متن درس
تأملاتی در فصوص الحکم: تبیین تفاضل اسماء و خلق در احدیت عینی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۸۲۷)
مقدمه: درآمدی بر تفاضل و تکثر در عرفان نظری
فصوص الحکم، اثر جاودانه محییالدین ابنعربی، چونان گنجینهای بیکران، معارف عرفانی را در خود نهفته دارد و با تأمل در رابطه اسماء الهی و مظاهر خلقی، راهی به سوی فهم حقیقت هستی میگشاید. بخش حاضر، برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه هشتصد و بیست و هفتم، به تبیین عبارتی از این اثر اختصاص دارد که به تفاضل و تکثر در اسماء الهی و خلق در بستر احدیت عینی میپردازد. این بحث، با نگاهی نقادانه به دیدگاههای ابنعربی و شارحان، تمایز بنیادین میان حق و خلق را روشن میسازد و بر وحدت ذاتی اسماء الهی تأکید میورزد. متن پیشرو، با ساختاری علمی و دانشگاهی، تمامی محتوای اصلی را با شرح و تفصیل حفظ کرده و با بهرهگیری از تمثیلات فاخر، برای پژوهشگران عرفان نظری و فلسفه اسلامی ارائه شده است. آیات قرآن کریم، با احترام و دقت، همراه با ترجمه ارائه گردیده تا نوری بر مسیر حقیقتجویی بتاباند.
بخش اول: تبیین تفاضل و تکثر در اسماء و خلق
عبارت کلیدی ابنعربی: ظهور تفاضل در خلق
ابنعربی در فصوص الحکم، با اشاره به عبارت کَذَلِکَ تَظَاهَرَ مَا ظَهَرَ فِی الْخَلْقِ، بیان میدارد که در خلق، همانگونه که در اسماء الهی تکثر و تفاضل وجود دارد، تفاضل نیز مشاهده میشود؛ مثلاً زید از عمرو افضل است یا بکر در علم از خالد اوسع است. این تفاضل، در بستر احدیت عینی، یعنی وحدت ذاتی حق، مطرح میگردد. این دیدگاه، به ظاهر، تفاضل در خلق و اسماء را همسان میداند، اما در حقیقت، به وحدت ذات الهی اشاره دارد که مظاهر خلقی و اسمایی را در بر میگیرد.
درنگ: تفاضل در خلق، در بستر احدیت عینی، مظهر وحدت ذات الهی است، اما این تفاضل، به معنای همسانی کامل خلق و اسماء نیست.
نقد همسانی تفاضل در حق و خلق
استاد فرزانه قدسسره دیدگاه ابنعربی و شارحان را که تفاضل اسماء و خلق را همسان میدانند، مورد نقد قرار میدهند. این دیدگاه، تفاوت بنیادین میان حق، که دارای ذات مستقل و واجبالوجود است، و خلق، که فاقد ذات مستقل و صرفاً مظهر فیض الهی است، را نادیده میگیرد. خلق، چونان سایهای بر دیوار هستی، تنها در پرتو فیض الهی معنا مییابد، در حالی که حق، چونان خورشید بینیاز، ذات و صفات خویش را در وحدت مطلق حفظ میکند.
درنگ: حق، دارای ذات مستقل است و خلق، فاقد ذات و صرفاً مظهر فیض الهی است؛ همسانی تفاضل میان این دو، خطایی بنیادین است.
رد تکثر در اسماء الهی
تکثر در اسماء الهی، به معنای وجود ضمائم یا تکههای جداگانه، نادرست است. استاد فرزانه قدسسره، با تمثیلی از «بخچه چهلتیکه»، این دیدگاه را نقد میکنند. بخچه چهلتیکه، که در فرهنگ سنتی برای عروس تهیه میشد، نمادی از تکثر ظاهری و ضمائم مادی است، اما اسماء الهی، چونان گوهری یگانه، در ظرف ذات الهی وحدت دارند و از هرگونه تکثر و تفاضل ذاتی مبرا هستند. این وحدت، اصل بنیادین وحدت وجود در عرفان نظری را متجلی میسازد.
درنگ: اسماء الهی، در مرتبه ذات، وحدت دارند و تکثر و تفاضل در آنها، صرفاً در مرتبه ظهور است، نه در ذات.
جمعبندی بخش اول
بخش نخست، با تبیین عبارت ابنعربی و نقد دیدگاه همسانی تفاضل در حق و خلق، بر تمایز وجودی میان این دو تأکید کرد. اسماء الهی، در ذات وحدت دارند و تکثر آنها در مرتبه ظهور است، در حالی که خلق، فاقد ذات مستقل و مظهر فیض الهی است. این تمایز، چونان کلیدی، قفل معرفت را گشوده و راه را برای فهم دقیقتر رابطه حق و خلق هموار میسازد.
بخش دوم: تمایز حق و خلق در مراتب وجود
فیض الهی: مرز میان حق و خلق
حق، تا جایی که فیض در آن نیست، شامل ذات، احدیت، واحدیت، اسماء و صفات است. اما خلق، از جایی که فیض به آن میرسد، آغاز میشود. اعیان ثابته، به عنوان مظاهر اسماء و صفات، فاقد ذات مستقلاند و در مراتب وجودی، چونان امواجی بر سطح دریای هستی، ظهور مییابند. این تمایز، به سلسلهمراتب وجود در عرفان نظری اشاره دارد، جایی که فیض، چونان پلی، حق را به خلق پیوند میدهد.
درنگ: فیض الهی، مرز میان حق (ذات و صفات) و خلق (مظاهر) است؛ خلق، از جایی که فیض به آن میرسد، آغاز میشود.
تفاضل و تکثر در مراتب خلقی
در خلق، به دلیل وجود مراتب مختلف، تفاضل و تکثر مشاهده میشود. این مراتب، چونان پلههای نردبانی، هر یک جایگاه خاصی در سلسله وجود دارند، اما فاقد ذات مستقلاند و صرفاً مظهر فیض الهی هستند. برای مثال، عالم جبروت، ملکوت و ناسوت، هر یک مرتبهای از ظهور خلقیاند، اما هیچیک ذات مستقلی ندارند.
درنگ: تفاضل و تکثر در خلق، به دلیل مراتب وجودی است، اما این مراتب، فاقد ذات مستقل و صرفاً مظهر فیضاند.
نقد صفات مرحومه و ملعونه
استاد فرزانه قدسسره، نسبت دادن صفاتی مانند مرحومه یا ملعونه به اسماء الهی را نادرست میدانند. این صفات، به خلق نسبت داده میشوند، نه به ذات الهی. آیه شریفه وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ (سوره محمد، آیه ۳۸) بر بینیازی حق دلالت دارد: «و خداوند بینیاز است و شما نیازمندانید.» این آیه، چونان آینهای، قداست اسماء الهی را بازمیتاباند و هرگونه نسبت خلقی به آنها را نفی میکند.
درنگ: صفات مرحومه و ملعونه، به خلق تعلق دارند، نه به اسماء الهی که در ذات، از هرگونه نقص مبرا هستند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین تمایز میان حق و خلق در مراتب وجود، بر نقش فیض الهی به عنوان مرز میان این دو تأکید کرد. خلق، مظهر فیض است و فاقد ذات مستقل، در حالی که حق، ذات و صفات را در وحدت مطلق حفظ میکند. نقد صفات نادرست، بر قداست اسماء الهی تأکید دارد و راه را برای فهم دقیقتر مراتب وجودی هموار میسازد.
بخش سوم: رابطه علم، قدرت و اراده در اسماء الهی
ترتب منطقی قدرت و اراده
قدرت، مقدم بر اراده است، زیرا اراده، تعین قدرت به شمار میرود. انسان میتواند قدرت داشته باشد بدون آنکه اراده کند، اما بدون قدرت، اراده ممکن نیست. این ترتب، چونان سلسلهای منطقی، صفات الهی را در تحقق فعل الهی پیوند میدهد. استاد فرزانه قدسسره، با تمثیلی از فردی که فاقد قدرت جسمانی است، این نکته را روشن میسازند: کسی که قدرت بلند شدن ندارد، هرچند اراده کند، نمیتواند حرکت کند.
درنگ: قدرت، مقدم بر اراده است و اراده، تعین قدرت به شمار میرود؛ بدون قدرت، اراده تحقق نمییابد.
نقد دیدگاه متکلمان درباره علم و اراده
متکلمان معتقدند که علم الهی به ممتنعات تعلق میگیرد، اما اراده خیر. این دیدگاه، نادرست است، زیرا ممتنع، وجود ندارد و علم و اراده به آن تعلق نمیگیرند. استاد فرزانه قدسسره، با نقد این دیدگاه، بر این نکته تأکید میکنند که ممتنع، صرفاً مفهومی ذهنی است و در عالم واقع، هیچ جایگاهی ندارد.
