متن درس
شرح فصوص الحکم: تأملات عرفانی در مقام سلیمانی و اسماء الهی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۸۱۳)
دیباچه
کتاب پیشرو، بازنویسی و تدوینی است از درسگفتارهای عمیق و عرفانی استاد فرزانه قدسسره، که با محوریت شرح فصل سلیمانی در فصوص الحکم ابنعربی، به تبیین مفاهیم بنیادین عرفان نظری، بهویژه رحمتین الهی، اقتدار سلیمانی و جایگاه اسماء الهی میپردازد. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات و محتوای اصلی، به زبانی فاخر، معیار و متناسب با فضای آکادمیک و پژوهشی نگاشته شده است. هدف، ارائه متنی علمی، منسجم و جذاب است که ضمن وفاداری به روح و پیام درسگفتارها، با تمثیلات و استعارات ادبی، مفاهیم پیچیده عرفانی را برای مخاطبان فرهیخته روشن سازد. ساختار این اثر، با تقسیمبندیهای موضوعی و زیرعناوین تخصصی، به گونهای طراحی شده که خواننده را به سفری عمیق در اقیانوس معرفت عرفانی رهنمون شود.
بخش نخست: رحمتین الهی و مقام سلیمانی
رحمت الامتنان و رحمت الوجوب
در حکمت عرفانی ابنعربی، رحمت الهی به دو گونه رحمت الامتنان و رحمت الوجوب تقسیم میشود. رحمت الامتنان، فیض عام الهی است که چونان خورشیدی فراگیر، همه موجودات، از مؤمن و کافر، را در بر میگیرد. این رحمت، با اسم «الرحمن» پیوند دارد و وجود را به همه کائنات ارزانی میدارد. در مقابل، رحمت الوجوب، فیض خاص الهی است که چونان گوهری نفیس، به اولیاء و مقربان اختصاص دارد و با اسم «الرحیم» متجلی میشود. این دو رحمت، در اسم «الرحمن» بهگونهای تضمنی دربرگیرنده «الرحیم» هستند، گویی «الرحیم» چون شاخهای از درخت تنومند «الرحمن» در ذات الهی ریشه دارد.
این رابطه، به اصل وحدت وجود در عرفان نظری اشاره دارد، جایی که کثرت اسماء الهی در ذات واحد احدی تجلی مییابد. ظرف وجودی حضرت سلیمان علیهالسلام، بهعنوان مظهر این وحدت، اقتدار الهی را در عالم خلق و امر متجلی میسازد.
اقتدار الهی در ظرف سلیمانی
حضرت سلیمان علیهالسلام، بهعنوان مظهر اقتدار الهی، جایگاهی بیمانند در حکمت عرفانی دارد. در او، اسماء «الرحمن» و «الرحیم» در چهره ظهور متجلی میگردند و سلطنت ظاهری و باطنی او، عالم خلق و امر را تحت سیطره خود قرار میدهد. این اقتدار، نه تنها در تسخیر باد و جن، بلکه در جامعیت مقام نبوت و ولایت او آشکار است.
قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ
ترجمه: «و برای سلیمان، باد تندرو را [مسخر کردیم] که به فرمان او روان میشد» (ص: ۳۶).
اشتراک سلیمان و مقام ختمی در بسم الله
حضرت سلیمان علیهالسلام در عبارت قرآنی «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، که در نامهاش به ملکه سبا آمده، با مقام ختمی در بهرهمندی از اسماء الهی شریک است. این اشتراک، نشاندهنده جامعیت مقام سلیمانی در ظهور اسماء الهی است.
قرآن کریم در این باره میفرماید:
إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
ترجمه: «[نامه] از سلیمان است و آن به نام خداوند رحمان رحیم [آغاز شده] است» (نمل: ۳۰).
این آیه، «بسم الله» را چونان طلسمی معرفی میکند که کلید ظهور اقتدار سلیمانی است. برخلاف سوره حمد، که «الرحمن الرحیم» در آن به صفت ذاتی الهی اشاره دارد، در اینجا «بسم الله» به مشارکت سلیمان در مقام اسماء الهی دلالت میکند.
