در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 664

متن درس





تحلیل و شرح فصوص الحکم با رویکرد عرفانی و فلسفی

تحلیل و شرح فصوص الحکم با رویکرد عرفانی و فلسفی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۶۶۴)

مقدمه: دریچه‌ای به سوی حکمت عرفانی و فلسفی

فصوص الحکم، اثر جاودانه شیخ اکبر محی‌الدین ابن‌عربی، چون گوهری درخشان در آسمان معرفت بشری می‌درخشد. این کتاب نه‌تنها تبیینی عمیق از حقیقت وجود و رابطه میان حق و خلق ارائه می‌دهد، بلکه با تلفیق حکمت عرفانی و فلسفی، راهی به سوی فهم ژرفای هستی می‌گشاید. در این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به بررسی مفاهیم بنیادین جوهر، عرض، حرکت و ثبات در دیدگاه‌های کلامی، فلسفی و عرفانی پرداخته‌ایم. این شرح، با نگاهی آکادمیک و دقیق، به تحلیل دیدگاه‌های اشاعره و حصبانیه در کنار اندیشه‌های عرفانی شیخ اکبر می‌پردازد و با بهره‌گیری از تمثیلات و استعارات فاخر، تلاش دارد تا مفاهیم پیچیده را به زبانی روشن و دلنشین برای مخاطبان تبیین کند. ساختار این نوشتار، با تقسیم‌بندی موضوعی و ارائه تحلیل‌های تفصیلی، به گونه‌ای طراحی شده که هم جنبه‌های معرفتی و هم نقدهای تاریخی و اصطلاح‌شناختی را در بر گیرد.

بخش نخست: دیدگاه‌های کلامی و فلسفی در باب جوهر و عرض

دیدگاه اشاعره: حرکت اعراض و ثبات جوهر

اشاعره، به عنوان یکی از مکاتب کلامی برجسته، معتقدند که اعراض یا کیفیات عالم در حرکت دائمی‌اند و بقای زمانی ندارند. به تعبیر آنان، عرض «لا یبقی زمانین» است، یعنی در دو لحظه متوالی پایدار نمی‌ماند و پیوسته در حال تغییر است. در مقابل، جوهر عالم را ثابت و بی‌حرکت می‌دانند. این دیدگاه، اگرچه در تأکید بر پویایی اعراض به بخشی از حقیقت دست یافته، اما در ادعای ثبات جوهر با چالش مواجه است.

تحلیل: پویایی اعراض، به دلیل وابستگی ذاتی آن‌ها به موضوع، امری بدیهی است، زیرا عرض بدون موضوع تحقق نمی‌یابد و این وابستگی، آن را به سوی تغییر مداوم سوق می‌دهد. اما فرض ثبات جوهر، با نگاه عرفانی که کل عالم را در سیر وجودی و تجلیات الهی می‌بیند، ناسازگار است. جوهر، در نگاه عرفانی، نه تنها ثابت نیست، بلکه در بستر تجلیات حق، خود بخشی از جریان پویای هستی است.

درنگ: اشاعره در تأکید بر حرکت اعراض به حقیقت نزدیک شده‌اند، اما در فرض ثبات جوهر، از پویایی هستی که در عرفان ابن‌عربی محوریت دارد، فاصله گرفته‌اند.

دیدگاه حصبانیه: پویایی کل عالم

حصبانیه، که به سوفسطائیان منتسب‌اند، دیدگاهی متفاوت ارائه می‌دهند و کل عالم، اعم از جوهر و عرض، را در حال حرکت می‌دانند. آنان هیچ‌گونه ثباتی را، حتی برای ذات حق تعالی، قائل نیستند. این دیدگاه، در تأکید بر پویایی عالم، به حقیقتی اشاره دارد، اما نفی ثبات ذاتی حق تعالی، خطایی معرفتی است که با اصول عرفانی ناسازگار است.

تحلیل: حصبانیه با توجه به حرکت کلی عالم، به جنبه‌ای از پویایی هستی اشاره کرده‌اند، اما نادیده گرفتن ثبات ذات الهی، آن‌ها را از حقیقت عرفانی دور ساخته است. در عرفان ابن‌عربی، ذات حق به عنوان مبدأ همه ظهورات، ثابت و قائم به ذات است، در حالی که عالم در سیر تجلیات الهی در حرکت است.

درنگ: حصبانیه در تأکید بر حرکت عالم به حقیقت نزدیک شده‌اند، اما نفی ثبات ذات حق، خطایی است که با دیدگاه عرفانی شیخ اکبر در تضاد است.

جمع‌بندی بخش نخست

دیدگاه‌های اشاعره و حصبانیه، هر یک به بخشی از حقیقت هستی اشاره دارند، اما هر دو در بخش‌هایی از تحلیل خود دچار خطا شده‌اند. اشاعره با تأکید بر حرکت اعراض و ثبات جوهر، و حصبانیه با تأکید بر پویایی کل عالم و نفی ثبات حق، تنها بخشی از حقیقت را دریافته‌اند. این نارسایی‌ها، زمینه‌ساز ارائه دیدگاه عرفانی شیخ اکبر است که در بخش بعدی بررسی خواهد شد.

بخش دوم: دیدگاه عرفانی شیخ اکبر در فصوص الحکم

ثبات ذات حق و پویایی عالم

شیخ اکبر محی‌الدین ابن‌عربی در فصوص الحکم، دیدگاهی جامع و عمیق ارائه می‌دهد که ثبات ذاتی حق تعالی را با پویایی عالم در هم می‌آمیزد. او معتقد است که تنها ذات حق تعالی قائم به ذات و ثابت است، در حالی که عالم، شامل جوهر و عرض، در سیر و حرکت مداوم قرار دارد. این حرکت، نه تغییر در ذات الهی، بلکه ظهور تجلیات حق در عالم است. به تعبیر قرآن کریم: كُلُّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (الرحمن: ۲۹؛ «هر روز او در کاری است»).

تحلیل: این دیدگاه، مانند نوری که از منشور حقیقت ساطع می‌شود، ثبات ذات الهی را به عنوان مبدأ و پویایی عالم را به عنوان مظهر تجلیات الهی تبیین می‌کند. برخلاف حصبانیه که ثبات حق را نفی می‌کنند، شیخ اکبر ثبات ذاتی حق را محور قرار داده و حرکت عالم را به ظهورات الهی نسبت می‌دهد.

درنگ: شیخ اکبر با تلفیق ثبات ذاتی حق و پویایی عالم از طریق تجلیات الهی، دیدگاهی جامع ارائه می‌دهد که هم با مبانی قرآنی و هم با حکمت عرفانی هم‌خوانی دارد.

تمایز اصطلاحات جوهر در فلسفه و عرفان

در فلسفه، جوهر به چیزی اطلاق می‌شود که قائم به ذات است و به موضوع نیاز ندارد، مانند صورت و ماده، در حالی که عرض وابسته به موضوع است. برای مثال، سفیدی دیوار (عرض) به دیوار (جوهر) وابسته است. اما در عرفان، جوهر به معنای ذات حق تعالی است که قائم به ذات و مبدأ همه ظهورات است.

تحلیل: این تمایز، مانند دو بال پرواز معرفت، نشان‌دهنده تفاوت بنیادین میان نگاه فلسفی و عرفانی است. در فلسفه، جوهر و عرض مقولاتی وجودی‌اند که در چارچوب منطقی تحلیل می‌شوند، اما در عرفان، جوهر به ذات الهی اشاره دارد که سرچشمه همه هستی است. این نگاه، عالم را چون آیینه‌ای می‌بیند که انعکاس تجلیات حق در آن نمایان است.

وابستگی اعراض به موضوع

اعراض برای تحقق به موضوع نیاز دارند، اما این موضوع لزوماً جوهر نیست و می‌تواند عرض دیگری باشد. برای مثال، استقامت (عرض کیفی) بر خط (عرض کمّی) عارض می‌شود. با این حال، در نهایت همه اعراض به جوهر منتهی می‌شوند، زیرا بدون جوهر تحقق نمی‌یابند.

تحلیل: این سلسله‌مراتب وجودی، مانند رودی است که از سرچشمه جوهر به سوی دریای حق جریان می‌یابد. در عرفان، این جوهر همان حق تعالی است که مبنای همه ظهورات و اعراض است، و عالم چون موجی بر سطح این دریا در حرکت است.

درنگ: اعراض، به مثابه سایه‌هایی بر دیوار وجود، به جوهر وابسته‌اند، اما در عرفان، این جوهر به ذات حق تعالی بازمی‌گردد که مبدأ همه ظهورات است.

جمع‌بندی بخش دوم

دیدگاه عرفانی شیخ اکبر، با تأکید بر ثبات ذات حق و پویایی عالم، راهی نو به سوی فهم حقیقت هستی می‌گشاید. این دیدگاه، با تبیین جوهر به عنوان ذات الهی و عالم به عنوان مظهر تجلیات، از محدودیت‌های دیدگاه‌های کلامی و فلسفی فراتر می‌رود و نگاهی جامع به رابطه میان حق و خلق ارائه می‌دهد.

بخش سوم: نقد تاریخی و اصطلاح‌شناختی

نقد تاریخ‌نگاری و محدودیت‌های اسناد

تاریخ‌نگاری، به دلیل تأثیرپذیری از انگیزه‌های سیاسی، حب و بغض، و جانبداری، از اعتبار کامل برخوردار نیست. گزارش‌های تاریخی، چه در ستایش (مانند الذریعه) و چه در نکوهش (مانند اصحاب‌الشیعه)، به دلیل جهت‌گیری‌های نویسندگان، نمی‌توانند معیار حقیقت باشند.

تحلیل: این نقد، مانند آینه‌ای که غبار تعصب بر آن نشسته، بر ضرورت بررسی دقیق اسناد و قرائن محکم تأکید دارد. بدون اسناد معتبر، قضاوت درباره شخصیت‌ها و دیدگاه‌های تاریخی، مانند حصبانیه یا فلاسفه، باید با احتیاط صورت گیرد.

درنگ: تاریخ‌نگاری، به دلیل تأثیرپذیری از حب و بغض، فاقد اعتبار کامل است و قضاوت تاریخی نیازمند اسناد و قرائن محکم است.

نقد اتهام سوفسطائی‌گری به حصبانیه

اتهام سوفسطائی‌گری به حصبانیه، ناشی از سوءتفاهم فلاسفه است که دیدگاه آنان را به نفی کلی حقیقت تعبیر کرده‌اند. حصبانیه تنها بر پویایی عالم تأکید دارند، نه نفی وجود.

تحلیل: این خطای برچسب‌زنی، مانند نسیمی است که گرد سوءتفاهم را برمی‌انگیزد. سوفسطائی‌گری به معنای نفی هر حقیقت است، در حالی که حصبانیه به پویایی عالم معتقدند، نه نفی وجود. این نقد، بر ضرورت فهم دقیق دیدگاه‌های دیگران تأکید دارد.

مفهوم حرکت در فلسفه و عرفان

در فلسفه، حرکت به معنای خروج از قوه به فعل است، اما در عرفان، حرکت از فعل به فعل و از کمال به کمال است. سیر عالم، ظهور تجلیات الهی است که به حق تعالی وابسته است.

تحلیل: این تمایز، مانند تفاوت میان گام‌های زمینی و پرواز روح در آسمان معرفت است. در فلسفه، حرکت به تغییر مادی محدود است، اما در عرفان، حرکت عالم به تازگی و تجدد حق بازمی‌گردد، که چون چشمه‌ای زلال از ذات الهی سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: در عرفان، حرکت عالم نه تغییر مادی، بلکه ظهور تجلیات الهی است که به تازگی و پویایی حق وابسته است.

توصیفات تاریخی و محدودیت‌های اسناد

توصیفات تاریخی درباره شخصیت‌هایی چون ارسطو یا افلاطون، به دلیل فقدان اسناد معتبر، قابل اعتماد نیستند. بسیاری از آثار منسوب به این شخصیت‌ها ممکن است جعلی باشند یا به دیگران تعلق داشته باشند.

تحلیل: این نقد، مانند هشداری است که ما را از اعتماد کورکورانه به روایات تاریخی بازمی‌دارد. بدون اسناد معتبر، نسبت دادن دیدگاه‌ها یا آثار به شخصیت‌های تاریخی، مانند آنچه درباره حصبانیه گفته شده، محل تردید است.

جمع‌بندی بخش سوم

نقدهای تاریخی و اصطلاح‌شناختی، بر ضرورت دقت در تحلیل متون و اسناد تأکید دارند. تاریخ‌نگاری، به دلیل تأثیرپذیری از تعصبات، نمی‌تواند معیار نهایی حقیقت باشد، و اتهامات نادرست، مانند سوفسطائی‌گری به حصبانیه، از سوءتفاهم‌های معرفتی سرچشمه می‌گیرد. این نقدها، راه را برای فهم دقیق‌تر دیدگاه‌های عرفانی و فلسفی هموار می‌کنند.

بخش چهارم: سیر و ثبات در نگاه عرفانی

ثبات حق و پویایی خلق

حق تعالی، در نگاه عرفانی، ثابت است، اما این ثبات به معنای جمود نیست، بلکه ثبات در سیر و تجلیات الهی است. عالم در سیر است، اما این سیر، ظهور شئونات الهی است. به تعبیر قرآن کریم: كُلُّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (الرحمن: ۲۹؛ «هر روز او در کاری است»).

تحلیل: این دیدگاه، مانند خورشیدی است که در عین ثبات، نور خود را بر عالم می‌تاباند. ثبات حق، در ذات اوست، اما پویایی عالم، در ظهورات و شئونات الهی نمایان می‌شود. این سیر، نه نقص است و نه تغییر، بلکه تجلی کمال الهی است.

درنگ: ثبات حق تعالی، نه جمود، بلکه سیر در تجلیات الهی است که عالم را در پویایی مداوم نگه می‌دارد.

سیر وجودی و حرکت خلق

در عرفان، سیر عالم از حق به خلق و از خلق به حق است. این سیر، مانند رقص نور بر سطح آب، ظهور شئونات الهی است که در ظرف وجود خلق متجلی می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که این سیر، نه خروج از قوه به فعل، بلکه حرکت از کمال به کمال است.

تحلیل: این نگاه، عالم را چون آیینه‌ای می‌بیند که در هر لحظه، تجلی جدیدی از حق را منعکس می‌کند. سیر وجودی، نه نقص، بلکه کمال است، و عالم در این سیر، به سوی حق در حرکت است.

جمع‌بندی بخش چهارم

سیر و ثبات در نگاه عرفانی، دو روی یک سکه‌اند. ثبات حق، مبدأ همه ظهورات است، و سیر عالم، جلوه‌ای از تجلیات الهی. این دیدگاه، عالم را چون رودی جاری می‌بیند که از سرچشمه حق سرچشمه گرفته و به سوی او بازمی‌گردد.

نتیجه‌گیری نهایی

فصوص الحکم، چون چراغی فروزان، راه معرفت را روشن می‌کند. دیدگاه‌های اشاعره و حصبانیه، هرچند به بخشی از حقیقت اشاره دارند، اما در فهم کامل حقیقت هستی ناکام مانده‌اند. شیخ اکبر، با تلفیق ثبات ذاتی حق و پویایی عالم، دیدگاهی جامع ارائه می‌دهد که نه تنها با مبانی قرآنی هم‌خوانی دارد، بلکه راهی به سوی فهم عمیق‌تر رابطه میان حق و خلق می‌گشاید. نقدهای تاریخی و اصطلاح‌شناختی نیز بر ضرورت دقت در تحلیل متون تأکید دارند، تا از سوءتفاهم‌ها و برچسب‌زنی‌های نادرست پرهیز شود. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، تلاش کرده است تا این مفاهیم را با زبانی روشن و دلنشین تبیین کند، تا چون گوهری در دسترس جویندگان معرفت قرار گیرد.

با نظارت صادق خادمی