در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 728

متن درس






تبیین فص عزوریه در فصوص الحکم: کاوش در مفاهیم نبوت، ولایت و اجتهاد

تبیین فص عزوریه در فصوص الحکم: کاوش در مفاهیم نبوت، ولایت و اجتهاد

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۷۲۸)

مقدمه

فص عزوریه در کتاب شریف فصوص الحکم، اثر جاودانه شیخ اکبر محیی‌الدین ابن‌عربی، به‌سان دریایی ژرف و بی‌کران، به کاوش در مفاهیم بنیادین عرفان نظری، از جمله نبوت، رسالت، ولایت، اجتهاد و وراثت انبیا می‌پردازد. این فص، با نگاهی عمیق به پیوند میان مقامات معنوی و الهی، جایگاه انسان کامل را در نظام هستی تبیین می‌کند. در این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، تلاش شده است تا این مفاهیم با رویکردی علمی، دقیق و منسجم، برای پژوهشگران حوزه عرفان اسلامی و الهیات تشریح شود. متن حاضر، با حفظ تمامی جزییات و نکات اصلی درس‌گفتار، در قالبی دانشگاهی و با بهره‌گیری از استعارات و تلویحات ادبی، به تبیین این مفاهیم پرداخته و نقدهای وارد بر دیدگاه‌های ابن‌عربی را با دقتی روش‌مند بررسی کرده است. ساختار این نوشتار، با تقسیم‌بندی موضوعی و ارائه تحلیل‌های تفصیلی، به گونه‌ای طراحی شده که هم جامعیت علمی را حفظ کند و هم با زبانی متین و فاخر، جذابیتی معنوی و فکری به خواننده عرضه نماید.

بخش اول: تمایز نبوت تشریعی و نبوت عامه

انقطاع نبوت تشریعی و استمرار نبوت عامه

در فص عزوریه، ابن‌عربی به تمایز میان نبوت تشریعی و نبوت عامه پرداخته و بیان می‌دارد که نبوت تشریعی و رسالت آسمانی، با خاتمیت پیامبر اکرم (ص)، منقطع شده است. اما نبوت عامه، که به معنای انباء از معارف و حقایق الهی بدون جعل احکام شرعی است، همچنان استمرار دارد. این تمایز، به‌سان خطی که مرز میان قانون‌گذاری الهی و افاضه معرفت را مشخص می‌کند، نشان‌دهنده استمرار هدایت الهی در قالب معارف ربوبی است.

درنگ: نبوت تشریعی، به‌عنوان قانون‌گذاری الهی، با خاتمیت پیامبر اکرم (ص) به پایان رسیده، اما نبوت عامه، به‌سان جریانی زلال از معارف الهی، از طریق اولیای الهی تا قیامت استمرار می‌یابد.

قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

مَٰ كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَٰكِنْ رَسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّينَ

(الأحزاب: ٤٠) محمد، پدر هیچ‌یک از مردان شما نیست، بلکه رسول خدا و خاتم پیامبران است.

این آیه، خاتمیت نبوت تشریعی را تأیید می‌کند، اما استمرار نبوت عامه را، که از طریق لطف و رحمت الهی بر بندگان افاضه می‌شود، نفی نمی‌کند. خداوند، به‌سان باغبانی حکیم، این فیض را از طریق اولیای الهی و عارفان به بندگانش ارزانی می‌دارد.

نقد دیدگاه انقطاع نبوت خاصه

ابن‌عربی مدعی است که نبوت خاصه، به دلیل حدیث «لا نبی بعدی» (پس از من پیامبری نیست)، منقطع شده است. اما این دیدگاه، به‌سان تفسیری که از حقیقت دور افتاده، نیازمند بازنگری است. حدیث مزبور، به معنای نبود نبی جدید پس از پیامبر اکرم (ص) است، نه انقطاع نبوت ایشان. پیامبر اکرم (ص) فرموده‌اند: «أنا نبی إلی یوم القیامة» (من تا روز قیامت نبی هستم)، که این سخن، به‌سان نوری درخشان، استمرار مقام نبوی ایشان را تا قیامت تأیید می‌کند.

درنگ: حدیث «لا نبی بعدی» به معنای نبود نبی جدید است، نه انقطاع نبوت پیامبر اکرم (ص). نبوت ایشان، به‌سان چشمه‌ای جوشان، تا قیامت جاری است.

این استمرار، نه‌تنها نبوت خاصه را شامل می‌شود، بلکه به تبع آن، امامت و خلافت نیز، به‌سان شاخه‌هایی که از درخت نبوت روییده‌اند، استمرار می‌یابد. انکار این استمرار، به معنای قطع پیوند میان نبوت و ولایت است که با اصول اعتقادی شیعه ناسازگار است.

لزوم استدلال در مسائل اعتقادی

هر ادعایی در باب انقطاع یا استمرار مقامات الهی، به‌سان بنایی که نیازمند پایه‌های استوار است، باید بر دلایل عقلی و نقلی استوار باشد. بدون دلیل، ادعای انقطاع نبوت خاصه یا استمرار نبوت عامه، به‌سان سخنانی بی‌پشتوانه، فاقد اعتبار است. این اصل، بر ضرورت روش‌شناسی دقیق در مسائل اعتقادی تأکید دارد و از پذیرش ادعاهای بدون پشتوانه بازمی‌دارد.

درنگ: اعتقادات دینی، به‌سان گوهری که در ترازوی عقل و نقل سنجیده می‌شود، نیازمند دلایل محکم عقلی و نقلی است.

استمرار شرعیت در ظرف نبوت خاصه

در ظرف نبوت خاصه، شرعیت الهی تدوین شده و تا قیامت استمرار می‌یابد، اما نبی جدیدی مانند موسی یا عیسی ظهور نخواهد کرد. این شرعیت، به‌سان قانونی جاودانه، تمامی احکام لازم برای هدایت بشر را در بر دارد و از طریق اجتهاد، به‌سان کلنگی که خاک را از زمین استخراج می‌کند، احکام آن استنباط می‌شود.

قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

ٱلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى

(المائدة: ٣) امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم.

این آیه، به‌سان گواهی الهی، بر کمال شرعیت پیامبر اکرم (ص) و استمرار آن تا قیامت دلالت دارد.

بخش دوم: اجتهاد و نقش آن در استمرار شرعیت

اجتهاد به‌مثابه استنباط شرعیت

پس از انقطاع شرعیت خاص، اجتهاد به‌عنوان ابزاری برای استنباط احکام از شرعیت موجود، نقش کلیدی ایفا می‌کند. مجتهد، به‌سان کاوشگری که از معدن شرعیت گوهر احکام را استخراج می‌کند، مشرّع نیست، بلکه متشرّع است و احکام را از شرع الهی استنباط می‌نماید.

درنگ: اجتهاد، به‌سان کندن زمین برای استخراج خاک، احکام را از شرعیت موجود استنباط می‌کند، نه آنکه قانون جدیدی جعل نماید.

این فرآیند، به‌سان پالایش گوهری از سنگ معدن، احکام شرعی را از منابع اصلی (کتاب، سنت، عقل و اجماع) استخراج کرده و در اختیار امت قرار می‌دهد.

تفاوت مجتهد و مقلد

مجتهد، به‌سان کشاورزی که با ابزار خود زمین را شخم می‌زند و محصول برداشت می‌کند، شرعیت را بازمی‌یابد و عمل می‌کند. اما مقلد، به‌سان کسی که از محصول آماده بهره می‌برد، بدون بازیافت مستقیم، از احکام استنباط‌شده توسط مجتهد پیروی می‌کند. هیچ‌یک از این دو مشرّع نیستند، بلکه هر دو متشرّع‌اند.

درنگ: مجتهد و مقلد، هر دو در چارچوب شرعیت عمل می‌کنند؛ یکی با استنباط و دیگری با پیروی، اما هیچ‌یک قانون‌گذار نیستند.

نقد دیدگاه‌های غیرشیعی در اجتهاد

برخی دیدگاه‌های غیرشیعی، اجتهاد را با ابزارهایی مانند قیاس، مصالح مرسله و استحسان به تشریع نزدیک می‌کنند. این رویکرد، به‌سان افزودن شاخه‌ای بی‌ریشه به درخت شرعیت، با روش‌شناسی شیعی ناسازگار است. در مکتب شیعه، اجتهاد صرفاً استنباط از شرعیت موجود است و جعل احکام جدید را جایز نمی‌داند.

درنگ: اجتهاد در مکتب شیعه، به‌سان استخراج گوهر از معدن شرعیت، محدود به استنباط است و از جعل احکام جدید پرهیز می‌کند.

بخش سوم: وراثت انبیا و جایگاه علما

علما به‌عنوان ورثه انبیا

علما، به‌سان وارثانی که میراث معنوی و علمی انبیا را به دوش می‌کشند، در تمامی ابعاد وجودی انبیا، از جمله علم، عرفان، فقه و حتی حکومت، وارث ایشان‌اند. محدود کردن وراثت علما به اجتهاد، به‌سان محروم کردن وارث از بخش اعظم میراث است، با حقیقت وراثت انبیا ناسازگار است.

درنگ: علما، به‌سان وارثانی که تمامی میراث انبیا را دریافت می‌کنند، در علم، عرفان، فقه و حتی حکومت وارث انبیا هستند.

حدیث شریف «العلماء ورثة الأنبیاء» (علما وارثان انبیا هستند) بر این جامعیت تأکید دارد و هرگونه محدودیت در وراثت را نفی می‌کند.

نقد محدودیت وراثت به اجتهاد

محدود کردن وراثت علما به اجتهاد و محروم کردن آن‌ها از قدرت، حکومت و امکانات مادی، به‌سان ظلمی تاریخی است که ریشه در سیاست‌های برخی خلفای صدر اسلام دارد. اگر ظالم می‌تواند حاکم باشد، چرا عالم، عادل یا عارف نتواند؟ این تبعیض، به‌سان سدی در برابر تحقق عدالت، جایگاه علما را تضعیف می‌کند.

درنگ: محدود کردن وراثت علما به اجتهاد، ظلمی تاریخی است که با شایستگی عالمان عادل برای تصدی مناصب حکومتی ناسازگار است.

نقد جعل احادیث برای تضعیف ولایت

برخی احادیث، مانند «نحن معاشر الأنبیاء لا نرث ولا نورث» (ما پیامبران نه ارث می‌بریم و نه ارث می‌دهیم)، با انگیزه‌های سیاسی، به‌ویژه برای محروم کردن اهل بیت از ارث، مانند فدک، جعل شده‌اند. این احادیث، به‌سان ابزارهایی برای خانه‌نشین کردن ولایت، با حقیقت نبوت و وراثت ناسازگارند.

درنگ: جعل احادیث برای محروم کردن اهل بیت از ارث، مانند فدک، تلاشی سیاسی برای تضعیف ولایت بود که با اصول اعتقادی شیعه ناسازگار است.

نقد انحصار وراثت به مال اخروی

ادعای اینکه علما تنها مال اخروی را به ارث می‌برند، به‌سان محروم کردن وارث از حقوق طبیعی است. انبیا، به‌سان دیگر انسان‌ها، دارای ارث مادی و معنوی بودند و انکار این امر، با واقعیت تاریخی زندگی انبیایی مانند سلیمان و یوسف ناسازگار است.

درنگ: ارث انبیا، به‌سان قانونی طبیعی و بشری، شامل اموال مادی و معنوی است و محدود کردن آن به مال اخروی، با حقیقت نبوت ناسازگار است.

بخش چهارم: سهم امام و استمرار ولایت

سهم امام و مصرف آن در راه خدا

سهم امام، به‌سان سرمایه‌ای الهی، برای مصرف در راه خدا و تقویت علم و ولایت در نظر گرفته شده است، نه برای دفن یا محدود شدن به فقرا. علما، از این سهم به‌عنوان فی سبیل الله بهره می‌برند، نه از باب فقر.

درنگ: سهم امام، به‌سان جریانی زلال برای تقویت علم و ولایت، در راه خدا مصرف می‌شود و علما از آن به‌عنوان فی سبیل الله بهره می‌برند.

نقد دفن سهم امام

دفن سهم امام تا ظهور امام زمان (عج)، به‌سان حبس گوهری در دل سنگ، غیرمنطقی و زیان‌بار است. این عمل، نه‌تنها مانع استفاده از این سرمایه در راه خدا می‌شود، بلکه به فساد مالی و تضعیف امت می‌انجامد.

درنگ: دفن سهم امام، به‌سان حبس سرمایه‌ای الهی، با عقل و شرع ناسازگار است و مانع تحقق اهداف ولایی می‌شود.

در تاریخ نیز گزارش شده که برخی علما اموال را دفن می‌کردند و دیگران آن‌ها را استخراج می‌نمودند. این تناقض، به‌سان داستانی که پوچی یک عمل را نشان می‌دهد، بر غیرمنطقی بودن این باور تأکید دارد.

مالکیت علما بر سهم امام

برخی معتقدند که عالم مالک سهم امام نمی‌شود و تنها می‌تواند از آن منتفع شود. این دیدگاه، به‌سان سدی در برابر استمرار ولایت، ریشه‌های علمی و معنوی امت را تضعیف می‌کند. عالم، به‌عنوان وارث انبیا، از سهم امام به‌عنوان فی سبیل الله بهره می‌برد و مالک آن می‌شود.

درنگ: علما، به‌سان وارثان حقیقی انبیا، مالک سهم امام از باب فی سبیل الله هستند، نه از باب فقر.

بخش پنجم: جامعیت وراثت ایمه معصومین

وراثت جامع ایمه معصومین

ایمه معصومین (ع)، به‌سان وارثانی که تمامی گنجینه‌های نبوت را دریافت کرده‌اند، در تمامی ابعاد وجودی، از جمله قدرت، علم، عرفان، فقه و حکومت، وارث پیامبر اکرم (ص) بودند. تقسیم‌بندی‌های محدودکننده، که وراثت را به جنبه‌های خاصی مانند اجتهاد تقلیل می‌دهند، با حقیقت ولایت معصومین ناسازگار است.

درنگ: ایمه معصومین، به‌سان خورشیدی که تمامی شعاع‌های نور را در خود دارد، در همه ابعاد وجودی وارث پیامبر اکرم (ص) بودند.

امکان جمع مقامات معنوی و ظاهری

یک عارف می‌تواند مجتهد، حکیم، فیلسوف و حاکم عادل باشد، به‌سان درختی که شاخه‌های متعدد آن هر یک ثمری متفاوت می‌دهد. هیچ منافاتی میان این مقامات نیست، و دیدگاه‌های محدودکننده که این مقامات را جدا می‌سازند، با حقیقت وجودی انسان کامل ناسازگار است.

درنگ: جمع مقامات عرفانی، فقهی و حکومتی در یک فرد، به‌سان آینه‌ای که تمامی صفات الهی را منعکس می‌کند، ممکن و مطلوب است.

تمایز اولیای عارف و علما

اولیای عارف، به‌سان وارثان باطن انبیا، معارف و حقایق الهی را به ارث می‌برند، در حالی که علما، به‌سان وارثان ظاهر انبیا، در حوزه تشریع و اجتهاد فعالیت می‌کنند. اما اولیای عالم، به‌سان کسانی که مقام جمع را دارا هستند، هم ظاهر و هم باطن انبیا را به ارث می‌برند.

درنگ: اولیای عالم، به‌سان قله‌ای که هم ظاهر و هم باطن را در بر می‌گیرد، مقام جمع را دارا هستند و وارث تمامی ابعاد نبوت‌اند.

نقد انحصار نبوت عامه و اجتهاد

ادعای اینکه نبوت عامه و اجتهاد در یک شخص جمع نمی‌شوند، به‌سان خطی که حقیقت را تحریف می‌کند، نادرست است. جز در مورد معصومین که نیازی به اجتهاد ندارند، در غیرمعصومین، امکان جمع این دو مقام وجود دارد. این دیدگاه، با اصول اعتقادی شیعه که بر جامعیت اولیای الهی تأکید دارد، سازگار است.

درنگ: در غیرمعصومین، جمع نبوت عامه و اجتهاد ممکن است و دیدگاه‌های محدودکننده با حقیقت ولایت ناسازگارند.

تمایز ولی خاص و ولی عام

ولی خاص (معصومین) و ولی عام (غیرمعصومین)، به‌سان دو شاخه از یک درخت، دارای تمایزات بنیادین‌اند. دیدگاه‌های غیرشیعی، در تشخیص این دو دچار آشفتگی‌اند، در حالی که در مکتب شیعه، این تمایز به‌سان آفتابی روشن، جایگاه ولایت را مشخص می‌کند.

درنگ: تمایز میان ولی خاص و ولی عام، به‌سان خطی روشن، جایگاه ولایت معصومین را در نظام اعتقادی شیعه مشخص می‌کند.

جمع‌بندی

فص عزوریه در فصوص الحکم، به‌سان گوهری درخشان در گنجینه عرفان اسلامی، به تبیین مفاهیم والای نبوت، ولایت، اجتهاد و وراثت انبیا می‌پردازد. تمایز میان نبوت تشریعی و عامه، استمرار شرعیت و ولایت، و نقش اجتهاد به‌عنوان استنباط از شرعیت، از مهم‌ترین محورهای این فص است. نقد دیدگاه‌های محدودکننده در باب وراثت علما، جعل احادیث برای تضعیف ولایت، و باورهای نادرست مانند دفن سهم امام، بر ضرورت رویکرد عقلانی و علمی در مسائل اعتقادی تأکید دارد. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، کوشید تا این مفاهیم را با زبانی متین و علمی برای پژوهشگران حوزه عرفان و الهیات تبیین کند.

با نظارت صادق خادمی