متن درس
شرح فصوص الحکم: فص عیسویه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۷۷۸)
مقدمه
فص عیسویه از کتاب شریف فصوص الحکم اثر ابنعربی، دریچهای است به سوی مفاهیم عمیق عرفانی که با نگاهی نقادانه و قرآنی به بررسی مقولاتی چون تقابل، اسماء الهی، طبیعت، و رابطه ذات و صفات الهی میپردازد. این شرح، برگرفته از درسگفتار شماره ۷۷۸ استاد فرزانه قدسسره، با رویکردی علمی و نظاممند، به بازنگری دیدگاههای سنتی در باب اجتماع اضداد، تقابل اسماء، و مفهوم طبیعت پرداخته و با استناد به آیات قرآن کریم، به تبیین دقیق این مفاهیم همت گمارده است. متن حاضر، با حفظ تمامی جزییات و محتوای اصلی، به زبانی فاخر و آکادمیک نگاشته شده و با بهرهگیری از تمثیلات و اشارات ادبی، تلاش دارد تا مفاهیم پیچیده عرفانی را برای مخاطبان متخصص و پژوهشگران حوزه عرفان و فلسفه بهگونهای روشن و منسجم ارائه نماید. ساختار این نوشتار، با عناوین و زیرعناوین تخصصی، بهگونهای طراحی شده که ضمن حفظ امانت محتوا، دیدگاهی یکپارچه و علمی را به خواننده عرضه کند.
بخش اول: تقابل و اضداد در نظام عرفانی
اجتماع اضداد در ذهن
یکی از مفاهیم بنیادین در فص عیسویه، بررسی مقوله اجتماع اضداد در ذهن است. اضداد، مانند سیاهی و سفیدی، گرما و سرما، در ذهن انسان بهصورت مفاهیم ذهنی جمع میشوند، بدون آنکه این اجتماع، مانع تقابل آنها در سطح مفهومی گردد. این تقابل، در قلمرو ذهن، به معنای تضاد وجودی نیست، بلکه صرفاً در سطح مفاهیم ذهنی تحقق مییابد. این دیدگاه، بر تمایز میان تقابل مفهومی در ذهن و تقابل وجودی در خارج تأکید دارد. ذهن انسان، مانند ظرفی است که مفاهیم را بدون در نظر گرفتن محدودیتهای وجودی در خود جای میدهد، گویی باغی است که گلهای متضاد را در کنار هم میپروراند، بیآنکه میانشان نزاعی پدید آید.
|
درنگ: اجتماع اضداد در ذهن، به معنای تقابل مفهومی است و نه وجودی؛ ذهن، مفاهیم متضاد را بدون تناقض در خود جمع میکند. |
این تمایز، نشاندهنده ظرفیت ذهن در پردازش مفاهیم متضاد است، بدون آنکه به تناقض وجودی منجر شود. برای مثال، مفهوم سیاهی و سفیدی در ذهن، بهصورت دو مفهوم متمایز اما همزیست ظاهر میشوند، در حالی که در خارج، این دو نمیتوانند بهصورت مطلق و همزمان در یک موضوع واحد جمع شوند.
تقابل نقایض در ذهن و خارج
نقایض، مانند وجود و عدم، در ذهن بهصورت مفاهیم جمع میشوند، اما در خارج، اجتماع آنها محال است. این تفاوت، ریشه در ماهیت ذهن دارد که مفاهیم را فارغ از محدودیتهای وجودی در خود جای میدهد. نقایض، مانند وجود زید و عدم زید، در ذهن بهصورت مفاهیم متمایز اما همزیست ظاهر میشوند، اما در خارج، وجود و عدم نمیتوانند همزمان تحقق یابند. این دیدگاه، بر تمایز میان قلمرو ذهن و خارج تأکید دارد و نشان میدهد که ذهن، مانند دریایی است که امواج متضاد را در خود جای میدهد، بیآنکه به ساحل واقعیت محدود شود.
