متن درس
شرح فصوص الحکم: فص عیسویه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۷۵۰)
مقدمه
این نوشتار، شرحی عمیق و جامع بر فص عیسویه از کتاب فصوص الحکم ابنعربی است که با نگاهی عرفانی، فلسفی و نقادانه، به تبیین مفاهیم بنیادین مرتبط با حیات، روح، ناسوت، لاهوت و نقش جبرئیل در اعطای کمالات به عالم ماده میپردازد. این شرح، با تمرکز بر ظهور صفات الهی در موجودات و جایگاه والای حضرت عیسی (ع) بهعنوان روحالله، به تحلیل دقیق این موضوعات پرداخته و با نقدی روشمند، برداشتهای نادرست از مفاهیم عرفانی را اصلاح میکند. متن حاضر، با ساختاری نظاممند و علمی، در پی آن است که مفاهیم پیچیده عرفانی را با زبانی روشن و متین برای مخاطبان متخصص تبیین نماید. با بهرهگیری از تمثیلات و استعارات فاخر، تلاش شده است تا عمق معانی عرفانی در قالبی جذاب و علمی ارائه گردد، در حالی که وفاداری کامل به محتوای اصلی حفظ شده است.
بخش نخست: حیات و ظهور کمالات الهی
نقش ارواح در انتقال کمالات
اسماء الهی، که مظهر آنها ارواح هستند، اوصاف و کمالات را همراه با حیات در موجودات متجلی میسازند. این ارواح، بهعنوان واسطهای الهی، کمالات را از عالم ملکوت به عالم ناسوت منتقل میکنند. این دیدگاه، ریشه در عرفان اسلامی دارد که ارواح را مجرای فیض الهی و عامل انتقال صفات وجودی به موجودات مادی میداند. حیات، بهعنوان صفتی الهی، در همه مراتب وجود جاری است و ارواح، این حیات را به تناسب ظرفیت هر موجود در آن متجلی میکنند.
| درنگ: ارواح، مظهر اسماء الهیاند و حیات و کمالات را به عالم ناسوت منتقل میکنند، چنانکه هر موجود به فراخور ظرفیتش، پذیرای این فیض الهی میشود. |
جبرئیل: واسطه ملکوت و ناسوت
جبرئیل، بهعنوان ظرف اعطای ملکوت به ناسوت، نقشی محوری در ارتباط میان این دو عالم ایفا میکند. ناسوت، به مثابه بدن ارواح سماوی، پذیرای کمالات الهی میشود که از طریق جبرئیل به آن افاضه میگردد. این نقش جبرئیل، نه تنها در وحی، بلکه در اعطای حیات و کمالات به موجودات مادی نیز برجسته است. او، روحانیت سماوات را نمایندگی میکند و در سدرة المنتهی، جایگاهی والا دارد، چنانکه قرآن کریم میفرماید: وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَىٰ عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَىٰ (و بهراستی او را بار دیگر نزد سدرة المنتهی دید).
تأثیر مزاج بر ظهور کمالات
مزاج موجودات، بهویژه انسان، در ظهور کمالات الهی نقشی تعیینکننده دارد. هرگاه مزاج موجودی به اعتدال نزدیک باشد، خواص روح بهصورت کامل یا نزدیک به کمال در آن ظاهر میشود. در مقابل، در موجوداتی مانند جمادات و معادن، حیات و لوازم آن بهصورت بالقوه و مخفی باقی میماند. انسان، به دلیل اعتدال مزاج، ظرفی مناسب برای ظهور کمالات الهی است، اما این اعتدال در انسانها درجات متفاوتی دارد.
انسان و درجات اعتدال
انسانها بر اساس نزدیکی به اعتدال مزاج به سه دسته تقسیم میشوند: انسان کامل که در نفس اعتدال قرار دارد، انسانهای متوسط که قریب به اعتدالاند، و انسانهایی که از اعتدال دورند، مانند کافران و فاسقان. این تقسیمبندی، مبتنی بر آیات قرآن کریم است، از جمله: إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ (بهراستی انسان در زیان است). انسانهای دور از اعتدال، به دلیل غفلت از حق و استغنای نفسی، از دریافت کمالات الهی محروم میمانند، چنانکه قرآن کریم میفرماید: أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَىٰ (چون خود را بینیاز دید).
| درنگ: انسانها بر اساس نزدیکی به اعتدال مزاج، در سه مرتبه قرار میگیرند: انسان کامل، انسان متوسط و انسان بعید از اعتدال، که هرکدام ظرفیتی متفاوت برای دریافت کمالات الهی دارند. |
حیات در همه موجودات
حیات، صفتی الهی است که در همه موجودات، از جمادات و معادن تا انسان کامل، جاری است. در جمادات، این حیات بهصورت بالقوه و مخفی است، اما در انسان، به دلیل اعتدال مزاج، بهصورت بالفعل و آشکار ظهور مییابد. این دیدگاه، بر ساری بودن حیات در همه مراتب وجود تأکید دارد و حیات را بهعنوان صفت ذاتی الهی معرفی میکند.
بخش دوم: نقش جبرئیل و ملائکه در نظام خلقت
جبرئیل و تصرف در عالم
جبرئیل، بهعنوان یکی از ملائکه عظمای الهی، در سماوات سبع، عناصر اصلی کائنات و ترکیبات آنها تصرف میکند. با این حال، این تصرف منحصر به او نیست و دیگر ملائکه، مانند میکائیل، اسرافیل و عزرائیل، نیز در نظام خلقت نقش دارند. جبرئیل، بهویژه در ظرف وحی و اعطای کمالات، جایگاهی ممتاز دارد و روحانیت سماوات را نمایندگی میکند.
روحالقدس و افضلیت آن
روحالقدس، که از جبرئیل افضل است، در موارد خاص برای اعطای کمالات الهی به کار میرود. این موضوع در قرآن کریم نیز تأیید شده است: إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ (آنگاه که تو را با روحالقدس تأیید کردم). این آیه، به نقش روحالقدس در تأیید حضرت عیسی (ع) اشاره دارد و جایگاه والای آن را نشان میدهد.
| درنگ: روحالقدس، بهعنوان مظهری برتر از جبرئیل، در اعطای کمالات الهی به موجودات خاص، نقشی بیبدیل ایفا میکند. |
نقد مفهوم تجسد جبرئیل
جبرئیل تجسد نمییابد، بلکه جسم را ایجاد یا ابراز میکند. تجسد، به معنای تبدیل موجود مجرد به ماده نیست، بلکه جبرئیل با اراده الهی، حیاتی زائد به مقام مورد نظر اعطا میکند. این دیدگاه، بر تمایز میان تجسد (تبدیل ماهیت) و ابراز جسم تأکید دارد و هرگونه تأثیر خودکار ارواح را رد میکند. ارواح عالی، مانند جبرئیل، تنها با اراده خود تأثیر میگذارند و این تأثیر به ملامسه یا تماس وابسته نیست.
سامری و فهم حقیقت جبرئیل
سامری، با بهرهگیری از نور باطنی و قوه استعدادی خود، دریافت که جبرئیل با ایجاد جسم، حیاتی زائد به اشیا میبخشد. او با گرفتن قبضهای از اثر جبرئیل، گوسالهای از زیورآلات قوم ساخت که صدایی مانند خوار گوساله تولید کرد، چنانکه قرآن کریم میفرماید: فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ (پس برایشان گوسالهای ساخت که صدایی داشت). این موضوع، نشاندهنده توانایی سامری در درک حقیقت جبرئیل و استفاده از آن است.
تناسب صوت و صورت
اگر سامری به جای گوساله، صورتی دیگر مانند شتر یا گاو خلق میکرد، صوت آن متناسب با آن صورت بود. این تناسب، نشاندهنده هماهنگی میان صورت و صوت در خلقتهای سامری است و بر نظاممندی خلقت تأکید دارد.
جایگاه سامری در کفر
سامری، به دلیل ایجاد گناهکار (ایمه الکفر) و نه صرف گناه، جایگاهی خطرناک دارد و با ابلیس مقایسه میشود. او دارای استعداد ذاتی و اقتداری بود که او را از دیگران متمایز میکرد، مانند تفاوت طبیعی میان اجسام. این استعداد، به او امکان داد تا حقیقت جبرئیل را درک کند و از آن در خلق گوساله بهره ببرد.
| درنگ: سامری، با استعداد ذاتی خود، حقیقت جبرئیل را دریافت و از آن برای خلق گوساله بهره برد، اما این عمل او را در جایگاه ایمه الکفر قرار داد. |
بخش سوم: ناسوت، لاهوت و مراتب روح
حیات لاهوتی
حیات ساری در اشیا، لاهوتی نامیده میشود، زیرا حیات صفتی الهی و از اسماء حسنی (الحی) است. این حیات، بهعنوان اساس وجود، در همه مراتب خلقت جاری است و موجودات را به سوی کمال سوق میدهد.
ناسوت و لاهوت
ناسوت، بهعنوان بدن و محل قیام روح، و لاهوت، بهعنوان روح مجرد، دو وجه مکمل در نظام خلقت هستند. ناسوت، به دلیل قیام روح، خود نیز روح نامیده میشود. این دیدگاه، بر تعامل دوسویه روح و جسم تأکید دارد، چنانکه روح، جسم را میسازد و جسم، روح را متجلی میکند.
اقسام روح
روح دارای مراتبی است: روح مجرد (مانند روح نطقی)، روح منطبعه (مانند روح حیوانی)، و نفس منطبعه که به بدن نسبت داده میشود. این تقسیمبندی، مراتب مختلف روح را در عالم نشان میدهد و بر حضور حیات در همه موجودات تأکید دارد.
نقد مفهوم مجاز در روح
بدن، بهصورت حقیقی روح است و نه مجازاً، زیرا همه موجودات، حتی جمادات، دارای حیات روحیاند. این دیدگاه، بر رد مفهوم مجاز در عرفان تأکید دارد و حیات را حقیقتی ساری در همه مراتب وجود میداند.
| درنگ: بدن، به دلیل قیام روح، بهصورت حقیقی روح نامیده میشود و هیچ موجودی از حیات روحی تهی نیست. |
تعامل روح و جسم
روح و جسم در تعاملی دوسویه قرار دارند؛ روح، جسم را میسازد و جسم، روح را متجلی میکند. این تعامل، مانع از پذیرش تناسخ است، زیرا روح و جسم هر موجود، با یکدیگر تجانس دارند و نمیتوانند با جسم یا روحی غیرهمجنس همجوار شوند.
عدم بنبست در عالم طبیعت
عالم طبیعت، فاقد بنبست است و همه موجودات میتوانند از طریق تعامل به یکدیگر متصل شوند. این دیدگاه، بر نظام پویا و متصل عالم تأکید دارد و هرگونه انقطاع در خلقت را رد میکند.
مثال نانفروش
مثال «یا خبز» برای نانفروش یا نانخر، بهصورت حقیقی به کار میرود، نه مجازاً، زیرا به نقش و هویت واقعی فرد اشاره دارد. این مثال، بر رد مفهوم مجاز در نامگذاریها و تأکید بر حقیقت اشیا استوار است.
نقد الفاظ در علوم عرفانی
علوم عرفانی، به دلیل تکیه بر الفاظ و مفاهیم مجازی، گاه از حقیقت دور شدهاند. بازنگری در این علوم، با تمرکز بر حقایق وجودی، ضروری است تا از انحرافات مفهومی جلوگیری شود.
| درنگ: علوم عرفانی نیازمند بازنگری بر پایه حقایق وجودیاند تا از تکیه بر الفاظ مجازی رهایی یابند. |
روحالله بودن عیسی (ع)
حضرت عیسی (ع)، بهعنوان روحالله، مظهری از حیات و صفات الهی است، چنانکه قرآن کریم میفرماید: وَرُوحًا مِنْهُ (و روحی از او). این آیه، بر جایگاه ویژه عیسی (ع) بهعنوان ظرف حیات و خلقت الهی تأکید دارد.
جمعبندی
این شرح بر فص عیسویه، با رویکردی علمی و نقادانه، به تبیین مفاهیم حیات، روح، ناسوت، لاهوت و نقش جبرئیل در اعطای کمالات به عالم ماده پرداخته است. با تأکید بر ساری بودن حیات در همه موجودات و نقد برداشتهای نادرست از مفاهیم مجازی، این متن دیدگاههای عرفانی را اصلاح کرده و بر حقیقت وجودی تأکید ورزیده است. جایگاه والای حضرت عیسی (ع) بهعنوان روحالله، نقش محوری جبرئیل و تعامل دوسویه روح و جسم، از محورهای برجسته این نوشتار است. بازنگری در علوم عرفانی، با تکیه بر حقایق وجودی و دوری از الفاظ مجازی، ضرورتی است که این شرح بر آن تأکید دارد.
| با نظارت صادق خادمی |