متن درس
کاوش در فص عیسویه فصوص الحکم: تحلیل عرفانی داستان سامری و نقش ملائکه در حیات ناسوتی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۷۴۹)
مقدمه
فص عیسویه از کتاب شریف فصوص الحکم، اثر بیبدیل محییالدین ابنعربی، چون گوهری درخشان در گنجینه عرفان نظری، به کاوش در ارتباط عمیق میان عالم ملکوت و ناسوت میپردازد و نقش ملائکه، اراده الهی، و تأثیر آنها بر حیات را تبیین میکند. این فص، با تمرکز بر داستان سامری و گوساله، که در قرآن کریم (سوره طه، آیات ۸۵-۹۶) به زیبایی روایت شده، مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی را در پرتو وحدت وجود و تجلیات الهی بررسی میکند. درسگفتار شماره ۷۴۹ استاد فرزانه قدسسره، که این نوشتار بر آن استوار است، با نگاهی نقادانه و عمیق، به تحلیل این فص پرداخته و با استناد به آیات قرآنی و اصول عرفانی، حقایق باطنی آن را آشکار میسازد. این کتاب، با بازنویسی محتوای درسگفتار و سند مکمل، بهسان بنایی منسجم و مهندسیشده، تمامی جزییات و معانی را با زبانی متین، علمی، و فاخر به مخاطبان عرضه میکند. با بهرهگیری از تمثیلات و استعارات فاخر، متن حاضر تلاش دارد تا روح و پیام اصلی فص عیسویه را چون جریانی زلال به خوانندگان منتقل نماید.
بخش اول: داستان سامری و گوساله در پرتو عرفان نظری
صوت گوساله و تأثیر صورتهای مادی
فص عیسویه، در بخشی کلیدی، به داستان سامری و گوساله پرداخته و ارتباط میان صورت مادی و ظهور خصوصیات معنوی را تبیین میکند. ابنعربی، با استناد به قرآن کریم، بیان میدارد که صوت گوساله، که به «خوار» تعبیر شده، نتیجه طبیعت صورت مادی آن است. اگر سامری خاک متأثر از جبرئیل را در قالب دیگری، مانند شتر، قرار میداد، صوتی متناسب با آن صورت، نظیر «رقا»، پدیدار میشد. این مفهوم، بهسان آیینهای که نور حقیقت را بازمیتاباند، بر قانونمندی عالم ناسوت و تأثیر قالبهای مادی بر تجلیات معنوی دلالت دارد.
فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي
(طه: ۹۶) پس مشتی از اثر [جای پای] آن رسول برگرفتم و آن را [در گوساله] افکندم و اینگونه نفسم مرا وسوسه کرد.
این آیه، بهسان گواهی روشن، نشان میدهد که عمل سامری، نتیجه بصیرتی خاص و تأثیر خاک متأثر از جبرئیل بوده است. صورت گوساله، بهعنوان ظرف مادی، صوت خاصی را تولید کرد که این امر، پیوند عمیق ماده و معنا را در عالم ناسوت آشکار میسازد.
بصیرت سامری و ادراک اثر جبرئیل
سامری، با بصیرتی عرفانی، اثر جای پای جبرئیل را درک کرد و با استفاده از خاک متبرک، گوسالهای ساخت که صوت تولید کرد. این بصیرت، بهسان نوری که حقایق ملکوتی را روشن میکند، نشاندهنده ظرفیت معرفتی ویژه سامری است. قرآن کریم این بصیرت را چنین توصیف میکند:
قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ
(طه: ۹۶) گفت: من چیزی دیدم که آنان ندیدند.
این آیه، بهسان دریچهای به سوی معرفت، بر تفاوت میان ادراک عادی و بصیرت عرفانی تأکید دارد. سامری، با درکی عمیق از تأثیرات ملکوتی، توانست اثری را که دیگران ندیدند، مشاهده و از آن بهره گیرد. این ظرفیت، گرچه در مسیر خطا به کار رفت، نشاندهنده توانایی او در فهم حقایق باطنی است.
جمعبندی بخش اول
این بخش، داستان سامری و گوساله را در پرتو عرفان نظری بررسی کرد. صوت گوساله، نتیجه تأثیر صورت مادی و خاک متأثر از جبرئیل بود، و بصیرت سامری، بهعنوان عاملی کلیدی، امکان این عمل را فراهم ساخت. این مفاهیم، چون ستونهایی استوار، ارتباط میان ماده و معنا را در عالم ناسوت تبیین میکنند.
بخش دوم: نقش ملائکه در ایجاد حیات ناسوتی
ملائکه و انتقال فیض الهی
فص عیسویه، با تمرکز بر نقش ملائکه، به تبیین چگونگی انتقال فیض الهی به عالم ناسوت میپردازد. ملائکه، بهسان واسطههایی نورانی، فیض حیات را از عالم ملکوت به ماده ناسوتی منتقل میکنند. این انتقال، نه نتیجه تماس فیزیکی، بلکه به اراده الهی و تمشیت ملائکه وابسته است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که حیات، تنها با اراده ملائکه در ماده دمیده میشود، نه صرفاً با تماس مادی (وطی).
نقد دیدگاه تماس فیزیکی
برخی تفاسیر، حیات را نتیجه تماس مستقیم ملائکه با ماده میدانند، گویی تماس جبرئیل با خاک، خودبهخود حیات ایجاد میکند. این دیدگاه، بهسان بنایی بیپایه، از منظر عرفانی و قرآنی ناکافی است. استاد فرزانه قدسسره، با نقد این فرض، تأکید دارند که حیات، تنها با اراده الهی و تمشیت ملائکه پدید میآید. جبرئیل، بهعنوان روحالأمین، با اراده خود حیات را افاضه میکند، و این امر، بهسان جریانی زلال از مشیت الهی، در چارچوب نظام هستی رخ میدهد.
نقد فرض غفلت جبرئیل
فرض غفلت جبرئیل از عمل سامری، بهسان سایهای که بر روشنی حقیقت میافتد، با عصمت و علم کامل ملائکه ناسازگار است. جبرئیل، بهعنوان مظهر علم و قدرت الهی، از هرگونه غفلت مبراست. عمل سامری، نتیجه بصیرت خاص او و مشیت الهی است، نه غفلت جبرئیل. این نقد، بهسان نوری که تاریکی سوءتفاهم را میزداید، بر اقتدار الهی و نقش ملائکه در نظام هستی تأکید دارد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، نقش ملائکه در انتقال فیض حیات به عالم ناسوت را بررسی کرد. تأکید بر اراده الهی بهجای تماس فیزیکی و نقد فرض غفلت جبرئیل، چون ستونهایی استوار، جایگاه والای ملائکه را در نظام عرفانی وحدت وجود تبیین میکند.
بخش سوم: وحدت نار و نور در خلقت ملائکه و جن
وحدت وجودی نار و نور
ابنعربی در فص عیسویه، به خلقت جن از «مارج من نار» (آتش آمیخته با دود) و ملائکه از نور اشاره دارد و این دو را مراتبی از یک حقیقت وجودی میداند. نار، به دلیل غلظت، به جن نسبت داده شده و نور، به دلیل لطافت، به ملائکه. این وحدت، بهسان تلطیف گلی که از خاک به بلور تبدیل میشود، بر وحدت وجود در مراتب مختلف دلالت دارد.
وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ
(حجر: ۲۷) و جن را پیش از آن از آتش سوزان آفریدیم.
این آیه، بهسان گواهی الهی، خلقت جن را از نار معرفی میکند، اما در عرفان نظری، نار و نور دو مرتبه از یک حقیقتاند که در ظرفهای مختلف ظهور مییابند.
تلطیف ماده و ظهور نور
استاد فرزانه قدسسره، با تمثیلی فاخر، عالم ناسوت را به مدرسهای تشبیه میکنند که در آن، ماده از خاک به بلور و کریستال تلطیف میشود. نار، بهعنوان مرتبهای غلیظ، در اثر تلطیف به نور تبدیل میشود، و این فرآیند، بهسان جوشکاری که رنگهای مختلف آتش را پدید میآورد، مراتب وجود را آشکار میسازد. این دیدگاه، بر پیوند عمیق میان ماده و معنا در نظام هستی تأکید دارد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، وحدت نار و نور را در خلقت جن و ملائکه بررسی کرد. این وحدت، چون نوری که مراتب وجود را روشن میکند، بر پیوند عمیق میان عالم ماده و ملکوت دلالت دارد و جایگاه عالم ناسوت را بهعنوان مدرسهای برای ظهورات الهی تبیین میکند.
بخش چهارم: حیات بهعنوان جوهر وجود
حیات، ذات وجود
حیات، بهسان جوهر وجود، صفتی نیست که بر موجودات افزوده شود، بلکه ذات و بنیاد آنهاست. استاد فرزانه قدسسره، با نقد دیدگاههایی که حیات را صرفاً صفت میدانند، تأکید دارند که حیات همان وجود است و سایر صفات، نظیر علم و قدرت، بر آن مترتب میشوند. این دیدگاه، بهسان ریشهای تنومند، تمامی صفات وجودی را به حیات پیوند میدهد.
در فلسفه و عرفان اسلامی، حیات بهعنوان مبنای وجود مطرح است. خدا، بهعنوان حیّ، وجودی است که حیات ذات اوست، و سایر موجودات، به قدر ظرفیتشان، از این حیات بهرهمندند. این مفهوم، بهسان نوری که همه موجودات را روشن میکند، بر ذاتی بودن حیات تأکید دارد.
ترتیب صفات وجودی
استاد فرزانه قدسسره، با رویکردی نوین، ترتیب صفات وجودی را بازتعریف میکنند. حیات، بهعنوان وجود، مقدم است، و سپس سلام (سلامتی وجود)، علم، قدرت، و اراده به ترتیب ظهور مییابند. این ترتیب، برخلاف دیدگاههای سنتی که اراده را مقدم میدانند، قدرت را پیش از اراده قرار میدهد، زیرا اراده، بهسان شاخهای از درخت قدرت، بدون آن تحقق نمییابد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، حیات را بهعنوان جوهر وجود و مبنای تمامی صفات معرفی کرد. ترتیب پیشنهادی صفات، چون نقشهای دقیق، نظام عرفانی را منسجمتر میسازد و بر ذاتی بودن حیات در نظام هستی تأکید دارد.
بخش پنجم: ضرورت تحول در علوم دینی
نیاز به آموزش عملی در علوم دینی
علوم دینی، بهسان درختی که نیازمند شاخههای عملی است، باید از حالت صرفاً نظری به سوی آموزش عملی تحول یابد. استاد فرزانه قدسسره، با تمثیلی فاخر، علوم دینی را به گلی تشبیه میکنند که نیازمند تربیت و تلطیف است تا به پولاد تبدیل شود. ایجاد آزمایشگاهها و آموزشگاههای عملی، برای تبیین معارف قرآنی و عرفانی، ضرورتی انکارناپذیر است.
این تحول، بهسان جریانی که خاک را به بلور تبدیل میکند، علوم دینی را از محدودیتهای نظری رها ساخته و به سوی پاسخگویی به نیازهای جامعه مدرن هدایت میکند. تأکید بر آموزش عملی، ریشه در حکمت عملی اسلامی دارد و علوم دینی را به منبعی پویا و کارآمد تبدیل میسازد.
قرآن کریم بهعنوان راهنمای عملی
قرآن کریم، بهسان چراغی هدایتگر، نهتنها کتابی نظری، بلکه راهنمایی عملی برای رهبری جامعه است. حدیث شریف ثقلین، که میفرماید: «من در میان شما دو چیز گرانبها به جا میگذارم: کتاب خدا و عترتم»، بر نقش عملی قرآن و اهل بیت (ع) تأکید دارد. این دیدگاه، قرآن را چون بیل و کلنگی معرفی میکند که باید با اهتمام و عمل، معارف آن را استخراج کرد.
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ
من در میان شما دو چیز گرانبها به جا میگذارم.
نقد محدودیتهای علوم دینی
علوم دینی، در برخی موارد، به دلیل فقدان آموزش عملی، چون بنایی بدون پایههای استوار، از پاسخگویی به نیازهای معاصر بازمانده است. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر ضرورت تحول، خواستار ایجاد ساختارهای آموزشی مدرن در علوم دینی هستند تا معارف قرآنی و عرفانی در سطح جهانی تبیین شوند. این نقد، بهسان هشداری برای بیداری، علوم دینی را به سوی پویایی و کارآمدی هدایت میکند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، ضرورت تحول در علوم دینی را با تأکید بر آموزش عملی و نقش قرآن کریم بهعنوان راهنمایی عملی بررسی کرد. این مفاهیم، چون ستونهایی استوار، علوم دینی را به سوی پویایی و پاسخگویی به نیازهای جامعه هدایت میکنند.
بخش ششم: اراده الهی و اقتدار ملائکه
تمشیت اراده الهی
اراده الهی، بهسان جریانی زلال، تمامی امور عالم را تدبیر میکند. ملائکه، بهعنوان مدبرات امر، این اراده را در عالم ناسوت اجرا میکنند. عمل سامری، گرچه خطا بود، در چارچوب مشیت الهی رخ داد و نتیجه بصیرت او و اراده الهی بود. قرآن کریم، این حقیقت را تأیید میکند:
إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ
(اعراف: ۱۵۵) این جز فتنه تو نیست.
این آیه، بهسان گواهی الهی، نشان میدهد که تمامی رخدادها، حتی خطای سامری، در چارچوب مشیت الهی قرار دارند.
اقتدار ملائکه و واسطهگری فیض
ملائکه، بهسان آیینههایی که نور حق را بازمیتابانند، واسطههای فیض الهیاند. آنها، با اقتدار الهی، حیات و صفات وجودی را به موجودات افاضه میکنند. این اقتدار، بهسان قدرتی که از ذات حق سرچشمه میگیرد، در تمامی مراتب هستی جاری است. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر نقش ملائکه بهعنوان «مدبرات امر»، بر جایگاه والای آنها در نظام هستی تأکید دارند.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، اراده الهی و اقتدار ملائکه را بهعنوان محورهای نظام هستی بررسی کرد. این مفاهیم، چون ستونهایی که بنای عرفان نظری را استوار میسازند، نقش ملائکه را در انتقال فیض الهی و تدبیر امور عالم تبیین میکنند.
جمعبندی
فص عیسویه در فصوص الحکم، بهسان گوهری درخشان، ارتباط میان عالم ملکوت و ناسوت را در پرتو داستان سامری و گوساله تبیین میکند. این فص، با بررسی نقش ملائکه در انتقال فیض حیات، بصیرت سامری، وحدت نار و نور، و ذاتی بودن حیات، نظام وحدت وجود را روشن میسازد. استاد فرزانه قدسسره، با نقد دیدگاههای مادیگرایانه و تأکید بر اراده الهی، معارف عرفانی را با استدلال قرآنی تقویت کردهاند. ضرورت تحول در علوم دینی و عملیاتی کردن قرآن کریم، بهعنوان راهنمایی عملی، از دیگر محورهای این نوشتار است. این کتاب، با حفظ تمامی جزییات درسگفتار و سند مکمل، تلاش دارد تا این مفاهیم را با زبانی متین و علمی به پژوهشگران حوزه عرفان و فلسفه اسلامی عرضه نماید.
با نظارت صادق خادمی