|
درنگ: نقایض در ذهن بهصورت مفاهیم جمع میشوند، اما در خارج، اجتماع آنها محال است، زیرا نقایض واقعی در خارج وجود ندارند. |
نقد اجتماع اضداد
اجتماع اضداد، در همه مراتب، اعم از ذهن و خارج، محال است. آنچه در ذهن جمع میشود، مفاهیم اضداد است، نه خود اضداد وجودی. اضداد، مانند سیاهی و سفیدی، در خارج به دلیل وجود درجات مختلف (سیاهتر یا سفیدتر)، نمیتوانند اضداد واقعی باشند، زیرا غایت الخلاف میان آنها وجود ندارد. این نقد، بر تمایز میان مفاهیم ذهنی و اضداد وجودی تأکید دارد و نشان میدهد که ذهن، مانند آینهای است که تصاویر متضاد را بازتاب میدهد، بدون آنکه خود درگیر تضاد شود.
|
درنگ: اجتماع اضداد در همه مراتب محال است؛ آنچه در ذهن جمع میشود، مفاهیم اضداد است، نه اضداد وجودی. |
نقد دیدگاه متکلمان
برخی متکلمان، با برداشتهای نادرست، مانند تصور ملائکه بهصورت نیمی یخ و نیمی آتش، اجتماع اضداد را ممکن میدانستند. این دیدگاه، ناشی از خلط میان مفاهیم مادی و مجرد است. ملائکه، بهعنوان موجودات مجرد، نمیتوانند دارای طبیعت مادی باشند، و تصور نیمی یخ و نیمی آتش، سوءتفاهمی است که از عدم فهم دقیق مفاهیم مجرد و مادی ناشی میشود. این نقد، مانند نوری است که تاریکی سوءتفاهم را میزداید و بر ضرورت فهم دقیق مفاهیم عرفانی تأکید دارد.
|
درنگ: تصور متکلمان از ملائکه بهصورت نیمی یخ و نیمی آتش، ناشی از خلط مفاهیم مادی و مجرد است. |
جمعبندی بخش اول
بخش نخست، به بررسی مقوله تقابل و اضداد در نظام عرفانی پرداخت و با نقد دیدگاههای سنتی، بر تمایز میان تقابل مفهومی در ذهن و تقابل وجودی در خارج تأکید کرد. اجتماع اضداد و نقایض در ذهن، به دلیل ماهیت مفهومی آنها، ممکن است، اما در خارج، به دلیل محدودیتهای وجودی، محال است. این دیدگاه، با بهرهگیری از تمثیلات، مانند ظرف ذهن که مفاهیم متضاد را در خود جای میدهد، به روشنسازی این مفاهیم همت گمارده و بر ضرورت بازنگری در فهم عرفانی تأکید دارد.
بخش دوم: طبیعت و اسماء الهی
طبیعت و تقابل در عالم ماده
طبیعت، در عالم ماده، دارای تقابل است و این تقابل، در اسماء الهی نیز در ظرف واحدیت مشاهده میشود. با این حال، در مرتبه احدیت، به دلیل وحدت مطلق، تقابل منتفی است. طبیعت، مانند رودی است که در مسیر خود، امواج متضاد را در بر میگیرد، اما در سرچشمه وحدت، این امواج به یگانگی میرسند. این دیدگاه، بر تفاوت میان مراتب واحدیت و احدیت تأکید دارد و نشان میدهد که تقابل، تنها در مرتبه ظهورات اسماء تحقق مییابد.
|
درنگ: طبیعت در عالم ماده دارای تقابل است، اما در مرتبه احدیت، به دلیل وحدت مطلق، تقابل منتفی است. |
نقد اطلاق طبیعت بر اسماء
اسماء الهی، فاقد طبیعتاند، زیرا طبیعت، مختص عالم ماده است. اطلاق مفهوم طبیعت بر مجردات یا اسماء، نادرست است و به سوءتفاهمهای کلامی منجر میشود. اسماء، مانند ستارگانی در آسمان وحدتاند که نورشان از ذات الهی ساطع میشود، بیآنکه در قلمرو ماده گرفتار شوند. این نقد، بر محدودیت مفهوم طبیعت به عالم ماده تأکید دارد و دیدگاههای سنتی که طبیعت را به اسماء تعمیم میدهند، رد میکند.
|
درنگ: اسماء الهی فاقد طبیعتاند، زیرا طبیعت مختص عالم ماده است و اطلاق آن بر اسماء نادرست است. |
غنای الهی و نیاز اسماء به ظهور
خداوند در مرتبه احدیت، غنی از عوالم است، اما اسماء و صفات الهی، برای ظهور، به مخلوقات نیاز دارند. قرآن کریم در آیه ۹۷ سوره آل عمران میفرماید:
وَاللَّهُ الْغَنِيُّ عَنِ الْعَالَمِينَ
(خداوند از جهانیان بینیاز است). این آیه، بر غنای ذات الهی تأکید دارد، اما دیدگاه عرفانی مبنی بر نیاز اسماء به ظهور در مخلوقات، مورد نقد قرار میگیرد. اسماء، مانند آینههاییاند که نور ذات را بازتاب میدهند، اما برای این بازتاب، به مظاهر نیاز دارند.
|
درنگ: ذات الهی در مرتبه احدیت غنی از عوالم است، اما اسماء برای ظهور به مخلوقات نیاز دارند. |
وحدت اسماء الهی
اسماء الهی، عین ذاتاند و در مرتبه احدیت، متکثر یا متقابل نیستند. در ظرف ظهورات، اسماء بهصورت مراتب ظاهر میشوند، اما این کثرت، در سطح مظاهر است، نه ذات. اسماء، مانند شاخههای درختی واحدند که از یک ریشه سیراب میشوند، اما در ظهور، بهصورت برگهای متمایز جلوه میکنند. این دیدگاه، بر وحدت ذاتی اسماء و عدم تقابل در مرتبه ذات تأکید دارد.
|
درنگ: اسماء الهی عین ذاتاند و در مرتبه احدیت، متکثر یا متقابل نیستند؛ تقابل، تنها در مظاهر است. |
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به بررسی مفهوم طبیعت و تقابل در اسماء الهی پرداخت و با نقد دیدگاههای سنتی، بر عدم اطلاق طبیعت بر اسماء و وحدت ذاتی آنها تأکید کرد. غنای ذات الهی در مرتبه احدیت و نیاز اسماء به ظهور در مخلوقات، از محورهای اصلی این بخش بود. این تحلیل، با بهرهگیری از تمثیلاتی مانند درخت و آینه، به روشنسازی مفاهیم عرفانی کمک کرده و بر ضرورت فهم دقیق مراتب احدیت و واحدیت تأکید دارد.
بخش سوم: احدیت، واحدیت و مراتب وجود
تمایز احدیت و واحدیت
احدیت، مرتبه «هو» و وحدت مطلق است که در آن، کثرت و تقابل وجود ندارد. واحدیت، مرتبه «الله» است که اسم جامع و شامل کثرت اسماء است. قرآن کریم در آیه ۱ سوره اخلاص میفرماید:
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ
(بگو اوست خدای یگانه). این آیه، بر تمایز میان «هو» (احدیت) و «الله» (واحدیت) تأکید دارد. احدیت، مانند سرچشمهای است که همه رودها از آن جاری میشوند، در حالی که واحدیت، مانند رودی است که شاخههای متعدد را در بر میگیرد.
|
درنگ: احدیت، مرتبه وحدت مطلق است که در آن تقابل وجود ندارد؛ واحدیت، مرتبه الله و شامل کثرت اسماء است. |
نقد فهم احدیت و صمدیت
صمدیت و احدیت، ویژگیهای ذات الهیاند که تنزیه کامل را نشان میدهند. قرآن کریم در آیات ۲ و ۳ سوره اخلاص میفرماید:
اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ
(خداوند صمد است * نه زاده و نه زاییده شده). این آیات، بر تنزیه ذات الهی از کثرت و تقابل تأکید دارند. صمدیت، مانند کوهی است که هیچ خللی در استواری آن راه نمییابد، و احدیت، مانند آسمانی است که هیچ ابر کثرتی بر آن سایه نمیافکند.
|
درنگ: صمدیت و احدیت، ویژگیهای ذات الهیاند که تنزیه کامل را نشان میدهند و از کثرت و تقابل مبرا هستند. |
نقد فهم نادرست احدیت
برخی، به دلیل فقدان فهم دقیق، میان الله (واحدیت)، هو (احدیت)، و احد خلط کردهاند. این سوءتفاهم، ناشی از خودآموزی و عدم توجه به تفاوتهای ظریف عرفانی است. احدیت، مرتبهای است که فراتر از کثرت و تقابل قرار دارد، در حالی که واحدیت، مرتبه ظهور اسماء است. این نقد، مانند چراغی است که راه تاریک سوءتفاهم را روشن میسازد و بر ضرورت آموزش دقیق تأکید دارد.
|
درنگ: خلط میان احدیت و واحدیت، ناشی از فقدان فهم دقیق و خودآموزی است؛ احدیت، مرتبه وحدت مطلق است. |
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به بررسی تمایز میان احدیت و واحدیت و ویژگیهای ذات الهی پرداخت. با استناد به آیات سوره اخلاص، بر وحدت مطلق در احدیت و تنزیه ذات الهی از کثرت و تقابل تأکید شد. نقد سوءتفاهمهای ناشی از خودآموزی و عدم فهم دقیق، به روشنسازی این مفاهیم کمک کرد. تمثیلات، مانند سرچشمه و کوه، به فهم بهتر این مراتب یاری رساندند.
بخش چهارم: نفس رحمانی و نظام خلقت
نفس رحمانی و فیض الهی
نفس رحمانی، فیض و فعل رحمان است، نه خود رحمان. رحمان، مفيض (موجد) است، نفس رحمانی، فیض، و مخلوقات، مستفيضاند. این تمایز، مانند تفاوت میان خورشید، نور آن، و اشیایی است که نور بر آنها میتابد. نفس رحمانی، مانند جریانی است که از سرچشمه رحمان جاری میشود و عالم را سیراب میکند، اما خود، عین ذات رحمان نیست.
|
درنگ: نفس رحمانی، فیض و فعل رحمان است؛ رحمان مفيض، نفس رحمانی فیض، و مخلوقات مستفيضاند. |
تقابل در عالم و مظاهر
عالم، به دلیل ظهور از نفس رحمانی، بهصورت متقابل ظاهر میشود، اما این تقابل، در مظاهر است، نه در ذات. عالم، مانند آیینهای است که تصاویر متضاد را بازتاب میدهد، اما ذات آیینه از این تضادها مبراست. این دیدگاه، بر محدودیت تقابل به مرتبه مظاهر و تنزیه ذات از تقابل تأکید دارد.
|
درنگ: تقابل در عالم، به مظاهر محدود است و ذات الهی از تقابل مبراست. |
کون جامع و هماهنگی اسماء
کون جامع، دولت اسماء است که همه اسماء تحت آن بهصورت هماهنگ عمل میکنند، مانند نظام اجتماعی منظمی که همه اجزای آن در هماهنگی با یکدیگر فعالیت میکنند. هیچ اسمی بهتنهایی عمل نمیکند، بلکه همه اسماء، مانند اعضای یک بدن، تحت هدایت دولت جامع به کار خود ادامه میدهند. این هماهنگی، مانند ارکستری است که هر نوازنده، در عین استقلال، به هارمونی کل میافزاید.
|
درنگ: کون جامع، دولت اسماء است که همه اسماء در هماهنگی با یکدیگر عمل میکنند. |
انسان و اسم اعظم
انسان، از جمله پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، مظهر اسم اعظم است، نه خود اسم اعظم. اسم اعظم، عین ذات الهی است، در حالی که انسان، مانند آیینهای است که نور اسم اعظم را بازتاب میدهد. این تمایز، بر تفاوت میان ذات و مظهر تأکید دارد و از خلط این دو پرهیز میکند.
|
درنگ: انسان، مظهر اسم اعظم است، نه خود اسم اعظم؛ اسم اعظم، عین ذات الهی است. |
اصحاب کساء و جایگاه ویژه آنها
اصحاب کساء، مظهر جمعی اسماء الهیاند و از اهل بیت و آل نبی متمایزند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، صاحب بیت و جزو اصحاب کساء است. اصحاب کساء، مانند ستارگان درخشانیاند که نور همه اسماء را در خود جمع کرده و در آسمان ولایت میدرخشند. این جایگاه ویژه، بر نقش محوری آنها در نظام هستی تأکید دارد.
|
درنگ: اصحاب کساء، مظهر جمعی اسماء الهیاند و از اهل بیت متمایزند؛ پیامبر، صاحب بیت و جزو اصحاب کساء است. |
نقش شیطان و مقام نبوی
شیطان، برای گمراهی، به مقام نبوی وابسته است، زیرا بدون فیض نبوی، کارایی ندارد. این دیدگاه، مانند نوری است که نقش محوری پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را در نظام هستی روشن میسازد، حتی در تأثیرگذاری شیطان. شیطان، مانند سایهای است که وجودش به نور نبوت وابسته است.
|
درنگ: شیطان، برای گمراهی، به فیض نبوی وابسته است و بدون آن، کارایی ندارد. |
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به بررسی نفس رحمانی، کون جامع، و جایگاه انسان و اصحاب کساء در نظام خلقت پرداخت. تمایز میان مفيض، فیض، و مستفيض، و تأکید بر هماهنگی اسماء در کون جامع، از محورهای اصلی این بخش بود. نقش محوری پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و اصحاب کساء، با تمثیلاتی مانند آیینه و ستارگان، به زیبایی تبیین شد.
بخش پنجم: نقد معرفتی و مسئولیت علمی
نقد ضعف معرفتی در علوم سنتی
ضعف در فهم دقیق مفاهیم عرفانی، فلسفی، و منطقی، ناشی از خودآموزی و محدودیتهای علمی در گذشته است. علوم سنتی، مانند پزشکی قدیم که بر تحلیل ادرار استوار بود، در زمان خود ارزشمند بودند، اما امروزه ابتدایی به نظر میرسند. این نقد، مانند آینهای است که محدودیتهای گذشته را نشان میدهد و بر ضرورت بازنگری در علوم سنتی تأکید دارد.
|
درنگ: علوم سنتی، در زمان خود ارزشمند بودند، اما امروزه ابتداییاند و نیازمند بازنگریاند. |
مسئولیت علمی معاصر
ارزش علمی، به تلاشهای معاصر بستگی دارد. وابستگی به دانشهای سنتی، بدون تصحیح و نوآوری، نشانه ضعف است. نسل حاضر، مانند باغبانی است که باید نهالهای نو را بکارد و از کهنگی پرهیز کند. این دیدگاه، بر ضرورت نوآوری و مسئولیت علمی تأکید دارد.
|
درنگ: ارزش علمی به تلاشهای معاصر بستگی دارد؛ وابستگی به علوم سنتی، بدون نوآوری، نشانه ضعف است. |
نقد فهم شناختشناختی
فقدان فهم دقیق مباحث شناختی، منجر به سوءتفاهم درباره تقابل در ذهن شده است. ذهن، مفاهیم را بدون تقابل جمع میکند، اما تفاوتها به لحاظ محکی (ارجاع به خارج) است، نه حاکی (مفهوم ذهنی). ذهن، مانند کتابخانهای است که همه کتابها را در یک قفسه جای میدهد، بدون در نظر گرفتن تفاوتهای وجودی آنها.
|
درنگ: ذهن، مفاهیم را بدون تقابل جمع میکند؛ تفاوتها به لحاظ محکی است، نه حاکی. |
نقد تقسیمات منطقی
تقسیمات منطقی، مانند متقابلین، متضادین، و متناقضین، مختص خارج است و در ذهن، همه مفاهیم در یک سطح قرار میگیرند. این نقد، مانند کلیدی است که قفل سوءتفاهمهای منطقی را میگشاید و بر تفاوت میان تحلیلهای ذهنی و خارجی تأکید دارد.
|
درنگ: تقسیمات منطقی مختص خارج است؛ در ذهن، مفاهیم در یک سطح و بدون تقابل قرار میگیرند. |
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، به نقد ضعفهای معرفتی در علوم سنتی و مسئولیت علمی معاصر پرداخت. با تأکید بر محدودیتهای علوم گذشته و ضرورت نوآوری، این بخش بر بازنگری در فهم مفاهیم عرفانی و فلسفی تأکید کرد. تمثیلات، مانند باغبان و کتابخانه، به روشنسازی این نقدها یاری رساندند.
نتیجهگیری
شرح فص عیسویه در درسگفتار شماره ۷۷۸، با رویکردی علمی و نقادانه، به بررسی مفاهیم عرفانی تقابل، اسماء الهی، نفس رحمانی، و تمایز میان احدیت و واحدیت پرداخت. با استناد به آیات قرآن کریم، مانند آیات سورههای آل عمران و اخلاص، بر وحدت ذاتی اسماء، عدم تقابل در ذات، و تمایز میان مفيض، فیض، و مستفيض تأکید شد. نقد دیدگاههای سنتی، از جمله اجتماع اضداد و اطلاق طبیعت بر اسماء، به بازنگری در فهم عرفانی دعوت کرد. جایگاه ویژه اصحاب کساء و نقش محوری پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در نظام هستی، با تمثیلات فاخر تبیین شد. این نوشتار، با ارائه محتوایی منسجم و علمی، راه را برای پژوهشهای عمیقتر در حوزه عرفان و فلسفه هموار میکند.
|
با نظارت صادق خادمی |