متن درس
شرح فصوص الحکم: فص ایوبیه (جلسه نهصد و پانزدهم)
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۹۱۵)
مقدمه: کاوش در علم شهودی الهی و تجربه عرفانی ایوب علیهالسلام
فص ایوبیه از فصوص الحکم ابنعربی، دریچهای است به سوی فهم عمیق رابطه میان علم الهی، علم انسانی و تجربه عرفانی انبیا، بهویژه حضرت ایوب علیهالسلام. این فص، با تمرکز بر علم شهودی الهی و تمایز آن با علم فکری، به تحلیل مفاهیم عرفانی و نقد برخی تفاسیر غیر دقیق میپردازد. شرح حاضر، با استناد به آیات قرآن کریم و با رویکردی نقادانه، تلاش دارد تا معارف عرفانی را با روششناسی علمی و زبانی فاخر تبیین کند. ساختار این نوشتار، با عناوین و زیرعناوین منظم، بهگونهای تنظیم شده که مفاهیم پیچیده عرفانی را با تمثیلات و استعارات فاخر برای پژوهشگران حوزه عرفان نظری و فلسفه اسلامی روشن سازد..
بخش اول: علم شهودی الهی و تمایز آن با علم فکری
ماهیت علم شهودی الهی
در فص ایوبیه، ابنعربی با استناد به آیات وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ («و او به هر چیزی داناست»، بقره: ۲۸۲) و وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ («و او بر هر چیزی گواه است»، مائده: ۱۱۷)، علم الهی را شهودی و نه فکری معرفی میکند. علم شهودی الهی، به معنای حضور مستقیم و مشاهده بیواسطه موجودات نزد خداوند است، برخلاف علم فکری که مبتنی بر استدلال و غیاب موضوع است. این علم، چون نوری بیحجاب، همه موجودات را در بر میگیرد و هیچ محدودیتی در احاطه آن نیست.
درنگ: علم شهودی الهی، حضوری بیواسطه و فراگیر است که با صفت «شهید» تقویت شده و از هرگونه محدودیت مبراست.
این ویژگی، علم الهی را از علم انسانی متمایز میسازد، زیرا علم انسانی، حتی در عالیترین مراتب، غالباً حصولی و وابسته به ابزارهای استدلالی است. علم الهی، چون اقیانوسی بیکران، همه حقایق را در خود جای داده و هیچگاه از موضوع خود غایب نیست.
نقد ادعای برتری علم عرفانی بر علم فکری
ابنعربی ادعا میکند که علم عرفانی (علم الاذواق) به دلیل شهودی بودن، اصیل است و علم فکری (فلسفی) به دلیل وابستگی به استدلال، ظن و گمان تلقی میشود. این ادعا مورد نقد قرار گرفته، زیرا علم شهودی و علم ذوقی دو مقوله متمایزند. علم شهودی، مبتنی بر رویت بیواسطه است، اما علم ذوقی فاقد قواعد روششناختی مشخص بوده و نمیتوان آن را بهطور کلی بر علم فکری ترجیح داد.
درنگ: علم عرفانی فاقد قواعد روششناختی مشخص است و ادعای برتری آن بر علم فکری، بدون پشتوانه منطقی، نادرست است.
فلسفه، با بهرهگیری از قواعد برهانی مانند شکل اول و دوم قیاس، از خطا مصونتر است. فیلسوف، چون راهرویی با عصای استدلال، از لغزش در تاریکی معرفت مصون میماند، اما عارف، بدون ابزار ارزیابی، در معرض خطاست. این نقد، چون چراغی روشن، ضرورت روششناسی علمی در عرفان را آشکار میسازد.
اهمیت روششناسی در تولید علم
فلسفه، با تکیه بر قواعد منطقی، مسیری نظاممند برای تولید علم ارائه میدهد، در حالی که عرفان، به دلیل فقدان قواعد مشخص، در معرض خطا قرار دارد. ابنسینا، با بهرهگیری از برهان و ابزارهای منطقی، صغری و کبری را با دقت میچیند و علم خود را آزموده و تصحیح میکند. اما عرفان، بدون ترازوی منطق، گاه به ادعاهای بیپشتوانه میانجامد.
این تمایز، چون خطکشی دقیق، مرز میان علم نظاممند و ادعاهای بیمدار را نشان میدهد. عارف، اگرچه مدعی رویت حقایق است، بدون معیارهای روششناختی، نمیتواند صحت ادعای خود را اثبات کند.
بخش دوم: تجربه عرفانی حضرت ایوب علیهالسلام
نصب و عذاب در تجربه ایوب علیهالسلام
ابنعربی، در فص ایوبیه، نصب و عذاب حضرت ایوب علیهالسلام را به حرمان و سختی تعبیر کرده و شفا را رفع این حرمان میداند. این تفسیر، با استناد به آیه إِنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ («شیطان مرا به رنج و عذاب دچار کرد»، صاد: ۴۱)، مورد نقد قرار گرفته است. نصب و عذاب، به مشکلات جسمانی و روانی ایوب علیهالسلام اشاره دارند، نه حرمان معنوی.
درنگ: نصب و عذاب در داستان ایوب علیهالسلام، به مشکلات جسمانی و روانی اشاره دارند، نه حرمان معنوی یا حجاب از حقایق الهی.
این نقد، چون آیینهای صاف، خطای تفسیرهای عرفانی بدون پشتوانه قرآنی را بازمینمایاند. ایوب علیهالسلام، در اوج بلا، نه از معرفت الهی محروم بود و نه در حجاب، بلکه چون ستارهای درخشان، در میدان بلا یکهتاز بود.
نقد عدم رجوع به قرآن کریم
یکی از نقدهای اساسی این شرح، عدم رجوع شارحان و ابنعربی به متن قرآن کریم در تفسیر لفظ «نُصْب» است. برخی، بدون بررسی دقیق، احتمالات مختلفی مانند نَصَب، نُصُب یا نِصْب را مطرح کردهاند، در حالی که قرآن کریم به صراحت لفظ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ را آورده است. این سهلانگاری، نشانه دوری از قرآن کریم و ضعف روششناختی است.
قرآن کریم، چون چشمهای زلال، حقیقت را بیحجاب عرضه میکند. عدم رجوع به آن، چون گمگشتگی در بیابان معرفت، به تحریف معنوی میانجامد.
نقد اصل موضوعیه در تفسیر قرآنی
در فقه، اصل موضوعیه برای رفع شبهه بدون نیاز به تحقیق به کار میرود، اما در تفسیر قرآن کریم، رجوع به متن مقدس ضروری است. عدم بررسی دقیق لفظ «نُصْب»، نمونهای از این خطاست. تفسیر قرآنی، چون ساخت بنایی استوار، نیازمند پایههای محکم و رجوع به متن اصلی است.
درنگ: تفسیر قرآن کریم نیازمند رجوع دقیق به متن مقدس است و استفاده از اصل موضوعیه، بدون بررسی، به خطا میانجامد.
تفسیر قرائت «لیَعْلَم» در برابر «لیُعْلَم»
اختلاف قرائت میان «لیَعْلَم» (خدا بداند) و «لیُعْلَم» (خدا دانسته شود) مورد بررسی قرار گرفته و قرائت اول صحیح دانسته شده است. قرائت «لیَعْلَم» با سیاق آیات، که بر علم شهودی الهی تأکید دارند، سازگار است، در حالی که «لیُعْلَم» به علم مخلوقات اشاره میکند که خارج از موضوع بحث است.
این تمایز، چون خطی روشن، مرز میان علم الهی و علم انسانی را مشخص میسازد. علم الهی، چون نوری بیپایان، در حضور مستقیم موجودات تجلی مییابد.
نقد تعمیم علم شهودی به مخلوقات
ابنعربی علم شهودی را به عرفان تعمیم داده و آن را بر علم فکری ترجیح میدهد، اما این تعمیم نادرست است. علم شهودی منحصر به خداوند است و مخلوقات دارای علوم متنوعی مانند حصولی، فطری و اکتسابی هستند. انسانها، بهویژه، غالباً از علم حصولی بهره میبرند.
درنگ: علم شهودی منحصر به خداوند است و تعمیم آن به همه انسانها، بدون پشتوانه، نادرست است.
این نقد، چون تیغی برنده، ادعاهای بیمدار را از معارف اصیل جدا میکند و بر ضرورت دقت در تحلیلهای عرفانی تأکید دارد.
بخش سوم: تفسیر آیات مرتبط با شفا و حیات ایوب علیهالسلام
تفسیر آیه شفا و نقش آب
آیه ارْكُضْ بِرِجْلِكَ ۖ هَٰذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ («با پایت [به زمین] بکوب، این [چشمه] شستشوگر خنکی و نوشیدنی است»، صاد: ۴۲) به شفا و حیات ایوب علیهالسلام اشاره دارد. ابنعربی لفظ «شراب» را به معنای مشروب تعبیر کرده، اما این تفسیر نادرست است. «شراب» در اینجا به معنای نوشیدنی (شرب) است و آب، هم برای شستشو و هم برای نوشیدن به کار رفته است.
درنگ: لفظ «شراب» در آیه به معنای نوشیدنی است و آب، هم برای شستشو و هم برای آشامیدن بوده، نه مشروب الکلی.
این آب، چون جریانی حیاتبخش، ظاهر و باطن ایوب علیهالسلام را شستشو داد و او را به سلامت بازگرداند. تفسیر نادرست، چون حجابی بر حقیقت، معنای ظاهری قرآن کریم را مخدوش میکند.
نقد تعبیر نصب و عذاب به حرمان
ابنعربی نصب و عذاب را به حرمان و حجاب تعبیر کرده، اما این تفسیر فاقد پشتوانه قرآنی است. آیه إِنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ به مشکلات جسمانی و روانی اشاره دارد، نه حرمان معنوی. ایوب علیهالسلام در اوج بلا، از معرفت الهی محروم نبود.
این نقد، چون مشعلی فروزان، خطای تأویلهای غیرمستند را روشن میسازد و بر پایبندی به ظاهر قرآن کریم تأکید دارد.
تمایز شیطان و ابلیس
در آیه مذکور، مراد از شیطان، ابلیس است، نه مفهوم عام شیطان یا بعد معنوی. ابلیس، شخصیتی مشخص از جن است که در قرآن کریم با ایوب علیهالسلام مواجهه مستقیم داشته است. ابنعربی، با تعبیر شیطان به بعد از حقایق، از معنای ظاهری قرآن کریم دور شده است.
درنگ: شیطان در آیه، به ابلیس اشاره دارد، نه بعد معنوی یا حرمان عرفانی.
این تمایز، چون خطی روشن، حقیقت قرآنی را از تأویلهای غیرمستند جدا میسازد. ابلیس، چون دشمن آشکار، در برابر ایوب علیهالسلام قرار گرفت، اما ایوب، با ایمان و صبر، او را مغلوب ساخت.
بخش چهارم: علم شهودی ایوب علیهالسلام در بلا
ادراک حقایق در بلا
برخلاف ادعای ابنعربی که شفا را آغاز ادراک حقایق میداند، ایوب علیهالسلام در زمان بلا نیز دارای علم شهودی بود. این علم، او را در تحمل سختیها یاری کرد. اولیای الهی، در ظرف بلا، با رویت حق، دردها را ناچیز میشمارند.
درنگ: ایوب علیهالسلام در اوج بلا، با علم شهودی و رویت حق، سختیها را تحمل کرد و از معرفت الهی محروم نبود.
بلا، چون کورهای است که گوهر ایمان اولیا را صیقل میدهد. ایوب علیهالسلام، در این کوره، چون گوهری درخشان، معرفت الهی خود را حفظ کرد و بر ابلیس پیروز شد.
نقد تحریف معنوی قرآن کریم
تأویلهای ابنعربی، مانند تعبیر شیطان به بعد یا نصب به حرمان، به تحریف معنوی قرآن کریم منجر شدهاند. این تأویلها، معنای ظاهری آیات را مخدوش کرده و از حقیقت قرآنی دور میشوند.
قرآن کریم، چون کتابی گشوده از آیات الهی، حقیقت را بیپرده عرضه میکند. تحریف معنوی، چون پردهای بر این حقیقت، مانع از فهم صحیح آن میشود.
بخش پنجم: قرب و شهود در عرفان
تفسیر قرب به روایت بصری
ابنعربی قرب را به اتصال بصری تعبیر کرده و آن را با نظریههای فلسفی خروج شعاع یا انطباع مرتبط میداند. این تفسیر، به دلیل عدم تعیین صحت نظریههای فلسفی، ناکافی است. قرب، در عرفان، به معنای حضور در محضر الهی است، نه صرف اتصال بصری.
درنگ: قرب در عرفان، حضور در محضر الهی است و تعبیر آن به اتصال بصری، بدون پشتوانه فلسفی دقیق، ناکافی است.
قرب، چون نزدیکی به سرچشمه نور الهی، قلب عارف را روشن میسازد. اما این نزدیکی، نیازمند روششناسی دقیق و رجوع به منابع معتبر است.
نقد فقدان ابزار ارزیابی در عرفان
عرفان، به دلیل فقدان ابزار ارزیابی، در معرض خطاست. فلسفه، با قواعد برهانی، از خطا مصونتر است. ادعای شهودی بودن علم عرفانی، بدون معیار، به جهل مرکب میانجامد.
فلسفه، چون بنایی استوار، بر پایههای منطق استوار است، اما عرفان، بدون این پایهها، گاه به سویههای خیال میلغزد.
جمعبندی
فص ایوبیه فصوص الحکم، با تمرکز بر علم شهودی الهی و تجربه عرفانی حضرت ایوب علیهالسلام، به کاوش در رابطه میان علم الهی، علم انسانی و بلا میپردازد. این شرح، با نقد ادعای برتری علم عرفانی بر علم فکری، بر ضرورت روششناسی علمی در عرفان تأکید دارد. آیات قرآن کریم، چون مشعلهایی فروزان، حقیقت را روشن میسازند و تأویلهای غیرمستند را نفی میکنند. ایوب علیهالسلام، در اوج بلا، با علم شهودی و ایمان، بر سختیها فائق آمد و از معرفت الهی محروم نبود. این نوشتار، با تبیین دقیق و تفصیلی معارف عرفانی، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران حوزه عرفان نظری و فلسفه اسلامی فراهم آورده است.
با نظارت صادق خادمی