در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 794

متن درس

تبیین فصوص الحکم: شرح فص عیسویه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۷۹۴)

مقدمه

کتاب شریف «فصوص الحکم» اثر جاودان محی‌الدین ابن‌عربی، از متون بنیادین عرفان نظری است که با ژرفای فلسفی و عرفانی خود، مراتب وجود و رابطه حق و عبد را در قالبی نظام‌مند و عمیق تبیین می‌کند. فص عیسویه، به‌عنوان یکی از فصول این اثر، با تمرکز بر حقیقت عیسوی و نزول حقیقت الهی در مراتب وجود، به کاوش در اقتضائات ذاتی موجودات، رابطه آمر و مأمور بین حق و عبد، و نقش تربیت و اختیار در تحول انسانی می‌پردازد. شرح حاضر، با الهام از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، این فص را با رویکردی عرفانی، فلسفی و نقادانه بررسی کرده و با زبانی فاخر و علمی، مفاهیم پیچیده آن را برای مخاطبان متخصص و دانشگاهی روشن می‌سازد. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات و محتوای اصلی، به‌گونه‌ای بازنویسی شده که ضمن وفاداری به متن ابن‌عربی و درس‌گفتارهای استاد، ساختاری علمی و نظام‌مند ارائه دهد. با بهره‌گیری از تمثیلات و استعارات فاخر، متن به گونه‌ای نگارش یافته که هم از نظر علمی دقیق و هم از نظر ادبی دلنشین باشد. هدف این شرح، نه‌تنها تبیین مفاهیم عمیق عرفانی، بلکه ارائه دیدگاهی منسجم در رد جبرگرایی، تأکید بر نقش تربیت و محیط، و بازتعریف اوامر شرعی در چارچوبی علمی و معیار است.

بخش اول: نزول حقیقت الهی و نظام مراتب وجود

مفهوم نزول حقیقت در مراتب وجود

حقیقت الهی، به حکم نظام مراتب وجود، در مراتب گوناگون نازل می‌شود و هر موجودی در مرتبه خویش، با اقتضای آن مرتبه، ظهور می‌یابد. این نزول، که در قرآن کریم با عبارت وَلَمَّا كَانَ الْأَمْرُ يَتَنَزَّلُ بِحُكْمِ الْمَرَاتِبِ (و چون امر الهی به حکم مراتب نازل می‌شود) اشاره شده، نظام‌مندی عالم را نشان می‌دهد. هر موجود، اعم از جماد، حیوان یا انسان، در مرتبه‌ای خاص تعین می‌یابد و اقتضائات آن مرتبه، هویت و رفتارش را شکل می‌دهد. این دیدگاه، عالم را چون نردبانی می‌بیند که هر پله‌اش، جایگاهی برای ظهور حقیقتی از حق است، و هر موجود، چون آیینه‌ای است که جلوه‌ای از حقیقت الهی را در خود بازمی‌تاباند.

درنگ: نظام مراتب وجود، بنیاد ظهور موجودات است. هر موجود، در مرتبه خویش، با اقتضائات خاص آن مرتبه ظهور می‌یابد و این نظام، تجلی وحدت در کثرت را نشان می‌دهد.

اقتضائات الهی و ظهور موجودات

عالم، دارای اقتضائاتی از جانب حق است که در ظرف فعلیت تحقق می‌یابد. این اقتضائات، ریشه در اراده الهی دارند و در عالم مادی، به‌صورت صفات و ویژگی‌های موجودات متجلی می‌شوند. اعیان ثابته، به‌عنوان مقتضیات علمی خلق، مبنای ظهور موجودات‌اند که در ظرف فعلیت، به ایجاد می‌انجامند. این فرآیند، چون جویباری است که از سرچشمه الهی جاری شده و در هر مرحله، به فراخور ظرف وجودی، رنگ و شکل می‌گیرد.

درنگ: اقتضائات الهی، چون بذرهایی‌اند که در خاک وجود کاشته شده و در ظرف فعلیت، به بار می‌نشینند. این اقتضائات، منشأ الهی دارند و ظهورشان، نظام‌مند و مراتب‌مند است.

