متن درس
تبیین فص عذیریه در فصوص الحکم: کاوش در قضا، قدر و اسرار الهی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۷۰۳)
دیباچه
فص عذیریه در فصوص الحکم ابنعربی، یکی از عمیقترین مباحث عرفانی و فلسفی است که به کاوش در مفاهیم قضا، قدر، علم، اراده، مشیت الهی و رابطه آنها با اعیان ثابته و نظام خلقت میپردازد. این فص، با تمرکز بر شخصیت عزیر علیهالسلام، دریچهای به سوی فهم اسرار الهی و جایگاه انسان در نظام هستی میگشاید. درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، با رویکردی نقادانه و علمی، این مفاهیم را با دقت و عمق تبیین کرده و از خلط و خرافه در تفسیر آنها پرهیز دادهاند. این نوشتار، با تجمیع تمامی نکات و تحلیلهای ارائهشده، در قالبی علمی و دانشگاهی بازنویسی شده است تا معارف عرفانی را با زبانی روشن، متین و فاخر به مخاطبان منتقل نماید. ساختار این متن، با افزودن عناوین تخصصی، توضیحات تکمیلی و تمثیلات ادبی، به گونهای طراحی شده که هم جامعیت محتوا را حفظ کند و هم به فهم عمیقتر مفاهیم یاری رساند.
بخش یکم: مفاهیم بنیادین قضا، قدر و توقیت
توقیت و معلوم
توقیت، به مثابه فیضی لحظهبهلحظه، جریان الهی است که بر اساس اعیان ثابته در ازل تنظیم شده و به مخلوقات میرسد. این مفهوم، شامل تمامی خصوصیات یک لحظه، از جمله زمان، مکان و سایر ویژگیهای وجودی است. توقیت، چونان نخی است که دانههای تسبیح خلقت را به نظم درمیآورد، و هر لحظه از هستی را بر اساس استعدادهای ازلی مخلوقات شکل میدهد. این فیض، نه تنها نظم الهی را در خلقت نشان میدهد، بلکه حکمت و دقت خداوند را در تنظیم احوال موجودات آشکار میسازد.
درنگ: توقیت، فیضی لحظهبهلحظه است که بر اساس استعدادهای ازلی اعیان ثابته، احوال مخلوقات را تنظیم میکند.
قضا، قدر و رابطه آنها با صفات الهی
قضا و قدر، به عنوان دو عالم مخلوق، از صفات الهی نظیر علم، اراده، مشیت و قدرت متمایزند. قضا، به عالم کلیات و احاطه وجودی اشاره دارد، در حالی که قدر، عالم جزئیات، اندازهها و توقیت است. این دو عالم، سکوهایی برای ظهور احکام الهیاند، نه اوصاف ذاتی یا فعلی خداوند. علم، اراده و مشیت الهی، به عنوان صفات، بر قضا و قدر تقدم دارند، و نباید آنها را تابع قدر دانست، زیرا این امر به خلط میان مخلوق و خالق منجر میشود. این تمایز، چونان خطی است که مرز میان حقیقت الهی و ظهورات خلقی را روشن میسازد.
درنگ: قضا و قدر، عوالم مخلوقاند و از صفات الهی متمایزند؛ خلط این دو، به فهم نادرست از نظام خلقت میانجامد.
ترتیب صفات الهی
صفات الهی، نظیر حیات، علم، قدرت، مشیت و اراده، دارای ترتیبی منطقیاند. حیات، به عنوان امالاسماء الهی، بر همه صفات تقدم دارد، و علم، مقدم بر قدرت و مشیت است. مشیت، خواست کلی الهی است که بر اراده، به عنوان تعلق به فعل خاص، تقدم دارد. این ترتیب، چونان سلسلهای است که مراتب کمال الهی را به نظم درمیآورد و از خلط مفاهیم جلوگیری میکند. اراده نیز به دو نوع ذاتی و فعلی تقسیم میشود؛ اراده ذاتی، مستقل است، در حالی که اراده فعلی، اقتضایی و متناسب با احوال مخلوقات است.
درنگ: حیات، علم، قدرت، مشیت و اراده، دارای ترتیبی منطقیاند که فهم نظاممند صفات الهی را ممکن میسازد.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، به تبیین مفاهیم بنیادین توقیت، قضا، قدر و رابطه آنها با صفات الهی پرداخته است. توقیت، به عنوان فیض لحظهبهلحظه، نظم الهی را در خلقت نشان میدهد. تمایز قضا و قدر از صفات الهی، از خلط میان مخلوق و خالق جلوگیری میکند، و ترتیب صفات الهی، به فهم نظاممند حکمت الهی یاری میرساند. این مفاهیم، چونان پایههای بنای عظیم معرفت عرفانی، شالوده فهم فص عذیریه را تشکیل میدهند.
بخش دوم: اعیان ثابته و جایگاه آنها در نظام خلقت
اعیان ثابته و ظهور اسما و صفات
اعیان ثابته، به عنوان مظاهر علمی الهی، واسطه ظهور اسما و صفات خداوند در عالماند. این وجودات علمی، اقتضای ظهور دارند، اما تابع اسما و صفات الهیاند، نه متبوع. ابنعربی گاه اعیان ثابته را متبوع صفات الهی میداند، که این دیدگاه به نقد استاد فرزانه قدسسره مواجه شده است، زیرا علت نمیتواند تابع معلول خود باشد. اعیان ثابته، چونان آیینهایاند که نور اسما و صفات الهی را بازمیتابانند، اما خود منبع نور نیستند.
درنگ: اعیان ثابته، مظاهر اسما و صفات الهیاند و تابع آنها هستند، نه متبوع.
اراده الهی و اعیان ثابته
اراده الهی، به ویژه اراده فعلی، بر اساس استعدادهای ازلی اعیان ثابته عمل میکند، اما این تبعیت، به معنای انفعال نیست، بلکه اقتضای حکمت الهی است. دیدگاه ابنعربی که اراده الهی را تابع اعیان ثابته میداند، ممکن است به برداشت جبرگرایانه منجر شود، مگر آنکه با تأکید بر اقتضای ازلی تبیین گردد. اراده ذاتی، مستقل و غیرتابع است، در حالی که اراده فعلی، متناسب با شرایط مخلوقات ظهور مییابد. این رابطه، چونان رقص نور و سایه است که در آن، نور الهی بر اساس استعداد سایهها تجلی میکند.
درنگ: اراده الهی، به ویژه اراده فعلی، بر اساس اقتضای اعیان ثابته عمل میکند، اما این تبعیت، انفعال نیست.
علم الهی و معلوم
علم الهی، به عنوان صفتی ذاتی، بر معلوم (اعیان ثابته) تقدم دارد، اما در ظهور، متناسب با استعدادهای ازلی مخلوقات عمل میکند. این تبعیت، نه به معنای انفعال، بلکه اقتضای حکمت الهی است. علم الهی، چونان اقیانوسی است که امواج آن، بر اساس بستر اعیان ثابته شکل میگیرند، اما خود اقیانوس، مستقل و بینیاز است.
درنگ: علم الهی، بر معلوم تقدم دارد، اما در ظهور، متناسب با استعدادهای اعیان ثابته عمل میکند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، به بررسی جایگاه اعیان ثابته در نظام خلقت پرداخته و آنها را به عنوان مظاهر اسما و صفات الهی معرفی کرده است. نقد دیدگاه ابنعربی در نسبت دادن تبعیت صفات الهی به اعیان ثابته، بر اهمیت حفظ تمایز میان علت و معلول تأکید دارد. اراده و علم الهی، هرچند در ظهور متناسب با اعیان ثابتهاند، اما ذاتاً مستقل و متبوعاند. این مفاهیم، چونان رشتههاییاند که تار و پود نظام خلقت را به هم میبافند.
بخش سوم: نقد جبرگرایی و خرافات در عرفان
جبر به عنوان خرافه سیاسی
جبر، به عنوان دیدگاهی که اختیار مخلوقات را نفی میکند، خرافهای سیاسی است که در برخی مقاطع تاریخی برای تسلیم مردم به کار گرفته شده است. این مفهوم، با حکمت الهی و آیات قرآن کریم که بر اختیار و مسئولیت انسان تأکید دارند، ناسازگار است. جبر، چونان زنجیری است که برای بستن دستهای آزاد خلقت ساخته شده، اما حقیقت الهی، همه مخلوقات را آزاد و مختار آفریده است.
درنگ: جبر، خرافهای سیاسی است که با اختیار انسانی و حکمت الهی ناسازگار است.
اختیار مخلوقات و آیات قرآن کریم
قرآن کریم، با تأکید بر اختیار و مسئولیت انسان، هرگونه جبرگرایی را نفی میکند. در آیهای آمده است:
﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ﴾
خداوند بر دلها و گوشهایشان مهر زده و بر چشمانشان پردهای است.
این ختم، نتیجه سوء اختیار انسان است، نه تقدیر ازلی. همچنین در آیهای دیگر آمده است:
﴿إِنَّ السَّمَعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا﴾
گوش و چشم و دل، همه اینها مسئول خواهند بود.
این آیه، بر مسئولیتپذیری انسان در برابر اعمالش تأکید دارد. همچنین آیه:
﴿يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ﴾
دو دست او باز است.
نشاندهنده آزادی همه مخلوقات، از سنگ تا انسان، در نظام خلقت است. این آیات، چونان مشعلهاییاند که راه حقیقت را از بیراهه جبر جدا میکنند.
درنگ: آیات قرآن کریم، بر اختیار و مسئولیت انسان تأکید دارند و جبر را نفی میکنند.
نقد خرافات در عرفان
عرفان، به عنوان عروس علوم، از همراهی با خرافاتی چون جبر و تناسخ آسیب دیده است. این خرافات، که گاه توسط افراد ناآگاه به عرفان تحمیل شدهاند، آن را از جایگاه علمیاش دور کردهاند. عرفان حقیقی، چونان گوهری است که در ظرف معرفت و سلوک میدرخشد، اما خرافات، چونان غباری بر این گوهر، مانع درخشش آن شدهاند. بازسازی علمی عرفان، ضرورتی است که میتواند این علم را به جایگاه واقعیاش بازگرداند.
درنگ: عرفان، از خرافاتی چون جبر و تناسخ آسیب دیده و نیازمند بازسازی علمی است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، به نقد جبرگرایی و خرافات در عرفان پرداخته و بر ناسازگاری آنها با حکمت الهی و آیات قرآن کریم تأکید کرده است. اختیار مخلوقات، به عنوان اصل بنیادین نظام خلقت، هرگونه جبر را نفی میکند. بازسازی علمی عرفان، راهی است برای رهایی از خرافات و احیای جایگاه این علم والا.
بخش چهارم: سر القدر و سیره معصومین علیهمالسلام
سر القدر و معرفت
سر القدر، رازی است که جز برای صاحبان معرفت گشوده نمیشود. این معرفت، نه به بیخیالی منجر میشود و نه به عذاب الهی. دیدگاههایی که سر القدر را به انفعال یا عذاب مرتبط میکنند، با سیره معصومین علیهمالسلام و منطق عرفانی ناسازگارند. سر القدر، چونان کلیدی است که درهای اسرار الهی را میگشاید، اما تنها در دستان کسانی میدرخشد که با سلوک و معرفت به آن دست یافتهاند.
درنگ: سر القدر، معرفتی است که جز برای صاحبان سلوک گشوده نمیشود و به بیخیالی یا عذاب منجر نمیگردد.
سیره معصومین علیهمالسلام
معصومین علیهمالسلام، با وجود آگاهی از سر القدر، هرگز بیخیال نبودند. آنها با تلاش، جهاد و فداکاری، الگویی از مسئولیتپذیری و عمل ارائه دادند. شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها، نه برای مسائل مادی، بلکه برای دفاع از حق و دین بود. این سیره، چونان مشعلی است که راه هدایت را از انفعال و بیخیالی جدا میسازد. معصومین، با ایستادگی در برابر ناحق، نشان دادند که معرفت حقیقی، با عمل و مسئولیت همراه است.
درنگ: سیره معصومین علیهمالسلام، الگویی از عمل و مسئولیتپذیری است که بیخیالی و جبر را نفی میکند.
روایت «شاء أن یراک قتیلاً»
در روایت «إن الله شاء أن یراک قتیلاً»، اراده الهی تنها به شهادت امام حسین علیهالسلام در قالب قتل تعلق دارد، نه به کلیت شهادت یا مسمومیت سایر ائمه. این روایت، که با دقت علمی و ادبی باید فهمیده شود، نشاندهنده تفاوت روش امام حسین علیهالسلام با سایر معصومین است. این تفاوت، چونان شاخههای درختی است که هر یک به اقتضای شرایط، میوهای خاص میدهند، اما ریشه در حقیقت واحد دارند.
درنگ: روایت «شاء أن یراک قتیلاً» تنها به شهادت امام حسین علیهالسلام در قالب قتل اشاره دارد و نباید تعمیم داده شود.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، به تبیین سر القدر و سیره معصومین علیهمالسلام پرداخته و بر ضرورت فهم دقیق روایات و پرهیز از تفاسیر نادرست تأکید کرده است. سر القدر، معرفتی است که با سلوک و عمل همراه است، و سیره معصومین، الگویی از مسئولیتپذیری و ایستادگی در برابر ناحق ارائه میدهد. این مفاهیم، چونان ستارگانیاند که در آسمان معرفت، راه هدایت را روشن میکنند.
بخش پنجم: بازسازی علمی عرفان و دین
نقد روشهای غیرعلمی در عرفان
عرفان، به دلیل همراهی با خرافات و تفاسیر غیرعلمی، از رشد علمی بازمانده است. برخی افراد ناآگاه، با تحریف مفاهیم عرفانی، آن را به سطح عوامفریبی تنزل دادهاند. بازسازی علمی عرفان، چونان بازگرداندن گوهری به جایگاه اصلیاش، ضرورتی است که میتواند این علم را از غبار خرافات پاک کند و به جایگاه والای خود بازگرداند.
درنگ: عرفان، نیازمند بازسازی علمی است تا از خرافات و تفاسیر غیرعلمی رهایی یابد.
نقد روضهخوانی و مداحی غیرعلمی
روضهخوانی و مداحی غیرعلمی، با تحریف وقایع کربلا و دیگر معارف دینی، به کوچک شدن این معارف منجر شده است. روضهخوانی باید بر اساس مقتل و با رویکردی علمی انجام شود تا اصالت و عمق معارف حفظ گردد. این اصلاح، چونان بازسازی بنایی است که پایههایش با حقیقت و علم استوار شده است.
درنگ: روضهخوانی و مداحی باید علمی و بر اساس مقتل باشد تا از تحریف معارف دینی جلوگیری شود.
جامعهشناسی کربلا
واقعه کربلا، به عنوان یکی از مهمترین وقایع دینی، نیازمند مطالعه علمی در قالب جامعهشناسی اسلامی است. این مطالعه، بدون احساسات و با استخراج قواعد علمی، میتواند اصول و قوانین حاکم بر این واقعه را روشن سازد. موفقیت امام حسین علیهالسلام در شب عاشورا، نتیجه تصفیه یاران و حفظ خالصان بود، که این روش، با سایر ائمه متفاوت است. این تحلیل، چونان کاوش در معدنی است که گوهرهای حقیقت را از دل سنگها بیرون میآورد.
درنگ: واقعه کربلا باید به صورت علمی و در قالب جامعهشناسی اسلامی مطالعه شود تا اصول آن استخراج گردد.
نقد روش صدرایی و ارجحیت روش ارسطویی
روش ملا صدرا، که از وجود و مجردات آغاز میکند، در مقایسه با روش ارسطویی که از طبیعیات و منطق شروع میشود، کمتر منطقی است. مطالعه مقدماتی علوم طبیعی و منطق، پیشنیاز ورود به مباحث الهی است. این نقد، چونان نشانهای است که راه درست را از مسیرهای پرپیچوخم جدا میسازد.
درنگ: روش ارسطویی، با تأکید بر مطالعه طبیعیات و منطق، بر روش صدرایی که از مجردات آغاز میشود، ارجحیت دارد.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، به ضرورت بازسازی علمی عرفان و دین پرداخته و بر اصلاح روشهای غیرعلمی در روضهخوانی، مداحی و تفسیر معارف تأکید کرده است. مطالعه جامعهشناختی کربلا و ارجحیت روش ارسطویی، راهکارهایی برای احیای معارف اصیل ارائه میدهند. این اصلاحات، چونان بازسازی باغی است که با هرس شاخههای زائد، به شکوفایی میرسد.
نتیجهگیری نهایی
فص عذیریه در فصوص الحکم، با کاوش در مفاهیم قضا، قدر، توقیت، اعیان ثابته و صفات الهی، به تبیین نظام حکیمانه خلقت میپردازد. تمایز میان عوالم مخلوق و صفات الهی، نقد جبرگرایی و خرافات، و تأکید بر اختیار و مسئولیت مخلوقات، از محورهای اصلی این فص است. سیره معصومین علیهمالسلام، به ویژه امام حسین علیهالسلام، الگویی از عمل و مسئولیتپذیری ارائه میدهد که هرگونه بیخیالی یا جبر را نفی میکند. بازسازی علمی عرفان و دین، از جمله مطالعه جامعهشناختی کربلا و اصلاح روشهای غیرعلمی، راهی است برای احیای معارف اصیل. این نوشتار، چونان آیینهای است که حقیقت عرفانی را در قالبی علمی و متین بازمیتاباند، و مخاطبان را به تأمل در اسرار الهی و نظام خلقت دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی