در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 761

متن درس




تبیین عرفانی و فلسفی فص عیسویه در فصوص الحکم: نقد تمثل جبرئیل و احیای حضرت عیسی (ع)

تبیین عرفانی و فلسفی فص عیسویه در فصوص الحکم: نقد تمثل جبرئیل و احیای حضرت عیسی (ع)

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۷۶۰)

مقدمه

فص عیسویه در کتاب فصوص الحکم، اثر برجسته محی‌الدین ابن‌عربی، به بررسی یکی از عمیق‌ترین مسائل عرفانی و فلسفی، یعنی قدرت احیاء و ابراه حضرت عیسی (ع) و نقش تمثل جبرئیل (ع) در صورت بشری، می‌پردازد. این فص، با تمرکز بر رابطه میان صورت ظاهری جبرئیل و احیای عیسی، به تحلیل علل حقیقی و ظاهری این پدیده الهی پرداخته و دیدگاه‌های سنتی را به چالش می‌کشد. استاد فرزانه قدس‌سره در جلسه هفتصد و شصتم درس‌گفتارهای خود، با رویکردی نقادانه و علمی، به بازنگری تفاسیر ابن‌عربی و شارحان او پرداخته و بر ضرورت تکیه بر علل حقیقی، یعنی علم و قدرت الهی، به جای صورت ظاهری تأکید کرده‌اند. این نوشتار، با تجمیع محتوای درس‌گفتار و تحلیل‌های ارائه‌شده، به بازنویسی این مباحث در قالبی علمی و دانشگاهی می‌پردازد. با بهره‌گیری از زبانی متین و فاخر، و با افزودن توضیحات تفصیلی، تمثیلات ادبی، و ساختاربندی منظم، این اثر تلاش دارد تا مفاهیم پیچیده عرفانی و فلسفی را به‌گونه‌ای روشن و جامع برای پژوهشگران و جویندگان معرفت ارائه دهد. هدف این متن، نه تنها انتقال دقیق محتوای اصلی، بلکه غنی‌سازی آن با پیوندهای معنایی و تحلیل‌های عمیق‌تر است تا در چارچوب اصول فلسفه اسلامی و عرفان شیعی، حقیقت احیای حضرت عیسی (ع) و نقش جبرئیل روشن گردد.

بخش نخست: قدرت احیاء و ابراه حضرت عیسی (ع)

نقش نفخ جبرئیل در احیای عیسی

بر اساس متن فصوص الحکم، قدرت احیاء و ابراه (شفای بیماران) در حضرت عیسی (ع) به نفخ جبرئیل (ع) در صورت بشری نسبت داده شده است: ﴿وَمَا كَانَ فِيهِ مِنْ قُوَّةِ الْإِحْيَاءِ وَالْإِبْرَاءِ فَمِنْ جِهَةِ نَفْخِ جِبْرِيلَ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي صُورَةِ الْبَشَرِ﴾. این دیدگاه، احیای عیسی را نتیجه تمثل جبرئیل در قالب انسانی می‌داند، به‌گونه‌ای که صورت بشری جبرئیل، تعیین‌کننده کیفیت احیای عیسی است.

تبیین: نفخ جبرئیل، مانند نسیمی الهی است که حیات را در کالبد بشری عیسی می‌دمد. این نفخ، نه تنها مبدأ حیات جسمانی، بلکه سرچشمه قدرت الهی احیاء و ابراه است. این دیدگاه، ریشه در عرفان ابن‌عربی دارد که تمثل را به‌عنوان واسطه‌ای برای ظهور آثار الهی در عالم مادی می‌بیند.

درنگ: قدرت احیاء و ابراه حضرت عیسی (ع)، به نفخ جبرئیل در صورت بشری نسبت داده شده است.

تأثیر صورت تمثل جبرئیل بر احیای عیسی

ابن‌عربی معتقد است که چون جبرئیل به صورت بشری تمثل یافت، عیسی نیز در صورت بشری احیاء می‌کند. اگر جبرئیل به صورت نوری، حیوانی، یا نباتی ظاهر می‌شد، احیای عیسی نیز به همان صورت تحقق می‌یافت. این ادعا، رابطه‌ای مستقیم میان صورت ظاهری جبرئیل و کیفیت احیای عیسی برقرار می‌کند.

تبیین: این دیدگاه، مانند این است که آیینه‌ای صورت جبرئیل را بازتاب دهد و عیسی، به‌عنوان معلول این صورت، در همان قالب عمل کند. ابن‌عربی، تمثل را مانند قالبی می‌بیند که اثر الهی را در عالم مادی شکل می‌دهد.

درنگ: ابن‌عربی احیای عیسی را به صورت تمثل جبرئیل وابسته می‌داند، به‌گونه‌ای که تغییر صورت جبرئیل، کیفیت احیای عیسی را تغییر می‌داد.

نقد دیدگاه ابن‌عربی

استاد فرزانه قدس‌سره این دیدگاه را به شدت نقد کرده و آن را فاقد حقیقت و حتی ظاهر فریبنده (زخرف) می‌دانند. نقد ایشان بر این اساس است که صورت تمثل جبرئیل نمی‌تواند تعیین‌کننده ماهیت یا کیفیت احیای عیسی باشد، زیرا عليت واقعی به علم و قدرت الهی وابسته است، نه صورت ظاهری.

تبیین: این نقد، مانند نوری است که تاریکی توهمات را می‌زداید. عليت حقیقی، مانند رودی است که از سرچشمه علم و قدرت الهی جاری می‌شود و صورت ظاهری، تنها سایه‌ای بر سطح این رود است. این دیدگاه، با فلسفه اسلامی هم‌راستاست که عليت را به اراده و علم الهی نسبت می‌دهد.

درنگ: صورت تمثل جبرئیل، تعیین‌کننده کیفیت احیای عیسی نیست؛ عليت حقیقی به علم و قدرت الهی وابسته است.

تبیین مفهوم زخرف و مزخرف

زخرف به چیزی اطلاق می‌شود که ظاهری فریبنده دارد اما فاقد حقیقت است، مانند طلای بدلی. اما مزخرف، حتی ظاهر خوشایندی ندارد و کاملاً باطل است. استاد فرزانه قدس‌سره، دیدگاه ابن‌عربی را مزخرف می‌دانند، زیرا نه تنها فاقد حقیقت است، بلکه حتی ظاهر فریبنده‌ای نیز ندارد.

تبیین: زخرف، مانند گلی مصنوعی است که از دور زیبا به نظر می‌رسد، اما از نزدیک بی‌جان است. مزخرف، مانند خاکستری است که هیچ زیبایی و حقیقتی ندارد. این تعبیر، شدت نقد استاد را نشان می‌دهد.

درنگ: دیدگاه ابن‌عربی، به دلیل فقدان حقیقت و ظاهر فریبنده، مزخرف خوانده شده است.

نقد دیدگاه شارح درباره خلقت عیسی

شارح فصوص الحکم فراتر رفته و ادعا می‌کند که اگر جبرئیل به صورت حیوانی تمثل می‌یافت، نه تنها احیای عیسی، بلکه خود عیسی باید به صورت حیوانی خلق می‌شد. این دیدگاه، به دلیل نادیده گرفتن عليت حقیقی و عدم تناسب میان علت و معلول، نادرست است.

تبیین: این ادعا، مانند این است که بگوییم اگر نقاش با قلم‌موی خاصی نقاشی کند، تابلوی او نیز باید به شکل همان قلم‌مو باشد. این دیدگاه، از حقیقت عليت الهی دور است و به توهمات ذهنی گرفتار شده است.

درنگ: ادعای شارح مبنی بر خلقت عیسی به صورت حیوانی در صورت تمثل حیوانی جبرئیل، به دلیل ناسازگاری با عليت حقیقی، نادرست است.

بخش دوم: عليت حقیقی و استقلال از صورت ظاهری

علیت حقیقی و علم و قدرت الهی

عليت حقیقی به علم و قدرت الهی وابسته است، نه به صورت ظاهری. خداوند، که فاقد جسم و ماده است، موجودات مادی و غیرمادی را خلق می‌کند بدون اینکه خود دارای صورت آنها باشد. به همین ترتیب، جبرئیل، به‌عنوان مظهر قدرت الهی، نیازی به تناسب صورتی با معلول ندارد.

تبیین: خداوند، مانند معماری است که بدون نیاز به شباهت با مصالح، بناهای گوناگون می‌سازد. جبرئیل نیز، مانند ابزاری در دست این معمار، بدون نیاز به تناسب صورتی، آثار الهی را در عالم مادی ظاهر می‌کند.

درنگ: عليت حقیقی به علم و قدرت الهی وابسته است و نیازی به تناسب صورتی میان علت و معلول ندارد.

مثال نقض با خلقت موجودات

اگر تناسب صورتی میان علت و معلول الزامی بود، خلقت انسان از نطفه انسانی و حمار از نطفه حماری باید به معنای الزام صورت مشابه در علت باشد. اما جبرئیل، که ملکی است، عیسی را به صورت بشری خلق کرد، که نشان‌دهنده استقلال عليت از صورت است.

تبیین: این مثال، مانند این است که بگوییم چون گلی از خاک می‌روید، خاک نیز باید گل باشد. جبرئیل، مانند باغبانی است که بدون شباهت به گل، آن را از خاک می‌رویاند.

درنگ: خلقت عیسی به صورت بشری توسط جبرئیل ملکی، نشان‌دهنده استقلال عليت از تناسب صورتی است.

قابلیت ملائکه در اعطای صورت‌های مختلف

ملائکه قادرند به اشکال مختلف متشکل شوند (يَتَشَكَّلُ بِأَشْكَالٍ مُخْتَلِفَةٍ) و به هر صورتی که بخواهند، هویت اعطا کنند. این توانایی، نشان‌دهنده استقلال عليت الهی از محدودیت‌های صورتی است.

تبیین: ملائکه، مانند نقاشانی‌اند که با قلم قدرت الهی، هر صورتی را بر بوم وجود ترسیم می‌کنند. این توانایی، مانند کلیدی است که درهای خلقت را به هر شکل ممکن می‌گشاید.

درنگ: ملائکه قادرند به هر صورتی هویت اعطا کنند، که نشان‌دهنده استقلال عليت الهی از صورت است.

صفات محیی و مميت الهی

خداوند، به‌عنوان محیی (زنده‌کننده) و مميت (می‌راننده)، هم حیات و هم موت را خلق می‌کند: ﴿الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ﴾ (آن که مرگ و زندگی را آفرید) (سوره ملک، آیه ۲). این صفات، بدون نیاز به تناسب صورتی با معلول، از علم و قدرت الهی ناشی می‌شوند.

تبیین: خداوند، مانند اقیانوسی است که امواج حیات و مرگ از آن برمی‌خیزد. این صفات، مانند دو بال پرنده وجودند که بدون نیاز به صورت خاص، عالم را در بر می‌گیرند.

درنگ: صفات محیی و مميت الهی، از علم و قدرت الهی ناشی شده و به تناسب صورتی وابسته نیستند.

بخش سوم: نقد دیدگاه‌های سنتی و عامیانه

نقد دیدگاه‌های عامیانه و عقب‌مانده

استاد فرزانه قدس‌سره، دیدگاه‌های ابن‌عربی و شارح را عامیانه و عقب‌مانده توصیف می‌کنند، زیرا مبتنی بر منطق ضعیف و فاقد پشتوانه فلسفی است. این نقد، به ضرورت بازنگری در تفاسیر عرفانی با استفاده از ابزارهای فلسفی و منطقی اشاره دارد.

تبیین: این دیدگاه‌ها، مانند بناهایی سست‌اند که بر پایه‌های لرزان معرفت بنا شده‌اند. بازنگری علمی، مانند مرمتی است که این بناها را استوار می‌سازد.

درنگ: دیدگاه‌های سنتی ابن‌عربی و شارح، به دلیل ضعف منطقی، نیازمند بازنگری فلسفی و علمی‌اند.

نقد محدودیت‌های علم دینی

علم دینی در قرون گذشته، به دلیل فقدان ابزارهای علمی و گرایش به حفظ سنت‌های کهن، از دقت لازم برخوردار نبوده است. این محدودیت‌ها، مانع فهم دقیق مسائل عرفانی و فلسفی شده‌اند.

تبیین: علم دینی، مانند چراغی است که در تاریکی قرون گذشته، با شعله‌ای ضعیف می‌سوخت. تلفیق آن با علوم مدرن، مانند افزودن روغنی تازه به این چراغ است که نور آن را فروزان‌تر می‌کند.

درنگ: علم دینی در گذشته، به دلیل محدودیت‌های علمی، نیازمند اصلاح و تلفیق با علوم مدرن است.

اهمیت پرسشگری و نقد علمی

پرسشگری، دقت، و اشکال‌گیری، لازمه پیشرفت علمی است. جامد بودن و عدم نقد، به افول علمی و شخصی منجر می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره به نمونه‌هایی از نقدهای دقیق شاگردان اشاره کرده‌اند که به اصلاح اشتباهات کمک کرده است.

تبیین: پرسشگری، مانند بادی است که ابرهای جهل را پراکنده می‌کند. نقد علمی، مانند آیینه‌ای است که عیوب معرفت را نمایان می‌سازد.

درنگ: پرسشگری و نقد علمی، لازمه پیشرفت معرفتی و اصلاح اشتباهات است.

نقد تعابیر اغراق‌آمیز در روایات

استاد فرزانه قدس‌سره به روایتی اشاره می‌کنند که گریه امام سجاد (ع) را چنان توصیف کرده که زمین زیر پای ایشان گل شده و آب جاری گشته است. این تعبیر، به دلیل عدم امکان علمی (جاری نشدن آب در گل)، نادرست خوانده شده است.

تبیین: این روایات، مانند نقوشی شاعرانه‌اند که برای عامه فهمیده شده‌اند، اما از منظر علمی، مانند سایه‌هایی بی‌اساس‌اند که در برابر نور عقل محو می‌شوند.

ترجمه روایت: گریه امام سجاد (ع) چنان بود که زمین زیر پای ایشان گل شد و آب جاری گشت.

درنگ: تعابیر اغراق‌آمیز روایات، مانند گریه امام سجاد (ع) که زمین را گل کرده، به دلیل عدم پشتوانه علمی، نادرست‌اند.

اهمیت ادب در نقد علمی

نقد علمی باید با ادب و احترام همراه باشد. ادب و اشکال‌گیری قابل جمع‌اند و نباید یکی به بهانه دیگری حذف شود.

تبیین: نقد علمی، مانند شمشیری است که با ظرافت و ادب، حقیقت را از باطل جدا می‌کند. ادب، مانند سپری است که نقد را از تندی و بی‌حرمتی محافظت می‌کند.

درنگ: نقد علمی باید با ادب و احترام همراه باشد تا مؤثر و سازنده بماند.

بخش چهارم: عوامل مؤثر بر خلقت و صفات

تأثیر حالات والدین بر فرزندان

حالات روحی و جسمی والدین، به‌ویژه در زمان مواقعه، بر فرزندان تأثیر می‌گذارد. این تأثیر، اقتضایی است، نه عليتی، و منحصر به والدین نیست، زیرا عوامل محیطی مانند زمان، مکان، و شرایط جوی نیز مؤثرند.

تبیین: حالات والدین، مانند نسیمی است که بر بذر نطفه می‌وزد و شکل آن را متأثر می‌کند. اما این نسیم، تنها یکی از بادهای متعددی است که از محیط و اجداد بر این بذر اثر می‌گذارند.

درنگ: حالات والدین بر فرزندان تأثیر اقتضایی دارد، اما این تأثیر منحصر به آنها نیست و عوامل محیطی نیز نقش دارند.

تمایز تأثیر اقتضایی و عليتی

تأثیر حالات والدین، گاه به غلبه حالات مادر یا پدر منجر می‌شود، اما این تأثیرات، گتره (تصادفی) نیستند و تحت قوانین کلی قرار دارند. با این حال، این تأثیرات، عليت قطعی ندارند و نمی‌توانند احیای عیسی را به جبرئیل یا تواضع او را به مریم نسبت دهند.

تبیین: تأثیرات اقتضایی، مانند رنگ‌هایی‌اند که بر بوم نطفه می‌نشینند، اما این رنگ‌ها، نقاش اصلی خلقت نیستند. عليت حقیقی، تنها از علم و قدرت الهی سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: تأثیرات والدین اقتضایی‌اند، نه عليتی، و تحت قوانین کلی قرار دارند.

نقد انحصار تأثیر به والدین

عوامل محیطی مانند روز، شب، سردی، گرمی، و حتی تأثیرات اجدادی (تا صد یا دویست سال پیش) بر نطفه اثر می‌گذارند. این عوامل، نشان‌دهنده پیچیدگی خلقت و عدم انحصار تأثیر به والدین است.

تبیین: خلقت انسان، مانند باغی است که در آن، خاک، آب، باد، و نور، همگی در رشد درخت نقش دارند. انحصار تأثیر به والدین، مانند نادیده گرفتن نقش خورشید و باران در این باغ است.

درنگ: عوامل محیطی و اجدادی، در کنار حالات والدین، در تکوین نطفه نقش دارند و تأثیر به والدین منحصر نیست.

نقد نسبت دادن احیای عیسی به جبرئیل

اگر احیای عیسی به جبرئیل نسبت داده شود، احیای دیگر انبیا و اولیا، مانند حضرت موسی (ع) یا پیامبر اکرم (ص)، که جبرئیل در خلقت آنها دخیل نبوده، چگونه توجیه می‌شود؟ این نقد، دیدگاه ابن‌عربی را به چالش می‌کشد.

تبیین: احیای عیسی، مانند شعله‌ای است که از مشعل الهی افروخته شده است. نسبت دادن آن به جبرئیل، مانند این است که شعله را به چوب مشعل نسبت دهیم، نه به آتش الهی.

درنگ: نسبت دادن احیای عیسی به جبرئیل، به دلیل عدم توجیه احیای دیگر انبیا، نادرست است.

تأکید بر اذن الهی در احیای عیسی

حضرت عیسی (ع) به اذن الهی احیاء می‌کرد: ﴿وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ﴾ (و مردگان را به اذن خدا زنده می‌کنم) (آل‌عمران، آیه ۴۹). تواضع او نیز از مادرش، حضرت مریم (س)، ناشی بود.

تبیین: اذن الهی، مانند کلیدی است که درهای معجزات را می‌گشاید. تواضع عیسی، مانند گلی است که از باغ وجود مریم روییده است.

درنگ: احیای عیسی به اذن الهی بود و تواضع او از حضرت مریم (س) ناشی شده است.

بخش پنجم: خلقت و نقش طبیعت نوری جبرئیل

نقد احتمال خلقت عیسی به صورت غیربشری

شارح ادعا می‌کند که اگر جبرئیل به صورت غیربشری (مانند حیوان) تمثل می‌یافت، عیسی نیز به همان صورت خلق می‌شد. این دیدگاه، به دلیل ناسازگاری با قاعده الْوَلَدُ سِرُّ أَبِيهِ (فرزند راز پدر است)، نادرست است.

تبیین: این قاعده، مانند رشته‌ای است که فرزند را به پدر پیوند می‌دهد. خلقت عیسی به صورت حیوانی، مانند گسستن این رشته و نقض حقیقت خلقت است.

ترجمه قاعده: فرزند، راز پدر خویش است.

درنگ: خلقت عیسی به صورت غیربشری، به دلیل ناسازگاری با قاعده «فرزند راز پدر است»، نادرست است.

تمایز دیدگاه ابن‌عربی و شارح

ابن‌عربی معتقد است که احیای عیسی باید به صورت تمثل جبرئیل باشد، اما شارح فراتر رفته و خلقت خود عیسی را به صورت تمثل وابسته می‌داند. دیدگاه شارح، به دلیل ناسازگاری با عليت حقیقی، نادرست‌تر خوانده شده است.

تبیین: دیدگاه ابن‌عربی، مانند نگاهی است که تنها سطح آب را می‌بیند، اما شارح، مانند کسی است که به عمق اقیانوس فرو رفته و در تاریکی گمراه شده است.

درنگ: دیدگاه شارح، به دلیل وابسته دانستن خلقت عیسی به صورت تمثل، نادرست‌تر از دیدگاه ابن‌عربی است.

نقد نقش صورت در عليت

صورت، نقشی در عليت حقیقی ندارد. خداوند، با وجود وجوب وجودی، موجودات مادی را خلق می‌کند بدون تناسب صورتی. به همین ترتیب، جبرئیل، به‌عنوان ملك، عیسی را به صورت بشری خلق کرد.

تبیین: صورت، مانند لباسی است که بر تن حقیقت پوشانده می‌شود، اما حقیقت خلقت، در علم و قدرت الهی نهفته است، نه در این لباس.

درنگ: صورت، نقشی در عليت حقیقی ندارد و خلقت به علم و قدرت الهی وابسته است.

تبیین خلقت بر اساس نطفه

انسان از نطفه انسانی و حمار از نطفه حماری خلق می‌شود، اما این امر به معنای الزام تناسب صورتی در علت نیست. جبرئیل، با نطفه ملکی، عیسی را به صورت بشری خلق کرد.

تبیین: نطفه، مانند بذری است که در خاک وجود کاشته می‌شود، اما باغبان الهی، بدون شباهت به بذر، آن را به هر شکل که بخواهد می‌رویاند.

درنگ: خلقت عیسی به صورت بشری توسط جبرئیل، نشان‌دهنده استقلال عليت از نطفه و صورت است.

نقد تمثل جبرئیل به صورت نوری

اگر جبرئیل به صورت نوری (صُورَةٌ نُورِيَّةٌ) تمثل می‌یافت، عیسی نیز باید به صورت نوری خلق می‌شد. این دیدگاه، به دلیل نادیده گرفتن طبیعت ملکی جبرئیل و عليت الهی، نادرست است.

تبیین: تمثل نوری، مانند انعکاس نور در آیینه است، اما خلقت عیسی، مانند گلی است که از خاک مادی می‌روید، نه از نور محض.

درنگ: خلقت عیسی به صورت نوری در صورت تمثل نوری جبرئیل، به دلیل ناسازگاری با عليت الهی، نادرست است.

تبیین طبیعت نوری جبرئیل

طبیعت نوری جبرئیل، خارج از عناصر و ارکان مادی است (خَارِجَةٌ عَنْ طَبِيعَةِ السَّمَاوَاتِ وَالْعَنَاصِرِ) و در سدرة المنتهی قرار دارد. تمثل جبرئیل، تنزل اقتدار اوست، نه جابه‌جایی ذاتی.

تبیین: طبیعت نوری جبرئیل، مانند ستاره‌ای است که در آسمان سدرة المنتهی می‌درخشد. تمثل او، مانند پرتوی است که از این ستاره به زمین می‌رسد، نه جابه‌جایی خود ستاره.

درنگ: طبیعت نوری جبرئیل در سدرة المنتهی است و تمثل او، تنزل اقتدار اوست، نه جابه‌جایی ذاتی.

نقد تعابیر روایی درباره جبرئیل

روایاتی مانند ششصد بال جبرئیل، به زبان تمثیلی و برای فهم عامه بیان شده‌اند. این بال‌ها، نماد اقتدار و شئون جبرئیل‌اند، نه پر واقعی.

تبیین: این تعابیر، مانند نقاشی‌هایی‌اند که برای کودکان معرفت ترسیم شده‌اند تا حقیقت را به زبانی ساده دریابند. بال‌های جبرئیل، مانند پرچم‌هایی‌اند که اقتدار الهی او را نشان می‌دهند.

ترجمه روایت: جبرئیل دارای ششصد بال است.

درنگ: تعابیر روایی مانند ششصد بال جبرئیل، تمثیلی و برای فهم عامه‌اند، نه واقعی.

بخش ششم: تأثیر مزاج و نقش فلسفه در عرفان

تأثیر مزاج بر صورت ظاهری

صورت ظاهری انسان، تحت تأثیر مزاج (زمان، مکان، و شرایط زیست‌محیطی) شکل می‌گیرد. برای مثال، آریایی‌ها به دلیل مزاج خاص، صورتی متعادل دارند، در حالی که شرایط محیطی مانند حرارت یا رطوبت، صورت را تغییر می‌دهد.

تبیین: مزاج، مانند خاکی است که بذر انسان در آن کاشته می‌شود. حرارت، رطوبت، و مکان، مانند باد و بارانی‌اند که شکل این بذر را دگرگون می‌کنند.

درنگ: صورت ظاهری انسان، تحت تأثیر مزاج و شرایط زیست‌محیطی شکل می‌گیرد.

نقد نقش صورت در فلسفه ملاصدرا

بر اساس فلسفه ملاصدرا، صورت، حقیقت شیء است (الصُّورَةُ هُوِيَّةُ الشَّيْءِ)، نه شکل ظاهری. این دیدگاه، برتری حقیقت باطنی بر ظاهر را نشان می‌دهد و نقد استاد به نقش صورت در عليت را تأیید می‌کند.

تبیین: صورت در فلسفه صدرایی، مانند گوهر وجود است که ظاهر را در خود پنهان دارد. این دیدگاه، مانند نوری است که حقیقت را از ظواهر جدا می‌کند.

درنگ: صورت در فلسفه ملاصدرا، حقیقت شیء است، نه شکل ظاهری، و نقد نقش صورت در عليت را تأیید می‌کند.

نقد نزول ذاتی جبرئیل

جبرئیل، ذاتاً در سدرة المنتهی باقی است و تنزل او، به معنای نزول اقتدار و تعینات اوست، نه جابه‌جایی ذاتی. این دیدگاه، نادرستی فرض خلقت عیسی به صورت نوری را تأیید می‌کند.

تبیین: جبرئیل، مانند خورشیدی است که در آسمان سدرة المنتهی می‌درخشد و پرتوهایش به زمین می‌رسد، بدون آنکه خود جابه‌جا شود.

درنگ: تنزل جبرئیل، نزول اقتدار اوست، نه جابه‌جایی ذاتی، و فرض خلقت عیسی به صورت نوری نادرست است.

نقد اصطلاح طبیعت در عرفان

در عرفان، به عرش و سدرة المنتهی “طبیعت نوری” گفته می‌شود، در حالی که در فلسفه، طبیعت به ماده محدود است. این تفاوت اصطلاح، به سوءتفاهم در تفاسیر عرفانی منجر شده است.

تبیین: اصطلاح طبیعت نوری، مانند پلی است که عرفان و فلسفه را به هم متصل می‌کند، اما تفاوت در معنا، مانند شکافی است که سوءتفاهم را به وجود می‌آورد.

درنگ: تفاوت اصطلاح طبیعت در عرفان و فلسفه، به سوءتفاهم در تفاسیر عرفانی منجر شده است.

تبیین اقتدار جبرئیل در عالم

اقتدار جبرئیل در همه عالم نفوذ دارد، اما این اقتدار، به تعینات او وابسته است، نه نزول ذاتی. این تبیین، دیدگاه ابن‌عربی درباره تأثیر صورت تمثل را رد می‌کند.

تبیین: اقتدار جبرئیل، مانند جریانی است که در همه عالم جاری است، اما این جریان، از سرچشمه تعینات او می‌جوشد، نه از جابه‌جایی ذاتی.

درنگ: اقتدار جبرئیل به تعینات او وابسته است و تأثیر صورت تمثل در خلقت را رد می‌کند.

بخش هفتم: عرفان شیعه و نقد عرفان اهل سنت

نقد ضعف فلسفی در عرفان اهل سنت

عرفان اهل سنت، به دلیل ضعف در فلسفه و منطق، از کلام به عرفان رسیده و فاقد دقت لازم است. در مقابل، عرفان شیعه، با پشتوانه فلسفی و منطقی، دقیق‌تر است.

تبیین: عرفان اهل سنت، مانند درختی است که ریشه‌هایش در خاک کلام ضعیف مانده است. عرفان شیعه، مانند درختی است که با آب فلسفه و منطق سیراب شده و استوارتر است.

درنگ: عرفان اهل سنت به دلیل ضعف فلسفی و منطقی، از دقت لازم برخوردار نیست، در حالی که عرفان شیعه دقیق‌تر است.

نقد کمبود منابع عرفانی در شیعه

شیعه، به دلیل سرکوب عارفان و عدم گرایش به عرفان، فاقد کتب عرفانی درس‌محور است. این کمبود، ناشی از اشکالات تفاسیر سنتی و عدم تولید آثار جدید است.

تبیین: عرفان شیعه، مانند گوهری است که در صدف پنهان مانده و به دلیل موانع تاریخی، از شکوفایی بازمانده است.

درنگ: عرفان شیعه به دلیل موانع تاریخی و عدم تولید آثار درس‌محور، از توسعه بازمانده است.

نقش فلسفه ملاصدرا در عرفان

فلسفه ملاصدرا، به‌عنوان پایه‌ای برای عرفان شیعه، تا حدی خلأ عرفانی را جبران کرده، اما عرفان شیعه همچنان نیازمند توسعه است.

تبیین: فلسفه صدرایی، مانند پلی است که عرفان شیعه را به ساحل معرفت متصل کرده، اما این پل، هنوز به تکامل نیاز دارد.

درنگ: فلسفه ملاصدرا خلأ عرفانی شیعه را تا حدی جبران کرده، اما عرفان شیعه نیازمند توسعه بیشتر است.

بخش هشتم: دعا و ختام

دعای پایانی

دعا برای درود بر محمد و آل محمد، نشانه ارادت به اهل بیت و طلب خیر است. این دعا، به جایگاه والای اهل بیت در عرفان اسلامی اشاره دارد.

ترجمه دعا: خدایا، درود فرست بر محمد و خاندان محمد.

درنگ: دعای درود بر محمد و آل محمد، نشانه ارادت به اهل بیت و ختامی معنوی برای تأملات عرفانی است.

جمع‌بندی

فص عیسویه در فصوص الحکم، با تمرکز بر قدرت احیاء و ابراه حضرت عیسی (ع) و نقش تمثل جبرئیل، یکی از عمیق‌ترین مباحث عرفانی و فلسفی را ارائه می‌دهد. استاد فرزانه قدس‌سره در جلسه هفتصد و شصتم، با رویکردی نقادانه، دیدگاه‌های ابن‌عربی و شارحان او را بازنگری کرده و بر عليت حقیقی، یعنی علم و قدرت الهی، به جای صورت ظاهری تأکید ورزیده‌اند. این نوشتار، با تجمیع درس‌گفتار و تحلیل‌های ارائه‌شده، مفاهیم پیچیده را در قالبی علمی و دانشگاهی بازنویسی کرده است. نقد دیدگاه‌های سنتی، مانند وابستگی احیای عیسی به صورت تمثل جبرئیل، نشان‌دهنده ضرورت بازنگری علمی در تفاسیر عرفانی است. عليت حقیقی، به‌عنوان سرچشمه خلقت و احیاء، از علم و قدرت الهی ناشی می‌شود و به صورت ظاهری وابسته نیست. تأثیرات اقتضایی والدین و عوامل محیطی، پیچیدگی خلقت را نشان می‌دهد، اما این تأثیرات، عليت قطعی ندارند. عرفان شیعه، با پشتوانه فلسفی ملاصدرا، از عرفان اهل سنت دقیق‌تر است، اما نیازمند توسعه منابع درس‌محور است. این اثر، با دعوت به تأمل در حقیقت الهی و نقش علوم در شناخت آن، انسان را به سوی معرفت هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی