متن درس
شرح فصوص الحکم: تأملاتی در فص عزيريه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۷۳۲)
مقدمه
کتاب فصوص الحکم، اثر جاودانه عارف بزرگ، محیالدین ابنعربی، از برجستهترین متون عرفان نظری است که به تبیین مراتب وجود، قرب الهی، ولایت، و رابطه انسان با حق میپردازد. فص عزيريه، یکی از فصول این اثر سترگ، با تمرکز بر شخصیت عزیر و مسائل مرتبط با ولایت، عصمت، و نبوت، دریچهای به سوی مفاهیم عمیق عرفانی میگشاید. این نوشتار، با الهام از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه ۷۳۲، به شرح و تحلیل این فص اختصاص دارد. متن پیشرو، با ساختاری علمی و دانشگاهی، تمامی جزئیات درسگفتار و تحلیلهای مرتبط را در بر گرفته و با بهرهگیری از زبانی فاخر و تمثیلات ادبی، مفاهیم پیچیده عرفانی را برای مخاطبان متخصص تبیین میکند..
بخش اول: مراتب قرب الهی و ولایت
ذیل بحث ولایت و بازگشت به عزیر
بحث فص عزيريه با ذیلی در باب ولایت آغاز میشود و سپس به مسائل مرتبط با عزیر بازمیگردد. این ذیل، پیوند عمیقی میان ولایت و مراتب قرب الهی برقرار میسازد و قرب به حق را چونان سفری معنوی ترسیم میکند که سالک در آن به سوی کمال الهی سیر میکند.
درنگ: ذیل بحث ولایت، محور عرفان نظری را در پیوند میان مراتب قرب و شخصیت عزیر برجسته میسازد، گویی پلی است که سالک را از ظاهر به باطن وجود هدایت میکند.
مراتب سهگانه قرب: تخلق، تحقق، تعلق
قرب الهی در سه مرتبه متعالی تعریف میشود: تخلق، تحقق، و تعلق. تخلق، مرتبهای است که سالک به صفات فعلی الهی متخلق میشود، گویی آینهای است که نور صفات حق را بازمیتاباند. تحقق، مرتبهای برتر است که سالک در آن به قرب ذاتی نائل میگردد و در حضور ذات حق قرار میگیرد. تعلق، به رجوع خلقی اشاره دارد، جایی که سالک پس از طی مراتب کمال، به هدایت و دستگیری خلق میپردازد.
درنگ: مراتب تخلق، تحقق، و تعلق، چونان نردبانی است که سالک را از ظهور صفات به ذات الهی و سپس به خدمت خلق رهنمون میسازد، و این سیر، اسفار اربعه عرفانی را بازتاب میدهد.
تخلق: تجلی صفات فعلی
تخلق، مرتبهای است که سالک با التزام به اسمای الهی، صفات حق را در خویش متجلی میسازد. این مرتبه، چونان بهاری است که در آن، نهال وجود سالک با نور صفات الهی شکوفا میشود.
تحقق: قرب ذاتی و فنا
تحقق، مرتبهای است که سالک در ذات حق فانی میشود و به قرب ذاتی دست مییابد. اولیای الهی در این مقام، چونان قطرهای در اقیانوس بیکران ذات حق محو میگردند و به وحدت وجودی نزدیک میشوند.
تعلق: رجوع به خلق
تعلق، مرتبه رجوع به خلق است که سالک پس از فنا در حق، با بقای بعد الفناء، به ارشاد و هدایت بندگان میپردازد. این مرتبه، چونان خورشیدی است که پس از طلوع در افق الهی، نور خویش را بر خلق میتاباند.
تقسیمبندی سالکان در مرتبه تحقق
در مرتبه تحقق، سالکان به دو گروه تقسیم میشوند: گروهی که در صمت و سکوت باقی میمانند و در انزوای عرفانی به سر میبرند، و گروهی که به رجوع خلقی میرسند و مرشد خلق میشوند. این تقسیمبندی، گویی دو شاخه از یک درخت است که یکی در سایه سکوت و دیگری در نور هدایت خلق میروید.
درنگ: تنوع در مقامات اولیا، از انزوای عرفانی تا دستگیری خلق، نشاندهنده نقشهای متکثر اولیا در نظام الهی است.
چهار منزل سلوک عرفانی
سلوک عرفانی در چهار منزل تعریف میشود: اِلی الله (به سوی خدا)، بالله (با خدا)، فی الله (در خدا)، و اِلی الخلق بالله (به سوی خلق با خدا). این منازل، چونان سفری است که سالک را از خود به حق و از حق به خلق میرساند، و در نهایت، او را به مقام خدمت خلقی با اتکا به حق میرساند.
درنگ: چهار منزل سلوک، اسفار اربعه عرفانی را بازتاب میدهند و اوج کمال را در رجوع به خلق با اتکا به حق نشان میدهند.
مرتبه اولیای کاملین
اولیای کاملین، از جمله انبیا، امامان، و خلفای حق، در مرتبه اِلی الخلق بالله قرار دارند. این مرتبه، چونان قلهای است که اولیا در آن به مظهر کامل ربوبیت بدل میشوند و خلق را به سوی حق هدایت میکنند.
تمایز محبین و محبوبین
همه اولیا، اعم از انبیای باطنی، تشریعی، تنزیلی، یا اطلاقی، مراتب قرب را طی میکنند، اما میان محبین (سالکان عادی) و محبوبین (اولیای خاص) تفاوت وجود دارد. محبوبین، چونان ستارگانی هستند که در آسمان ولایت، نورانیتر میدرخشند.
نقد اصطلاح تعلق
واژه «تعلق» برای رجوع به خلق مناسب نیست، زیرا اولیا در این مرتبه به خلق گره نمیخورند، بلکه به هدایت آنها میپردازند. بهتر است به جای تعلق، از «رجوع اِلی الخلق» استفاده شود تا از سوءتفاهم در مفهوم عرفانی جلوگیری گردد.
درنگ: نقد اصطلاح تعلق، بر دقت در کاربرد واژگان عرفانی تأکید دارد تا مفاهیم سلوک با وضوح و صحت منتقل شوند.
ترتیب پیشنهادی مراتب
شارح مراتب را به ترتیب تخلق (صفات فعلی)، تحقق (ذاتی)، و تعلق (رجوع خلقی) بیان میکند، اما پیشنهاد میشود ترتیب منطقیتر تعلق (افعالی)، تخلق (صفاتی)، و تحقق (ذاتی) باشد. این ترتیب، چونان مسیری است که از افعال به صفات و سپس به ذات رهنمون میشود.
جمعبندی بخش اول
بخش نخست، با تبیین مراتب قرب الهی و ولایت، بنیانهای عرفان نظری را در فص عزيريه روشن ساخت. مراتب تخلق، تحقق، و رجوع خلقی، چونان نردبانی است که سالک را به سوی کمال الهی هدایت میکند. نقد اصطلاحات و تأکید بر ترتیب منطقی مراتب، بر اهمیت دقت در تبیین مفاهیم عرفانی دلالت دارد.
بخش دوم: عصمت، نبوت، و نقد روایات
نقد روایت تهدید عزیر
روایتی که عزیر را به سلب نبوت تهدید میکند، فاقد سند معتبر است و به نظر ساختگی میرسد. این روایت، با تصویر رحمانی خداوند که در قرآن کریم بهعنوان رحمه للعالمین معرفی شده، ناسازگار است.
درنگ: نقد روایت تهدید عزیر، بر جعلی بودن برخی روایات در تضعیف مقام انبیا تأکید دارد و ریشههای سیاسی این تحریفات را آشکار میسازد.
مقام برگزیدگان الهی
خداوند برگزیدگان خود را مجتبی، مرتضی، و مصطفی میگرداند و هیچگاه مقام نبوت آنها را سلب نمیکند. این برگزیدگان، چونان گوهرهایی هستند که در خزانه الهی از هر گزندی مصوناند.
تأدیب انبیا
انبیا ممکن است در ظرف ترفیع و تأدیب قرار گیرند، چنانکه در قرآن کریم آمده است: إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ (شما کسی را که دوست داری هدایت نمیکنی) (قصص: ۵۶) و كُنْتَ مِنَ الظَّالِمِينَ (تو از ستمگران بودی) (هود: ۴۶). اما این تأدیب، به معنای سلب مقام نیست، بلکه بخشی از فرآیند کمال آنهاست.
تفاوت دیدگاه شیعه و سنی در عصمت
برخی از اهل سنت، بدون سند معتبر، روایاتی را مطرح میکنند که انبیا را تهدید به سلب مقام میکند، در حالی که شیعه این دیدگاهها را رد میکند و بر حرمت مقامات الهی تأکید دارد.
درنگ: تفاوت بنیادین شیعه و سنی در نگاه به عصمت، بر جایگاه محوری این مفهوم در اعتقادات شیعی دلالت دارد.
عصمت در همه هستی
همه هستی، از سنگ تا شمر، دارای عصمت نسبی تکوینی است، زیرا وجود هر مخلوقی نشانهای از عصمت الهی است. با این حال، عصمت اطلاقی مختص معصومین و عصمت حق مختص ذات الهی است.
درنگ: عصمت، چونان نوری است که در مراتب مختلف، از نسبی تا اطلاقی، در همه هستی ساری و جاری است.
عصمت شمر و موجودات
حتی شمر، به سبب حیات، بینایی، و شنواییاش، دارای عصمت نسبی تکوینی است. این عصمت، چونان جریانی است که در بستر وجود همه مخلوقات جاری است.
وحشت اهل سنت از عصمت
برخی از اهل سنت از مفهوم عصمت پرهیز دارند و در متونشان به آن اشاره نمیکنند، برخلاف شیعه که عصمت را محور اعتقادات خود میداند.
کمال فصوص الحکم
فصوص الحکم، اگر بهدرستی تقریر شود، کاملترین کتاب عرفانی است که اعتقادات ناب شیعی را در بر دارد و برای ارائه جهانی مناسب است. این اثر، چونان گنجی است که میتواند نور عرفان را به جهانیان عرضه کند.
درنگ: فصوص الحکم، چونان مشعلی است که اگر بهدرستی افروخته شود، راه عرفان شیعی را در جهان روشن میسازد.
نقد روایات جعلی درباره انبیا
روایاتی که انبیا مانند یوسف یا آدم را به بیادبی یا سرپیچی متهم میکنند، فاقد اعتبارند و به نظر جعلی میرسند. این روایات، تلاشی برای خدشهدار کردن عصمت انبیا هستند.
تفاوت هبوط و خروج
هبوط آدم با خروج یا طرد تفاوت دارد. هبوط، تنزل وجودی است، نه اخراج از درگاه الهی، گویی سفری است از عالم ملکوت به سوی ناسوت.
نقد عوامزدگی در علم دینی
علم دینی، هنگامی که در دست عوام قرار گیرد، به تحریف و خرافه میانجامد، مانند نسبت دادن سرپیچی به انبیا یا جعل روایات. این تحریفات، چونان ابری است که نور حقیقت را میپوشاند.
عصمت انبیا و خلفا
خلفای بنیامیه و بنیعباس فاقد عصمت و علم بودند و با جعل روایات، تلاش کردند عصمت و علم اهل بیت را خدشهدار کنند. این تلاش، چونان تیری است که به سوی نور حقیقت پرتاب شد، اما به هدف ننشست.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تمرکز بر عصمت، نبوت، و نقد روایات جعلی، به تبیین جایگاه متعالی انبیا و اولیا پرداخت. عصمت، بهعنوان ویژگی فراگیر هستی، از نسبی تا اطلاقی، محور اعتقادات شیعی است. نقد روایات جعلی و تأکید بر تفاوت هبوط و خروج، تحریفات عوامانه و سیاسی را افشا میکند.
بخش سوم: ولایت و تبیین عرفانی
عصمت تکوینی و ارادی
عصمت، در عالم تکوین، ذاتی است، اما در ظرف ناسوت، ظهور ارادی مییابد و ممکن است تخلف (معصیت) رخ دهد. این عصمت، چونان نوری است که در عالم تکوین میدرخشد، اما در ناسوت با اراده انسانی ظهور میکند.
عصمت معصومین
عصمت معصومین، هم تکوینی و هم ارادی است. برای نمونه، علم قرآن توسط حضرت علی (ع) پیش از نزول، عصمتی تکوینی است که در وجود ایشان متجلی شده است.
درنگ: عصمت معصومین، چونان گوهری است که هم در تکوین و هم در اراده، نور الهی را بازمیتاباند.
ولایت و باطن مناصب
ولایت، عبودیت، و عصمت، باطن مناصب ظاهری مانند رسالت، نبوت، امامت، و خلافتاند. ولایت، چونان روحی است که در کالبد این مناصب دمیده شده و حقیقت آنها را متجلی میسازد.
تبیین عرفانی ولایت
اسم ولی برای بندگان خدا در سه جهت تخلق (فنای افعالی)، تحقق (فنای ذاتی)، و تعلق (بقای بعد الفناء) اطلاق میشود. این مراتب، چونان سفری است که سالک را از فنا در افعال به فنا در ذات و سپس به بقای خلقی میرساند.
فناء و بقاء در ولایت
ولی، کسی است که در افعال، صفات، و ذات فانی میشود، به اخلاق الهی متخلق میگردد، و با بقای بعد الفناء به خلق رجوع میکند. این فرآیند، چونان پرندهای است که در آسمان حق پرواز میکند و سپس به زمین خلق بازمیگردد تا نور هدایت را بپراکند.
درنگ: ولایت، چونان سفری عرفانی است که سالک را از فنا به بقا و از حق به خلق رهنمون میسازد.
نقد روایت تهدید عزیر
روایت تهدید عزیر به سلب نبوت به دلیل پرسش از قدر، فاقد سند است و با رحمت الهی ناسازگار است. این روایت، تصویر خدایی خشن و تهدیدگر را ترسیم میکند که با حقیقت دین رحمه للعالمین در تضاد است.
سؤالپذیری در دین
دین حق، سؤال را تشویق میکند، برخلاف نظامهای دیکتاتوری که پرسش را ممنوع میدارند. آیه فَارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ (دیده بازگردان، یکبار و دوبار، آیا خللی میبینی؟) (ملک: ۳) بر سؤالپذیری خداوند دلالت دارد.
درنگ: دین حق، چونان دری است که به سوی پرسوجو گشوده شده و سؤال را مانعی برای رشد نمیداند.
نقد تصویر خشن از خدا
تصویر خدایی که انبیا را تهدید میکند، با رحمت الهی و دین رحمه للعالمین ناسازگار است. این تصویر، چونان سایهای است که حقیقت نورانی ذات حق را تحریف میکند.
تضاد روایت با اهمیت ولایت
روایت تهدید عزیر، ولایت را پایینتر از نبوت نشان میدهد، در حالی که ولایت، حقیقت محیطهای است که بر نبوت برتری دارد.
دو قول در عبارت «وَتَبْقَى لَهُ وَلَایَتُهُ»
عبارت «وَتَبْقَى لَهُ وَلَایَتُهُ» دو تفسیر دارد: یا ولایت برای خدا باقی میماند (سلب از عزیر)، یا برای عزیر باقی میماند (با سلب نبوت). این ابهام، با فقدان سند روایت، اعتبار آن را مخدوش میسازد.
ولایت اصیل برای خدا
ولایت بالاصاله برای خداست و برای بندگان بالتبعیه. اگر از عزیر سلب شود، فقط برای خدا باقی میماند، گویی نوری است که از منبع اصلی به بندگان تابیده میشود.
عدم ملازمه سلب نبوت و ولایت
سلب نبوت و رسالت، ملازمهای با سلب ولایت ندارد، اما روایت، ولایت را بهعنوان مرتبهای پایینتر معرفی میکند، که با اصول عرفانی ناسازگار است.
تأدیب و ترفیع اولیا
اولیای خدا ممکن است تأدیب یا ترفیع شوند، اما مقام آنها از سلب مصون است، برخلاف مخلصون که در خطرند.
تفاوت مخلصون و مخلصین
مخلصون (با فتح لام) در خطر عظیماند، زیرا هنوز در مرتبه مفعولیتاند، برخلاف اولیای دارای مقام که از خطر مصوناند. این تمایز، چونان خطی است که سالکان کامل را از ناکامل جدا میسازد.
ثبات مقام اولیا
اولیای دارای مقام، از سلب مقام مصوناند، زیرا اجتبای الهی آنها را از خطر حفظ میکند. این ثبات، چونان صخرهای است که در برابر طوفانهای تحریف استوار میماند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تبیین ولایت و عصمت، حقیقت محیطه ولایت را در برابر مناصب ظاهری مانند نبوت و رسالت روشن ساخت. نقد روایات جعلی و تأکید بر سؤالپذیری دین، تحریفات عوامانه و سیاسی را افشا میکند. ولایت، چونان روحی است که در کالبد سلوک عرفانی دمیده شده و سالک را به سوی کمال هدایت میکند.
نتیجهگیری کلی
شرح فص عزيريه، با تمرکز بر مراتب قرب الهی، ولایت، عصمت، و نقد روایات جعلی، یکی از عمیقترین مباحث عرفان نظری را ارائه میدهد. مراتب تخلق، تحقق، و رجوع خلقی، چونان سفری است که سالک را از خود به حق و از حق به خلق رهنمون میسازد. عصمت، بهعنوان ویژگی فراگیر هستی، از نسبی تا اطلاقی، محور اعتقادات شیعی است. نقد روایات جعلی و تأکید بر سؤالپذیری دین، تحریفات عوامانه و سیاسی را افشا میکند. فصوص الحکم، اگر بهدرستی تقریر شود، چونان گنجی است که میتواند نور عرفان شیعی را به جهانیان عرضه کند.
با نظارت صادق خادمی