درنگ: ممتنع، وجود ندارد و علم و اراده الهی به آن تعلق نمیگیرند؛ این دیدگاه متکلمان، خطایی مفهومی است.
تساوی علم و قدرت الهی
علم و قدرت الهی، اندازه یکدیگرند. هرچه علم به آن تعلق گیرد، قدرت نیز به آن تعلق میگیرد، زیرا محال وجود ندارد. این تساوی، چونان ترازویی دقیق، وحدت صفات الهی را در تعلق به ممکنات نشان میدهد. استاد فرزانه قدسسره، با تمثیلی از علم و قدرت به کره ماه، این نکته را تبیین میکنند: علم ما به کره ماه، در حد ما فیالذهن است و قدرت ما نیز به همان میزان محدود است.
درنگ: علم و قدرت الهی، اندازه یکدیگرند و به هرچه ممکن است، به یکسان تعلق میگیرند؛ محال، خارج از دایره وجود است.
نقد برتری اراده بر قدرت
شارح فصوص، اراده را برتر از قدرت میداند، اما استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را نادرست میخوانند، زیرا قدرت، مقدم بر اراده است. اراده، بدون قدرت، چونان خیالی بیاثر است که در عالم خارج تحقق نمییابد. این نقد، بر ترتب منطقی صفات الهی تأکید دارد و هرگونه ابهام در این رابطه را میزداید.
درنگ: قدرت، مقدم بر اراده است و دیدگاه برتری اراده بر قدرت، خطایی است که ترتب منطقی را نادیده میگیرد.
تساوی مرید، مراد و قدرت
اراده، مرید، مراد، قدرت و مقدور، در ظرف خود اندازه یکدیگرند و انفکاک میان آنها وجود ندارد. این تساوی، چونان دایرهای کامل، وحدت در صفات و متعلقات آنها را در مرتبه ظهور نشان میدهد. برای مثال، اراده انسان به حرکت، با مراد او (هدف حرکت) و قدرت او (توانایی انجام) هماندازه است.
درنگ: اراده، مرید، مراد، قدرت و مقدور، در ظرف خود هماند و هیچ انفکاکی میان آنها نیست.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین ترتب علم، قدرت و اراده، بر سلسلهمراتب منطقی این صفات در اسماء الهی تأکید کرد. نقد دیدگاههای متکلمان و شارحان، بر ضرورت فهم دقیق این رابطه دلالت دارد. تساوی علم و قدرت، و مقدم بودن قدرت بر اراده، از مهمترین یافتههای این بخش است که چون نوری، مسیر معرفت را روشن میسازد.
بخش چهارم: نقدهای علمی و عرفانی
نقد کاستی علوم دینی در فهم معارف الهی
استاد علوم دینی را به دلیل فقدان تحقیق عمیق در معارف، به کوری در قصری مجلل تشبیه کردهاند که از درک زیباییهای آن عاجز است. این نقد، بر ضرورت حرکت به سوی تحقیق و تجربه در علوم دینی تأکید میورزد و از آنها میخواهد که از حالت ایستایی به پویایی درآیند.
درنگ: علوم دینی، به دلیل فقدان تحقیق عمیق، گاه از فهم زیباییهای معارف الهی بازمیمانند و نیاز به تحول دارند.
مداد العلماء و دماء الشهداء
حدیث «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء» (ترجمه: «مداد دانشمندان برتر از خون است») بر برتری علم به دلیل استمرار و کشندگی آن تأکید دارد. مداد، چون دانش، جریان دارد و ساکن نمیشود، در حالی که خون، با لخته شدن، متوقف میگردد. این حدیث، چونان ترازویی، ارزش علم را پایدارتر از خون میبیند.
درنگ: مداد علم، به دلیل استمرار و کشندگی، برتر از خون است و این برتری، به تأثیر پایدار دانش اشاره دارد.
نقد تعبد محض به معصوم
معصوم، بهعنوان عالم و واقعهشناس سخن میگوید، نه صرفاً برای تعبد محافظهکارانه. عقل باید برتری مداد بر دماء را درک کند و از تعبد محض پرهیز نماید. این دیدگاه، چونان کلیدی، به نقش عقل در فهم احادیث اشاره دارد و مانع از توقف در رشد علمی میشود.
درنگ: معصوم بهعنوان عالم سخن میگوید و عقل باید در فهم احادیث نقشآفرین باشد، نه تعبد محض.
نقد مفاهیم جوهر و عرض
مفاهیم جوهر، عرض، ماهیت و ممکنات، در فلسفه اسلامی نادرستاند، زیرا وجود، قابل تقسیم به واجب و ممکن نیست. این نقد، به دیدگاه وحدت وجود اشاره دارد که وجود را واحد میداند و هرگونه تقسیمبندی را نفی میکند.
درنگ: مفاهیم جوهر، عرض و ممکن، نادرستاند و وجود، در دیدگاه وحدت وجود، واحد و غیرقابل تقسیم است.
نقد جعل اعیان ثابته
جعل اعیان ثابته، نادرست است، زیرا ظهورات خلقی، سیستمیک و غیرارادیاند، نه محصول جعل الهی. این نقد، بر خودجوشی ظهورات در عرفان نظری تأکید دارد و جعل را مفهومی ناسازگار با وحدت وجود میداند.
درنگ: ظهورات خلقی، سیستمیک و غیرارادیاند و جعل اعیان ثابته، با وحدت وجود ناسازگار است.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با نقد کاستی علوم دینی، مفاهیم نادرست فلسفی و جعل اعیان، بر ضرورت تحول در فهم معارف الهی تأکید کرد. حدیث مداد العلماء، بر برتری علم به دلیل استمرار آن دلالت دارد و نقد تعبد محض، نقش عقل را در فهم احادیث برجسته میسازد.
بخش پنجم: علم اسماء و مراتب معرفت
تمایز عالم و علیم
عالم، ممکن است علم به ذات یا معلومات داشته باشد، اما علیم، علم به ذات دارد و به معلومات وابسته نیست. این تمایز، چونان جداسازی گوهر از صدف، مراتب علم الهی را در عرفان نظری روشن میسازد. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر این نکته، بر قداست صفت علیم تأکید میکنند.
درنگ: علیم، علم به ذات دارد و از معلومات مستقل است، در حالی که عالم، ممکن است به معلومات وابسته باشد.
علم اسماء و مرتبه آدم
علم اسماء، به آدم (فصل نوری) داده شد، نه انسان (فصل تیّنی). این علم، فراتر از دسترس انسان عادی است و به مرتبه متعالی آدم اشاره دارد. این نکته، چونان نوری بر قله معرفت، جایگاه والای آدم را در دریافت علم الهی نشان میدهد.
درنگ: علم اسماء، به آدم در مرتبه نوری اعطا شده و از دسترس انسان عادی خارج است.
نقد فقدان دانش اسماء در علوم دینی
علوم دینی، فاقد دانش ریشهای درباره اسماء الهیاند و نیاز به استانداردسازی این علم دارند. این نقد، چونان تلنگری بر آینه غفلت، بر ضرورت بازسازی نظام آموزشی در زمینه عرفان و فلسفه تأکید میکند.
درنگ: علوم دینی، نیاز به دانش ریشهای درباره اسماء الهی دارند و باید در این زمینه استانداردسازی شوند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تبیین تمایز عالم و علیم، و جایگاه علم اسماء در مرتبه آدم، بر اهمیت فهم دقیق اسماء الهی تأکید کرد. نقد فقدان دانش ریشهای در علوم دینی، ضرورت تحول در این حوزه را برجسته میسازد و راه را برای پژوهشهای عمیقتر هموار میکند.
نتیجهگیری کلی
بخش هشتصد و بیست و هفتم فصوص الحکم، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به تبیین تفاضل و تکثر در اسماء الهی و خلق در بستر احدیت عینی پرداخت. این تحلیل، با نقد دیدگاه ابنعربی و شارحان، بر تمایز بنیادین میان حق و خلق تأکید کرد. حق، دارای ذات مستقل و بینیاز از فیض است، در حالی که خلق، مظهر فیض و فاقد ذات است. تکثر و تفاضل، تنها در مراتب خلقی معنا دارند و در اسماء الهی، به دلیل وحدت ذاتی، وجود ندارند. ترتب علم، قدرت و اراده، و تساوی متعلقات آنها، از یافتههای کلیدی این بخش است. نقدهای مطرحشده بر علوم دینی، بر ضرورت تحول در فهم معارف الهی تأکید دارند. این نوشتار، چونان گنجینهای از معرفت، برای پژوهشگران عرفان نظری و فلسفه اسلامی، متنی غنی و ارزشمند ارائه میدهد.
با نظارت صادق خادمی