متن درس
تبیین فص عیسویه در فصوص الحکم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۷۶۶)
مقدمه
فص عیسویه در اثر گرانسنگ «فصوص الحکم» اثر شیخ اکبر، محییالدین ابن عربی، به کاوش در مقام معنوی حضرت عیسی (ع) و نسبت او با کلمه «کُن» و کلام الهی میپردازد. این فص، بهعنوان یکی از محوریترین بخشهای این اثر عرفانی، جایگاه ویژهای در تبیین مفاهیم توحید، ظهور اسماء الهی و مراتب وجودی دارد. در این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار شماره ۷۶۶ استاد فرزانه قدسسره، تلاش شده است تا با نگاهی عمیق و ساختارمند، این فص بهگونهای بازنویسی و تحلیل شود که هم اصالت محتوای اصلی حفظ گردد و هم با زبانی روشن، دقیق و متناسب با فضای علمی، به تبیین مفاهیم پیچیده عرفانی بپردازد. این بازنویسی، با تقسیمبندی موضوعات به بخشهای منظم، افزودن توضیحات تکمیلی و بهرهگیری از تمثیلات ادبی، بهدنبال ارائه نقشهای مهندسیشده از مراتب ظهور کُن و نسبت آن با ذات و فعل الهی است. همچنین، نقدهای استاد فرزانه قدسسره به برخی از ابهامات عرفانی و اسطورهسازیهای تاریخی، همراه با تأکید بر اهمیت کتاب و سنت در فهم عرفان، در این متن بهصورت جامع انعکاس یافته است.
بخش اول: کلمه «کُن» و نسبت آن با حق
سؤال محوری در نسبت کُن به ذات یا فعل
بحث در فص عیسویه با این پرسش بنیادین آغاز میشود که آیا کلمه «کُن» به ذات حق نسبت داده میشود، که در این صورت، به دلیل ناشناخته بودن ذات الهی، برای هیچ نفسی قابل ادراک نیست، یا اینکه حق تعالی به مرتبهای تنزل مییابد که در قالب قائل به «کُن» ظهور مییابد؟ این پرسش، به تمایز میان اسماء ذاتی و فعلی حق اشاره دارد. اگر «کُن» به ذات نسبت داده شود، به دلیل غیرقابل ادراک بودن ذات حق، از دسترس فهم بشری خارج است. اما اگر به مرتبه فعلی نسبت یابد، در قالب مظاهر، مانند انبیا و اولیا، تجلی مییابد. این تمایز، مانند نوری است که از منشور وجود میگذرد و در رنگهای گوناگون مظاهر متجلی میشود، بدون آنکه ذات نور تغییر یابد.
| درنگ: تمایز میان اسماء ذاتی و فعلی، مبنای فهم مراتب وجودی در عرفان است. «کُن» بهعنوان اسم فعلی، در مظاهر متکثر ظهور مییابد، در حالی که ذات حق، غیرمتعین و غیرقابل ادراک باقی میماند. |
توضیح تکمیلی: در عرفان نظری، ذات حق، چونان دریایی بیکران است که هیچ کس به عمق آن راه نمییابد. اما اسماء و صفات، بهویژه اسماء فعلی، چون امواجی هستند که در ساحل مظاهر به تجلی درمیآیند. این دیدگاه، مراتب وجودی را از ذات تا مظاهر، بهصورت سلسلهمراتبی روشن میسازد.
کُن بهعنوان اسم فعلی حق
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که «کُن» از اسماء فعلی حق است، نه ذاتی، و در دو مرتبه ظهور مییابد: مرتبه مُظهری، که حق خود بهصورت مستقیم «کُن» میگوید، و مرتبه مَظهری، که مظاهر، مانند اولیا، این کلمه را به ظهور میرسانند. مرتبه مُظهری، به اراده بیواسطه الهی اشاره دارد، در حالی که مرتبه مَظهری، ظهور این اراده در قالب اولیا یا دیگر مظاهر است. این تمایز، مانند تفاوت میان چشمهای است که از دل کوه میجوشد و جویباری که از آن سرچشمه میگیرد.
