در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 896

متن درس





شرح فصوص الحکم: تبیین خلود و نعیم اهل النار در فص یونسیه

شرح فصوص الحکم: تبیین خلود و نعیم اهل النار در فص یونسیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۸۹۶)

مقدمه: درآمدی بر تحلیل عرفانی-فلسفی فص یونسیه

کتاب فصوص الحکم، اثر سترگ شیخ اکبر محی‌الدین ابن عربی، از برجسته‌ترین آثار عرفان نظری است که با نگاهی ژرف به مقامات انبیا، مفاهیم والای توحید، ولایت و خلود را کاوش می‌کند. فص یونسیه، که به حضرت یونس (ع) اختصاص دارد، به بررسی مفاهیم خلود بدنی در آخرت و نعیم اهل النار می‌پردازد. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تحلیل این دو مفهوم کلیدی از منظری عرفانی-فلسفی و نقادانه پرداخته و دیدگاه‌های سنتی را با استناد به آیات قرآن کریم و استدلال‌های عقلی بازنگری می‌کند. متن حاضر، با رویکردی علمی و متین، ضمن نقد روش‌شناسی نقلی علوم دینی و خرافات، بر ضرورت عقل‌گرایی و استناد به منابع معتبر تأکید دارد. آیات قرآن کریم با فونت “Traditional Arabic” و با ترجمه‌ای روشن ارائه شده و نکات کلیدی در کادرهای فیروزه‌ای برجسته گردیده‌اند تا ساختاری منسجم و جذاب برای مخاطبان فراهم آید.

بخش نخست: تبیین خلود بدنی در عالم آخرت

مفهوم خلود بدنی و آیات قرآن کریم

خلود بدنی در عالم آخرت، به معنای عدم تفرق اجزای بدن اخروی است، نه صرف بقای ابدی. این مفهوم، که از آیات قرآن کریم مانند «خَالِدِينَ فِيهَا» استنباط می‌شود، بر این نکته تأکید دارد که بدن اخروی، برخلاف بدن ناسوتی، از تفرق و زوال مصون است. این دیدگاه، ریشه در عالم مثالی دارد که اجزای آن، بر خلاف عالم ناسوت، متفرق نمی‌گردد.

خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ ۚ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ

ترجمه: جاودان در آن، تا آسمان‌ها و زمین پابرجاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد؛ همانا پروردگارت به هر چه اراده کند، تواناست (سوره هود، آیه ۱۰۷).

وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ ۖ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ

ترجمه: ما پیش از تو برای هیچ بشری جاودانگی قرار ندادیم؛ آیا اگر تو بمیری، آنان جاودانند؟ (سوره انبیاء، آیه ۳۴).

این آیات، خلود را مشروط به اراده الهی دانسته و از خلود مطلق بشری در عالم ناسوت نفی می‌کنند، اما در عالم آخرت، خلود بدنی را تأیید می‌نمایند.

درنگ: خلود بدنی در آخرت، به معنای عدم تفرق اجزای بدن اخروی است که در عالم مثالی محقق می‌شود، نه صرف بقای ابدی.

نقد روش‌شناسی نقلی در علوم دینی

علوم دینی، به‌ویژه در حوزه عرفان و فلسفه، عمدتاً بر نقل استوار بوده و کمتر به استدلال عقلی توجه نشان داده است. علمای سنتی، اغلب آیات و روایات را بدون بررسی دقیق سند یا دلالت، با پیش‌فرض‌های ذهنی خود تطبیق داده‌اند. این روش، مانند کاشتن بذری در خاک نامناسب، به برداشت‌های نادرست و گاه خرافی منجر شده است. برای نمونه، در تفسیر آیه «خَالِدِينَ فِيهَا»، برخی بدون تحلیل عقلی، خلود را به معنای عذاب ابدی یا بقای مادون عقل تفسیر کرده‌اند، حال آنکه خلود در عالم مثالی، به معنای ثبات اجزای بدن اخروی است.

درنگ: استناد صرف به نقل بدون تحلیل عقلی، علوم دینی را از پویایی محروم کرده و به تفسیرهای نادرست منجر می‌شود.

دیدگاه ابن‌سینا و ارزش نفهمیدن

ابن‌سینا، به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان اسلامی، خلود ماده را به دلیل محدودیت‌های علمی زمان خود نپذیرفت، اما با صداقت علمی، به نادانی خویش اقرار کرد و صدق قرآن کریم را پذیرفت. این نفهمیدن، مانند ستاره‌ای درخشان در آسمان معرفت، از فهم نادرست بسیاری از علمای نقلی ارزشمندتر است. اگر ابن‌سینا در عصر حاضر بود، با ابزارهای علمی مدرن، امکان تبیین خلود ماده برای او فراهم می‌گردید. این دیدگاه، مانند پلی است که گذشته و آینده علم را به هم پیوند می‌دهد.

درنگ: اقرار ابن‌سینا به نادانی خود، نشانه صداقت علمی اوست و از فهم نادرست علمای نقلی ارزشمندتر است.

نقد فلسفی خلود و تناهی عالم

از منظر فلسفی، عالم نمی‌تواند یک‌سو متناهی و سوی دیگر غیرمتناهی باشد. اگر عالم از یک سو حادث باشد، نمی‌توان آن را به خلود ابدی منتهی کرد، زیرا دلایل تسلسل نشان می‌دهند که اگر یک سر عالم متناهی باشد، سر دیگر نیز باید متناهی باشد. این استدلال، مانند میزان دقیقی است که نظم منطقی عالم را می‌سنجد. از سوی دیگر، دیدگاه وحدت وجودی، عالم را از ابتدا و انتها غیرمتناهی می‌داند، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ».

يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

ترجمه: آنچه در آسمان‌ها و زمین است، تسبیح او می‌گویند؛ و او عزیز و حکیم است (سوره حشر، آیه ۲۴).

درنگ: عالم نمی‌تواند یک‌سو متناهی و سوی دیگر غیرمتناهی باشد؛ خلود بدنی در عالم مثالی با عدم تفرق اجزا سازگار است.

موت و خلود: انتقال، نه اعدام

موت در عالم آخرت، به معنای انتقال است، نه اعدام و نابودی. این دیدگاه، مانند جویباری است که از یک ساحل به ساحلی دیگر جریان می‌یابد، بدون آنکه خشک شود. آیه «لَا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَى» نشان می‌دهد که پس از مرگ دنیوی، موت در عالم آخرت به معنای تفرق نیست، بلکه انتقالی است که با خلود سازگار است.

درنگ: موت در عالم آخرت، به معنای انتقال است، نه اعدام، و با خلود بدنی منافاتی ندارد.

جمع‌بندی بخش نخست

خلود بدنی در عالم آخرت، به معنای عدم تفرق اجزای بدن اخروی در عالم مثالی است که با آیات قرآن کریم تأیید می‌شود. نقد روش‌شناسی نقلی علوم دینی نشان می‌دهد که استناد صرف به آیات بدون تحلیل عقلی، به تفسیرهای نادرست منجر شده است. ابن‌سینا با اقرار به نادانی خود، الگویی از صداقت علمی ارائه کرد. از منظر فلسفی، عالم نمی‌تواند یک‌سو متناهی و سوی دیگر غیرمتناهی باشد، و موت به معنای انتقال، با خلود سازگار است. این تحلیل، بر ضرورت عقل‌گرایی در تبیین مفاهیم دینی تأکید دارد.

بخش دوم: نعیم اهل النار و تحلیل عرفانی آن

مفهوم نعیم اهل النار

نعیم اهل النار، برخلاف نعیم اهل جنت که از ابتدا نوری و گواراست، پس از پایان دوره عذاب، متناسب با وجود ناری آنها محقق می‌شود. اهل نار، که وجودشان با آتش هم‌سنخ شده، از آتش لذت می‌برند، چنان‌که قرآن کریم در داستان حضرت ابراهیم (ع) می‌فرماید: «وَلِإِبْرَاهِيمَ جَعَلْنَا النَّارَ بَرْدًا وَسَلَامًا».

وَلِإِبْرَاهِيمَ جَعَلْنَا النَّارَ بَرْدًا وَسَلَامًا

ترجمه: و برای ابراهیم، آتش را خنک و ایمن ساختیم (سوره انبیاء، آیه ۸۱).

این آیه، مانند نوری که از میان تاریکی می‌تابد، نشان می‌دهد که خداوند قادر است آتش را برای اهل نار به نعیم تبدیل کند، نه عذاب.

درنگ: نعیم اهل النار، پس از پایان عذاب، متناسب با وجود ناری آنها گوارا می‌شود، مانند آتش خنک برای ابراهیم (ع).

تفاوت نعیم جنتی و ناری

نعیم اهل جنت، نوری و از ابتدا گواراست، در حالی که نعیم اهل نار، ناری و پس از دوره عذاب محقق می‌شود. نورایان، نعیم نوری را طالب‌اند و ناریان، نعیم ناری را. این تمایز، مانند تفاوت دو باغ است که یکی پر از گل‌های نوری و دیگری پر از شعله‌های گوارا برای ساکنانش است.

درنگ: نعیم اهل جنت نوری و از ابتدا گواراست، اما نعیم اهل نار ناری و پس از پایان عذاب محقق می‌شود.

نقد روایت جرجیل و خرافات

روایت منسوب به «جرجیل» که می‌گوید: «در قعر جهنم جرجیل می‌روید»، خرافی و با مفهوم نعیم ناری ناسازگار است. این روایت، آتش را عذاب‌آور می‌داند، در حالی که آتش برای اهل نار می‌تواند گوارا باشد. این تناقض، مانند شاخه‌ای است که با ریشه درخت ناسازگار است. نقد این روایت، بر ضرورت پالایش علوم دینی از خرافات تأکید دارد.

درنگ: روایت جرجیل خرافی است و با نعیم ناری ناسازگار است، زیرا آتش برای اهل نار می‌تواند گوارا باشد.

رحمت الهی و موقت بودن عذاب

رحمت الهی، مانند چشمه‌ای زلال، عذاب را موقت و نعیم را فراگیر می‌کند. عذاب ابدی با رحمت خدا ناسازگار است، و نعیم اهل نار پس از استیفای حقوق الهی و خلقی محقق می‌شود. این دیدگاه، مانند پلی است که از عذاب به نعیم می‌رسد.

درنگ: عذاب ابدی با رحمت الهی ناسازگار است؛ نعیم اهل نار پس از پایان عذاب محقق می‌شود.

جمع‌بندی بخش دوم

نعیم اهل النار، پس از پایان عذاب، متناسب با وجود ناری آنها گوارا می‌شود، چنان‌که آتش برای ابراهیم (ع) خنک و ایمن بود. تمایز نعیم جنتی و ناری، بر تفاوت وجودی این دو گروه دلالت دارد. نقد روایات خرافی مانند جرجیل و تأکید بر رحمت الهی، نشان‌دهنده ضرورت پالایش علوم دینی از خرافات و توجه به عقلانیت است. این تحلیل، بر موقت بودن عذاب و فراگیری نعیم تأکید دارد.

بخش سوم: نقد عصمت انبیا و داستان ابراهیم (ع)

عصمت و علم ابراهیم (ع)

داستان حضرت ابراهیم (ع) و آتش، به‌عنوان نمونه‌ای از تجلی لطف الهی، نشان‌دهنده عصمت و علم اوست. ادعای نادانی ابراهیم (ع) در برابر آتش، ظلم به مقام اوست. پاسخ ابراهیم (ع) به جبرئیل که «بک لا» (به تو نیازی ندارم) گفت، مانند ستاره‌ای درخشان در آسمان عصمت، اعتماد او به مراد الهی را نشان می‌دهد. اگر ابراهیم (ع) نادان بود، باید جزع و فزع می‌کرد، اما اطمینان او به خدا، علم و عصمتش را تأیید می‌کند.

درنگ: ابراهیم (ع) با پاسخ «بک لا» به جبرئیل، علم و عصمت خود را نشان داد؛ ادعای نادانی او ظلم به مقامش است.

نقد انکار عصمت انبیا

برخی جریان‌های تاریخی، مانند بنی‌امیه و بنی‌عباس، برای توجیه جایگاه خود، عصمت و علم انبیا را انکار کردند تا خود را با اولیا برابر جلوه دهند. این انکار، مانند پوشاندن آفتاب با دست، تلاشی بیهوده برای تحریف حقیقت است. کتب عرفانی که عصمت انبیا را نفی می‌کنند، به انحراف معرفتی دامن زده‌اند.

درنگ: انکار عصمت انبیا، تلاشی برای برابر جلوه دادن دیگران با آنهاست که به تحریف معرفت دینی منجر می‌شود.

قدرت مطلق الهی و تجلی لطف

خداوند قادر است آتش را خنک، آب را داغ، و هر چیز را به گونه‌ای دیگر تبدیل کند. این قدرت، مانند رودی بی‌کران است که همه امکانات را در بر می‌گیرد. تجلی لطف الهی در آتش ابراهیم (ع)، نشان‌دهنده این است که خداوند می‌تواند برای اهل نار نیز نعیم فراهم کند.

درنگ: قدرت مطلق الهی، امکان تبدیل آتش به نعیم را برای اهل نار فراهم می‌کند، چنان‌که برای ابراهیم (ع) محقق شد.

جمع‌بندی بخش سوم

داستان ابراهیم (ع) و آتش، عصمت و علم او را تأیید می‌کند و ادعای نادانی او ظلم به مقامش است. انکار عصمت انبیا توسط برخی جریان‌های تاریخی، تلاشی برای تحریف معرفت دینی بوده است. قدرت مطلق الهی، امکان تجلی لطف در هر شرایطی، از جمله نعیم ناری، را فراهم می‌سازد. این بخش، بر ضرورت حفظ عصمت انبیا و توجه به قدرت الهی تأکید دارد.

بخش چهارم: نقد خرافات و ضرورت عقل‌گرایی

خطر خرافات در علوم دینی

خرافات، مانند علف‌های هرز در باغ معرفت، علوم دینی را از پویایی محروم کرده و جهان اسلام را در معرض اتهام عقب‌ماندگی قرار داده است. روایاتی مانند جرجیل، که با نعیم ناری ناسازگارند، باید از متون دینی پالایش شوند تا دین از انگ نادانی مصون بماند.

درنگ: پالایش خرافات از علوم دینی، برای حفظ اعتبار علمی و جهانی اسلام ضروری است.

نقد تعریف علم و روش‌شناسی

علم دینی، نیازمند مبنا، دلیل، سند و آزمون است، نه صرف ادعا و نقل. استناد صرف به آیات، بدون تحلیل عقلی، مانند ساختن بنایی بدون پی است. این نقد، بر ضرورت بازنگری در روش‌شناسی علوم دینی و تأکید بر عقل‌گرایی تأکید دارد.

درنگ: علم دینی نیازمند مبنا، دلیل و آزمون است، نه صرف نقل و ادعا.

تأثیر دیدگاه‌های عرفانی

دیدگاه‌های برخی عرفا، مانند شیخ اکبر و ملاصدرا، به تفسیرهای غیرعلمی دامن زده‌اند. این دیدگاه‌ها، مانند شاخه‌هایی بدون ریشه، به انحراف معرفتی منجر شده‌اند. نقد این تفاسیر، مانند هرس کردن شاخه‌های زائد، برای پالایش معرفت دینی ضروری است.

درنگ: دیدگاه‌های غیرعلمی برخی عرفا، به انحراف معرفتی منجر شده و نیازمند پالایش است.

جمع‌بندی بخش چهارم

خرافات، مانند سایه‌ای تاریک بر معرفت دینی، اعتبار علمی اسلام را تهدید می‌کند. علم دینی نیازمند روش‌شناسی مبتنی بر عقل و آزمون است. نقد دیدگاه‌های غیرعلمی عرفا و پالایش روایات خرافی، برای حفظ پویایی و اعتبار علوم دینی ضروری است.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با تحلیل فص یونسیه از فصوص الحکم، به بررسی خلود بدنی و نعیم اهل النار پرداخت. خلود بدنی، به معنای عدم تفرق اجزای بدن اخروی در عالم مثالی، با آیات قرآن کریم تأیید شده و موت به معنای انتقال، با آن منافاتی ندارد. نعیم اهل نار، پس از پایان عذاب، متناسب با وجود ناری آنها گوارا می‌شود، چنان‌که آتش برای ابراهیم (ع) خنک بود. نقد روش‌شناسی نقلی علوم دینی، خرافات مانند روایت جرجیل، و دیدگاه‌های غیرعلمی برخی عرفا، بر ضرورت عقل‌گرایی و پالایش معرفت دینی تأکید دارد. عصمت و علم انبیا، به‌ویژه ابراهیم (ع)، در برابر انکارهای تاریخی حفظ شده و قدرت مطلق الهی، امکان تجلی لطف در هر شرایطی را فراهم می‌کند. این تحلیل، با تکیه بر آیات قرآن کریم و استدلال‌های عقلی، راه را برای فهمی ژرف‌تر از عرفان شیعی هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی