در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 647

متن درس





شرح فصوص‌الحکم: حقیقت حق و معرفت عارف در تجلیات الهی

شرح فصوص‌الحکم: حقیقت حق و معرفت عارف در تجلیات الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۶۴۷)

مقدمه

این نوشتار، شرحی عمیق و نظام‌مند بر بخشی از فصوص‌الحکم ابن‌عربی است که به کاوش در مفاهیم بنیادین عرفان نظری، از جمله حقیقت حق، معرفت عارف، و تجلیات الهی می‌پردازد. محور بحث، فص حکمت قلبیه است که با تمرکز بر وحدت وجود، تمایز بین وجود و ظهور، و جایگاه عارف در شناخت حق در صور تجلیاتش، به تبیین این مفاهیم می‌نشیند. این شرح، با تکیه بر آیات قرآن کریم، روایات، و تمثیلات فاخر، به بررسی رابطه میان حق و عارف پرداخته و عالم را مجموعه‌ای از ظهورات الهی می‌داند که در آن، هیچ کثرتی جز در حیثیات ظهورات راه ندارد. متن، با ساختاری منسجم و علمی، به گونه‌ای نگاشته شده که هم جنبه آموزشی داشته باشد و هم زمینه‌ساز تأملات عمیق عرفانی گردد. استعارات و تلویحات، چونان چراغ‌هایی در مسیر حقیقت، راه را برای فهم معرفت عارف و تجلیات الهی هموار می‌سازند.

بخش نخست: حقیقت حق و معرفت عارف

حق نزد عارف: معروف غیرقابل انکار

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به فتوحات مکیه ابن‌عربی، حق را نزد عارف، معروفی می‌دانند که قابل انکار نیست. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: فَإِنَّهُ يَعْرِفُهُمْ بِهَا وَلَا يُنْكِرُهُمْ (و او آنها را در آن صور می‌شناسد و انکارشان نمی‌کند). این معرفت، به شناخت حق در همه صور تجلیاتش اشاره دارد. عارف، چونان آینه‌ای صیقلی، حق را در هر صورت و ظهوری بازمی‌شناسد و هیچ‌گاه آن را انکار نمی‌کند. این دیدگاه، مانند ستاره‌ای در آسمان عرفان، بر مقام والای عارف در شناخت بی‌واسطه حق تأکید دارد.

درنگ: حق نزد عارف، معروفی است که به دلیل شناخت ذاتی، قابل انکار نیست، و عارف، حق را در همه صور تجلیاتش می‌شناسد.

امر به معروف: دعوت به حقیقت حق

امر به معروف، در عرفان ابن‌عربی، فراتر از دعوت به اعمال ظاهری چون نماز است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که امر به معروف، در حقیقت، امر به حق است. این دیدگاه، مانند نسیمی که پرده‌های ظاهربینی را کنار می‌زند، نشان می‌دهد که معروف، خود حق است که در صور تجلیاتش ظاهر می‌شود. امر به حق، چونان کلیدی است که درهای معرفت الهی را می‌گشاید و از تمرکز صرف بر اعمال ظاهری فراتر می‌رود. این تبیین، بر اولویت معرفت ذاتی بر اعمال صوری تأکید دارد و امر به معروف را به دعوتی عمیق‌تر به سوی حقیقت الهی تبدیل می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین حقیقت حق به عنوان معروفی غیرقابل انکار نزد عارف، بر مقام والای معرفت عرفانی تأکید دارد. امر به معروف، به عنوان دعوت به حق، از سطح اعمال ظاهری فراتر رفته و به شناخت ذاتی حق رهنمون می‌شود. این دیدگاه، مانند آتشی است که تاریکی‌های ظاهربینی را می‌سوزاند و عارف را به سوی معرفت بی‌واسطه هدایت می‌کند.

بخش دوم: وحدت وجود و تمایز ظهورات

وحدت وجود و نفی کثرت

استاد فرزانه قدس‌سره، با تکیه بر عرفان ابن‌عربی، هستی را مجموعه‌ای از ظهورات حق می‌دانند که وجود، منحصر به ذات الهی است. ظهورات، فاقد ذات مستقل‌اند و وجود، واحد و غیرمتعدد است. این دیدگاه، در مقابل حکمای قائل به کثرت وجودات، مانند تیغی است که پرده‌های توهم کثرت را می‌درد. عالم، چونان آینه‌ای است که نور حق در آن متجلی می‌شود، و هیچ موجودی جز در ظهور حق، هویتی ندارد. این تبیین، مانند ستاره‌ای در آسمان معرفت، وحدت وجود را به عنوان اصل بنیادین عرفان معرفی می‌کند.