بخش دوم: اسماء الهی و علوم لدنی
تبیین چهار اسم در بسم الله
در عبارت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، برخلاف دیدگاه رایج که سه اسم (الله، الرحمن، الرحیم) را در نظر میگیرد، چهار اسم وجود دارد: «اسم»، «الله»، «الرحمن» و «الرحیم». «اسم» بهعنوان یک اسم مستقل و طلسم اسماء الهی شمرده میشود که باطن و ظاهر تمامی اسماء را در بر میگیرد.
این دیدگاه، مبتنی بر تفسیر باطنی است که «اسم» را چونان شاهکلیدی میداند که درهای غیب را میگشاید. برخلاف ترجمههای رایج که «بسم الله» را به «به نام خداوند» ترجمه میکنند، «اسم» در اینجا نه مفهوم، بلکه مصداقی است که ذات الهی را در خود نهان دارد.
نقد ترجمه «به نام خداوند»
ترجمه «بسم الله» به «به نام خداوند» نادرست است، زیرا «اسم» نه به معنای مفهوم یا نام، بلکه خود یک اسم مستقل و مصداقی است. همچنین، «الله» اسم بسیط نیست، بلکه اسم جمعی است که نمیتوان آن را صرفاً به «خدا» ترجمه کرد. این نقد، بر ضرورت دقت در ترجمه متون دینی تأکید میورزد، گویی ترجمه نادرست، چونان پردهای، حقیقت را از دیدگان پنهان میسازد.
تمایز اسماء نفسی و اضافی
اسماء الهی به دو دسته نفسی و اضافی تقسیم میشوند. اسماء نفسی، مانند «احمد» و «محمود»، بدون اضافهاند و به ذات مستقل اشاره دارند. در مقابل، اسماء اضافی، مانند «ذات حق» یا «پسر فلانی»، با اضافه بیان میشوند و به روابط و تعینات وابستهاند. در «بسم الله»، «اسم» یک اسم نفسی است، در حالی که «الله» به دلیل جمعی بودن، ترکیبی محسوب میشود.
«اسم» بهعنوان طلسم اسماء
«اسم» در «بسم الله»، چونان طلسمی الهی، فراتر از «الله»، «الرحمن» و «الرحیم» قرار دارد و باطن تمامی اسماء را در بر میگیرد. این اسم، مانند کلیدی است که قفلهای غیبی را میگشاید و اولیاء خدا با آن به تمامی اسماء الهی دست مییابند.
برخلاف دیدگاه برخی عالمان دینی که «الرحمن» و «الرحیم» را وصف «اسم» میدانند، «اسم» بهعنوان طلسم، وصفپذیر نیست. بلکه «الرحمن»، «الرحیم» و «الله» همگی ظهورات «اسم» هستند، گویی «اسم» چونان اقیانوسی، تمامی اسماء را در خود جای داده است.
تمایز «هو» و «اسم»
«هو» باطن اسماء الهی است و به احدیت ذات اشاره دارد، در حالی که «اسم» هم باطن و هم ظاهر اسماء است و جمعالاسماء محسوب میشود. این تمایز، به سلسله مراتب وجودی در عرفان نظری اشاره دارد، گویی «هو» چونان گوهری در صدف ذات نهان است و «اسم» چونان آینهای، وحدت و کثرت را متجلی میسازد.
کاربرد «اسم» در علوم باطنی
«اسم» بهعنوان طلسم، کلید گشایش قفلهای باطنی است. در برابر طلسمهای غیبی، تنها «اسم» مؤثر است، نه اسماء دیگر مانند «الله» یا «رحمن». این اسم، چونان سیمی ظریف، قفلهای غیب را میگشاید و اولیاء را به معرفت الهی رهنمون میشود.
بخش سوم: علوم لدنی و تمایز با علوم اکتسابی
نقد خودآموزی در علم اسماء و ولایت
علم اسماء و ولایت، علوم باطنیاند که نمیتوان آنها را صرفاً از طریق مطالعه فلسفه، عرفان یا بهصورت خودآموز فراگرفت. این علوم، چونان گوهری لطیف، نیازمند مربی غیبی و تعلیم الهیاند، برخلاف علوم ظاهری مانند صرف، نحو یا ریاضیات که با ابزار اکتسابی قابل یادگیریاند.
تمایز علوم باطنی و ظاهری
دانستن زبان عربی یا تسلط بر ادبیات، برای فهم علوم باطنی کافی نیست. فلسفه و عرفان نیز، هرچند ابزارهایی برای شناخت هستند، نمیتوانند جایگزین علم اسماء یا ولایت شوند. این علوم، مانند رشتههای تخصصی، نیازمند آموزش خاص و اتصال به منبع غیبیاند، گویی دانستن صرف و نحو، چونان کلیدی است که درهای ریاضیات را نمیگشاید.
علوم لدنی بهعنوان آثار رحیمی
علوم لدنی، مانند علم اسماء، ولایت و تعبیر، از آثار رحیمیاند و مختص اولیاء خدا هستند. این علوم، چونان شعر، به طبع باطنی وابستهاند و اکتسابی نیستند. ممکن است فردی ادیب باشد، اما شعر نگوید، یا فردی بیسواد باشد، اما شاعر باشد. این تفاوت، نشاندهنده آثار رحیمی است که به استعداد باطنی وابسته است.
تأثیر سواد بر آثار رحیمی
هرچند علوم لدنی اکتسابی نیستند، سواد و دانش میتوانند معد و تقویتکننده باشند. شاعری که عروض و قافیه بداند، شعرش از شاعر بیسواد متمایز است، گویی سواد، چونان خاکی حاصلخیز، بستر شکوفایی طبع باطنی را فراهم میآورد.
طبیعت و اکتساب در علوم لدنی
علوم لدنی، مانند بلوغ، به طبیعت باطنی وابستهاند، نه اکتساب. ممکن است فردی بدون علم ظاهری، به علوم لدنی برسد، همانگونه که بلوغ بدون آموزش رخ میدهد. این علوم، چونان گلی فطری، از باطن انسان میشکفد.
تمایز هوش و استعداد در انسان و حیوان
هوش و استعداد در انسانها و حیوانات متفاوت است. برخی انسانها زودتر یاد میگیرند، برخی دیرتر. این تفاوت، در آثار رحیمی نیز دیده میشود، جایی که برخی به ولایت و اسماء میرسند و برخی خیر. این تنوع، چونان رنگهای گوناگون در تابلوی خلقت، مراتب وجودی را آشکار میسازد.
نقد عرفان و فلسفه بدون علوم لدنی
مطالعه فلسفه و عرفان، بدون اتصال به علوم لدنی، به فهم اسماء و ولایت منجر نمیشود. این علوم، چونان شعر، به طبع باطنی وابستهاند و نمیتوان آنها را صرفاً با مطالعه کتاب فراگرفت. عرفان نظری، بدون عرفان عملی، چونان جسم بیروح است.
بخش چهارم: تحلیل آیات و احادیث در حکمت سلیمانی
تبیین آیه الرحمن علم القرآن
قرآن کریم در سوره الرحمن میفرماید:
الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ
ترجمه: «[خدای] رحمان، قرآن را تعلیم داد. انسان را آفرید. به او بیان آموخت» (الرحمن: ۱-۳).
این آیه نشان میدهد که تعلیم قرآن پیش از خلق انسان بوده و قابلیت تعلیم در انسان قرار داده شده است. این تعلیم، به مرتبه وجودی قرآن بهعنوان کلام الهی و آموختن آن به انسان در مرتبه پیش از خلق اشاره دارد.
تمایز آدم و انسان در قرآن کریم
در قرآن کریم، واژههای «آدم»، «انسان»، «بشر» و «ناس» معانی متفاوتی دارند. علم اسماء به «آدم» تعلیم داده شده، نه «انسان». این تمایز، به تفاوت میان مرتبه آدمیت (مقام خلافت) و انسانیت (مرحله ناسوتی) اشاره دارد.
قرآن کریم میفرماید:
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا
ترجمه: «و به آدم همه نامها را آموخت» (بقره: ۳۱).
نقد تقسیمبندی ذاتی-صفاتی
تقسیمبندی اسماء به ذاتی-صفاتی یا رحمانی-رحیمی، مانند تقسیم رحمت به صد قسم، نادرست است. اسماء الهی یا ذاتیاند یا فعلی، یا اضافی و غیراضافی. این تقسیمبندیهای غیرمستند، چونان شاخههای بیریشه، به تحریف معنا منجر میشوند.
نقد تفاوت رحمن و رحیم در بسم الله و حمد
ادعای تفاوت میان «الرحمن» و «الرحیم» در بسم الله (بهعنوان ذاتی) و در سوره حمد (بهعنوان صفاتی) نادرست است. رحمن و رحیم یکیاند و تکرار آنها در دو موضع، تفاوتی در ذات یا صفت ایجاد نمیکند. این وحدت، چونان نوری یکپارچه، در تمامی ظهورات الهی متجلی است.
نقد تقسیم رحمت به صد قسم
حدیث «رحمت خدا صد قسم است، یک قسم در دنیا و نود و نه قسم در آخرت» به معنای تقسیمبندی عددی نیست، بلکه به کثرت مراتب رحمت الهی اشاره دارد. این رحمت، چونان اقیانوسی بیکران، مراتب وجودی را در بر میگیرد.
رحمن بهعنوان صفت عام و رحیم بهعنوان صفت خاص
رحمن، صفت عام و ظرف وجود است که همه موجودات، حتی کافران، از آن بهرهمندند. رحیم، صفت خاص و ظرف اوصاف است که به اولیاء اختصاص دارد. این تمایز، به فیض عام و خاص الهی اشاره دارد، گویی رحمن چونان آسمانی است که بر همه میبارد و رحیم چونان بارانی است که بر زمینهای خاص فرو میریزد.
بخش پنجم: تفضیل انبیاء و اقتدار سلیمانی
نقد تنزیه انبیاء
تنزیه انبیاء، به معنای پاک کردن آنها از نقص، نادرست است، زیرا خود این تنزیه، به وجود نقص اشاره دارد. به جای تنزیه، باید تفضیل انبیاء (برتری برخی بر برخی دیگر) مطرح شود. قرآن کریم در این باره میفرماید:
فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ
ترجمه: «برخی از آنان را بر برخی برتری دادیم» (بقره: ۲۵۳).
تفضیل، چونان نوری است که درجات گوناگون انبیاء را آشکار میسازد، بدون آنکه نقصی را به آنها نسبت دهد.
تفاوت سلیمان و یوسف در اقتدار و جمال
حضرت سلیمان علیهالسلام به اقتدار و مال معروف است، در حالی که حضرت یوسف علیهالسلام به جمال و ملاحت شهرت دارد. اقتدار سلیمان، گاه با کاهش جمال ظاهری همراه است، گویی اقتدار چونان کوهی استوار، لطافت را در خود کمرنگ میسازد، در حالی که جمال یوسف، چونان گلی شکوفا، دلها را میرباید.
سلیمان و بلقیس: تعامل یا اصطکاک
رابطه سلیمان و بلقیس، پرسشی عمیق در حکمت عرفانی است. آیا سلیمان در پی بلقیس بود یا بلقیس در پی سلیمان؟ آیا هدف، خدا بود یا ملکه سبا؟ قرآن کریم میفرماید:
قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ
ترجمه: «به او گفته شد: به کاخ درآی» (نمل: ۴۴).
این تعامل، نه اصطکاک حکومتی، بلکه ظهور اقتدار الهی در ظرف سلیمانی بود که بلقیس را به تسلیم در برابر حق رهنمون ساخت.
جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به تبیین مفاهیم عمیق فصل سلیمانی در فصوص الحکم ابنعربی پرداخت. رحمتین الهی، یعنی رحمت الامتنان و رحمت الوجوب، در ظرف وجودی حضرت سلیمان علیهالسلام متجلی میشوند و اقتدار او، چونان آیینهای، اسماء «الرحمن» و «الرحیم» را بازمیتاباند. علم اسماء و ولایت، بهعنوان علوم لدنی، فراتر از فلسفه و عرفان اکتسابیاند و نیازمند تعلیم غیبیاند. «اسم» در «بسم الله»، چونان طلسمی الهی، شاهکلید تمامی اسماء است و نقدهای مطرحشده بر ترجمههای رایج و تقسیمبندیهای نادرست، بر ضرورت دقت علمی در فهم متون دینی تأکید دارند. تمایز میان سلیمان و یوسف، و همچنین رابطه سلیمان و بلقیس، مراتب وجودی و مظاهر اسماء الهی را آشکار میسازد. این اثر، با زبانی علمی و متین، تلاشی است برای عرضه معرفت عرفانی به مخاطبان جویای حقیقت.