متن درس
فصوص الحکم: تأملات عرفانی و فلسفی در آیه لوط علیهالسلام
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۷۳)
مقدمه: درآمدی بر تبیین عرفانی آیه لوط علیهالسلام
در ژرفای معارف عرفانی و فلسفی فصوص الحکم ابن عربی، آیه شریفه مربوط به حضرت لوط علیهالسلام، چونان نگینی درخشان، دریچهای به سوی فهم حقیقت الهی و روابط اجتماعی در نظام خلقت میگشاید. این آیه، که در سوره هود نازل شده، با ظرافتی بیمانند، از آرزوی حضرت لوط برای دستیابی به قوت و تکیهگاهی استوار در برابر قوم خویش سخن میگوید. این نوشتار، با الهام از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به تبیین این آیه در چارچوب عرفان اسلامی و نقد دیدگاههای شارحان و متکلمان میپردازد. متن پیشرو، با نگاهی جامع و علمی، مفاهیم قوت، قبیله، و همت را در بستر اجتماعی و عرفانی تحلیل کرده و با استناد به آیات قرآن کریم و روایات معتبر، به نقد استدلالهای غیرمستند و تبیین جایگاه والای انبیای الهی مینشیند. ساختار این اثر، با عناوین و زیرعناوین تخصصی، به گونهای سامان یافته که چونان نقشهای روشن، خواننده را در مسیر فهم عمیق این معارف هدایت کند. با بهرهگیری از تمثیلات فاخر و زبانی متین، تلاش شده تا مفاهیم پیچیده عرفانی به گونهای روشن و دلانگیز برای مخاطبان فرهیخته ارائه گردد.
بخش اول: تبیین آیه لوط علیهالسلام و مفهوم قوت
معنای آیه شریفه در قرآن کریم
قرآن کریم، چونان گنجینهای از حکمت الهی، در آیهای نورانی از سوره هود، سخن حضرت لوط علیهالسلام را چنین روایت میکند:
لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَىٰ رُكْنٍ شَدِيدٍ
(کاش در برابر شما قدرتی داشتم یا به تکیهگاهی استوار پناه میجستم.)
این آیه، به آرزوی حضرت لوط برای داشتن قوت یا تکیهگاهی استوار در برابر قوم نافرمانش اشاره دارد. در عرفان اسلامی، این سخن نه از سر ضعف، بلکه از ژرفای حکمت و درک شرایط اجتماعی قوم لوط سرچشمه میگیرد. «قوه» در این آیه، به معنای نیروی انسانی، به ویژه اولاد ذکور (فرزندان پسر)، و «رکن شدید» به معنای قبیله یا عشیرهای استوار تفسیر میشود. این تفسیر، ریشه در ساختار اجتماعی جوامع قبایلی دارد که قوت و اقتدار یک فرد یا خاندان به تعداد پسران و حمایت قبیله وابسته بود.
تحلیل جامعهشناختی قوت در جوامع قبایلی
در جوامع قبایلی، که چونان بنایی استوار بر پایههای خویشاوندی و همبستگی خانوادگی استوار بود، قوت یک خاندان به تعداد فرزندان پسر و حمایت قبیله سنجیده میشد. پسران، چونان سپری در برابر تهدیدات خارجی، نقش کلیدی در دفاع از خانواده و حفظ عزت قبیله داشتند. در مقابل، دختران، به دلیل هنجارهای اجتماعی، کمتر در امور دفاعی مشارکت میجستند و گاه دفاع آنان، تعیری (ننگی) برای خاندان محسوب میشد. این ساختار، حتی در جوامع امروزی روستایی و عشایری، چونان سایهای از گذشته، همچنان نمود دارد. حضرت لوط علیهالسلام، به دلیل مهاجر بودن و فقدان قبیلهای نیرومند یا پسرانی متعدد، در برابر قوم خویش آسیبپذیر بود. این وضعیت، نه به معنای ضعف شخصی ایشان، بلکه بازتابی از محدودیتهای اجتماعی زمانه است.
جمعبندی بخش اول
آیه شریفه لوط علیهالسلام، چونان آیینهای، واقعیتهای اجتماعی جوامع قبایلی را بازتاب میدهد. قوت، به معنای فرزندان پسر، و رکن شدید، به معنای قبیله، دو رکن اساسی اقتدار در این جوامع بودند. این بخش، زمینه را برای بررسی جایگاه والای حضرت لوط و رد هرگونه ادعای ضعف در ایشان فراهم میسازد.
بخش دوم: دفاع از عصمت و قوت حضرت لوط علیهالسلام
رد ادعای ضعف حضرت لوط
برخی شارحان، به خطا، آیه «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً» را نشانهای از ضعف یا ناتوانی حضرت لوط علیهالسلام پنداشتهاند. این دیدگاه، با عصمت و قوت انبیای الهی در سنت شیعی ناسازگار است. قرآن کریم، در آیهای دیگر از سوره هود، شجاعت و رشادت حضرت لوط را چنین ستوده است:
أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ
(آیا در میان شما مردی رشید نیست؟)
این سخن، چونان صاعقهای بر سر قوم نافرمان، از مردی شجاع و رشید حکایت دارد که با صلابت در برابر انحرافات قومش ایستادگی کرد. اگر لوط علیهالسلام ضعیف بود، هرگز توان ایراد چنین کلامی کوبنده را نداشت. عرفان شیعی، انبیا را چونان قلههای رفیع عصمت و اقتدار میبیند که هیچگاه در برابر مشکلات، خم به ابرو نیاوردهاند.
نقد دیدگاههای اهل سنت در نسبت دادن نقص به انبیا
برخی از عالمان اهل سنت، گاه به انبیا نقص یا ضعف نسبت دادهاند، که این با باور شیعی به عصمت و قوت انبیا در تضاد است. در سنت شیعی، انبیا چونان ستارگان فروزان، مبرا از هرگونه نقص و ضعفاند و با اقتدار الهی، رسالت خویش را به انجام میرسانند. این تفاوت اعتقادی، ریشه در نگاه متفاوت به عصمت دارد. شیعه، با تکیه بر روایات معتبر، انبیا را معصوم و توانمند میداند و هرگونه نسبت ناروا به ایشان را مردود میشمارد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تأکید بر عصمت و قوت حضرت لوط علیهالسلام، هرگونه ادعای ضعف یا ناتوانی ایشان را نفی کرد. آیات قرآن کریم، چونان مشعلهایی فروزان، شجاعت و رشادت لوط را آشکار میسازند. نقد دیدگاههای غیرشیعی، بر تفاوتهای بنیادین در نگاه به عصمت انبیا تأکید دارد و زمینه را برای بررسی تفسیرهای نادرست شارحان فراهم میکند.
بخش سوم: نقد تفسیرهای نادرست شارحان
نقد تفسیر قوه به معنای همت
برخی شارحان، «قوه» در آیه لوط را به همت تفسیر کردهاند، گویی حضرت لوط فاقد اراده یا انگیزهای قوی بود. این تفسیر، چونان گمراهی در بیابان معرفت، با حقیقت قرآنی و عرفانی ناسازگار است. حضرت لوط، با همتی والا و شجاعتی بیمانند، رسالت خویش را در برابر قومی نافرمان به انجام رساند. مراد از قوه، نه همت، بلکه نیروی انسانی، به ویژه اولاد ذکور، است که در جوامع قبایلی، نماد اقتدار بود. فقدان پسران و قبیله، محدودیت اجتماعی لوط را نشان میدهد، نه ضعف درونی ایشان.
نقد ادعای درخواست لوط از خدا
شارحان دیگری مدعیاند که حضرت لوط در آیه «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً» از خداوند انصار یا قوت طلب کرد. این ادعا، چونان بنایی بیستون، فاقد استحکام است. آیه، خطاب به قوم لوط است، نه خدا، و عبارت «بِكُمْ» (با شما) این حقیقت را آشکار میسازد. لوط علیهالسلام، در حال تمنّی (آرزو) است، نه دعا یا درخواست از خداوند. اگر ایشان دعایی کرده بود، با توجه به مقام والای انبیا، بیتردید مستجاب میشد. این تمنّی، چونان آهی از دل، بازتاب شرایط دشوار اجتماعی لوط در برابر قومش است.
نقد ارتباط آیه خلقت با موضوع لوط
برخی شارحان، به خطا، آیهای از سوره روم را به موضوع لوط مرتبط دانستهاند:
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً
(خداوند کسی است که شما را از ضعف آفرید، سپس پس از ضعف، قوت بخشید.)
این آیه، به سیر طبیعی حیات انسان، از نطفه تا پیری، اشاره دارد و هیچ پیوندی با داستان لوط علیهالسلام ندارد. این خلط، چونان آمیختن آب زلال با گل، به گمراهی در تفسیر میانجامد. موضوع لوط، به قوت اجتماعی و قبیلهای مربوط است، نه سیر خلقت انسان.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نقد تفسیرهای نادرست شارحان، بر ضرورت دقت در تفسیر آیات قرآن کریم تأکید کرد. قوه، نه همت، بلکه نیروی انسانی است؛ آیه لوط، تمنّی در برابر قوم است، نه دعا؛ و ارتباط آیه خلقت با لوط، بیاساس است. این نقدها، راه را برای بررسی ادعاهای غیرمستند دیگر هموار میسازد.
بخش چهارم: نقد ادعاهای غیرمستند و استناد به منابع معتبر
نقد ادعای انبیای بدون حامی پس از لوط
یکی از شارحان مدعی است که پس از حضرت لوط، هیچ پیامبری بدون حامی یا قبیله نبود، و این امر به دعای لوط نسبت داده شده است. این ادعا، چونان کاخی بر شن، فاقد سند معتبر قرآنی یا روایی است. همه انبیا، چه پیش و چه پس از لوط، حامیانی داشتند، هرچند کم یا زیاد، طوعی یا کرهی. قرآن کریم، از همراهی اقوامی با انبیا، حتی در شرایط دشوار، سخن گفته است. این ادعا، نه تنها با اصول قرآنی ناسازگار است، بلکه به حکمت الهی در رسالت انبیا نیز خدشه وارد میکند.
استناد به روایت سلیمان بن قیس کوفی
برای رد این ادعا، به روایتی از کتاب سلیمان بن قیس کوفی، یکی از منابع معتبر شیعی، استناد میشود. این کتاب، چونان گنجی گرانبها، اسرار آل محمد صلیاللهعلیهوآله را حفظ کرده است. در این روایت، امیرالمؤمنین علیهالسلام از گفتوگویی با پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل میکنند که در آن، پیامبر از مشکلات آینده امت و فضایل علی علیهالسلام سخن میگویند. پیامبر فرمودند: «هیچ پیامبری مبعوث نشد، مگر آنکه گروهی به میل خود و گروهی به اکراه با او همراه شدند.» این روایت، چونان نوری در تاریکی، تأیید میکند که همه انبیا، از جمله لوط علیهالسلام، حامیانی داشتند و ادعای شارح، بیاساس است.
نقد حدیث منسوب به پیامبر
شارح، حدیثی را به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نسبت داده که پس از لوط، هیچ پیامبری بدون حامی مبعوث نشد. این حدیث، چونان سخنی بیریشه، فاقد سند معتبر است و با روایات شیعی، از جمله روایت سلیمان بن قیس، ناسازگار است. استناد به احادیث جعلی یا ضعیف، به گمراهی در فهم معارف دینی میانجامد. عرفان شیعی، بر بررسی رجالی و دلالی احادیث تأکید دارد و هر سخنی را بدون سند معتبر نمیپذیرد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با استناد به منابع معتبر شیعی، ادعاهای غیرمستند شارحان را رد کرد. روایت سلیمان بن قیس، چونان مشعلی فروزان، حقیقت همراهی انبیا با حامیان را روشن ساخت. نقد حدیث جعلی و تأکید بر استناد علمی، بر ضرورت بررسی دقیق منابع دینی تأکید دارد.
بخش پنجم: تحلیل پیامدهای تمنّی لوط و حکمت الهی
ماهیت تمنّی حضرت لوط
آیه «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً» نه دعا، نه نفرین، و نه درخواست از خدا، بلکه تمنّی است. حضرت لوط، در برابر قوم خویش، از فقدان قوت و قبیله ابراز حسرت میکند. این تمنّی، چونان آهی از دل، بازتاب شرایط دشوار اجتماعی ایشان است. خطاب آیه به قوم («بِكُمْ») است، نه خدا، و این امر، تمنّی بودن سخن لوط را تأیید میکند. اگر لوط دعایی کرده بود، با توجه به مقام والای انبیا، بیتردید مستجاب میشد.
پیامدهای تمنّی و نقش توکل
اگر حضرت لوط، به جای تمنّی قوت و رکن شدید، به خداوند روی میآورد و دعا میکرد، شاید سرنوشت قومش دگرگون میشد. این تحلیل، چونان نوری بر مسیر انبیا، به تفاوت رویکرد ایشان در مواجهه با امتهایشان اشاره دارد. برخی انبیا، چون عیسی علیهالسلام، با توکل و دعا، امت خویش را به خدا سپردند، در حالی که لوط، در لحظهای از دشواری، تمنّی قوت کرد. این تفاوت، نه نقص، بلکه بازتاب حکمت الهی در هدایت امتهاست.
نقد پیروزی اهل باطل بر اهل حق
شارح مدعی است که در امتهای انبیا، اهل باطل بر اهل حق پیروز شدند. این ادعا، چونان سخنی بیپایه، با حکمت و عدالت الهی ناسازگار است. پیروزی باطل، به معنای غلبه نهایی، در نظام قرآنی پذیرفته نیست.
جمعبندی بخش پنجم
تمنّی حضرت لوط، بازتابی از شرایط اجتماعی زمانه بود، اما توکل میتوانست مسیر متفاوتی را رقم بزند. نقد ادعای پیروزی باطل، بر حکمت الهی تأکید دارد. این بخش، زمینه را برای نتیجهگیری کلی فراهم میسازد.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، چونان سفری عرفانی در ژرفای آیه لوط علیهالسلام، به تبیین مفاهیم قوت، قبیله، و تمنّی در چارچوب فصوص الحکم پرداخت. آیه شریفه، نه نشانه ضعف، بلکه بازتاب شرایط اجتماعی جوامع قبایلی است. حضرت لوط، با شجاعت و رشادت، در برابر قوم نافرمانش ایستادگی کرد، و هرگونه نسبت ضعف به ایشان، با عصمت انبیا در سنت شیعی ناسازگار است. نقد تفسیرهای نادرست شارحان، از جمله تفسیر قوه به همت، ادعای درخواست از خدا، و ارتباط آیه خلقت با لوط، بر ضرورت دقت در تفسیر آیات تأکید دارد. استناد به روایت سلیمان بن قیس کوفی، حقیقت همراهی انبیا با حامیان را روشن ساخت، و ادعاهای غیرمستند، چون حدیث جعلی و پیروزی باطل، رد شدند. این اثر، با تبیینی جامع و علمی، راه را برای فهم عمیقتر عرفان اسلامی و جایگاه انبیا هموار میسازد.