درنگ: هستی، مجموعه ظهورات حق است و وجود، منحصر به ذات الهی است که هیچ کثرتی در آن راه ندارد.

نقد دیدگاه خیالی بودن خلق

برخلاف برخی دیدگاه‌ها که مخلوقات را خیال و اوهام می‌دانند، استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که مخلوقات، ظهورات حق‌اند، نه اوهام محض. این نقد، مانند نسیمی است که غبار سوء‌فهم را از ذهن می‌زداید. ظهورات، واقعیتی عینی دارند و به عنوان تجلیات حق، در صور گوناگون ظاهر می‌شوند. این دیدگاه، عالم را چونان تابلویی می‌بیند که هر نقش آن، نشانه‌ای از حقیقت الهی است.

تمایز وجود و ظهور

استاد فرزانه قدس‌سره، وجود را به معنای ذات داشتن و منحصر به حق می‌دانند، در حالی که ظهور، فاقد ذات مستقل است. این تمایز، مانند خطی است که مرز میان حق و خلق را روشن می‌سازد. وجود، چونان سرچشمه‌ای است که ظهورات، مانند جویبارهایی از آن جاری می‌شوند. این تبیین، اصطلاحات عرفانی را از معانی لغوی متمایز کرده و بر تخصصی بودن زبان عرفان تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تبیین وحدت وجود و نفی کثرت، عالم را مجموعه‌ای از ظهورات الهی می‌داند که وجود، منحصر به ذات حق است. نقد دیدگاه خیالی بودن خلق و تمایز میان وجود و ظهور، مانند چراغ‌هایی است که مسیر عرفان نظری را روشن می‌سازند. این بخش، بر واقعیت عینی ظهورات و وحدت وجود تأکید دارد و عارف را به سوی شناخت حق در همه صور هدایت می‌کند.

بخش سوم: ظهورات الهی و حیثیات متفاوت

تنوع حیثیات ظهورات

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که همه هستی، ظهورات حق‌اند، اما این ظهورات، با حیثیات متفاوت قریب و بعید، خیر و شر، ظاهری و باطنی ظاهر می‌شوند. این تنوع، مانند رنگ‌های گوناگون در یک تابلوی نقاشی است که هر یک، جلوه‌ای از حقیقت واحد را نشان می‌دهند. کافر و مؤمن، خیر و شر، هرچند ظهورات حق‌اند، دارای مراتب و آثار خاص خود هستند. این دیدگاه، مانند آینه‌ای است که تنوع ظهورات را در عین وحدت حق بازمی‌تاباند.

درنگ: همه هستی، ظهورات حق‌اند، اما با حیثیات متفاوت قریب و بعید، خیر و شر، که مراتب و آثار خاص خود را دارند.

تمایز کافر و مؤمن

استاد فرزانه قدس‌سره، با تأکید بر تمایز میان کافر و مؤمن، این تفاوت را در مراتب و آثار آنها می‌دانند. کافر، در ظرف بعید، و مؤمن، در ظرف قریب قرار دارد، اما هر دو، ظهورات حق‌اند. این تمایز، مانند تفاوت میان شب و روز است که هر یک، جلوه‌ای از حقیقت الهی را نشان می‌دهند. این دیدگاه، نسبی‌گرایی را رد کرده و بر حفظ مراتب معرفتی و اخلاقی تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین تنوع حیثیات ظهورات، بر وحدت وجود در عین کثرت ظاهری تأکید دارد. تمایز میان کافر و مؤمن، خیر و شر، مانند شاخه‌های درختی است که از یک ریشه واحد تغذیه می‌کنند. این بخش، عارف را به سوی شناخت حق در همه صور، با حفظ مراتب و آثار، هدایت می‌کند.

بخش چهارم: جایگاه انسان و عارف در عرفان

موقعیت ممتاز انسان

انسان، به دلیل توحید، علم و معرفت، جایگاه ویژه‌ای در میان ظهورات دارد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که انسان، مانند نگینی در خاتم خلقت، به دلیل ظرفیت‌های معرفتی‌اش، مراتب قرب به حق را طی می‌کند. این جایگاه، مانند ستاره‌ای در آسمان هستی است که نور معرفت را به سوی حق بازمی‌تاباند.

درنگ: انسان، به دلیل توحید و معرفت، جایگاه ممتازی در میان ظهورات دارد و مراتب قرب او به حق، او را متمایز می‌سازد.

مراتب انسانی و عارف

انسان‌ها دارای مراتب دانی و عالی، موحد و کافر، عالم و عارف‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره، عارف را از عالم متمایز می‌دانند، زیرا عارف، با معرفت ذاتی و تشخص، حق را در صور تجلیاتش می‌شناسد، در حالی که عالم، به اوصاف حق علم دارد. این تمایز، مانند تفاوت میان آینه‌ای صیقلی و شیشه‌ای غبارگرفته است که اولی، نور حق را به تمامی بازمی‌تاباند.

نقد ادعای عرفان

استاد فرزانه قدس‌سره، ادعای عرفان بدون تشخص و معرفت ذاتی را نقد می‌کنند. عارف واقعی، با لمس حقیقت و روئت ذات، از مدعیان ظاهری متمایز است. این نقد، مانند تیغی است که پرده‌های تظاهر را می‌درد و بر ضرورت اصالت در عرفان تأکید دارد. به فرموده امیرالمؤمنین علیه‌السلام به کمیل: «ما لک بالحقیقه» (تو را چه به حقیقت؟)، عرفان، مسیری سنگین و نیازمند معرفت حقیقی است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تبیین جایگاه ممتاز انسان و مراتب عرفانی او، بر نقش عارف در شناخت حق تأکید دارد. نقد ادعای عرفان، مانند زنگ بیداری است که از تظاهر و ظاهربینی برحذر می‌دارد. عارف، با معرفت ذاتی، چونان نگینی در خاتم خلقت، نور حق را در همه صور بازمی‌تاباند.

بخش پنجم: ظروف معرفت و تحول عارف

ظروف معرفت: از نفس تا روح

استاد فرزانه قدس‌سره، ظروف معرفت را به نفس، عقل، قلب و روح تقسیم می‌کنند. نفس، ظرف دانی، عقل، ظرف متوسط، قلب، ظرف عالی و روح، ظرف اعلی است. این تقسیم‌بندی، مانند سلسله‌مراتبی است که عارف در آن سیر می‌کند تا به معرفت حق نائل شود. قلب، به دلیل تحول‌پذیری با حق، جایگاه ویژه‌ای دارد و روح، چونان قله‌ای است که عارف در آن به وحدت با حق می‌رسد.

درنگ: ظروف معرفت، از نفس تا روح، مراتب دانی تا اعلی را تشکیل می‌دهند، و قلب، به دلیل تحول‌پذیری، جایگاه والایی دارد.

نقد تحقیر عقل

استاد فرزانه قدس‌سره، تحقیر عقل را نادرست می‌دانند، زیرا عقل، واسطه‌ای ممدوح برای شناخت است. با این حال، قلب و روح، ظروف والاتری برای معرفت‌اند. این نقد، مانند نسیمی است که تعادل میان عقل و قلب را برقرار می‌سازد و از افراط در تحقیر عقل پرهیز می‌کند.

تمایز علم و معرفت

علم، به اوصاف تعلق دارد، مانند دانستن اینکه «حق عالم است»، اما معرفت، به ذات حق تعلق می‌گیرد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که عارف، با روئت و تشخص، حق را در ذاتش می‌شناسد، نه در اوصافش. این تمایز، مانند خطی است که مرز میان علم صفتی و معرفت ذاتی را روشن می‌سازد.

تحول عارف با حق

عارف، با تحول حق در صور تجلیات، خود نیز تحول می‌یابد. استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به آیه لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ (برای کسی که قلبی دارد)، تأکید دارند که این مقام، خاص صاحبان قلب است که با حق در صور تحول می‌یابند. این تحول، مانند رقص نور در آینه است که با هر حرکت حق، عارف نیز همراه او متحول می‌شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تبیین ظروف معرفت و نقش قلب در تحول عارف، بر برتری معرفت ذاتی بر علم صفتی تأکید دارد. نقد تحقیر عقل و تبیین تحول عارف، مانند چراغ‌هایی است که مسیر سلوک عرفانی را روشن می‌سازند. عارف، با قلب تحول‌پذیر، در عوالم خمسه سیر کرده و حق را در همه صور می‌شناسد.

بخش ششم: نقد تظاهر و اصالت عرفان

خطر قساوت قلب

استاد فرزانه قدس‌سره، نزدیکی ظاهری به دین یا عرفان بدون معرفت حقیقی را خطرناک می‌دانند، زیرا به قساوت قلب و گمراهی منجر می‌شود. این هشدار، مانند زنگ بیداری است که از تظاهر و ظاهربینی برحذر می‌دارد. عرفان حقیقی، در دل شب و در خلوت عارف با حق آشکار می‌شود، نه در ادعاهای ظاهری.

