متن درس
تبیین حکمت قلبیه در کلام شعیبیه: بازخوانی فصوص الحکم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۶۶۰)
دیباچه
کتاب فصوص الحکم، اثر سترگ محیالدین ابن عربی، از برجستهترین آثار عرفان نظری در سنت اسلامی است که به کاوش در ژرفای رابطه حق و خلق، وحدت و کثرت، و اسما و صفات الهی میپردازد. این اثر، با تکیه بر آیات قرآن کریم و تأملات عمیق عرفانی، مفاهیم بنیادین وجود، ظهور و معرفت را از منظری بدیع و ژرف بازخوانی کرده است. در این نوشتار، با استناد به درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به بررسی و تحلیل حکمت قلبیه در کلام شعیبیه پرداختهایم که در جلسه ۶۶۰ ارائه شده است. محور این بررسی، تبیین رابطه حق و خلق، نقد نظریه تشکیک صدرایی، و بازخوانی مفهوم وحدت وجود از منظری شیعی است. این نوشتار، با حفظ تمامی محتوای اصلی و افزودن توضیحات تکمیلی، به زبانی فاخر و علمی نگاشته شده تا برای پژوهشگران حوزه عرفان، فلسفه و الهیات، منبعی جامع و معتبر باشد. هدف، ارائه متنی است که هم وفادار به محتوای اصلی باشد و هم با ساختار دانشگاهی و تمثیلات ادبی، به غنای مفهومی و جذابیت بصری آن بیفزاید.
بخش نخست: اسما و صفات الهی: وحدت در ذات، کثرت در ظهور
وحدت اسما در ذات الهی
اسما الهی، در ذات حق، وحدتی یکپارچه دارند و تفاوت آنها تنها در مقام ظهور و اظهار است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که اسما، در حقیقت ذاتی خود، عین ذات الهیاند و کثرت آنها در مرتبه تجلی و شهود مشاهده میشود. این دیدگاه، با اعتقاد شیعی مبنی بر عینیت اسما با ذات الهی همخوانی دارد. به تعبیر استاد، اسما چون نوری واحدند که در آینههای گوناگون تجلی مییابند، اما حقیقت نور در همه آینهها یکی است.
درنگ: اسما الهی در ذات واحدند و کثرت آنها در مقام ظهور و تجلی است، نه در حقیقت ذاتی.
کثرت اسما در مقام شهود
در مقام تجلی الهی، کثرت اسما در عین وحدت ذات الهی مشهود است. استاد فرزانه قدسسره، با استناد به فصوص الحکم، تأکید میکنند که این کثرت، تباین ذاتی نیست، بلکه در ظرف شهود عارفان پدیدار میشود. به بیان دیگر، اسما چون رحمن، رحیم، جبار و قهار، در ظهور خود کثرت مییابند، اما در ذات الهی، وحدتی یکپارچه دارند. این مفهوم، با آیه شریفه فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (بقره: ۱۱۵، ترجمه: هر کجا رو کنید، آنجا وجه خداست) همسوست که بر وحدت ذات الهی تأکید دارد.
نقد دیدگاه اسما به عنوان مختلف الحقایق
استاد فرزانه قدسسره، دیدگاه برخی شارحان فصوص الحکم را که اسما را مختلف الحقایق میدانند، مورد نقد قرار میدهند. ایشان استدلال میکنند که اسما الهی، در ذات، عینیت دارند و تفاوت آنها تنها در ظهور و تعین است. ادعای مختلف بودن حقایق اسما، به معنای تباین ذاتی است که با اعتقاد شیعی به وحدت ذات و اسما در تعارض است. استاد، این دیدگاه را به آینهای تشبیه میکنند که نور واحد را به رنگهای گوناگون نشان میدهد، اما حقیقت نور همچنان یکی است.
نقد رجوع اسما به ذات
برخی شارحان معتقدند که اسما به ذات رجوع میکنند، اما استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را نادرست میدانند. ایشان تأکید دارند که اسما، نزولات و تجلیات ذاتاند و نه رجوعکننده به ذات. ذات الهی، اختلافپذیر نیست و اسما، به مثابه تعینات ذاتی، از آن سرچشمه میگیرند، نه اینکه به آن بازگردند. این مفهوم، با تشبیهی زیبا ترسیم میشود: اسما چون جویبارهاییاند که از سرچشمه ذات جاری میشوند، اما به سوی آن بازنمیگردند، بلکه در گستره هستی تجلی مییابند.
درنگ: اسما الهی نزولات و تجلیات ذاتاند و نه رجوعکننده به ذات، زیرا ذات الهی اختلافپذیر نیست.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، به تبیین وحدت اسما در ذات الهی و کثرت آنها در مقام ظهور پرداخت. استاد فرزانه قدسسره، با نقد دیدگاههای نادرست شارحان، بر عینیت اسما با ذات و تمایز ظهور از ذات تأکید کردند. این تحلیل، با استناد به آیات قرآن کریم و اصول عرفان شیعی، راه را برای بررسی عمیقتر رابطه حق و خلق در بخشهای بعدی هموار میسازد.
بخش دوم: حق و خلق: وجود، ظهور و تعینات
حقیقت وجود و خلق
استاد فرزانه قدسسره، حق را حقیقت وجود و خلق را ظهورات و تعینات آن میدانند. در این دیدگاه، حق، ذات یکپارچه وجود است و خلق، تجلیات و تعینات این ذات در مراتب گوناگون. کثرت، تنها در مرتبه خلق مشاهده میشود، نه در ذات حق. این مفهوم، با آیه شریفه اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ (زمر: ۶۲، ترجمه: خدا آفریننده هر چیزی است) همخوانی دارد که خلق را واقعی و ظهور حق میداند.
درنگ: حق، حقیقت وجود است و خلق، ظهورات و تعینات آناند، به گونهای که کثرت در مرتبه خلق است، نه در ذات حق.
نقد وحدت عرفانی و خیالانگاری خلق
استاد فرزانه قدسسره، دیدگاه عرفانی ابن عربی را که خلق را خیال و وهم میداند، مورد نقد قرار میدهند. ایشان استدلال میکنند که خلق، ظهورات واقعی حقاند و نه خیال. این نقد، با تأکید بر عینیت خلق، به آیه اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ (زمر: ۶۲) استناد دارد که خلق را دارای حقیقت عینی میداند. استاد، خلق را به سایههای درختی تشبیه میکنند که از اصل وجود (حق) سرچشمه گرفتهاند، اما خود واقعیتی مستقل دارند.
نقد تشکیک صدرایی
نظریه تشکیک صدرایی، که وحدت را در ذات وجود و کثرت را در مراتب آن میبیند، از منظر استاد فرزانه قدسسره مورد نقد قرار میگیرد. ایشان معتقدند که نمیتوان یک چیز را دارای دو عین (وحدت و کثرت) دانست، زیرا این دیدگاه به تناقض منطقی منجر میشود. استاد، این نظریه را به تلاش برای جمع آب و آتش تشبیه میکنند که در ذات خود ناسازگار است.
درنگ: نظریه تشکیک صدرایی، به دلیل تناقض در ترکیب وحدت و کثرت در ذات، ناسازگار است.
تمایز وجود و شناخت
استاد فرزانه قدسسره، بر ضرورت تفکیک بحث وجود (حق و خلق) از شناخت انسانی تأکید دارند. شناخت انسان، که به چگونگی ادراک و باور او مربوط است، از حقیقت وجود جداست. خلط این دو، به گمراهی در تحلیلهای عرفانی و فلسفی منجر میشود. استاد، این تمایز را به ترازویی تشبیه میکنند که وزن جنس را میسنجد، اما خود جنس نیست.
نقد خلط شناخت و وجود
برخی شارحان فصوص الحکم، شناخت (معقوله) را با وجود حق و خلق خلط کردهاند که استاد فرزانه قدسسره آن را نادرست میدانند. ایشان تأکید دارند که وجود حق و خلق، عینی است و معقوله (مفهوم ذهنی) نیست. این نقد، بر اهمیت جداسازی معرفتشناسی از هستیشناسی تأکید دارد. استاد، این خلط را به آمیختن آب زلال با گل تشبیه میکنند که به تیرگی حقیقت میانجامد.
درنگ: خلط شناخت (معقوله) با وجود حق و خلق نادرست است و این دو باید جداگانه بررسی شوند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، به تبیین رابطه حق و خلق، نقد وحدت عرفانی و تشکیک صدرایی، و تأکید بر تفکیک وجود از شناخت پرداخت. استاد فرزانه قدسسره، با استناد به آیات قرآن کریم و اصول عرفان شیعی، خلق را ظهورات واقعی حق دانستند و از خلط شناخت با وجود برحذر داشتند. این تحلیل، زمینهساز بررسی عمیقتر مثالهای عرفانی و فلسفی در بخش بعدی است.
بخش سوم: نقد مثالهای عرفانی و فلسفی
مثالهای نارسا در تبیین حق و خلق
استاد فرزانه قدسسره، به سه مثال رایج در تبیین رابطه حق و خلق اشاره دارند: حق و اسما، فیض و خلق، و هیولا و صور. این مثالها، به دلیل ابهام و نارسایی، به جای روشنی، پیچیدگی ایجاد کردهاند. استاد، این مثالها را به مشعلهای کمنوری تشبیه میکنند که به جای روشن کردن مسیر، سایههای گمراهکننده میافکنند.
هیولای عرفانی در برابر هیولای فلسفی
در عرفان، هیولا به فیض حق اشاره دارد که مستفیض (خلق) را پدید میآورد، در حالی که در فلسفه، هیولا مادهای است که صورت میپذیرد. استاد فرزانه قدسسره، این تمایز را مورد تأکید قرار داده و معتقدند که خلط این دو مفهوم، به گمراهی در فهم حقیقت منجر شده است. ایشان، هیولای عرفانی را به چشمهای تشبیه میکنند که حیات خلق از آن جاری میشود، در حالی که هیولای فلسفی، چون خاکی است که صورتهای گوناگون در آن شکل میگیرند.
درنگ: هیولای عرفانی (فیض حق) با هیولای فلسفی (ماده) متفاوت است و خلط این دو به گمراهی در فهم حقیقت میانجامد.
عینیت فیض و مستفیض
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که فیض (حق) و مستفیض (خلق) هر دو وجود عینی دارند و معقوله (مفهوم ذهنی) نیستند. برخلاف دیدگاه برخی شارحان که این دو را معقوله میدانند، استاد معتقدند که حق و خلق در خارج موجودند و کثرت در تعینات خلقی است. این دیدگاه، به تشبیهی زیبا ترسیم میشود: حق چون خورشیدی است که پرتوهایش (خلق) در گستره هستی میدرخشند، اما هر دو عینی و واقعیاند.
محدودیت حواس در ادراک جوهر
استاد فرزانه قدسسره، با استناد به فلسفه ارسطویی و صدرایی، تأکید دارند که حواس انسان تنها اعراض (مانند رنگ و شکل) را درک میکنند، اما جوهر (مانند دیوار) را عقل ادراک میکند. این اصل، نشاندهنده محدودیت حواس در فهم حقیقت وجود است. استاد، این محدودیت را به چشمانی تشبیه میکنند که تنها سایهها را میبینند، اما حقیقت جسم را عقل درمییابد.
نقد مثالهای نارسا برای جلب نظر فیلسوفان
شارحان فصوص الحکم، برای جلب نظر فیلسوفان، از مثالهایی مانند هیولا استفاده کردهاند، اما استاد فرزانه قدسسره این مثالها را نارسا و حتی مشمئزکننده میدانند. ایشان معتقدند که این مثالها، به جای روشنی، به ابهام و گمراهی منجر شدهاند. استاد، این رویکرد را به تلاش برای ترسیم چهرهای زیبا با ابزارهای ناکارآمد تشبیه میکنند که نتیجهای جز آشفتگی ندارد.
درنگ: مثالهای نارسا، به جای روشنی حقیقت، به ابهام و گمراهی در تبیین رابطه حق و خلق منجر شدهاند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، به نقد مثالهای عرفانی و فلسفی در تبیین رابطه حق و خلق پرداخت. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر عینیت فیض و مستفیض، تمایز هیولای عرفانی و فلسفی، و محدودیت حواس در ادراک جوهر، بر ضرورت استفاده از مثالهای دقیق و روشن تأکید کردند. این تحلیل، زمینهساز بررسی عرفان به عنوان عروس علوم در بخش بعدی است.
بخش چهارم: عرفان، عروس علوم و نقد نویسندگی بدون وصول
عرفان به عنوان عروس علوم
استاد فرزانه قدسسره، عرفان را عروس علوم انسانی میدانند که باید گل سرسبد معارف بشری باشد. عرفان، ظرف دل الهی و عشق به موجودات است و نباید به خیالات و توهمات فروکاسته شود. ایشان، عرفان را به گوهری تابناک تشبیه میکنند که در میان علوم انسانی میدرخشد و راه را به سوی حقیقت روشن میسازد.
درنگ: عرفان، عروس علوم انسانی است که باید به عنوان ظرف دل الهی و عشق به موجودات، در بالاترین مرتبه معارف بشری قرار گیرد.
نقد نویسندگی بدون وصول
استاد فرزانه قدسسره، برخی نویسندگان عرفانی، از جمله ابن عربی، را به دلیل تمرکز بر نویسندگی و عدم وصول کامل به حقیقت مورد نقد قرار میدهند. ایشان معتقدند که نویسندگان عرفانی که تنها به قلمفرسایی پرداختهاند، از تجربه عمیق عرفانی بازماندهاند. در مقابل، محبوبان الهی، هم راه حقیقت را پیمودهاند و هم آن را به نگارش درآوردهاند. استاد، این تفاوت را به دو باغبان تشبیه میکنند: یکی که تنها به طراحی باغ میپردازد و دیگری که هم باغ را میپرورد و هم زیبایی آن را به تصویر میکشد.
محدودیتهای علمی شارحان
استاد فرزانه قدسسره، محدودیتهای علمی شارحان فصوص الحکم را عامل دشواری در فهم حقیقت وجود میدانند. این شارحان، به دلیل ضعف علمی، به مثالهای نارسا متوسل شدهاند که به جای روشنی، ابهام ایجاد کرده است. استاد، این محدودیت را به تلاش برای ترسیم آسمانی بیکران با قلمهایی ناتوان تشبیه میکنند که نتیجهای جز ناکامی ندارد.
درنگ: محدودیتهای علمی شارحان، به استفاده از مثالهای نارسا و ابهام در تبیین حقیقت وجود منجر شده است.
نقد آموزش سنتی علوم دینی
استاد فرزانه قدسسره، روشهای سنتی آموزش علوم دینی، مانند صرف و نحو، را به دلیل عدم عمق و کاربردی نبودن مورد نقد قرار میدهند. ایشان معتقدند که این روشها، طلاب را از فهم عمیق معارف دینی بازداشته است. استاد، این آموزشها را به خاکی خشک تشبیه میکنند که بذر معرفت در آن نمیروید و نیاز به اصلاح و نوآوری دارد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، به جایگاه عرفان به عنوان عروس علوم، نقد نویسندگی بدون وصول، و محدودیتهای علمی شارحان و آموزشهای سنتی علوم دینی پرداخت. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر ضرورت تجربه عمیق عرفانی و اصلاح روشهای آموزشی، راه را برای فهم بهتر حقیقت وجود هموار کردند.
بخش پنجم: طواف، هویت ساریه و ظهور حق در قیامت
طواف، نشانه عجز در برابر حقیقت الهی
استاد فرزانه قدسسره، طواف را نشانه عجز انسان در احاطه به حقیقت عظیم الهی میدانند. طواف کعبه یا قبور معصومان، عملی عرفانی است که ناتوانی انسان در برابر عظمت حق را بیان میکند. ایشان، طواف را به رقص عاشقانهای تشبیه میکنند که سالک در برابر محبوب ازلی انجام میدهد تا عجز خود را در برابر بیکرانگی او نشان دهد. این دیدگاه، با آیه وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ (بقره: ۱۱۵، ترجمه: مشرق و مغرب از آن خداست) همخوانی دارد که عظمت الهی را نشان میدهد.
درنگ: طواف، نشانه عجز انسان در احاطه به حقیقت عظیم الهی است و عملی عرفانی برای اظهار ناتوانی در برابر حق است.
هویت ساریه الهی
استاد فرزانه قدسسره، هویت الهی را ساری در صور موجودات میدانند که گاه پنهان و گاه ظاهر میشود. این هویت، معقوله (مفهوم ذهنی) نیست، بلکه وجودی عینی دارد. استاد، این هویت را به جویباری تشبیه میکنند که در همه موجودات جاری است، اما گاه در پس ابرهای کثرت مستور میماند و گاه در روشنایی وحدت آشکار میشود.
ظهور حق در قیامت
برخلاف دیدگاه برخی شارحان که معتقدند در قیامت صور مستور میشوند، استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که حق با تعینات خود در قیامت ظهور دارد. این دیدگاه، با آیه لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ (غافر: ۱۶، ترجمه: امروز فرمانروایی از آن کیست؟ از آن خدای یگانه چیره است) همخوانی دارد که ظهور حق را تأیید میکند. استاد، این ظهور را به طلوع خورشیدی تشبیه میکنند که همه سایهها را در نور خود محو میسازد.
درنگ: در قیامت، صور مستور نمیشوند، بلکه حق با تعینات خود ظهور دارد و این ظهور، وحدت الهی را آشکار میسازد.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، به تبیین طواف به عنوان نشانه عجز، هویت ساریه الهی، و ظهور حق در قیامت پرداخت. استاد فرزانه قدسسره، با استناد به آیات قرآن کریم، بر عینیت هویت الهی و ظهور آن در همه مراتب وجود تأکید کردند. این تحلیل، به جمعبندی نهایی در بخش پایانی منتهی میشود.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با بازخوانی درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه ۶۶۰، به تبیین حکمت قلبیه در کلام شعیبیه در فصوص الحکم پرداخت. محور این بررسی، رابطه حق و خلق، وحدت و کثرت، و اسما و صفات الهی بود. استاد فرزانه، با نقد نظریه تشکیک صدرایی و وحدت عرفانی، بر عینیت اسما با ذات، واقعیت عینی خلق به عنوان ظهورات حق، و ضرورت تفکیک وجود از شناخت تأکید کردند. نقد مثالهای نارسا، محدودیتهای علمی شارحان، و روشهای سنتی آموزش علوم دینی، همراه با تبیین طواف و هویت ساریه الهی، از نکات برجسته این تحلیل است. این نوشتار، با حفظ تمامی محتوای اصلی و افزودن توضیحات تکمیلی، به مثابه منبعی علمی و معتبر برای پژوهشگران حوزه عرفان و الهیات ارائه شده است.
با نظارت صادق خادمی