در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 700

متن درس




تبیین عرفانی و فلسفی حکمت قدر در فصوص الحکم

تبیین عرفانی و فلسفی حکمت قدر در فصوص الحکم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۷۰۰)

مقدمه

کتاب فصوص الحکم، اثر گران‌سنگ عارف نامدار، محی‌الدین ابن‌عربی، از دیرباز محمل تأملات عمیق عرفانی و فلسفی بوده و در میان اندیشمندان اسلامی جایگاهی والا یافته است. این اثر، با نگاهی ژرف به معارف الهی، کوشیده تا اسرار وجود و رابطه انسان با حق‌تعالی را در قالب فصوص گوناگون تبیین نماید. با این حال، برخی از مفاهیم مطرح‌شده در این کتاب، به‌ویژه در باب حکمت قدر، به دلیل پیچیدگی و ابهام، نیازمند بازخوانی و نقد علمی است. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، می‌کوشد تا با رویکردی عالمانه و نقادانه، به تبیین حکمت قدر و نقد دیدگاه‌های جبری در فصوص الحکم بپردازد. این اثر، با نگاهی جامع و دقیق، به تحلیل رابطه علم انبیا با رسالت، رد جبرگرایی، و تأکید بر اقتضایی بودن قضاء و قدر پرداخته و تلاش دارد تا با پالایش انحرافات مفهومی، راه را برای فهمی اصیل از معارف عرفانی هموار سازد.

ساختار این نوشتار، بر پایه استخراج نکات کلیدی و تحلیل‌های تفصیلی از متن اصلی شکل گرفته و با افزودن توضیحات تکمیلی، تمثیلات ادبی، و پیوندهای معنایی، به گونه‌ای تنظیم شده که هم برای پژوهشگران حوزه عرفان و فلسفه اسلامی و هم برای جویندگان معرفت الهی، منبعی غنی و روشنگر باشد. آیات قرآن کریم، به‌عنوان محور اصلی تبیین، با ترجمه‌ای دقیق و با فونت “Traditional Arabic” ارائه شده‌اند تا بر جلال و عظمت کلام الهی تأکید ورزد.

بخش نخست: حکمت قدر و چالش‌های مفهومی

طلب معرفت سر قدر در انبیا

یکی از مباحث بنیادین در فصوص الحکم، طلب انبیا برای آگاهی از سرّ قدر است. این طلب، به زعم برخی، ناشی از احتجاب و ناآگاهی انبیا از این حقیقت بوده است. این دیدگاه، انگیزه‌ای عمیق در انبیا برای جست‌وجوی معرفت معرفی می‌کند، اما با عصمت و علم لدنی انبیا سازگار نیست. انبیا، به‌عنوان برگزیدگان الهی، از دانشی والا برخوردارند که با وظیفه رسالتشان همخوانی دارد. ادعای ناآگاهی ایشان، به‌ویژه در باب قدر، نه‌تنها با مقام عصمت منافات دارد، بلکه به جبرگرایی می‌انجامد که در ادامه نقد خواهد شد.

درنگ: طلب معرفت سر قدر توسط انبیا، نه از سر ناآگاهی، بلکه از عمق اشتیاق به فهم اسرار الهی نشأت می‌گیرد. این طلب، با علم لدنی ایشان منافاتی ندارد.

نقد احتجاب انبیا و تأثیر آن بر تبلیغ

دیدگاهی در فصوص الحکم مطرح شده که اگر انبیا از سرّ قدر آگاه بودند، قادر به دعوت و تبلیغ نبودند، زیرا علم به کفر یا ایمان افراد، رسالت را بی‌معنا می‌سازد. این دیدگاه، به جبرگرایی منجر می‌شود و اختیار انسان را نفی می‌کند. اگر انبیا از آینده افراد آگاه باشند، دعوتشان به ایمان یا کفر، لغو و بی‌فایده خواهد بود. این استدلال، با اصول کلام شیعه و تأکید بر اختیار انسان در تضاد است. انبیا، به‌عنوان هادیان الهی، موظف به تبلیغ‌اند، صرف‌نظر از نتیجه، و علم ایشان به قدر، مانع از انجام این وظیفه نمی‌شود.

درنگ: علم انبیا به سرنوشت افراد، نه‌تنها تبلیغ را لغو نمی‌کند، بلکه آن را به مثابه وظیفه‌ای الهی، پویا و معنادار می‌سازد.

رد جبرگرایی و ضرورت وجود انبیا

جبرگرایی، با نفی اختیار، وجود انبیا را بی‌معنا می‌سازد. اگر هر فرد به اقتضای ذات خود عمل کند، رسالت انبیا و دعوت به هدایت، بی‌فایده خواهد بود. این دیدگاه، با حکمت الهی و عدالت خداوند در تضاد است، زیرا اگر جبر حاکم باشد، عذاب گناهکاران بی‌معنا و عدالت الهی مخدوش می‌شود. در مقابل، کلام شیعه بر اختیار انسان تأکید دارد و انبیا را هدایت‌گرانی می‌داند که با امر به معروف و نهی از منکر، راه سعادت را به امت نشان می‌دهند.

درنگ: جبرگرایی، با نفی اختیار، رسالت انبیا را لغو می‌کند، حال آنکه حکمت الهی، وجود انبیا را برای هدایت اختیاری انسان‌ها ضروری می‌داند.

اقتضایی بودن قضاء و قدر

قضاء و قدر، برخلاف تصور جبری، اقتضایی‌اند و انسان می‌تواند با اعمال، اعتقادات، و عوامل انسانی در آنها تصرف کند. این مفهوم، با فلسفه اسلامی و نظریه حرکت جوهری همخوانی دارد. همان‌گونه که میوه‌ها و گیاهان، هرکدام بر اساس اقتضائات خود رشد می‌کنند، انسان‌ها نیز با توجه به استعدادها و شرایطشان، مسیر وجودی خود را رقم می‌زنند. انبیا و اولیا، به اقتضای خویش، امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند و این تعامل پویا، نشان‌دهنده تأثیر متقابل میان انبیا و امت است.

درنگ: قضاء و قدر، اقتضایی‌اند و انسان با اختیار خود می‌تواند در سرنوشت خویش تأثیر بگذارد، که این با حکمت خلقت و فلسفه اسلامی سازگار است.

تمثیل اقتضائات متفاوت

مانند درخت گردو که با پیچیدگی‌هایش میوه‌ای ارزشمند می‌دهد و صنوبر که با صلابت و سادگی‌اش آرامش می‌آفریند، هر موجودی اقتضای خاص خود را دارد. این تفاوت، نه‌تنها جبر را نفی می‌کند، بلکه بر تنوع خلقت و حکمت الهی گواهی می‌دهد. انسان‌ها نیز، مانند این درختان، بر اساس استعدادها و شرایطشان، مسیر رشد خود را طی می‌کنند. انبیا، با آگاهی از این اقتضائات، به هدایت امت می‌پردازند، بی‌آنکه علمشان مانع تبلیغ شود.

درنگ: تنوع اقتضائات در خلقت، گواه حکمت الهی است و جبر را نفی می‌کند، زیرا هر موجودی بر اساس استعداد خود رشد می‌یابد.

بخش دوم: نقش انبیا و اولیا در هدایت

وظیفه تبلیغ و پویایی رابطه انبیا و امت

انبیا و اولیا، به اقتضای رسالت خویش، موظف به امر به معروف و نهی از منکرند، فارغ از نتیجه‌ای که از این دعوت حاصل می‌شود. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ﴾ (مائده: ۶۷)؛ «آنچه به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن». همچنین در آیه‌ای دیگر آمده است: ﴿مَا عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ﴾ (شوری: ۴۸)؛ «بر تو جز ابلاغ نیست». این آیات، بر وظیفه ابلاغ تأکید دارند و نشان می‌دهند که رسالت انبیا، فراتر از نتیجه ظاهری دعوت است. تعامل میان انبیا و امت، پویا و اقتضایی است؛ گاه انبیا بر کفار اثر می‌گذارند و گاه کفار بر انبیا تأثیر می‌نهند، اما این پویایی، هرگز رسالت را بی‌معنا نمی‌سازد.

درنگ: وظیفه انبیا، ابلاغ وحی است، فارغ از نتیجه، و این پویایی در تعامل با امت، گواه حکمت الهی در رسالت است.

تمثیل معلم و شاگردان

مانند معلمی که در کلاس، با آگاهی از وضعیت شاگردانش، به همه آموزش می‌دهد، انبیا نیز با علم به اقتضائات امت، به هدایت می‌پردازند. معلم، حتی اگر بداند برخی شاگردان ناکام خواهند ماند، از آموزش بازنمی‌ایستد. این تمثیل، با رد جبرگرایی، نشان می‌دهد که علم انبیا به سرنوشت افراد، مانع از تبلیغ و ارشاد نیست، بلکه وظیفه ایشان را پویاتر می‌سازد.

درنگ: علم انبیا به اقتضائات امت، مانع تبلیغ نیست، همان‌گونه که معلم با آگاهی از وضعیت شاگردان، به آموزش ادامه می‌دهد.

نقد محدودیت علم انبیا

دیدگاهی در فصوص الحکم مطرح شده که انبیا، از حیث رسالت، تنها به اندازه نیاز امت عالم‌اند و علمشان محدود به این حوزه است. این ادعا، با عصمت و علم لدنی انبیا منافات دارد. انبیا، به‌عنوان برگزیدگان الهی، از دانشی جامع برخوردارند که فراتر از نیازهای ظاهری امت است. این دانش، نه‌تنها با تبلیغ منافاتی ندارد، بلکه آن را غنا می‌بخشد.

درنگ: علم انبیا، جامع و لدنی است و محدود به نیازهای امت نیست، بلکه تبلیغ را با عمق و غنای بیشتری همراه می‌سازد.

کتمان علم و حفظ نظام اجتماعی

انبیا و ائمه، به دلیل حفظ نظام اجتماعی، علم خود را کتمان می‌کنند. استفاده از علم غیب، می‌تواند امنیت جامعه را مختل سازد، همان‌گونه که در سیره ائمه دیده می‌شود. ایشان، با وجود آگاهی از گناهان افراد، از افشای آن پرهیز می‌کردند تا آبرو و نظم اجتماعی حفظ شود. این کتمان، نه از سر ناآگاهی، بلکه از حکمت و رعایت مصالح امت است.

درنگ: کتمان علم توسط انبیا و ائمه، نه از ناآگاهی، بلکه از حکمت و برای حفظ نظام اجتماعی است.

بخش سوم: نقد و پالایش مفاهیم عرفانی

نقد محتوای فصوص الحکم

برخی مطالب فصوص الحکم، به دلیل ابهام یا انحراف مفهومی، نیازمند بازنگری و تصحیح‌اند. این متون، که قرن‌ها در حوزه‌های علمی تأثیرگذار بوده‌اند، باید با نگاهی نقادانه بررسی شوند تا از انحرافات معرفتی جلوگیری گردد. این نقد، نه به معنای نفی ارزش‌های عرفانی، بلکه گامی در جهت پالایش و کارآمدی معارف دینی است.

درنگ: نقد و پالایش فصوص الحکم، گامی ضروری برای کارآمدی معارف دینی و رفع انحرافات مفهومی است.

نقد جبر در عذاب و عدالت الهی

اگر جبر حاکم باشد، عذاب گناهکاران بی‌معنا خواهد بود، زیرا هر فرد به اقتضای ذات خود عمل کرده است. این دیدگاه، عدالت الهی را مخدوش می‌سازد، زیرا گناهکار، که به جبر گناه کرده، مستحق عذاب نیست. در مقابل، کلام شیعه بر اختیار انسان و عدالت الهی تأکید دارد، که عذاب را نتیجه اعمال اختیاری می‌داند.

درنگ: جبرگرایی، عدالت الهی را مخدوش می‌کند، حال آنکه عذاب، نتیجه اعمال اختیاری انسان است.

نقد برتری ولایت بر نبوت

ادعای برتری ولایت بر نبوت، که گاه به بزرگ‌نمایی برخی اولیا نسبت به انبیا منجر می‌شود، نادرست است. ولایت و نبوت، در وحدت عبودیت متحدند و تمایز آنها، نه در برتری، بلکه در مراتب کمالات است. این دیدگاه، با کلام شیعه و وحدت رسالت و امامت همخوانی دارد.

درنگ: ولایت و نبوت، در وحدت عبودیت متحدند و برتری یکی بر دیگری، با حکمت الهی سازگار نیست.

نقد مراتب انبیا و امت

برخلاف ادعای فصوص الحکم که انبیا را بر مراتب امت می‌داند، حقیقت آن است که امت‌ها بر مراتب انبیا هستند. انبیا، به‌عنوان علل وجودی، ظهور اسما و صفات الهی‌اند و امت‌ها، معلول ایشان. این دیدگاه، با نظریه ظهور در عرفان اسلامی همخوانی دارد.

درنگ: امت‌ها، ظهور انبیا هستند و مراتبشان تابع مراتب انبیاست، نه برعکس.

نقد تنزیه انبیا

به جای تنزیه انبیا، که اتهام را می‌پذیرد، باید از تفضیل انبیا سخن گفت. تفضیل، بر فضیلت و مراتب کمالات انبیا تأکید دارد و با عصمت ایشان سازگار است. این دیدگاه، با کلام شیعه و قرآن کریم همخوانی دارد.

درنگ: تفضیل انبیا، بر فضیلت و کمالات ایشان تأکید دارد و از اتهامات تنزیه می‌جوید.

بخش چهارم: خاتمیت و وحدت وجودی

قانون واحد عوالم

همه عوالم، از ناسوت تا ملکوت، تحت حکمی واحد قرار دارند. این قانون، مانند شاه‌کلیدی است که تمام قفل‌های وجود را می‌گشاید. انبیا و اولیا، با ظهور خود، این قانون را متجلی می‌سازند و هدایت را به امت می‌رسانند. این دیدگاه، با وحدت وجود در عرفان ابن‌عربی همخوانی دارد.

درنگ: قانون واحد عوالم، شاه‌کلیدی است که اسرار وجود را می‌گشاید و انبیا و اولیا، مظهر این وحدت‌اند.

خاتمیت و احدیت

پیامبر خاتم، به‌عنوان مظهر احدیت، مرتبه‌ای بی‌مانند دارد که هیچ پیامبری بدان دست نیافته است. خاتمیت، ظهور احدیت در نبوت است و این مرتبه، با قرآن کریم و رسالت جهانی پیامبر اسلام همخوانی دارد.

درنگ: خاتمیت پیامبر اسلام، مظهر احدیت است و مرتبه‌ای بی‌مانند در میان انبیا دارد.

نبوت عام و خاص

نبوت عام، به معنای منبأ عن الله بودن است، که در باطن ادامه دارد، اما نبوت خاص، تشریعی است و با خاتمیت پایان یافته است. این تمایز، با عرفان شیعی و ولایت باطنی سازگار است و نشان می‌دهد که نبوت در باطن، همچنان در جریان است.

درنگ: نبوت عام، در باطن ادامه دارد، اما نبوت خاص، با خاتمیت پایان یافته است.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین حکمت قدر در فصوص الحکم پرداخت و با نگاهی نقادانه، دیدگاه‌های جبری و انحرافات مفهومی را بررسی کرد. رد جبرگرایی، تأکید بر اقتضایی بودن قضاء و قدر، و نقد محدودیت علم انبیا، از محورهای اصلی این تحلیل بود. با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و تمثیلات ادبی، مفاهیم پیچیده عرفانی روشن شد و بر ضرورت پالایش متون عرفانی تأکید گردید. این اثر، نه‌تنها به‌عنوان منبعی علمی برای پژوهشگران، بلکه به‌عنوان چراغی برای جویندگان معرفت الهی، راه را برای فهمی اصیل از حکمت قدر و رسالت انبیا هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی