در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 793

متن درس





شرح فصوص الحکم: فص عیسویه

شرح فصوص الحکم: فص عیسویه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۷۹۳)

مقدمه

فص عیسویه از کتاب شریف فصوص الحکم، اثر عارف گران‌قدر محی‌الدین ابن‌عربی، به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی مرتبط با مقام حضرت عیسی علیه‌السلام و مفهوم عبودیت در برابر اسم جامع الهی «الله» می‌پردازد. این شرح، که از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره استخراج شده، با تمرکز بر ذیل آیه ۱۱۷ سوره مائده، به کاوش در لطایف عرفانی و نقد تفسیرهای شارحان پیشین پرداخته و بر ضرورت شناخت رب خاص و اقتضای عبودیت هر فرد تأکید دارد. این نوشتار، با ساختاری علمی و دانشگاهی، تمامی جزئیات و مفاهیم درس‌گفتار را با زبانی فاخر و متین ارائه می‌دهد و با بهره‌گیری از تمثیلات و اشارات ادبی، به غنای محتوا می‌افزاید. هدف این اثر، ارائه تبیینی جامع و منسجم از مفاهیم عرفانی فص عیسویه برای مخاطبان متخصص و پژوهشگران حوزه عرفان اسلامی است.

بخش اول: تنبیه روحانی و الهی

لطافت و دقت بیان عرفانی

استاد فرزانه قدس‌سره در تبیین فص عیسویه، به لطافت و دقت بی‌نظیر بیان عرفانی ابن‌عربی اشاره دارند و آن را تنبیهی روحانی و الهی می‌دانند. این تنبیه، به مثابه نوری است که در تاریکی‌های معرفت، راه را روشن می‌سازد و سالک را به سوی حقیقت عبودیت هدایت می‌کند. این بیان، نه تنها در عبارات خود لطیف است، بلکه در اشاراتش نیز از دقتی بی‌مانند برخوردار است، گویی قلم عارف در رقص با کلمات، حقیقت را در ظریف‌ترین صورت ممکن به تصویر کشیده است.

درنگ: تنبیه روحانی و الهی فص عیسویه، با لطافت عبارات و دقت اشارات، راهنمایی است برای سالکان در مسیر شناخت حقیقت عبودیت.

کرامت عرفانی ابن‌عربی

استاد فرزانه قدس‌سره، این بیان لطیف را از کرامات ابن‌عربی می‌شمارند و آن را نشانه‌ای از عمق معرفت عرفانی او تلقی می‌کنند. این کرامت، مانند گوهری است که در صدف کلام عارف پنهان است و تنها چشمان بصیر می‌توانند آن را دریابند. با این حال، از منظر علمی، این ادعا نیازمند تطبیق با مستندات قرآنی و روایی است تا از گزند شبهات مصون ماند.

تکیه بر آیه مائده

محور این بخش از فص عیسویه، ذیل آیه ۱۱۷ سوره مائده است که استاد فرزانه قدس‌سره آن را به امر حضرت عیسی علیه‌السلام به عبادت «الله» تفسیر می‌کنند:

وَمَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ

ترجمه: «و به آنان جز آنچه مرا به آن فرمان دادی نگفتم، که: خدا را بپرستید، پروردگار من و پروردگار شما.»

این آیه، چونان آیینه‌ای است که عبودیت کامل حضرت عیسی علیه‌السلام را در برابر امر الهی به نمایش می‌گذارد و بر اهمیت پرستش اسم جامع «الله» تأکید دارد.

جامعیت اسم «الله»

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که اسم «الله»، به مثابه دریایی بی‌کران، تمامی شرایع و بندگان را در بر می‌گیرد. این اسم جامع، چونان خورشیدی است که نورش بر همه موجودات یکسان می‌تابد و تفاوت‌های شرایع و عباد را در خود جمع می‌کند. این جامعیت، به انسان‌ها امکان می‌دهد تا در مسیرهای گوناگون، به سوی حقیقت واحد رهنمون شوند.

درنگ: اسم «الله»، به‌عنوان اسم جامع، تمامی شرایع و بندگان را در بر می‌گیرد و وحدت الهی را در کثرت عبودیت‌ها متجلی می‌سازد.

بخش دوم: اقتضا و عبودیت

تفاوت شرایع و بندگان

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که هر شريعت و هر بنده‌ای، به رب خاص خود و طریق ویژه خویش متصل است. این تفاوت، مانند شاخه‌های درختی است که هر یک به سوی آسمان راهی متفاوت می‌پیماید، اما ریشه در خاک واحد دارد. هر بنده‌ای، بر اساس اقتضای وجودی خود، به رب خویش مرتبط است و شريعتش نیز متناسب با این اقتضاست.

عبودیت بالقوه و بالفعل

انسان‌ها، گرچه بالقوه عبد الله‌اند، اما در فعلیت، به دلیل تفاوت اقتضائات، به مراتب کامل عبودیت نمی‌رسند. این تمایز، مانند تفاوت میان دانه‌ای است که در خاک نهفته است و درختی که به بار نشسته است. برخی انسان‌ها، به دلیل تأثیر محیط یا تربیت، از اقتضای باطنی خود دور می‌افتند و در مرتبه‌ای نازل‌تر از آنچه مقدر شده، باقی می‌مانند.

انواع عبودیت

استاد فرزانه قدس‌سره، انسان‌ها را بر اساس اقتضائاتشان، به‌عنوان عبد اسمای مختلف الهی معرفی می‌کنند: گاه عبد اللطیف، گاه عبد الجبار، و گاه عبد الرزاق. این تقسیم‌بندی، مانند رنگ‌های گوناگون در تابلوی نقاشی هستی است که هر یک جلوه‌ای از حقیقت الهی را به نمایش می‌گذارند. این تفاوت‌ها، ریشه در اقتضائات وجودی انسان‌ها دارد و نشان‌دهنده تنوع در مراتب عبودیت است.

درنگ: انسان‌ها، بر اساس اقتضائات وجودی، به‌عنوان عبد اسمای مختلف الهی (لطیف، جبار، رزاق) متمایز می‌شوند و این تنوع، جلوه‌ای از حکمت الهی است.

تأثیر محیط بر عبودیت

تربیت و محیط، مانند بادهایی هستند که مسیر رشد شاخه‌های درخت وجود را تغییر می‌دهند. گاه اقتضای باطنی انسان، عبد اللطیف بودن است، اما تربیت جامعه او را به عبد الجبار تبدیل می‌کند. این تأثیر، مانند جریانی است که قایق سرنوشت انسان را از مسیر اصلی خود منحرف می‌سازد، مگر آنکه سالک با بصیرت، راه خویش را باز یابد.

تفاوت لایه‌های باطنی و فعلی

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که لایه‌های باطنی انسان (عین ثابت) ممکن است با فعلیت ظاهری او متفاوت باشد. این تفاوت، مانند تفاوت میان جوهره یک گوهر و تراش ظاهری آن است. گاه انسان در باطن عبد الهادی است، اما در فعلیت، به دلیل تأثیر محیط، عبد المضل می‌شود. این شکاف، لزوم معرفت نفس را بیش از پیش آشکار می‌سازد.

تحول در عبودیت

انسان، به دلیل اقتضاپذیری، می‌تواند از یک نوع عبودیت به نوع دیگر تحول یابد. گاه عبد المضل، با سلوک و تربیت، به عبد اللطیف یا عبد الهادی تبدیل می‌شود. این تحول، مانند پالایش فلزی است که از ناخالصی به خلوص می‌رسد و در پرتو هدایت الهی، به کمال نزدیک می‌شود.

شناخت اقتضای عبودیت

شناخت اقتضای عبودیت و طریق آن، مانند یافتن کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید. این شناخت، از دشوارترین مراحل سلوک است و تنها سالکانی که در مسیر حق گام برمی‌دارند، به آن دست می‌یابند. استاد فرزانه قدس‌سره این فرایند را به سفری در اعماق وجود تشبیه می‌کنند که نیازمند بصیرت و استقامت است.

درنگ: شناخت اقتضای عبودیت و طریق آن، دشوارترین مرحله سلوک است که تنها با معرفت نفس و رب ممکن می‌شود.

بخش سوم: سلوک و معرفت

هدف سلوک عرفانی

یکی از اهداف اصلی سلوک، شناخت رب خاص و اقتضای عبودیت هر فرد است. این شناخت، مانند قطب‌نمایی است که سالک را در دریای بی‌کران وجود هدایت می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که سالک باید با رب خویش آشنا شود تا مسیر عبودیت را به درستی بپیماید.

غلبه فعلیت بر اقتضا

اکثر انسان‌ها، مانند مسافرانی که در ظواهر شهر گم شده‌اند، با فعلیت ظاهری خود محشورند و از اقتضای باطنی خویش غافل می‌مانند. این غفلت، مانند پرده‌ای است که حقیقت را از دیدگان پنهان می‌کند و مانع از شناخت جوهره وجودی می‌شود.

نارضایتی از فعلیت

گاه انسان از فعلیت خود ناراضی است، اما در باطن، عبد المضل یا عبد الضال نیست. این نارضایتی، مانند نوری است که در تاریکی دل می‌درخشد و انسان را به سوی اصلاح خویش فرا می‌خواند. استاد فرزانه قدس‌سره این حالت را نشانه‌ای از وجود اقتضایی مثبت می‌دانند.

رضایت کاذب

در مقابل، گاه انسان از خود راضی است، اما در اقتضا، عبد المضل است. این رضایت کاذب، مانند سرابی است که در بیابان حقیقت‌جویی، انسان را فریب می‌دهد و از مسیر حق دور می‌سازد. این تضاد، بر اهمیت شناخت اقتضا تأکید دارد.

معرفت سالک واصل

سالک واصل، مانند عارفی است که با چراغ معرفت، انسان‌ها را بر اساس اقتضایشان می‌شناسد، نه فعلیت ظاهریشان. این معرفت، مانند کلیدی است که درهای حقیقت را می‌گشاید و سالک را از قید ظواهر آزاد می‌کند.

درنگ: معرفت رب و اقتضای عبودیت، از شگردهای سالک واصل است که انسان‌ها را بر اساس حقیقت باطنی‌شان می‌شناسد.

بی‌اهمیتی فعلیت

برای سالک، فعلیت ظاهری انسان، مانند سایه‌ای است که در برابر نور حقیقت رنگ می‌بازد. آنچه اهمیت دارد، اقتضای باطنی است که در لحظه مرگ یا پایان حیات، به صورت هدایت یا رذالت آشکار می‌شود.

ظهور اقتضا در پایان

اقتضای باطنی، مانند گوهری است که در لحظه آخر حیات، درخشش خود را نشان می‌دهد. این آشکارگی، نتیجه نهایی سلوک یا غفلت انسان است و تعیین‌کننده سرنوشت او در عالم برزخ و قیامت است.

بخش چهارم: غفلت و حقیقت وجودی

تعلیم سالک

شناخت اقتضا، برای سالک ممکن است، اما برای افراد عادی، مانند صعود به قله‌ای است که بدون آمادگی، دست‌نیافتنی است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که این معرفت، تنها از طریق سلوک و تعلیم اولیای الهی به دست می‌آید.

ویژگی سالک

سالک، مانند مسافری است که تنها به مقصد می‌نگرد و از توقف در منازل دنیوی پرهیز می‌کند. او تنها طریق حق را می‌بیند و از تعلقات مادی آزاد است، گویی بال‌های روحش او را به سوی آسمان حقیقت پرواز می‌دهند.

افراد عادی و ضعفای الناس

افراد عادی، که در بند منافع مادی‌اند، مانند پرندگان اسیری هستند که در قفس دنیا گرفتار شده‌اند. حتی اگر عالم باشند، در مرتبه ضعفای الناس قرار دارند، زیرا از حقیقت اقتضایی خود غافل‌اند.

نقد تکیه بر فعلیت

اکثر انسان‌ها، مانند کسانی که در آینه شکسته خود را می‌نگرند، فریب فعلیت ظاهری خود را می‌خورند. این غفلت، مانند غباری است که بر آیینه قلب نشسته و مانع از دیدن حقیقت می‌شود.

هشدار عالمان دینی

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به سخنان عالمان دینی، انسان را از تکیه بر اعمال ظاهری بر حذر می‌دارند و بر اهمیت اقتضای الهی تأکید می‌کنند. این هشدار، مانند زنگ بیداری است که انسان را از خواب غفلت برمی‌انگیزد.

درنگ: تکیه بر اعمال ظاهری، انسان را از شناخت اقتضای باطنی بازمی‌دارد و غفلت از حقیقت وجودی را تشدید می‌کند.

اهمیت اقتضا

اقتضای باطنی، مانند ریشه‌ای است که سرنوشت درخت وجود را تعیین می‌کند. این اقتضا، نه فعلیت ظاهری، تعیین‌کننده مسیر هدایت یا گمراهی انسان است.

شناخت اقتضا در تیررس اولیا

شناخت اقتضا، مانند گنجی است که تنها در تیررس اولیای الهی قرار دارد. دیگران، جز با تعلیم و خودسازی، نمی‌توانند به این معرفت دست یابند. این دشواری، مانند صعود به قله‌ای است که تنها با تلاش و هدایت ممکن می‌شود.

بخش پنجم: شريعت، عبودیت و ادراک

شريعت و عبودیت

هر فرد، مانند ستاره‌ای در آسمان هستی، در مرتبه وجودی خود شريعت و عبودیت خاصی دارد. این شريعت، مانند لباسی است که بر قامت اقتضای او دوخته شده و او را به سوی رب خویش هدایت می‌کند.

ادراک و اقتضا

ادراک هر فرد، مانند پنجره‌ای است که به سوی اقتضای وجودی او گشوده می‌شود. برخی امور، برای برخی افراد غیرقابل ادراک است، مانند نوری که تنها چشمان آماده می‌توانند آن را ببینند.

موفقیت و اقتضا

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به اصل «کل میسر لما خلق له»، تأکید دارند که هر فرد در آنچه برایش مقدر شده، موفق است، مشروط بر آنکه در مسیر صحیح قرار گیرد. این موفقیت، مانند جویباری است که در بستر اقتضا جاری می‌شود.

درنگ: هر فرد، در آنچه برایش مقدر شده، موفق است، مشروط بر آنکه در مسیر اقتضای وجودی خویش قرار گیرد.

شناخت مسیر

شناخت مسیر صحیح، مانند یافتن نقشه‌ای است که انسان را به مقصد هدایت می‌کند. این شناخت، نیازمند آگاهی از اقتضا و سرمایه‌گذاری بر آن است، مانند کاشتن بذری در خاک حاصلخیز.

رشد بی‌تربیت

رشد بدون تربیت، مانند درختی است که بی‌مراقبت، شاخه‌هایش به هر سو می‌روید و به جای باروری، به گمراهی می‌انجامد. این رشد، نه تنها به سود انسان نیست، بلکه او را به هلاکت می‌کشاند.

مالکیت کاذب

انسان غافل، مانند کسی است که گمان می‌کند صاحب گنجی است، در حالی که تنها امانت‌داری آن را بر عهده دارد. این مالکیت کاذب، در علم، مال یا موقعیت، مانع از شناخت حقیقت عبودیت می‌شود.

تهی بودن در مرگ

بسیاری از انسان‌ها، در لحظه مرگ، مانند ظرفی تهی از محتوای معنوی‌اند. این تهی بودن، مانند خالی شدن کوزه‌ای است که جز زواید دنیوی، چیزی در آن باقی نمانده است.

تشبیه به کودک

استاد فرزانه قدس‌سره، انسان غافل را به کودکی تشبیه می‌کنند که در لحظه ترس، از هر آنچه دارد تهی می‌شود. این تشبیه، مانند آیینه‌ای است که شدت غفلت و فقدان آمادگی برای مرگ را نشان می‌دهد.

درنگ: انسان غافل، در لحظه مرگ، مانند کودکی است که از ترس، از محتوای معنوی تهی می‌شود و تنها زواید دنیوی برایش باقی می‌ماند.

محتوای ذهنی در برزخ

در عالم برزخ، محتوای ذهنی انسان غافل، مانند زوایدی است که از او جدا شده و او را تهی می‌گذارد. این جدایی، مانند ریختن بار اضافی از شانه‌های مسافری است که به سوی مقصد ابدی می‌رود.

دشواری باور

پذیرش حقیقت تهی بودن در مرگ، مانند نوشیدن شربتی تلخ است که برای انسان غافل دشوار است. این دشواری، نتیجه وابستگی به فعلیت ظاهری و غفلت از حقیقت باطنی است.

غفلت الهی

غفلت، مانند پرده‌ای است که به رحمت الهی بر قلب انسان کشیده شده تا او را از مواجهه زودهنگام با حقیقت نجات دهد. این رحمت، مانند سایه‌ای است که انسان را در گرمای دنیا محافظت می‌کند.

بخش ششم: حب الهی و عبودیت

خودخواهی در اعمال

انسان غافل، مانند تاجری است که حتی در اعمال خیر، به دنبال منافع شخصی است. این خودخواهی، مانند زنجیری است که او را از عبودیت حقیقی بازمی‌دارد و اعمالش را از اخلاص تهی می‌کند.

شناخت حب الهی

شناخت میزان حب الهی در برابر حب نفس، مانند ترازویی است که حقیقت عبودیت را می‌سنجد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که انسان باید ببیند آیا خدا را بیش از خود دوست دارد یا خود را بیش از خدا.

درنگ: معیار عبودیت حقیقی، حب الهی بیش از حب نفس است که انسان را به سوی کمال رهنمون می‌شود.

عبودیت و حب الله

عبودیت حقیقی، مانند گلی است که در باغ حب الهی می‌روید. وقتی انسان خدا را بیش از خود دوست بدارد، به مقام عبودیت نائل می‌شود. این مقام، مانند قله‌ای است که تنها با عشق به حق فتح می‌شود.

وَالْمُؤْمِنُونَ أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ

ترجمه: «و مؤمنان به خدا محبت شدیدتری دارند.»

رذالت نفسانی

حب نفس بیش از حب خدا، مانند سمی است که انسان را به رذالت نفسانی و شیطنت سوق می‌دهد. این رذالت، مانند تاریکی است که نور عبودیت را خاموش می‌کند.

ترس و عبودیت

انسان ترسو، که از ملاحظات دنیوی و اخروی می‌ترسد، در مرتبه عبد القابض قرار دارد، نه عبد الباسط. این ترس، مانند قفلی است که درهای بسط و گشایش را بسته نگه می‌دارد.

خطر یأس

سخن گفتن از مراتب عبودیت، اگر بدون دقت باشد، مانند بادی است که ممکن است انسان را به سوی یأس ببرد. استاد فرزانه قدس‌سره بر ضرورت تعادل در تبیین این مسائل تأکید دارند.

مقام عبودیت

رسیدن به مقام عبودیت، مانند گشودن درهای بهشت است که با اقرار به فانی بودن عبد و باقی بودن حق محقق می‌شود. این مقام، مانند دری است که به سوی حقیقت ابدی گشوده می‌شود.

تربیت معنوی

تربیت معنوی، مانند باغبانی است که درخت وجود را از کودکی و حتی نطفه، به سوی کمال هدایت می‌کند. این تربیت، کلید شکل‌گیری حب الهی و عبودیت است.

ایثار و گذشت

انسان، با تمرین ایثار و گذشت تدریجی، مانند جویباری است که به سوی دریای عبودیت جاری می‌شود. این تمرین، نفس را از خودخواهی آزاد می‌کند و به حب الهی نزدیک می‌سازد.

خودخواهی و کاسبی

خودخواهی، مانند بازاری است که حتی عبادت و علم را به کاسبی و نفع‌طلبی تبدیل می‌کند. این کاسبی، مانند غباری است که بر آیینه قلب نشسته و مانع از درخشش حقیقت می‌شود.

عادت به ایثار

نفس، مانند کودکی است که باید با عادت به ایثار و گذشت، برای عبودیت آماده شود. این عادت، مانند پلی است که انسان را از خودخواهی به سوی حق‌طلبی می‌برد.

بخش هفتم: نقد و تحلیل تفسیر

تنبیه یا تثنیه

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به قیصری، قرائت «تثنیه» را به «تنبیه» تصحیح می‌کنند، زیرا متن با مقام نبوت عیسی علیه‌السلام سازگار است. این تصحیح، مانند اصلاح خطایی در نقشه راه است که سالک را به مقصد صحیح هدایت می‌کند.

نقد قرائت تثنیه

قرائت «تثنیه»، که به دو اله (عیسی و مریم) اشاره دارد، به دلیل عدم انطباق با حکمت نبوی، نادرست است. این نقد، مانند تمیز دادن گوهر از سنگ است که حقیقت را از تحریف جدا می‌کند.

حکمت نبویه

حکمت این بخش، مانند نوری است که از مقام نبوت عیسی علیه‌السلام ساطع می‌شود و نیازی به تثنیه ندارد. این حکمت، مانند چشمه‌ای است که حقیقت عبودیت را سیراب می‌کند.

لطافت و دقت عبارات

عبارات این بخش، مانند نسیمی لطیف و اشاراتش مانند ستارگانی دقیق‌اند که راه را در شب تاریک معرفت روشن می‌کنند. این لطافت و دقت، نشانه‌ای از عمق عرفانی متن است.

مدد روحانی

استاد فرزانه قدس‌سره، فهم این اشارات را نتیجه مدد روحانی ابن‌عربی می‌دانند، مانند جویباری که از چشمه حکمت او جاری شده است. این مدد، مانند نوری است که راه معرفت را روشن می‌کند.

نقد تفسیر

تفسیر برخی شارحان، مانند ابن‌عزیزی، به دلیل عدم انطباق با منطوق آیه، مورد نقد قرار گرفته است. این نقد، مانند ترازویی است که حقیقت را از خطا جدا می‌کند و بر ضرورت استناد به قرآن کریم تأکید دارد.

بخش هشتم: ربوبیت و عبودیت

اسم جامع الله

حضرت عیسی علیه‌السلام، با آوردن اسم «الله»، به جامعیت آن برای همه مخلوقات و شرایع اشاره کرده‌اند. این اسم، مانند آسمانی است که همه ستارگان وجود را در بر می‌گیرد.

اختلاف عبادات

اختلاف بندگان در عبادات و شرایع، مانند رنگ‌های گوناگون در تابلوی هستی است که هر یک جلوه‌ای از حقیقت الهی را به نمایش می‌گذارند. این اختلاف، دلیل انتخاب اسم جامع «الله» توسط عیسی علیه‌السلام است.

رب خاص

هر بنده‌ای، مانند گلی در باغ هستی، رب خاصی دارد که با اقتضای وجودی او متناسب است. این ربوبیت خاص، مانند نخی است که هر مهره را به جایگاه خود متصل می‌کند.

درنگ: هر بنده‌ای، رب خاصی دارد که با اقتضای وجودی او متناسب است و این ربوبیت، محور عبودیت اوست.

رب و اسما

رب، مانند عروسی است که در میان اسمای الهی می‌درخشد و سرآمد اسمای فعلی پروردگار است. این رب، مانند پلی است که سایر اسما را به مخلوقات متصل می‌کند.

ضرورت شناخت رب

سالک، مانند مسافری است که بدون شناخت رب خویش، در بیابان گمراهی سرگردان می‌شود. شناخت رب خاص، مانند چراغی است که راه سلوک را روشن می‌کند.

خطر شناخت برای غیرسالک

شناخت اقتضا برای غیرسالکان، مانند دادن چراغ به دزدی است که از آن برای سوءاستفاده بهره می‌برد. این هشدار، مانند دیواری است که از حقیقت در برابر ناپاکان محافظت می‌کند.

تعریف سالک

سالک، مانند پرنده‌ای است که بدون توقف در منازل دنیوی، به سوی حق پرواز می‌کند. او در راه است و جز مقصد، چیزی نمی‌بیند.

تفاوت نسبت‌ها

نسبت حق به هر موجود، مانند امضایی منحصربه‌فرد است که با موجود دیگر متفاوت است. این تفاوت، مانند تنوع رنگ‌ها در طبیعت، جلوه‌ای از حکمت الهی است.

رب و بنده واحد

هر بنده، مانند ستاره‌ای در آسمان هستی، رب واحدی دارد و تنوع رب‌ها، مانند بی‌نهایت رنگ‌های نور، بیش از تعداد مخلوقات است.

تفاوت عبده‌ها

بندگان، مانند گل‌های باغ، بر اساس اسمای الهی که با آن‌ها متناسب‌اند، متمایزند. عبد منعم، عبد قهار نیست، مانند دو شاخه که از یک درخت جدا می‌شوند.

قرائت متفاوت

قرائت‌های متفاوت از دین، مانند شاخه‌های یک رودخانه‌اند که هر یک به سویی جاری می‌شوند، اما تکلیف، به قرائت خاص نیست، بلکه به عبودیت متناسب با اقتضاست.

انسان کامل

انسان کامل، مانند خورشیدی است که همه موجودات را در نور خود جمع می‌کند و قطب عالم امکان است. این جامعیت، مانند آیینه‌ای است که همه هستی را بازمی‌تاباند.

درنگ: انسان کامل، جامع همه موجودات است و به‌عنوان قطب عالم امکان، همه هستی را در خود متجلی می‌سازد.

عبادت رب خاص

انسان، مانند پرنده‌ای که در جستجوی آشیانه خویش است، باید رب خاص خود را عبادت کند. عبادت خدای دیگران، مانند نوشیدن آبی است که گوارا نیست.

کنایت ربی و ربکم

حضرت عیسی علیه‌السلام، با «ربی و ربکم»، مانند نقاشی است که با دو رنگ، تفاوت بندگان و رب‌ها را به تصویر می‌کشد. این کنایه، مانند کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید.

دین و امام

هر فرد، مانند مسافری است که دینی دارد، حتی اگر باطل باشد، و امامی دارد، حتی اگر از ایمه کفر باشد:

لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ

ترجمه: «دین شما برای شما و دین من برای من.»

مأموریت عیسی

حضرت عیسی علیه‌السلام، خود را مانند بنده‌ای مطیع معرفی کرده که جز به امر الهی عمل نمی‌کند. این مأموریت، مانند نوری است که مسیر عبودیت را روشن می‌کند.

عبودیت و مأموریت

مأموریت عیسی علیه‌السلام، مانند آیینه‌ای است که جوهره عبودیت او را نشان می‌دهد. جز بندگی، چیزی برای انسان متصور نیست.

تکلیف و امتثال

خداوند، مانند باغبانی حکیم، تنها به کسی امر می‌کند که قابلیت امتثال دارد. این حکمت، مانند بذری است که در خاک آماده بارور می‌شود.

اقتضا و عمل

عبودیت، مانند جویباری است که در بستر اقتضا جاری می‌شود، نه در عمل ظاهری. این اصل، مانند کلیدی است که حقیقت عبودیت را می‌گشاید.

درنگ: عبودیت، در اقتضای باطنی انسان است، نه در عمل ظاهری، و تکلیف الهی متناسب با این اقتضاست.

تکلیف به اقتضا

تکلیف الهی، مانند لباسی است که بر قامت اقتضای هر فرد دوخته شده است. خداوند، جز به اقتضا، تکلیف نمی‌کند.

اقتضا و فعلیت

انسان‌ها، مانند دانه‌هایی هستند که همه اقتضای خود را به فعلیت نمی‌رسانند، اما تکلیف، بر اساس اقتضاست، نه فعلیت.

مقام عبودیت

مقام عبودیت، مانند قله‌ای است که شارح با تأکید بر مأموریت عیسی علیه‌السلام، آن را جوهره وجود او معرفی می‌کند. این مقام، مانند دری است که به سوی حقیقت گشوده می‌شود.

آزادی و عبودیت

انسان، مانند پرنده‌ای است که در جستجوی آزادی ظاهری، از عبودیت حقیقی دور می‌افتد. اما این آزادی نیز در چارچوب اقتضاست.

اقتضا و کشش

اقتضا، مانند جریانی است که انسان را به سوی مقصد خود می‌کشد، چه با رضایت و چه بدون آن. این کشش، مانند نخی است که عروسک وجود را به حرکت درمی‌آورد.

نفی مخالفت اقتضا

مخالفت با اقتضا، مانند شنا در برابر جریان رودخانه‌ای خروشان، ناممکن است. هر فرد، به اقتضای خود عمل می‌کند، حتی اگر فعلیت او ناقص باشد.

قیامت و اقتضا

قیامت، مانند صحنه‌ای است که اقتضائات انسان‌ها در آن آشکار می‌شود. این آشکارگی، ممکن است با تصورات مشاعی متفاوت باشد.

جبر و اختیار

بحث جبر و اختیار، مانند معادله‌ای پیچیده است که در قیامت ممکن است با چالش مواجه شود. این پیچیدگی، مانند معمایی است که تنها در پرتو حقیقت حل می‌شود.

تکلیف دون یطاق

تکلیف الهی، مانند بار سبکی است که بسیار کمتر از طاقت انسان است. این رحمت، مانند نسیمی است که انسان را به سوی مقصد هدایت می‌کند.

تنبلی و خستگی

تنبلی و راحت‌طلبی، مانند غباری است که بر قلب انسان می‌نشیند و او را حتی در برابر تکالیف ساده خسته می‌کند. این خستگی، مانند سایه‌ای است که نور تلاش را می‌پوشاند.

شلاق و عبودیت

انسان، تحت فشار سختی‌ها، مانند بنده‌ای است که به شکر الهی روی می‌آورد. این سختی‌ها، مانند شلاقی است که او را از خواب غفلت بیدار می‌کند.

اژدهای خفته

اقتضای انسان، مانند اژدهایی خفته است که در شرایط خاص بیدار می‌شود و قدرت خود را نشان می‌دهد. این داستان، مانند آیینه‌ای است که پنهان بودن اقتضا را تا زمان ظهور نشان می‌دهد.

غفلت و گم‌گشتگی

انسان غافل، مانند مسافری است که در لحظه مرگ، خود را گم می‌کند. این گم‌گشتگی، مانند سرگردانی در بیابانی بی‌انتها، او را از یافتن حقیقت بازمی‌دارد.

ارواح سرگردان

ارواح سرگردان، مانند پرندگانی هستند که در دنیا خود را گم کرده‌اند و در برزخ، در جستجوی خویش سرگردان‌اند.

عبادت و غفلت

عبادت بدون اخلاص، مانند بذری است که در خاک نامناسب کاشته شده و به جای صفا، غفلت یا خباثت می‌آورد. این نقد، مانند زنگ بیداری است که بر اهمیت اخلاص تأکید دارد.

علم و کمال

علم، مانند نوری است که اگر به کمال و صفا منجر نشود، همان غفلت است. این علم، مانند آتشی است که به جای روشنایی، دود تولید می‌کند.

تشبیه به موبایل

انسان غافل، مانند موبایلی گمشده و خاموش است که در برزخ، یافتن آن دشوار است، مگر با هدایت الهی. این تشبیه، مانند آیینه‌ای است که دشواری یافتن حقیقت در غفلت را نشان می‌دهد.

ردیابی الهی

ملائکه، مانند ردیاب‌هایی هستند که حتی در حالت غفلت، انسان را می‌یابند. اما اگر ارتباط کامل قطع باشد، یافتن او مانند جستجوی سوزنی در انبار کاه است.

وحدت عوالم

عوالم دنیا، برزخ و قیامت، مانند برگ‌های یک کتاب‌اند که در本质، مشابه‌اند. این وحدت، مانند نخی است که همه صفحات وجود را به هم متصل می‌کند.

سختی برزخ

انسان غافل، در برزخ، مانند مسافری است که با سختی خود را می‌یابد. این سختی، مانند مسیری سنگلاخ است که تنها با بصیرت پیموده می‌شود.

گناهان فعلی

گناهان افراد عادی، مانند پوشالی است که باد برزخ آن را می‌رباید. این گناهان، چون ظاهری‌اند، بار انسان را سبک‌تر می‌کنند.

گناهان باطنی

گناهان باطنی، مانند ریا و تکبر، مانند تکه‌های آهن‌اند که در برزخ، انسان را تحت فشار قرار می‌دهند. این بار سنگین، مانند کوهی است که نفس را می‌فشارد.

درنگ: گناهان باطنی، مانند ریا و تکبر، در برزخ مانند باری سنگین، انسان را تحت فشار قرار می‌دهند و مانع رهایی او می‌شوند.

التماس دعا

انسان‌های عادی، به دلیل سبکی بار گناهان فعلی، در برزخ راحت‌ترند و دعایشان ارزشمند است. این دعا، مانند نسیمی است که بار غفلت را سبک می‌کند.

جمع‌بندی

شرح فص عیسویه، با تمرکز بر ذیل آیه ۱۱۷ سوره مائده، مانند نوری است که مفاهیم عمیق عرفانی را در مسیر عبودیت و شناخت رب خاص روشن می‌سازد. این شرح، با تبیین جامعیت اسم «الله»، تفاوت شرایع و بندگان، و نقش اقتضا در عبودیت، به سالکان راه معرفت را نشان می‌دهد. استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد تفسیرهای نادرست و تأکید بر انطباق با قرآن کریم، مسیری روشن برای فهم حقیقت عبودیت ترسیم کرده‌اند. این نوشتار، مانند باغی است که هر شاخه‌اش، جلوه‌ای از حکمت الهی را به نمایش می‌گذارد و خواننده را به تأمل در اقتضای وجودی خویش دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی