در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 838

متن درس





شرح فصوص الحکم: تبیین تجدد امثال و اسمای الهی

شرح فصوص الحکم: تبیین تجدد امثال و اسمای الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۸۳۸)

دیباچه

کتاب حاضر، شرحی عمیق و روشمند بر بخشی از فصوص الحکم ابن‌عربی است که با محوریت تجدد امثال، اقتضای امکان، اسمای الهی و نقد دیدگاه‌های شارحان پیشین، به‌ویژه قیصری و قیل، نگاشته شده است. این اثر، با رویکردی عرفانی-فلسفی، به کاوش در رابطه میان ذات الهی، اسما و ظهورات خلقی می‌پردازد و با نقدی دقیق بر تفاسیر سنتی، به روشن‌سازی مفاهیم پیچیده عرفان نظری همت گماشته است. متن پیش رو، با بهره‌گیری از تمثیلات ادبی و استدلال‌های فلسفی، تلاش دارد تا برای مخاطبان آگاه و پژوهشگران حوزه عرفان، اثری علمی، منسجم و قابل‌استناد ارائه دهد. آیات قرآن کریم با فونت “Traditional Arabic” و ترجمه‌ای دقیق ارائه شده‌اند تا بر غنای معنایی متن بیفزایند.

بخش نخست: تجدد امثال و اقتضای امکان

مفهوم تجدد امثال

عالم، در هر لحظه، به تجدد امثال آراسته است؛ بدین معنا که هر دم نو می‌شود و جلوه‌ای تازه از وجود می‌یابد. این نو شدن، نه به اقتضای امکان (عدم) وابسته است و نه صرفاً به تجلی ذاتی (وجود) متکی است. استاد فرزانه قدس‌سره در این باره می‌فرمایند که عالم، در هر نفس، از نیستی به هستی می‌رسد و این چرخش مدام، نه به معنای اعدام و ایجاد، بلکه جلوه‌ای از ظهورات بی‌پایان الهی است.

درنگ: تجدد امثال، جلوه‌ای از ظهورات الهی است که عالم را در هر لحظه نو می‌سازد، بدون آنکه به اقتضای عدم یا وجود وابسته باشد.

دیدگاه قیل، که امکان را مقتضی عدم و وجود را نتیجه تجلی الهی می‌داند، از منظر عرفانی مورد نقد قرار گرفته است. این دیدگاه، ریشه در کلام و فلسفه مشایی دارد، اما در عرفان، به دلیل خلط میان مفهوم ذهنی و مصداق عینی، ناکافی شمرده می‌شود.

نقد قیصری بر قیل

شارح قیصری، با رد دیدگاه قیل، بر این باور است که ممکن، از حیث ذات خود، نه مقتضی وجود است و نه مقتضی عدم، بلکه لااقتضاست. اگر ممکن را مقتضی عدم بدانیم، به ممتنع بدل می‌شود و اگر مقتضی وجود باشد، به واجب‌الوجود تبدیل می‌گردد. این استدلال، با مبانی فلسفه مشایی همخوانی دارد و بر اصل لااقتضای ممکن تأکید می‌ورزد.

درنگ: ممکن، ذاتاً لااقتضاست و هرگونه اقتضای وجود یا عدم، آن را از ماهیت ممکن بودن خارج می‌سازد.

نقد دستگاه فلسفی

از منظر عرفانی، ممکن یا ماهیت، اساساً موجودیتی ندارد تا اقتضا یا لااقتضا داشته باشد. عالم، مجموعه ظهورات تجلیات الهی است و عدم، وجود عینی ندارد. این دیدگاه، با اصل وحدت وجود در عرفان ابن‌عربی همخوان است و بر این نکته تأکید دارد که آنچه در عالم هست، تنها ظهورات الهی است، نه موجوداتی مستقل با اقتضائات ذاتی.

تمثیلاً، همان‌گونه که سایه‌ای بر دیوار، خود موجودی مستقل نیست و تنها بازتاب نور است، مخلوقات نیز جز ظهورات اسمای الهی نیستند و هیچ استقلالی از خود ندارند.

بخش دوم: اسمای الهی و ظهورات

اسما و ظهورات خلقی

عالم، مجموعه ظهورات اسما و صفات الهی است. مخلوقات، تعینات این ظهورات‌اند و نه موجوداتی مستقل. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که هیچ‌گونه عدم عینی در عالم رخ نمی‌دهد، زیرا همه چیز جلوه‌ای از وجود الهی است. این دیدگاه، با نفی مفاهیم فلسفی ممکن و ماهیت، بر وحدت وجود تأکید می‌ورزد.

درنگ: عالم، مجموعه ظهورات اسمای الهی است و هیچ موجود مستقلی در آن وجود ندارد.

نقد اسمای مفنیه

در دیدگاه سنتی، اسمای الهی به دو دسته مظهره (مانند خالق و رازق) و مفنیه (معدم‌کننده) تقسیم شده‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره این تقسیم‌بندی را نقد کرده و می‌فرمایند که اسمای مفنیه، ذاتاً مقتضی عدم نیستند، بلکه مبدل صورت‌اند. مرگ، نه اعدام، بلکه تبدیل و انتقال صورت است. این دیدگاه، با اصل وحدت وجود سازگار است و بر این نکته تأکید دارد که همه اسما وجودی‌اند.

به‌سان رودی که از سرچشمه‌ای واحد جاری است و در هر پیچ و خم، جلوه‌ای نو می‌یابد، اسمای الهی نیز در مراتب مختلف، ظهورات گوناگونی دارند، اما هیچ‌گاه به سوی عدم رهنمون نمی‌شوند.

اسمای جمالیه و جلالیه

اسمای الهی به دو دسته جمالیه (مانند رازق و محیی) و جلالیه (مانند قهار و قاطع) تقسیم می‌شوند. هر دو دسته، وجودی‌اند و اقتضای عدم ندارند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که این تقسیم‌بندی، نه به معنای دوگانگی در ذات اسما، بلکه نشان‌دهنده تنوع در ظهورات الهی است.

درنگ: اسمای جمالیه و جلالیه، هر دو وجودی‌اند و هیچ‌گونه اقتضای عدم در آن‌ها نیست.

بخش سوم: زمان و حرکت در عرفان

ماهیت زمان و نقد تتالی آنات

استاد فرزانه قدس‌سره در نقد دیدگاه سنتی، می‌فرمایند که زمان، نه تتالی آنات (لحظات منفصل)، بلکه جریانی پیوسته و غیرثابت است. مثال تخت بلقیس، که برخی آن را نیازمند دو آن (یکی برای اعدام و دیگری برای ایجاد) دانسته‌اند، از منظر فلسفی و عرفانی نادرست است. زمان، ذاتاً بی‌قرار است و حرکت در عالم، تدریجی و نه دفعی است.

چنان‌که نسیمی بر سطح دریاچه‌ای موج می‌آفریند و هر موج، ادامه موج پیشین است، زمان نیز جریانی پیوسته است که در آن، هیچ‌چیز به‌صورت دفعی ایجاد یا اعدام نمی‌شود.

درنگ: زمان، جریانی پیوسته و غیرمنفصل است و حرکت در عالم، تدریجی و نه دفعی است.

محدودیت ادراک انسانی

سرعت بالای ظهورات الهی، گاهی چنان است که ادراک انسانی آن را دفعی می‌پندارد. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند که حتی چشم‌به‌هم‌زدن، خود زمانی تدریجی است و نه دفعی. این محدودیت ادراک، مانع از درک تجدد خلق در هر نفس می‌شود.

بخش چهارم: علم الهی و بقای عالم

علم الهی و جامعیت آن

علم الهی، نه کلی است و نه جزئی، بلکه جامع و غیرمحدود است. استاد فرزانه قدس‌سره، دیدگاه‌های ابن‌سینا و ملاصدرا را در این باب ناقص می‌دانند و بر جامعیت علم الهی تأکید می‌ورزند. آیه شریفه لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ («هیچ ذره‌ای از او پنهان نیست») بر این حقیقت دلالت دارد.

درنگ: علم الهی، جامع و غیرمحدود است و هیچ ذره‌ای از آن پنهان نمی‌ماند.

بقای عالم

عالم، باقی به بقای الله است، نه ابقای الله. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که عالم، به ذات حق وابسته است و خداوند نمی‌تواند آن را معدم کند، زیرا همه چیز ظهورات الهی است. این دیدگاه، با نقد متکلمان و تأکید بر وحدت وجود همخوان است.

همان‌گونه که خورشید نمی‌تواند پرتوهای خود را از خویش جدا سازد، خداوند نیز نمی‌تواند ظهورات خود را معدم کند، زیرا عالم، جلوه‌ای از ذات اوست.

بخش پنجم: نقد و جمع‌بندی

نقد تفاسیر نادرست

استاد فرزانه قدس‌سره، تفاسیر نادرست اسما را نتیجه خودآموزی و فقدان استاد آگاه می‌دانند. شناخت اسمای الهی، نیازمند تعلیم دقیق و راهنمایی استاد است. همچنین، تندخوانی قرآن کریم بدون فهم عمیق، به اختلال در ادراک منجر می‌شود، چنان‌که تندخوانی کتابی آسمانی، بدون تأمل در معانی آن، راه به حقیقت نمی‌برد.

رجوع به حق

آیه شریفه وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ («و همه کارها به سوی او بازمی‌گردد») بر این حقیقت دلالت دارد که همه امور به حق بازمی‌گردد. عدم، رجوع ندارد، زیرا وجود عینی ندارد. قیامات عرفانی، مراتب سلوک و تحولات وجودی‌اند که در دنیا و آخرت تحقق می‌یابند.

درنگ: همه امور به حق بازمی‌گردد و عدم، وجود عینی ندارد.

جمع‌بندی

این شرح، با نقد دیدگاه‌های سنتی و تبیین دقیق مفاهیم عرفانی، بر وحدت وجود، جامعیت اسمای الهی و پیوستگی زمان تأکید دارد. عالم، مجموعه ظهورات اسما و صفات الهی است و هیچ‌گونه عدم عینی در آن راه ندارد. اسمای مفنیه، مبدل و مصورند، نه معدم‌کننده. زمان، جریانی پیوسته است و تجدد خلق، غیرقابل‌ادراک برای بشر است. این اثر، با نگاهی عمیق به عرفان نظری، راهنمایی برای فهم دقیق‌تر فصوص الحکم ارائه می‌دهد.

با نظارت صادق خادمی