درنگ: عرفان بدون معرفت حقیقی، به قساوت قلب و گمراهی منجر می‌شود، و عارف واقعی، با لمس حقیقت شناخته می‌شود.

نقد ادعای کاذب عرفان

ادعای عرفان بدون تشخص و روئت حقیقت، به بازی و تظاهر می‌انجامد. استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به گفتار امیرالمؤمنین علیه‌السلام به کمیل: «ما لک بالحقیقه» (تو را چه به حقیقت؟)، بر سنگینی معرفت و ضرورت اصالت تأکید دارند. این نقد، مانند تیغی است که پرده‌های ادعاهای کاذب را می‌درد.

نقد علم دینی و ضرورت معرفت

استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد برخی رویکردهای علم دینی که به اوصاف محدود می‌شوند، بر ضرورت معرفت ذاتی تأکید دارند. علم دینی، اگر به شناخت اوصاف محدود شود، از رسیدن به ذات حق بازمی‌ماند. این نقد، مانند آتشی است که غبار ظاهربینی را می‌سوزاند و عارف را به سوی معرفت ذاتی هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، با هشدار درباره خطر قساوت قلب و نقد ادعاهای کاذب عرفان، بر ضرورت اصالت در سلوک عرفانی تأکید دارد. نقد علم دینی و دعوت به معرفت ذاتی، مانند نسیمی است که عارف را به سوی حقیقت بی‌واسطه هدایت می‌کند. عرفان حقیقی، در خلوت و با لمس حقیقت، به دور از تظاهر، محقق می‌شود.

بخش هفتم: تقليب حق و معرفت نفس

تقليب حق در صور

استاد فرزانه قدس‌سره، تقليب حق را به معنای تحول فعال حق در صور تجلیات می‌دانند. عارف، این تقليب را می‌شناسد و با حق در صور تحول می‌یابد. این تحول، مانند رقص نور در آینه است که عارف، همراه با حق، در صور گوناگون متحول می‌شود. تقليب، بر فاعلیت حق تأکید دارد و از تقلب (تحول منفعل) متمایز است.

درنگ: تقليب حق، تحول فعال حق در صور تجلیات است که عارف با شناخت آن، همراه با حق متحول می‌شود.

معرفت نفس و شناخت حق

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به حدیث شریف «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (هر که خود را شناخت، پروردگارش را شناخت)، تأکید دارند که عارف، از سیر در نفس خود، نفس حق را می‌شناسد. این سیر، مانند جویباری است که از سرچشمه حقیقت جاری می‌شود و عارف را به شناخت ذات حق رهنمون می‌سازد.

عارف و معروف

عارف، هم شناسنده حق است و هم خود، به دلیل وحدت با حق، معروف می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که عارف، با شناخت حق در صور تجلیات، خود نیز به مقام معروفیت می‌رسد. این وحدت، مانند آینه‌ای است که نور حق و عارف را در یک تصویر متحد می‌سازد.

جمع‌بندی بخش هفتم

بخش هفتم، با تبیین تقليب حق و معرفت نفس، بر پویایی حق در صور تجلیات و نقش عارف در همراهی با این تحول تأکید دارد. حدیث «من عرف نفسه» و وحدت عارف و معروف، مانند ستارگانی در آسمان عرفان، مسیر شناخت حق را روشن می‌سازند.

نتیجه‌گیری کلی

این شرح از فصوص‌الحکم، با تمرکز بر فص حکمت قلبیه، به تبیین حقیقت حق، معرفت عارف، و تجلیات الهی پرداخته و وحدت وجود را به عنوان اصل بنیادین عرفان معرفی می‌کند. حق، نزد عارف، معروفی غیرقابل انکار است که در صور تجلیاتش ظاهر می‌شود. امر به معروف، دعوتی به سوی حقیقت حق است، نه صرفاً اعمال ظاهری. تمایز میان وجود و ظهور، علم و معرفت، و قلب و عقل، مانند خطوطی است که نقشه معرفت عرفانی را ترسیم می‌کنند. عارف، با تحول در صور تجلیات و شناخت نفس، به معرفت ذاتی حق نائل می‌شود. نقد تظاهر و تأکید بر اصالت، عرفان را از ادعاهای کاذب متمایز می‌سازد. این نوشتار، با تکیه بر آیات قرآن کریم و روایات، عالم را ضريح حق می‌داند که در آن، هیچ صوری از تجلی حق خالی نیست. این تبیین، عرفان را به عنوان علمی معرفتی و هدایتگر معرفی می‌کند که عارف را به سوی کمال و وحدت با حق رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی