متن درس
تأملاتی در فصوص الحکم: شوون الهی، تجلیات دائمی و نقد مفهوم زمان در فص سلیمانی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه هشتصد و سی و نهم)
مقدمه: درآمدی بر فص سلیمانی و تأملات عرفانی
فصوص الحکم، اثر جاودانه محییالدین ابنعربی، چونان گوهری درخشان در عرفان نظری، راهی به سوی فهم حقیقت ذات الهی و ظهورات آن میگشاید. فص سلیمانی، بهعنوان یکی از فصول این اثر، با تمرکز بر شوون الهی، تجلیات دائمی و رابطه خلق با حق، به تبیین عمیق وحدت وجود میپردازد. این بخش، برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه هشتصد و سی و نهم، به بررسی دقیق و نقادانه این مباحث اختصاص دارد. محور اصلی بحث، شوون الهی، استمرار تجلیات و نقد مفهوم زمان در فرآیند اعدام و ایجاد است که با نگاهی عرفانی و فلسفی، حقیقت وحدت وجود را در مراتب خلقی و الهی روشن میسازد. این نوشتار، با ساختاری علمی و دانشگاهی، تمامی محتوای اصلی را با شرح و تفصیل حفظ کرده و با بهرهگیری از تمثیلات فاخر، برای پژوهشگران عرفان نظری و فلسفه اسلامی ارائه شده است. آیات قرآن کریم، با احترام و دقت، همراه با ترجمه ارائه گردیده تا نوری بر مسیر حقیقتجویی بتاباند.
بخش اول: شوون الهی و استمرار تجلیات
اقتضای ذاتی شوون الهی
ذات الهی، به اقتضای ذات خویش، همواره مقتضی شوون خود است. این اقتضا، چونان جوششی بیانقطاع از چشمه فیاض علیم، تجلیات دائمی، ظهورات مستمر، شوون متتالی و تعینات متعاقب را به ارمغان میآورد. تجلیات الهی، چونان امواجی بر سطح دریای بیکران ذات، پیوسته و بدون انقطاع ظهور مییابند. این استمرار، با اصل وحدت وجود همخوانی دارد، که ذات را منشأ همه مظاهر میداند.
درنگ: ذات الهی، به اقتضای ذاتی، همواره مقتضی شوون خویش است و تجلیاتش، چونان چشمهای جوشان، دائمی و مستمرند.
تمایز متتالی و متعاقب
استاد فرزانه قدسسره، میان «متتالی» و «متعاقب» تمایزی ظریف قائل میشوند. «متتالی» بر موالات و پیوستگی دلالت دارد، مانند جریانی که بیوقفه در ظرف وجود جاری است. اما «متعاقب»، افزون بر پیوستگی، به رابطه علّی اشاره میکند، که در آن هر تعینی، چونان حلقهای در زنجیره وجود، از تعین پیشین ناشی میشود. این تمایز، چونان جداسازی گوهر از صدف، مراتب ظهورات را در عرفان نظری روشن میسازد.
درنگ: «متتالی» بر پیوستگی ظهورات دلالت دارد، اما «متعاقب»، افزون بر پیوستگی، به رابطه علّی میان تعینات اشاره میکند.
اقتضا به معنای ایجاب
اقتضای ذات برای شوون، به معنای ایجاب است، نه استعداد بالقوه. این ایجاب، چونان ضرورتی برخاسته از کمال ذات، ظهورات را در مراتب وجود ضروری میسازد. ذات الهی، چونان خورشیدی بیغروب، فیض خود را بیانقطاع بر عالم میتاباند و هرگونه استعداد بالقوه را به فعلیت محض مبدل میسازد.
درنگ: اقتضای ذات، ایجاب ظهورات است و این ایجاب، برخاسته از کمال ذاتی، ظهورات را ضروری میسازد.
جمعبندی بخش اول
این بخش، با تبیین اقتضای ذاتی شوون الهی، استمرار تجلیات و تمایز میان متتالی و متعاقب، بر پیوستگی و ضرورت ظهورات الهی تأکید کرد. ذات، چونان منشأ فیاض، تجلیات مستمر را ایجاب میکند و تعینات، در سلسلهمراتب علّی، چونان حلقههای زنجیره وجود، ظهور مییابند. این تحلیل، راه را برای فهم عمیقتر رابطه ذات و مظاهر هموار میسازد.
بخش دوم: مخلوقات بهعنوان مظاهر اسماء و صفات
ظهور مخلوقات در ظرف اعدام و ایجاد
مخلوقات، چونان آینههایی در برابر نور ذات، ظهور اسماء و صفات الهیاند. این ظهور، در ظرف اعدام و ایجاد، بهصورت تعینات متجلی میشود. اما استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که مخلوقات، فاقد وجود مستقلاند و صرفاً مظهر فیض الهی در مراتب کثرتاند. این دیدگاه، چونان کلیدی، قفل وحدت وجود را گشوده و خلق را جلوهای از حق میداند.
درنگ: مخلوقات، ظهور اسماء و صفات الهیاند و فاقد وجود مستقل، صرفاً مظهر فیض در مراتب کثرتاند.
موجودات بهعنوان ظرف ایجاد
همه موجودات، ظرف ایجادند، یعنی بستری برای کون بعد الکون، که در آن ظهورات الهی متعین میشوند. این ظرف، چونان صفحهای سپید، پذیرای نقش فیض الهی است. نمونه بارز این امر، انتقال تخت بلقیس است که در قرآن کریم، در آیه قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ (سوره نمل، آیه 40) آمده است: «گفت: پیش از آنکه چشمت را برهم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد.» این آیه، بر انتقال در ظرف ایجاد دلالت دارد، نه اعدام و ایجاد.
درنگ: موجودات، ظرف ایجادند و انتقال تخت بلقیس، نمونهای از ظهور در این ظرف است، نه اعدام و ایجاد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین مخلوقات بهعنوان مظاهر اسماء و صفات، بر فقدان وجود مستقل خلق و نقش آنها بهعنوان ظرف ایجاد تأکید کرد. انتقال تخت بلقیس، چونان مثالی روشن، ظهور فیض الهی را در مراتب خلقی نشان میدهد و بر وحدت وجود در این فرآیند دلالت دارد.
بخش سوم: نقد مفهوم زمان در اعدام و ایجاد
نقد تقسیمبندی زمان به آنات
برخی، زمان را به آنات یا لحظات مجزا تقسیم میکنند و اعدام و ایجاد را در دو آن متصور میشوند. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را نادرست میدانند، زیرا زمان، چونان جریانی پیوسته، متصرم است و قابل تقسیم به آنات نیست. این پیوستگی، با حقیقت عرفانی که ظهورات الهی را مستمر میداند، همخوانی دارد.
درنگ: زمان، متصرم و پیوسته است و تقسیم آن به آنات، با حقیقت عرفانی ظهورات مستمر ناسازگار است.
نقد اعدام در عالم خلق
هیچچیز در عالم خلق معدوم نمیشود؛ بلکه تغییرات، چونان انتقال از مرتبهای به مرتبه دیگر، رخ میدهند. در مورد تخت بلقیس، قرآن کریم در آیه قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ (سوره نمل، آیه 27) و آیه أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ (سوره نمل، آیه 40) بر انتقال تأکید دارد: «گفت: پیش از آنکه چشمت را برهم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد.» این انتقال، ظهوری در مرتبهای دیگر است، نه اعدام.
درنگ: در عالم خلق، اعدام رخ نمیدهد؛ بلکه تغییرات، انتقال از مرتبهای به مرتبه دیگر است.
نقد اعدام و ایجاد در یک آن
تصور اعدام و ایجاد در یک آن، به دلیل پیوستگی زمان، نادرست است. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که تخت بلقیس معدوم نشد، بلکه منتقل شد. این دیدگاه، با آیات قرآن کریم همخوانی دارد که بر انتقال تأکید دارند، نه نابودی و ایجاد.
درنگ: اعدام و ایجاد در یک آن ممکن نیست؛ تخت بلقیس، نمونهای از انتقال در ظرف ایجاد است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نقد تقسیمبندی زمان به آنات و رد اعدام در عالم خلق، بر پیوستگی زمان و استمرار ظهورات تأکید کرد. انتقال تخت بلقیس، چونان مثالی قرآنی، این حقیقت را روشن میسازد که تغییرات خلقی، ظهوراتی در مراتب وجودند، نه اعدام و ایجاد.
بخش چهارم: نقد مفهوم «ثم» و تراخی زمانی
نقد تراخی در «ثم»
در عرف متعارف، «ثم» به معنای تراخی یا تأخیر زمانی است، اما استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که در متون عرفانی، «ثم» گاه به تقدم رتبهای اشاره دارد، نه تأخیر زمانی. این دیدگاه، با وحدت ظهورات الهی همخوانی دارد که زمان را امری اعتباری میداند.
درنگ: «ثم» در متون عرفانی، گاه به تقدم رتبهای اشاره دارد، نه تراخی زمانی.
تفسیر «ثم» در آیات قرآنی
در آیه ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ (سوره فصلت، آیه 11): «آنگاه به [آفرینش] آسمان پرداخت، درحالیکه آن دودی بود»، و آیه ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا (سوره بلد، آیه 17): «و او از کسانی بود که ایمان آوردند»، «ثم» به ترتیب مراتب وجودی اشاره دارد، نه تراخی زمانی. با این حال، استاد فرزانه قدسسره نقد میکنند که در برخی موارد، «ثم» به تراخی زمانی یا شرطی دلالت دارد، مانند اطعام مسکین که مقدم بر ایمان است.
درنگ: «ثم» در آیات قرآنی، گاه به تقدم رتبهای و گاه به تراخی زمانی یا شرطی دلالت دارد.
استناد به شعر برای اثبات تقدم
ابنعربی به شعری استناد میکند که در آن «ثم» برای تقدم به کار رفته است: «كَحَظِّ الرَّدِينِي ثُمَّ اضْطَرَبَ». این شعر، اسب را به نیزه ردینی تشبیه میکند که حرکت و اضطراب آن همزمان است. استاد فرزانه قدسسره این استناد را تأیید میکنند، اما تأکید دارند که «ثم» در ادبیات عربی، اصولاً برای تراخی است و هرگونه تفسیر به تقدم، نیازمند قرینه است.
درنگ: «ثم» در شعر، گاه به تقدم اشاره دارد، اما در ادبیات عربی، اصولاً برای تراخی است و تفسیر تقدم نیازمند قرینه است.
تشبیه اسب و نیزه ردینی
اسب، به دلیل نرمی و سرعت، چونان نیزه ردینی است که بندبند آن در حرکت، توأم با اضطراب است. این تشبیه، چونان آینهای، وحدت حرکت و اضطراب را در یک زمان واحد نشان میدهد. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که این وحدت، با نقد تراخی در «ثم» همخوانی دارد، اما در عالم ناسوت، علیت میان اجزا، تراخی زمانی را ایجاب میکند.
درنگ: تشبیه اسب به نیزه ردینی، بر وحدت حرکت و اضطراب دلالت دارد، اما علیت در عالم ناسوت، تراخی زمانی را ایجاب میکند.
نقد وحدت زمانی در حرکت
حتی در حرکات سریع، مانند حرکت دست و کلید یا اسب، تراخی زمانی وجود دارد، هرچند به دلیل سرعت بالا، محسوس نباشد. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که این تراخی، به دلیل رابطه علّی میان اجزا، اجتنابناپذیر است و با وحدت زمانی ناسازگار است.
درنگ: حرکت، حتی در سرعت بالا، به دلیل علیت، تراخی زمانی دارد و وحدت زمانی ممکن نیست.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با نقد مفهوم «ثم» و بررسی تفسیر آن بهعنوان تقدم رتبهای یا تراخی زمانی، بر پیچیدگیهای ادبی و عرفانی این واژه تأکید کرد. استناد به شعر و تشبیه اسب به نیزه ردینی، وحدت حرکت و اضطراب را نشان میدهد، اما استاد فرزانه قدسسره، با نقد وحدت زمانی، بر وجود تراخی به دلیل علیت تأکید دارند.
بخش پنجم: استمرار وجود و تجدد خلق
تجدد خلق با انفاس
تجدد خلق با هر نفس، چونان جوشش لحظهبهلحظه چشمه وجود، به استمرار ظهورات الهی اشاره دارد. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که این تجدد، اعدام و ایجاد نیست، بلکه ظهوری مستمر در ظرف وجود است.
درنگ: تجدد خلق با انفاس، استمرار ظهورات است، نه اعدام و ایجاد در زمان واحد.
نقد دیدگاه اشاعره در تجدد اعراض
اشاعره، تجدد را تنها به اعراض نسبت میدادند، اما ابنعربی، جوهر و عرض را در تجدد یکسان میداند. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را تأیید میکنند، زیرا همه هستی، در حال تجدید و ظهور مستمر است، و این شامل جوهر و عرض میشود.
درنگ: تجدد خلق، شامل جوهر و عرض است و دیدگاه اشاعره، به دلیل محدود کردن تجدد به اعراض، ناقص است.
استمرار وجود در ناسوت
در عالم ناسوت، وجود زمانی و مستمر است، اما در مراتب بالاتر، چونان جبروت و ملکوت، ظهورات فرازمانیاند. این تمایز، چونان جداسازی نور از سایه، مراتب وجود را در عرفان نظری روشن میسازد.
درنگ: در ناسوت، وجود زمانی است، اما در مراتب بالاتر، ظهورات فرازمانیاند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تبیین تجدد خلق و نقد دیدگاه اشاعره، بر استمرار ظهورات در همه مراتب وجود تأکید کرد. تمایز میان وجود زمانی در ناسوت و ظهورات فرازمانی در مراتب بالاتر، حقیقت وحدت وجود را در عرفان ابنعربی روشن میسازد.
بخش ششم: نقدهای علمی و عرفانی
نقد فقدان معرفت فلسفی در تبیین زمان
استاد فرزانه قدسسره، ابنعربی و شارحان را به دلیل فقدان تسلط بر فلسفه، در تبیین مفهوم زمان نقد میکنند. تصور زمان بهصورت آنات، خطایی است که از عدم آگاهی فلسفی ناشی میشود. زمان، چونان جریانی پیوسته، قابل تقسیم به لحظات مجزا نیست.
درنگ: تصور زمان بهصورت آنات، به دلیل فقدان معرفت فلسفی، نادرست است و زمان، جریانی پیوسته است.
نقد قرائت ظاهری قرآن کریم
علم دینی، گاه به قرائت ظاهری قرآن کریم اکتفا کرده و از تأمل عمیق در معارف آن بازمانده است. استاد فرزانه قدسسره، این رویکرد را چونان ساکن ماندن در سایه معرفت، ناکافی میدانند و بر ضرورت فهم باطنی قرآن کریم تأکید میورزند.
درنگ: قرائت ظاهری قرآن کریم، بدون تأمل باطنی، مانع فهم عمیق معارف الهی است.
نقد نظام آموزشی علم دینی
علم دینی، به دلیل عدم توجه به متون ادبی سنگین مانند سیوطی و مغنی، در فهم عمیق متون عرفانی دچار کاستی است. این متون، چونان ابزارهایی برای اجتهاد ادبی، در تبیین دقیق معارف عرفانی نقش کلیدی دارند.
درنگ: علم دینی، به دلیل عدم توجه به متون ادبی مانند سیوطی و مغنی، در فهم عرفانی دچار کاستی است.
اهمیت استناد به منابع ادبی
ابنعربی به منابع ادبی مانند سیوطی و مغنی استناد میکند، که نشاندهنده اهمیت ادبیات در تبیین مفاهیم عرفانی است. این استناد، چونان پلی میان ادبیات و عرفان، حقایق باطنی را روشن میسازد.
درنگ: استناد به منابع ادبی مانند سیوطی و مغنی، ابزار کلیدی در تبیین دقیق مفاهیم عرفانی است.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با نقد فقدان معرفت فلسفی در تبیین زمان، قرائت ظاهری قرآن کریم و کاستیهای علم دینی، بر ضرورت تحول در فهم معارف الهی تأکید کرد. استناد به منابع ادبی، چونان نوری بر مسیر حقیقتجویی، اهمیت ادبیات را در عرفان نظری برجسته میسازد.
نتیجهگیری کلی
بخش هشتصد و سی و نهم فصوص الحکم، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به تبیین شوون الهی، تجلیات دائمی و نقد مفهوم زمان در فص سلیمانی پرداخت. این تحلیل، با تأکید بر اقتضای ذاتی ذات برای شوون، استمرار ظهورات و تمایز میان متتالی و متعاقب، حقیقت وحدت وجود را روشن ساخت. نقد تقسیمبندی زمان به آنات، رد اعدام در عالم خلق و تفسیر «ثم» بهعنوان تقدم رتبهای، از یافتههای کلیدی این بحث است. تشبیه اسب به نیزه ردینی، وحدت حرکت و اضطراب را نشان داد، اما استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر تراخی ناشی از علیت، دیدگاههای ناقص را اصلاح کردند. نقد علم دینی و تأکید بر نقش منابع ادبی، ضرورت تحول در فهم معارف الهی را برجسته ساخت. این نوشتار، چونان گنجینهای از معرفت، برای پژوهشگران عرفان نظری و فلسفه اسلامی، متنی غنی و ارزشمند ارائه میدهد.
با نظارت صادق خادمی