رابطه حق و عبد در نظام مراتب

حق و عبد، هر دو در مراتب وجودی خویش، به اقتضائات مرتبه خود ظهور می‌یابند. این رابطه، چون گفت‌وگویی است بین دو سوی یک حقیقت واحد که در مراتب گوناگون تجلی یافته است. حق، در مقام آمر، اوامری چون نماز و روزه را بر عبد واجب می‌کند، و عبد، در مقام مأمور، به اطاعت از این اوامر فراخوانده می‌شود. اما این رابطه یک‌سویه نیست؛ عبد نیز می‌تواند در قالب دعا، چون رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ (پروردگارا، من و پدر و مادرم را بیامرز، ابراهیم: ۴۱)، آمر باشد و از حق، طلب مغفرت کند. این امر التماسی، نه الزامی، نشان‌دهنده رابطه‌ای دوسویه و پویا بین حق و عبد است.

درنگ: رابطه حق و عبد، چون رقصی هماهنگ در نظام مراتب است که در آن، حق آمر و عبد مأمور است، اما عبد نیز با دعا، آمری التماسی می‌شود.

جمع‌بندی بخش اول

بخش نخست این شرح، به تبیین نزول حقیقت الهی در مراتب وجود، اقتضائات الهی و نقش اعیان ثابته در خلقت، و رابطه حق و عبد در چارچوب نظام مراتب پرداخت. این مفاهیم، بنیاد عرفان نظری ابن‌عربی را تشکیل می‌دهند و نشان‌دهنده نظامی پویا و منسجم‌اند که در آن، هر موجودی با اقتضای مرتبه خویش ظهور می‌یابد. تأکید بر رابطه دوسویه حق و عبد، نشان از عمق این نظام دارد که در آن، نه‌تنها حق بر عبد اثر می‌گذارد، بلکه عبد نیز با دعا و طلب، در این رابطه مشارکت می‌کند.

بخش دوم: نقد جبرگرایی و نقش تربیت و محیط

رد جبرگرایی در اقتضائات

اقتضائات الهی، هرچند از جانب حق‌اند، اما جبری نیستند و با تربیت، محیط و اختیار قابل تغییرند. این دیدگاه، در برابر جبرگرایی که سرنوشت انسان را مقدر و غیرقابل تغییر می‌داند، ایستادگی می‌کند. انسان، چون خاکی حاصل‌خیز است که با آبیاری تربیت و محیط مناسب، می‌تواند به گلستانی پربار تبدیل شود. حتی موجوداتی چون وحوش (شیر و ببر)، که اقتضای طبیعی‌شان درندگی است، با تربیت می‌توانند مهربان و رام شوند. این امکان تحول، نشان‌دهنده آزادی ذاتی انسان و موجودات در نظام خلقت است.

درنگ: جبرگرایی، چون زنجیری است که اراده انسان را اسیر می‌کند، اما اقتضائات الهی، چون بذرهایی‌اند که با تربیت و اختیار، به شکوفایی می‌رسند.

نقد حدیث سعید و شقی

حدیث «سعید، سعید است در شکم مادرش و شقی، شقی است در شکم مادرش»، به اقتضائات اولیه انسان اشاره دارد، نه به جبر مطلق. این اقتضائات، چون خطوط اولیه نقاشی‌اند که می‌توان با قلم تربیت و اختیار، آن‌ها را تغییر داد. انسان می‌تواند با قرار گرفتن در محیطی پاک و تربیتی شایسته، از اقتضائات منفی به‌سوی سعادت حرکت کند. این دیدگاه، پویایی سرنوشت انسان را نشان می‌دهد و هرگونه جبرگرایی را نفی می‌کند.

درنگ: سعادت و شقاوت، چون دو مسیر در پیش پای انسان‌اند که با انتخاب و تربیت، می‌توان از یکی به دیگری گام نهاد.

تأثیر محیط بر انسان

محیط، چون بیماری مسری است که می‌تواند انسان را پاک یا ناپاک کند. محیط ناسالم، ذهن و رفتار انسان را آلوده می‌سازد، درحالی‌که محیط پاک، او را به سوی کمال هدایت می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ (مردم را با غیر زبان‌هایتان به سوی خدا دعوت کنید)، که بر نقش رفتار و عمل در دعوت دینی تأکید دارد. چشم انسان، چون مغناطیسی است که نه‌تنها منتقل‌کننده ادراکات، بلکه حکم‌کننده به قلب است. معاشرت با نیکان، انسان را به خیر هدایت می‌کند، درحالی‌که مجالست با اشرار، سوءظن به احرار را در پی دارد، چنان‌که در روایت آمده است: «مجالست با اشرار، سوءظن به نیکان را به همراه می‌آورد».

درنگ: محیط، چون آیینه‌ای است که انسان در آن خود را می‌بیند؛ معاشرت با نیکان، او را به سوی نور هدایت می‌کند و همراهی با اشرار، او را به تاریکی می‌کشاند.

نقد دگماتیسم و بسته بودن ذهن

افراط و تفریط، چه در قالب انقلابی‌گری و چه در ضدیت با آن، نتیجه محیط‌های بسته و دگماتیسم است. بسته بودن ذهن، چون قفسی است که انسان را از پرواز به سوی حقیقت بازمی‌دارد. خداوند انسان را با اقتضائات آزاد آفریده تا به اختیار خویش، مسیر کمال را بپیماید. جبرگرایی سیاسی، که در تاریخ برای توجیه سلطه خلفا و سلاطین به کار رفته، با حقیقت دینی سازگار نیست. ادعای موهبت الهی برای شاهی، با واقعیت‌های تاریخی که نشان‌دهنده ضعف و ناتوانی برخی حاکمان است، ناسازگار است.

درنگ: دگماتیسم، چون دیواری است که حقیقت را محصور می‌کند؛ آزادی ذاتی انسان، او را به سوی انتخاب‌های آگاهانه و تحول‌آفرین هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تأکید بر رد جبرگرایی، نقش تربیت و محیط در تحول انسان را بررسی کرد. اقتضائات الهی، هرچند بنیاد ظهور موجودات‌اند، اما جبری نبوده و با تربیت و اختیار قابل تغییرند. تأثیر محیط بر رفتار انسان، چون بیماری مسری است که می‌تواند او را به سوی پاکی یا ناپاکی بکشاند. نقد دگماتیسم و جبرگرایی سیاسی، بر ضرورت آزادی ذاتی انسان و پویایی نظام خلقت تأکید دارد.

بخش سوم: عصمت، تربیت الهی و تأثیر محیط بر پیامبر

عصمت و مراتب آن

عصمت، در مراتب گوناگون، با وجود هر موجود متناسب است. عصمت حق، پیامبر و انسان، چون نوری است که در هر مرتبه، با شدتی متفاوت می‌درخشد. عصمت پیامبر، اقتضایی است و تحت تربیت الهی به کمال می‌رسد. این دیدگاه، تصور کمال مطلق پیامبر را نقد می‌کند و نشان می‌دهد که حتی پیامبر خاتم، تحت تربیت الهی قرار دارد تا از تأثیرات محیطی مصون بماند.

درنگ: عصمت، چون نوری است که در مراتب وجود، با شدتی متناسب با هر مرتبه تجلی می‌یابد؛ عصمت پیامبر، با تربیت الهی به کمال می‌رسد.

تربیت الهی پیامبر

قرآن کریم، در سوره نصر، خطاب به پیامبر می‌فرماید: فَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا (پس از او آمرزش بخواه که او توبه‌پذیر است، نصر: ۳). این آیه، نشان‌دهنده تأثیرپذیری پیامبر از محیط و مردم است، آن‌گاه که با دیدن ورود مردم به دین (يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا، به دین خدا دسته‌دسته درمی‌آیند، نصر: ۲)، از نصر و فتح الهی غافل می‌شود. خداوند، با امر به استغفار، پیامبر را تربیت می‌کند تا تمرکز او بر نصر الهی باقی بماند. تواب بودن خدا، نشان‌دهنده عظمت بخشش الهی است که حتی گناه عظیم پیامبر را در بر می‌گیرد.

درنگ: تربیت الهی، چون باغبانی است که حتی شاخه‌های بلند پیامبری را هرس می‌کند تا به سوی کمال رهنمون شود.

تأثیر محیط بر پیامبر

حتی پیامبر، با وجود عصمت، از تأثیر محیط مصون نیست. شادی از رونق دین، هرچند ثواب دارد، اما نباید نصر الهی را تحت‌الشعاع قرار دهد. این دیدگاه، نشان‌دهنده دقت الهی در تربیت پیامبر است که حتی در مرتبه خاتم‌المرسلین، نیازمند هدایت و استغفار است. این تأثیرپذیری، نه نقص، بلکه بخشی از نظام مراتب وجود است که در آن، هر موجودی در مرتبه خود، تحت تأثیر محیط قرار می‌گیرد.

درنگ: تأثیر محیط، چون نسیمی است که حتی بر شاخسار بلند پیامبری می‌وزد، اما تربیت الهی، او را به سوی کمال هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به بررسی عصمت و مراتب آن، تربیت الهی پیامبر، و تأثیر محیط بر او پرداخت. عصمت، به‌عنوان صفتی مراتب‌مند، در هر موجود با اقتضای مرتبه‌اش تجلی می‌یابد. پیامبر، هرچند معصوم است، اما تحت تربیت الهی قرار دارد تا از تأثیرات محیطی مصون بماند. این دیدگاه، بر پویایی نظام خلقت و نقش تربیت در حفظ کمال تأکید دارد.

بخش چهارم: اوامر شرعی و آزادی در نظام خلقت

تبیین اوامر شرعی

اوامر شرعی، شامل واجب، مستحب و مکروه است و اکثراً غیرواجب‌الاتیان‌اند. برخلاف تصور رایج که اوامر الهی را صرفاً واجب‌الاتیان می‌داند، دین اسلام با اوامر ارشادی و استحبابی، آزادی انسان را تضمین می‌کند. این اوامر، چون راهنمایی‌هایی‌اند که انسان را به سوی کمال هدایت می‌کنند، نه زنجیرهایی که او را مقید سازند.

درنگ: اوامر شرعی، چون چراغ‌هایی‌اند که مسیر کمال را روشن می‌کنند، اما انسان را در انتخاب این مسیر آزاد می‌گذارند.

نقد محدودیت‌های غیرضروری در علم دینی

علم دینی، در برخی موارد، با الزام تقلید در مباحات (مانند سرفه کردن)، آزادی انسان را محدود کرده است. این محدودیت‌ها، با روح دین که بر آزادی و اختیار تأکید دارد، ناسازگار است. دین، چون دریایی است که انسان را به سوی ساحل کمال دعوت می‌کند، اما او را در شنا کردن آزاد می‌گذارد. نقد فقدان استانداردسازی در علم دینی، بر ضرورت شفافیت در شمارش اوامر واجب، مستحب و مکروه تأکید دارد.

درنگ: علم دینی، نیازمند استانداردسازی است تا با شفافیت، آزادی ذاتی انسان را حفظ کند و از محدودیت‌های غیرضروری پرهیز نماید.

آینده خلقت و نقش تربیت اسلامی

با تربیت اسلامی و حذف نواقص ژنتیکی، دنیا به گلستانی از کمال تبدیل خواهد شد. تمدن اسلامی، با استانداردسازی و شفافیت، می‌تواند از دیگر تمدن‌ها پیشی بگیرد. این دیدگاه، آینده‌ای روشن را برای خلقت ترسیم می‌کند که در آن، تربیت و علم، انسان را به سوی سعادت رهنمون می‌سازد.

درنگ: تربیت اسلامی، چون باغبانی است که با حذف علف‌های هرز نواقص، گلستان خلقت را شکوفا می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با بررسی اوامر شرعی، نقد محدودیت‌های غیرضروری در علم دینی، و پیش‌بینی آینده خلقت، بر آزادی ذاتی انسان و نقش تربیت در نظام الهی تأکید کرد. اوامر شرعی، اکثراً ارشادی و استحبابی‌اند و انسان را در انتخاب مسیر کمال آزاد می‌گذارند. استانداردسازی علم دینی و تربیت اسلامی، کلید شکوفایی تمدن اسلامی و تحول خلقت است.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

شرح فص عیسویه از فصوص الحکم، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به کاوش در مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی پرداخته و نظام مراتب وجود، اقتضائات الهی، و رابطه حق و عبد را تبیین کرده است. این شرح، با رد جبرگرایی، بر نقش تربیت، محیط و اختیار در تحول انسان تأکید دارد و با نقد تصورات نادرست، مانند جبر سیاسی و محدودیت‌های غیرضروری در علم دینی، ضرورت انضباط علمی و بازتعریف اوامر شرعی را گوشزد می‌کند. تشبیه تأثیر محیط به بیماری مسری و پیش‌بینی خلقت اختیاری بشر، از محورهای برجسته این متن است. این نوشتار، با ارائه ساختاری علمی و نظام‌مند، مفاهیم پیچیده عرفانی را برای مخاطبان متخصص روشن ساخته و با تمثیلات فاخر، زیبایی ادبی را با دقت علمی درآمیخته است.

با نظارت صادق خادمی