

رفع حجاب میان حق و بنده، امکان رويت حق را فراهم می‌کند، اما این رويت، به صورت اعتقاد بنده محدود می‌شود. این فرآیند، مانند گشوده شدن پرده‌ای است که نور حقیقت را آشکار می‌سازد، اما تنها به اندازه زلالی آینه قلب.

درنگ: رفع حجاب، امکان رويت حق را فراهم می‌کند، اما این رويت، به اعتقاد بنده محدود است.

این اصل، بر نقش اعتقاد بنده در شکل‌گیری رويت تأکید دارد و از خلط میان حقیقت و اعتقاد جلوگیری می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

فیض اقدس، با ایجاد استعداد در قلب، آن را برای تجلی الهی آماده می‌سازد. آیه اعطای خلقت و هدایت، به دو مرحله فیض الهی اشاره دارد و رفع حجاب، امکان رويت حق را فراهم می‌کند، اما این رويت، به اعتقاد بنده وابسته است.

بخش ششم: نقد رويت به صورة معتقده

رويت در قالب اعتقاد

رويت حق در قالب اعتقاد بنده، مانند دیدن بت یا سنگ به جای خدا، ممکن است به اختلاط حق و باطل منجر شود. این رويت، مانند انعکاس نوری در آینه‌ای غبارآلود است که حقیقت را تحریف می‌کند.

درنگ: رويت حق در قالب اعتقاد بنده، اگر با حقیقت انطباق نداشته باشد، به اختلاط حق و باطل منجر می‌شود.

این نقد، بر ضرورت انطباق اعتقاد با حقیقت الهی تأکید دارد تا از گمراهی جلوگیری شود.

نفی کفر و شرك در متن فصوص

متن فصوص الحکم، با تعمیم رويت به هر اعتقادی، کفر و شرك را نادیده می‌گیرد. این تعمیم، مانند ادعای این است که هر سایه‌ای نور است، در حالی که تنها نور حقیقی، شایسته پرستش است.

درنگ: تعمیم رويت به هر اعتقادی در فصوص الحکم، به نادیده گرفتن کفر و شرك منجر می‌شود.

این نقد، بر ضرورت تمایز میان رويت حقیقی و باطل تأکید دارد تا توحید از کثرت متمایز شود.

اعتقاد و انطباق با حق

مرعی (معبود) با اعتقاد بنده یکی است، اما این انطباق، لزوماً حقیقی نیست و ممکن است به شرك منجر شود. این انطباق، مانند آینه‌ای است که تنها آنچه در برابرش قرار دارد را بازمی‌تاباند، اما حقیقت، فراتر از این بازتاب است.

درنگ: مرعی با اعتقاد بنده یکی است، اما این انطباق، اگر حقیقی نباشد، به شرك منجر می‌شود.

این اصل، بر ضرورت انطباق اعتقاد با حقیقت الهی برای تحقق توحید تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش ششم

رويت حق در قالب اعتقاد بنده، اگر با حقیقت انطباق نداشته باشد، به اختلاط حق و باطل منجر می‌شود. تعمیم رويت به هر اعتقادی در فصوص الحکم، کفر و شرك را نادیده می‌گیرد و انطباق اعتقاد با حقیقت، برای تحقق توحید ضروری است.

بخش هفتم: نقد حدیث «أنا عند ظن عبدی بی»

ظن و حکمت عملی

حدیث «أنا عند ظن عبدی بی» (ترجمه: «من نزد گمان بنده‌ام به خود هستم»)، به حوزه حکمت عملی و امتنانات الهی مربوط است، نه حکمت نظری و معرفت حق. این حدیث، مانند دعوتی است به حسن ظن به الطاف الهی، نه گمان به ماهیت حق.

درنگ: حدیث «أنا عند ظن عبدی بی»، به حکمت عملی و امتنانات الهی مربوط است، نه معرفت نظری حق.

این تمایز، بر ضرورت استفاده صحیح از احادیث در چارچوب مناسب آنها تأکید دارد.

نقد تعمیم حدیث

استفاده از این حدیث در باب توحید و معرفت حق، به دلیل تعمیم نادرست، به خلط مفاهیم منجر می‌شود. این تعمیم، مانند به کار بردن کلیدی در قفلی ناسازگار است که راه را به سوی حقیقت نمی‌گشاید.

درنگ: استفاده نادرست از حدیث «أنا عند ظن عبدی بی» در باب توحید، به خلط مفاهیم منجر می‌شود.

این نقد، بر اهمیت تطبیق احادیث با زمینه‌های معرفتی مناسب تأکید دارد.

اضافه کردن قید مومن

افزودن قید «مومن» یا «عارف» به حدیث، تلاشی بی‌مستند برای رفع اشکال است. این افزودن، مانند وصله‌ای ناسازگار است که به جای اصلاح، ابهام را افزایش می‌دهد.

درنگ: افزودن قید «مومن» به حدیث، تلاشی بی‌مستند است که به جای رفع اشکال، ابهام را افزایش می‌دهد.

این نقد، بر ضرورت پایبندی به متن اصلی احادیث و پرهیز از تحریف تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش هفتم

حدیث «أنا عند ظن عبدی بی»، به حکمت عملی و امتنانات الهی مربوط است، نه معرفت نظری حق. استفاده نادرست از آن در باب توحید، به خلط مفاهیم منجر می‌شود و افزودن قیدهای بی‌مستند، ابهام را افزایش می‌دهد.

بخش هشتم: نقد علم دینی و ضرورت پیرایه‌زدایی

نیاز به پیرایه‌زدایی

علم دینی، نیازمند پالایش از مطالب بی‌مستند و غیرعقلانی است تا به جایگاه علمی خود بازگردد. این پالایش، مانند زدودن غبار از گوهر حقیقت است که عرفان را به عروس علوم تبدیل می‌کند.

درنگ: علم دینی، نیازمند پالایش از مطالب بی‌مستند و غیرعقلانی است تا جایگاه علمی خود را باز یابد.

این اصل، بر ضرورت بازخوانی عقلانی و شرعی متون دینی تأکید دارد.

عرفان و دقت علمی

عرفان، به عنوان عروس علوم، باید دقتی فراتر از علوم تجربی داشته باشد و از تقلیل به نقالی و مطالب غیرعلمی پرهیز کند. این دقت، مانند ترازویی است که حقیقت را با نهایت ظرافت می‌سنجد.

درنگ: عرفان، باید دقتی فراتر از علوم تجربی داشته باشد و از تقلیل به مطالب غیرعلمی مصون بماند.

این دیدگاه، عرفان را به عنوان علمی دقیق و متعالی معرفی می‌کند که نیازمند استدلال و معیار است.

نقد تقلیل آثار علمی

تقلیل آثار علمی و ادبی مانند شاهنامه به سطح عوام، مشابه تقلیل عرفان به مطالب غیرعلمی است. این تقلیل، مانند تبدیل گوهری گران‌بها به خاکی بی‌ارزش است.

درنگ: تقلیل آثار علمی و ادبی به سطح عوام، مشابه تقلیل عرفان به مطالب غیرعلمی است.

این نقد، بر ضرورت حفظ جایگاه علمی و ادبی آثار ارزشمند تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش هشتم

علم دینی، نیازمند پالایش از مطالب بی‌مستند و غیرعقلانی است. عرفان، به عنوان علمی دقیق، باید از تقلیل به مطالب غیرعلمی مصون بماند و آثار علمی و ادبی، مانند شاهنامه، باید در جایگاه واقعی خود حفظ شوند.

بخش نهم: وسایل حقیقی و شرك

وسیله حقیقی و انتقال به حق

وسایل حقیقی، مانند انبیا و ائمه معصومین، بندگان را به سوی حق منتقل می‌کنند. این وسایل، مانند پلی هستند که از ساحل خلق به ساحل حق می‌رسند.

درنگ: وسایل حقیقی، مانند انبیا و ائمه، بندگان را به سوی حق منتقل می‌کنند و غایت نیستند.

این اصل، بر نقش انتقالی وسایل حقیقی و تمایز آنها از غایت تأکید دارد.

نقد توقف در وسیله

توقف در وسیله، مانند توقف در امام علی (ع) بدون انتقال به حق، به شرك منجر می‌شود. این توقف، مانند ایستادن در میانه راه است که مقصد را از دسترس دور می‌کند.

درنگ: توقف در وسیله، بدون انتقال به حق، به شرك منجر می‌شود.

این نقد، بر ضرورت حرکت به سوی حق و پرهیز از توقف در وسایل تأکید دارد.

بت‌پرستی و خلط وسیله

بت‌پرستان، بت‌ها را وسیله تقرب می‌دانستند، اما به دلیل انتخاب وسیله غیرحقیقی، به شرك افتادند. آیه شریفه لِيَقْرَبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَىٰ (زمر: ۳) به معنای «تا ما را به خدا نزدیک کنند»، به این اشتباه اشاره دارد. این انتخاب، مانند سوار شدن بر چوبی به جای کشتی است که به جای نجات، به غرق شدن می‌انجامد.

درنگ: انتخاب وسایل غیرحقیقی، مانند بت‌ها، به دلیل عدم انتقال به حق، به شرك منجر می‌شود.

این آیه، بر ضرورت انتخاب وسایل حقیقی برای تقرب به حق تأکید دارد.

گوساله سامری و خلط وسیله با غایت

گوساله سامری، به اشتباه به عنوان وسیله الهی معرفی شد، اما به دلیل عدم انتقال به حق، به غایت و معبود تبدیل شد. این خلط، مانند گرفتن سایه به جای نور است که به گمراهی می‌انجامد.

درنگ: گوساله سامری، به دلیل خلط وسیله با غایت، به شرك و گمراهی منجر شد.

این نقد، بر ضرورت تمایز میان وسیله و غایت برای حفظ توحید تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش نهم

وسایل حقیقی، مانند انبیا و ائمه، بندگان را به سوی حق منتقل می‌کنند، اما توقف در آنها یا انتخاب وسایل غیرحقیقی، مانند بت‌ها و گوساله سامری، به شرك منجر می‌شود. آیه قرآن کریم، بر ضرورت انتخاب وسایل حقیقی برای تقرب به حق تأکید دارد.

بخش دهم: انسان کامل و رويت جامع

رويت انسان کامل

انسان کامل، حق را در مقام اطلاق (احدیت) و تقیید (واحدیت) می‌بیند. این رويت جامع، مانند نگریستن به اقیانوس بی‌کران است که هم موج و هم عمق را در بر می‌گیرد.

درنگ: انسان کامل، حق را در مقام اطلاق و تقیید می‌بیند و رويتی جامع دارد.

این رويت، نشان‌دهنده کمال وجودی انسان کامل و توانایی او در درک مراتب مختلف حق است.

تفاوت مراتب انبیا

حتی انبیا، به دلیل تفاوت مراتب، حق را به صورت‌های مختلف می‌بینند، اما این تفاوت، در چارچوب حقیقت است. این تفاوت، مانند نگریستن به یک گوهر از زوایای مختلف است که هر زاویه، جلوه‌ای خاص را نمایان می‌سازد.

درنگ: انبیا، به دلیل تفاوت مراتب، حق را به صورت‌های مختلف می‌بینند، اما در چارچوب حقیقت.

این اصل، بر تنوع در رويت انبیا و انطباق آن با حقیقت تأکید دارد.

سفینة النجاة

امام حسین (ع)، به عنوان سفینة النجاة، وسیله‌ای انتقالی است که بندگان را به سوی حق هدایت می‌کند. این سفینه، مانند کشتی نجاتی است که در طوفان کثرت، بندگان را به ساحل وحدت می‌رساند.

درنگ: امام حسین (ع)، به عنوان سفینة النجاة، وسیله‌ای انتقالی است که بندگان را به سوی حق هدایت می‌کند.

این مفهوم، بر نقش ائمه به عنوان وسایل حقیقی و هدایتگر تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش دهم

انسان کامل، با رويتی جامع، حق را در مقام اطلاق و تقیید می‌بیند. انبیا، به دلیل تفاوت مراتب، حق را به صورت‌های مختلف اما در چارچوب حقیقت مشاهده می‌کنند. امام حسین (ع)، به عنوان سفینة النجاة، وسیله‌ای انتقالی است که بندگان را به سوی حق هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری نهایی

این اثر، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین عمیق تجلی الهی و مراتب رويت در فصوص الحکم ابن‌عربی پرداخته است. محورهای اصلی این نوشتار، شامل بررسی فیض اقدس و مقدس، مراتب راعی و مرعی، نقد خلط مفاهیم توحید و شرك، و نقش وسایل حقیقی در هدایت به سوی حق است. فیض اقدس، قلب را برای تجلی آماده می‌سازد، در حالی که فیض مقدس به استعداد پیشین قلب‌ها وابسته است. رويت حق، به دلیل تفاوت در قلب‌ها و مراتب الهی، مراتب مختلفی دارد، اما بدون معیار صحت و سقم، به شرك منجر می‌شود. وسایل حقیقی، مانند انبیا و ائمه، بندگان را به سوی حق منتقل می‌کنند، اما توقف در آنها یا انتخاب وسایل غیرحقیقی، به گمراهی می‌انجامد. عرفان، به عنوان علمی دقیق، نیازمند پالایش از مطالب غیرمستند و بازگشت به معیارهای عقلانی و شرعی است. این کتاب، با تحلیل دقیق و شرح تفصیلی، تلاش دارد تا حقیقت یگانه الهی را در پس کثرت ظهورات به تصویر کشد و راه را برای فهمی عمیق‌تر از عرفان نظری هموار سازد.

با نظارت صادق خادمی