توضیح تکمیلی: در عرفان، اسماء فعلی، چونان ابزارهایی هستند که حق از طریق آنها افعال خود را در عالم متجلی میسازد. «کُن»، بهعنوان یکی از این اسماء، در مراتب گوناگون، از ذات تا مظاهر، بهصورت سلسلهمراتبی ظهور مییابد، و این ظهور، مبنای فهم وحدت در کثرت است.
مراتب کُن: مُظهری، مَظهری خاص و مَظهری عام
کلمه «کُن» در سه مرتبه تبیین شده است: کُن مُظهری، که به اسم حق اشاره دارد و فعل مستقیم الهی است؛ کُن مَظهری خاص، که در اولیای الهی ظهور مییابد؛ و کُن مَظهری عام، که در تمامی هستی جاری است. این تقسیمبندی، مانند شاخههای درختی است که از یک تنه واحد سرچشمه میگیرند، اما در شاخ و برگهای گوناگون به تجلی درمیآیند. هر مرتبه، ظهوری خاص از فعل الهی را نشان میدهد.
| درنگ: تقسیمبندی کُن به مراتب مُظهری، مَظهری خاص و مَظهری عام، نقشهای منظم از سلسلهمراتب ظهور فعل الهی ارائه میدهد که با مفهوم وحدت در کثرت همخوانی دارد. |
توضیح تکمیلی: این تقسیمبندی، با اصل وحدت در کثرت در عرفان سازگار است. فعل واحد الهی، چون نوری است که در آیینههای گوناگون مظاهر، بهصورت متکثر بازتاب مییابد، اما ذات آن نور، یگانه باقی میماند.
هستی بهعنوان مظهر کُن حق
تمامی هستی، مظهر کُن حق است و هر حرکت، نفس یا فعل در عالم، کلام الهی است که بهصورت عام ظهور مییابد. اولیا، مظهر کُن خاصاند، در حالی که کل هستی، ظرف کُن عام است. این دیدگاه، مانند اقیانوسی است که هر قطرهاش، بازتابی از نور آفتاب الهی را در خود دارد.
توضیح تکمیلی: در عرفان، هستی، چونان آیینهای تمامنما، اسماء و صفات الهی را بازتاب میدهد. کُن عام، مبنای وجود کل عالم است، در حالی که کُن خاص، در مراتب عالیتر، یعنی در انبیا و اولیا، تجلی مییابد.
جمعبندی بخش اول
بخش نخست به تبیین جایگاه کلمه «کُن» در نسبت با ذات و فعل حق پرداخت. تمایز میان اسماء ذاتی و فعلی، مراتب سهگانه کُن (مُظهری، مَظهری خاص و مَظهری عام) و نقش هستی بهعنوان مظهر کُن، از مهمترین محورهای این بخش بود. این مفاهیم، مانند نقشهای دقیق، مراتب ظهور فعل الهی را روشن ساخته و مبنایی برای فهم عمیقتر فص عیسویه فراهم میآورند.
بخش دوم: نقد ابهامات و مشکلات عرفانی
ن த ب ه ف ه م ن ا د ر س ت ا ز ا س م ا ء
استاد فرزانه قدسسره به نقد مشکلات شیخ اکبر در تقسیمبندی اسماء ذاتی و فعلی پرداخته و تأکید دارند که با ارائه تقسیمبندی منظم (مُظهری، مَظهری خاص و مَظهری عام)، این ابهامات رفع میشود. این نقد، مانند اصلاح نقشهای است که خطوط آن بهدرستی ترسیم نشده و با نظمی نوین، به وضوح و دقت میرسد.
توضیح تکمیلی: نظم در تحلیل مفاهیم عرفانی، مانند مهندسی بنایی است که بدون نقشه دقیق، به فروپاشی میانجامد. این تقسیمبندی منظم، با اصول عقلی و نقلی سازگار بوده و از ابهامات میکاهد.
نقد حیرت عارفان
حیرت عارفان، که گاه از ضعف در فهم مراتب کُن ناشی میشود، مورد نقد قرار گرفته است. حیرت مذموم، پیش از علم و به دلیل ابهام در فهم است، در حالی که حیرت ممدوح، پس از علم و در برابر عظمت ذات حق پدید میآید. با فهم دقیق مراتب کُن، عارف از حیرت مذموم رها میشود. این مانند آن است که سالکی در بیابان، پیش از یافتن راه، سرگردان شود، اما با یافتن نقشهای روشن، به مقصد رهنمون گردد.
| درنگ: حیرت مذموم، ناشی از ضعف در فهم مراتب وجودی است، اما حیرت ممدوح، نشانه تعالی معرفت در برابر عظمت ذات حق است. |
توضیح تکمیلی: در عرفان، حیرت ممدوح، چونان قلهای است که سالک پس از پیمودن مسیر معرفت، به آن میرسد، اما حیرت ناشی از ابهام، مانند گمراهی در تاریکی است.
مظهر در مرتبه لا تعین
حتی در مرتبه لا تعین، مظهر وجود دارد، اما عارف باید همه تعینات، مانند «من» و «ما»، را کنار بگذارد. مرتبه لا تعین، چونان آسمانی بیکران است که در آن، هیچ نشانهای از تعینات مادی یافت نمیشود، اما مظهر، به معنای ظرف ظهور حق، همچنان حضور دارد.
توضیح تکمیلی: در عرفان، لا تعین، مرتبهای است که حق بدون تعینات خاص ظهور مییابد، اما مظهر، به معنای آیینه ظهور، حتی در این مرتبه نیز باقی است.
نقد اکناه ذات حق
اکناه (احاطه کامل) ذات حق ممکن نیست، زیرا حق، محیط به همه چیز است و مظهر نمیتواند به مُظهر احاطه یابد. این مانند آن است که قطرهای بخواهد اقیانوس را در خود جای دهد، که محال است.
توضیح تکمیلی: در عرفان، تنزیه ذات حق، مبنای توحید است. هرگونه ادعای اکناه، به محدود ساختن حق منجر میشود، که با عظمت الهی منافات دارد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش به نقد ابهامات در تقسیمبندی اسماء، حیرت عارفان، و ادعای اکناه ذات حق پرداخت. تأکید بر نظم در تحلیلها، رهایی از حیرت مذموم و حفظ تنزیه حق، از مهمترین دستاوردهای این بخش است. این نقدها، مانند چراغی در مسیر عرفان، راه را برای فهمی روشنتر هموار میسازند.
بخش سوم: روش صحیح تحصیل علم
نقد احتیاط و تردد در علم
استاد فرزانه قدسسره احتیاط و تردد بیش از حد در علم را نقد کرده و تأکید دارند که عالم باید با یقین سخن بگوید یا سکوت کند تا تحقیق کامل شود. این مانند آن است که مهندسی بنایی را نیمهتمام رها کند و از ترس خطا، به پیش نرود.
توضیح تکمیلی: در سنت علمی، یقین و تحقیق، پایههای تولید دانشاند. احتیاط بیجا، مانند سدی در برابر جریان معرفت، مانع پیشرفت علمی است.
روش صحیح تحصیل علم
روش صحیح تحصیل علم، ترتیبی و متمرکز است. عالم باید یک علم را به کمال رساند، سپس به سراغ علم دیگر رود. این مانند کاشتن درختی است که پیش از ریشهدار شدن، شاخههایش پراکنده نشود.
توضیح تکمیلی: در سنت اسلامی، علما با تمرکز بر یک علم و رعایت ترتیب و موالات، به عمق معرفت میرسیدند. این روش، الگویی برای تحصیل علم در همه زمانهاست.
نقد پراکندگی در تحصیل علوم
روشهای آموزشی مدرن که علوم متعدد را بهصورت پراکنده و بدون عمق تدریس میکنند، مورد نقد قرار گرفتهاند. پراکندگی، مانند پراکندن بذر بر خاکی ناآماده، به سطحینگری منجر میشود.
توضیح تکمیلی: در سنت علمی، تعمیق در یک علم، مقدم بر گستردگی است. این اصل، در نظامهای آموزشی سنتی رعایت میشد و همچنان الگویی کارآمد است.
تعامل علما در گذشته
در گذشته، علما با تواضع و اشتیاق، از یکدیگر علم میآموختند و در علوم مختلف تخصص مییافتند. این تعامل، مانند جویبارهایی بود که از چشمههای گوناگون، به یک رود بزرگ میپیوستند.
توضیح تکمیلی: در تاریخ اسلام، تعامل علما، به رشد علمی و فرهنگی منجر شد. این الگو، برای امروز نیز قابل اقتباس است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش به ضرورت یقین، تمرکز و ترتیب در تحصیل علم و نقد پراکندگی و احتیاط بیجا پرداخت. تعامل سازنده علما در گذشته، الگویی برای رشد علمی در زمان حاضر ارائه میدهد. این اصول، مانند ستونهایی استوار، بنای دانش را استحکام میبخشند.
بخش چهارم: نقد دیدگاههای نادرست در عرفان
نقد حلول و اتحاد مادی
دیدگاه حلول و اتحاد به معنای مادی رد شده و تأکید شده است که حق، تعین مظهر است، نه اینکه در آن حلول کند یا با آن متحد شود. این مانند آن است که نور در آیینه بازتاب یابد، اما آیینه خود نور نشود.
| درنگ: در عرفان، وحدت مُظهر و مَظهر، به معنای ظهور حق در مظهر است، نه حلول یا اتحاد مادی. |
توضیح تکمیلی: در عرفان، توحید، استقلال هر موجودی جز حق را نفی میکند. مظاهر، تنها آیینههای ظهور حقاند، نه موجوداتی مستقل که حق در آنها حلول کند.
نقد دیدگاه «همه خدا هستند»
دیدگاه «همه خدا هستند» به دلیل فرض استقلال مظاهر، رد شده است. حق، واحد است و مظاهر، تنها ظرف ظهور او هستند. این مانند آن است که کسی ستارگان آسمان را خود آسمان بداند.
توضیح تکمیلی: در عرفان، توحید، یگانگی حق را تأیید میکند و هرگونه شرک یا استقلال مظاهر را نفی مینماید.
نقد تنزیه نادرست از وحدت وجود
کسانی که بدون فهم دقیق وحدت وجود، حق را از آن تنزیه میکنند، مورد نقد قرار گرفتهاند. وحدت وجود، به معنای ظهور حق در مظاهر است، نه حلول یا اتحاد مادی. این مانند آن است که کسی بخواهد نور را از بازتابهایش جدا کند، بدون درک ماهیت نور.
توضیح تکمیلی: وحدت وجود، مبنای توحید در عرفان است و نقد نادرست آن، به تحریف مفاهیم عرفانی منجر میشود.
نقد ادعای دانایی مطلق
به نقل از امام صادق (ع)، ادعای دانستن همه چیز، نشانه دیوانگی است. عالم باید به محدودیت دانش خود اذعان کند. این مانند آن است که سالکی در برابر اقیانوس معرفت، به کوچکی ظرف خویش اعتراف کند.
ترجمه حدیث: هرکس ادعا کند که همه چیز را میداند، دیوانه است.
توضیح تکمیلی: در سنت اسلامی، تواضع، شرط علم است. ادعای دانایی مطلق، مانع رشد علمی و معنوی است.
اهمیت کتاب و سنت در فهم عرفان
فهم عرفان بدون تسلط بر کتاب و سنت، به گمراهی میانجامد، اما کتاب و سنت نیز بدون عرفان و فلسفه، بهطور کامل فهمیده نمیشوند. این مانند آن است که برای دیدن منظرهای زیبا، هم به نور آفتاب نیاز باشد و هم به چشمی بینا.
| درنگ: تعادل میان نقل و عقل، کلید فهم جامع دین و عرفان است. کتاب و سنت، پایههای معرفتاند، و عرفان و فلسفه، ابزار تعمیق آن. |
توضیح تکمیلی: در سنت اسلامی، ترکیب نقل و عقل، به فهم عمیقتر دین کمک میکند. عرفان، بهعنوان علم باطنی، مکمل علوم ظاهری است.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش به نقد دیدگاههای نادرست، مانند حلول، اتحاد مادی، و ادعای دانایی مطلق پرداخت و بر اهمیت کتاب و سنت در کنار عرفان تأکید کرد. این نقدها، مانند بادبانی است که کشتی معرفت را از طوفانهای گمراهی به ساحل حقیقت رهنمون میسازد.
بخش پنجم: مراتب اراده و احیا
مراتب اراده الهی
اراده، از صفات فعلی حق است، در حالی که مشیت، در مرتبه ذات قرار دارد. این تمایز، مانند تفاوت میان جویباری است که از چشمهای عظیم سرچشمه میگیرد.
ترجمه حدیث: اراده، صفت فعل است و مشیت، در مرتبه ذات قرار دارد (به نقل از امام صادق علیهالسلام).
توضیح تکمیلی: در عرفان، صفات الهی در مراتب مختلف ظهور مییابند. مشیت، در مرتبه ذات، پیش از تعینات است، و اراده، در مرتبه فعل، در مظاهر تجلی مییابد.
نقد حیرت در نسبت احیا
حیرت عارفان در نسبت احیا به خدا یا عبد، ناشی از عدم درک توحید افعالی است. همه افعال، از جمله احیا، باذن الله انجام میشوند، چه توسط خدا یا عبد. این مانند آن است که سالکی در برابر آفتاب، سایه را مستقل ببیند.
توضیح تکمیلی: در عرفان، توحید افعالی، همه افعال را به حق نسبت میدهد. عبد، تنها مظهر فعل الهی است.
احیا بهعنوان فعل عام
احیا، مانند خوردن و آشامیدن، فعلی عام است که همه میتوانند انجام دهند، نه صرفاً صفت الهی. این مانند آن است که حیات، چون جویباری، در همه موجودات جاری باشد.
توضیح تکمیلی: در عرفان، افعال الهی در مظاهر متکثر ظهور مییابند. احیا، در انبیا و اولیا بهصورت خاص، و در دیگر موجودات بهصورت عام، تجلی مییابد.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش به تبیین مراتب اراده و مشیت، نقد حیرت در نسبت احیا، و جایگاه احیا بهعنوان فعلی عام پرداخت. این مفاهیم، مانند رشتههایی از یک تار و پود، به فهم توحید افعالی و ظهور آن در مظاهر کمک میکنند.
بخش ششم: نقد اسطورهسازی و تعدی به حقوق
نقد اسطورهسازی در تاریخ عرفان
استاد فرزانه قدسسره به نقد اسطورهسازی درباره افرادی مانند ابایزید بسطامی پرداخته و داستانهایی مانند زنده کردن مورچه را مورد تردید قرار دادهاند. این نقد، مانند پاک کردن غبار از آیینه حقیقت است.
توضیح تکمیلی: بررسی انتقادی روایات عرفانی، به حفظ اصالت عرفان کمک میکند. اسطورهسازی، مانند پردهای است که حقیقت را از دید پنهان میکند.
نقد کشتن مورچه توسط ابایزید
داستان کشتن و زنده کردن مورچه توسط ابایزید، به دلیل تجاوز به حق حیات، مورد نقد قرار گرفته است. زنده کردن پس از کشتن، جبران خطا نیست. این مانند آن است که کسی شاخهای را بشکند و سپس بخواهد با چسباندن آن، حیاتش را بازگرداند.
توضیح تکمیلی: در عرفان، احترام به حیات، نشانه معرفت است. تعدی به حقوق موجودات، با مقام عرفانی منافات دارد.
مقایسه ابایزید با حضرت عیسی (ع)
در مقایسه با حضرت عیسی (ع)، که بدون کشتن، احیا میکرد، داستان ابایزید مشکوک است. معجزه عیسی (ع)، هدایتگر و بدون تعدی بود، در حالی که داستان ابایزید، به دلیل کشتن مورچه، از این مقام دور است.
وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي (و هنگامی که از گل، چیزی بهصورت پرنده میساختی، به اذن من در آن میدمیدی، پس به اذن من پرندهای میشد، و کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا میدادی، و هنگامی که مردگان را به اذن من زنده بیرون میآوردی) (قرآن کریم، سوره مائده، آیه ۱۱۰).
توضیح تکمیلی: معجزات انبیا، مانند نوری هدایتگر، بدون نقص و با هدف رهنمونسازی خلق انجام میشوند، در حالی که کرامات اولیا ممکن است با خطا همراه باشد.
نقد تعدی به حقوق دیگران
تعدی به حقوق دیگران، مانند خوابیدن در قبر دیگران، مغایر با عرفان است. عارف باید به حقوق همه موجودات احترام بگذارد. این مانند آن است که کسی بخواهد در خانه دیگری بیاجازه سکنی گزیند.
توضیح تکمیلی: در عرفان، احترام به حقوق موجودات، نشانه معرفت و کمال معنوی است.
نقد خشونت
خشونت، مانند شلاق زدن، با رحمت الهی و اخلاق عرفانی منافات دارد. عارف باید با حکمت و رحمت عمل کند، نه با خشونت. این مانند آن است که به جای درمان بیماری، زخمی بر آن افزود.
توضیح تکمیلی: در سنت اسلامی، رحمت، مبنای رفتار است. خشونت، به دوری از دین و عرفان منجر میشود.
احترام به هستی
همه هستی، مظهر حق است و باید با احترام با آن رفتار کرد، حتی در جزئیاتی مانند قدم گذاشتن بر زمین. این مانند آن است که سالکی در باغی از گلهای الهی، با احتیاط گام بردارد.
| درنگ: احترام به هستی، نشانه معرفت عرفانی است. همه موجودات، آیینههای ظهور حقاند و باید با احتیاط و ادب با آنها رفتار کرد. |
توضیح تکمیلی: در عرفان، سالک با دیدن حق در همه مظاهر، به هستی احترام میگذارد. این احترام، نشانه کمال معنوی و درک توحید وجودی است.
جمعبندی بخش ششم
این بخش به نقد اسطورهسازی، تعدی به حقوق موجودات و خشونت پرداخت و بر احترام به هستی بهعنوان مظهر حق تأکید کرد. این نقدها، مانند چراغی در مسیر عرفان، از گمراهیهای تاریخی و اخلاقی جلوگیری میکنند.
نتیجهگیری
فص عیسویه در فصوص الحکم، با تمرکز بر کلمه «کُن» و نسبت آن با حق و مظاهر او، دریچهای به سوی فهم عمیقتر توحید و ظهور اسماء الهی میگشاید. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، مراتب کُن را در سه سطح مُظهری، مَظهری خاص و مَظهری عام تبیین کرد و نشان داد که چگونه این مراتب، سلسلهمراتب ظهور فعل الهی را روشن میسازند. نقد حیرت عارفان، اسطورهسازیهای تاریخی و تعدی به حقوق موجودات، همراه با تأکید بر اهمیت کتاب و سنت در کنار عرفان و فلسفه، از برجستهترین محورهای این تحلیل است. این اثر، مانند نقشهای دقیق، راه را برای فهم عرفان اصیل اسلامی هموار میسازد و با رد دیدگاههای نادرست، مانند حلول و اتحاد مادی، بر توحید افعالی و ظهور حق در مظاهر تأکید میورزد. روش ترتیبی و متمرکز در تحصیل علم، بهعنوان الگویی کارآمد، راهگشای پژوهشگران در مسیر معرفت است.
| با نظارت صادق خادمی |