در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 921

متن درس





تحلیل فصوص الحکم: شرح فص ایوبیه (صبر و حکمت الهی)

تحلیل فصوص الحکم: شرح فص ایوبیه (صبر و حکمت الهی)

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه نهصد و بیست و یکم)

دیباچه

فص ایوبیه در فصوص الحکم ابن‌عربی، چونان گوهر درخشانی است که در پرتو حکمت الهی، معانی ژرف عرفانی و فلسفی را در ساحت صبر و رابطه انسان با قضای الهی بازمی‌تاباند. این فص، با تمرکز بر سیره حضرت ایوب (ع)، مفهوم صبر را نه به معنای انفعال یا سکوت در برابر ظلم، بلکه چونان حالتی آگاهانه، فعال و متعالی در برابر بلا، با حفظ رضا به قضای الهی، تبیین می‌کند. شرح حاضر، برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، این مفاهیم را با نگاهی عمیق و روشمند بازنویسی کرده و با استخراج نکات کلیدی، تحلیل‌های تفصیلی و پیوندهای معنایی، به تبیین آن برای مخاطبان متخصص در حوزه‌های عرفان نظری، فلسفه اسلامی و الهیات پرداخته است. آیات قرآن کریم با فونت «Traditional Arabic» و ترجمه‌ای دقیق، و روایات با ترجمه‌ای روان، در متن گنجانده شده‌اند تا جامعیت و دقت تحلیل حفظ گردد. این نوشتار، با ساختاری منظم و بهره‌گیری از تمثیلات و استعارات فاخر، کوشیده است تا روح و پیام اصلی فص ایوبیه را به‌گونه‌ای روشن و مؤثر منتقل نماید، چنان‌که چونان چشمه‌ای زلال، جان پژوهشگران را سیراب سازد.

بخش نخست: مفهوم صبر و نقد تعاریف ظاهری

تبیین صبر نزد برخی علما

گروهی از علما صبر را به خودداری مطلق از شکایت تعریف کرده‌اند، به‌گونه‌ای که انسان صابر را فردی می‌دانند که هیچ‌گونه شکایتی، حتی در برابر بلا، ابراز نمی‌کند. این تعریف، صبر را به حالتی انفعالی و ساکن فرومی‌کاهد، گویی انسان باید در برابر هر سختی سکوت پیشه کند و از هر کنش بازماند.

تحلیل: چنین برداشتی، صبر را از معنای متعالی آن تهی ساخته و با سیره اولیای الهی، که صبر را با تلاش و حق‌طلبی همراه می‌کردند، ناسازگار است. صبر در عرفان نظری، تحمل آگاهانه و فعال در برابر بلا با حفظ رضا به قضای الهی است، نه خاموشی و تسلیم محض.

درنگ: صبر، تحمل آگاهانه و فعال در برابر بلا با حفظ رضا به قضای الهی است، نه انفعال یا سکوت مطلق.

نقد تعریف صبر به معنای سکوت در برابر ظلم

تعریف صبر به معنای سکوت در برابر ظلم، نه‌تنها با حکمت الهی سازگار نیست، بلکه به مثابه ابزاری برای استثمار و گمراهی عمل می‌کند. این دیدگاه، انسان را به تسلیم در برابر ناحق دعوت می‌کند و او را از پیگیری حق بازمی‌دارد، گویی صبر، لال شدن در برابر ستم است.

تحلیل: چنین تفسیری، صبر را از جایگاه متعالی آن به انحطاط می‌کشاند و با فلسفه اسلامی، که انسان را به قیام برای حق و عدالت فرا می‌خواند، در تعارض است. صبر، چونان سپری است که انسان را در برابر بلا استوار می‌دارد، اما او را از دفاع از حق بازنمی‌دارد.

درنگ: تعریف صبر به معنای سکوت در برابر ظلم، گمراهی است و با حکمت الهی و فلسفه اسلامی ناسازگار است.

نقد تفاسیر محجوبانه

برخی علمای ظاهری و سلوک‌کنندگانی که به مقام تحقیق نرسیده‌اند، صبر را به معنای عدم رضایت به قضا و شکایت مطلق می‌دانند. این دیدگاه، از درک حقیقت صبر عاجز مانده و آن را به سطحی ظاهری فروکاسته است.

تحلیل: این تفسیر، ناشی از حجاب معرفتی است که مانع از فهم صبر به‌عنوان حالتی باطنی و متعالی می‌شود. در عرفان نظری، صبر نه انفعال، بلکه کنشی آگاهانه است که با حکمت الهی و تلاش برای حق همسو است.

درنگ: تفاسیر محجوبانه از صبر، آن را به انفعال فرومی‌کاهند و از حقیقت متعالی آن غافل‌اند.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش به تبیین مفهوم صبر و نقد تعاریف ظاهری آن پرداخت. صبر، تحمل آگاهانه و فعال در برابر بلا با حفظ رضا به قضای الهی است، نه سکوت یا انفعال. تعریف صبر به معنای سکوت در برابر ظلم، گمراهی است و با حکمت الهی ناسازگار است. تفاسیر محجوبانه، صبر را از حقیقت متعالی آن محروم ساخته و نیازمند بازنگری علمی و عرفانی‌اند.

بخش دوم: تمایز شکایت و دعا

تمایز شکایت به غیر خدا و شکایت به خدا

برخی معتقدند صبر با شکایت به غیر خدا منافات دارد، اما شکایت به خدا با صبر سازگار است. این دیدگاه، شکایت به غیر خدا را نشانه اعراض از خدا می‌داند، در حالی که شکایت به خدا را، اگر به معنای دعا باشد، مجاز می‌شمارد.

تحلیل: در عرفان ابن‌عربی، شکایت به خدا، اگر به معنای عرض حاجت و دعا باشد، با صبر منافات ندارد، اما شکایت از خدا، نوعی بی‌ادبی و اعتراض به قضای الهی است که با صبر ناسازگار است.

درنگ: شکایت به خدا، اگر به معنای دعا باشد، با صبر سازگار است، اما شکایت از خدا، بی‌ادبی و ناسازگار با صبر است.

تمایز دعا و شکایت

دعا، عرض حاجت به خداست و با صبر و ادب همخوانی دارد، اما شکایت از خدا یا به غیر خدا، با صبر و ادب منافات دارد. دعا، چونان پلی است که انسان را به خدا نزدیک می‌سازد، اما شکایت، چونان حجابی است که قلب را از نور الهی محروم می‌کند.

تحلیل: این تمایز، بر اهمیت ادب در رابطه با خدا تأکید دارد و دعا را نشانه افتقار و بندگی می‌داند، در حالی که شکایت از خدا، اعتراض به حکمت الهی است.

درنگ: دعا، عرض حاجت به خداست و با صبر سازگار است، اما شکایت از خدا، با صبر و ادب منافات دارد.

نقد شکایت از خدا

شکایت از خدا، چه به خدا و چه به غیر خدا، بی‌ادبی است و با صبر منافات دارد. انسان صابر، به قضای الهی راضی است و به جای شکایت، دعا و عرض حاجت می‌کند: ﴿ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً﴾ (اعراف: ۵۵؛ «پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانید»).

تحلیل: این نقد، بر ضرورت ادب در برابر خدا تأکید دارد و شکایت از خدا را نشانه عدم رضا به قضا می‌داند، در حالی که دعا، نشانه بندگی و افتقار است.

درنگ: شکایت از خدا، بی‌ادبی است و با صبر منافات دارد، اما دعا، نشانه بندگی و سازگار با صبر است.

نقد تفسیر شکایت به خدا به معنای عجز

شکایت به خدا، اگر به معنای دعا و عرض حاجت باشد، نشانه عجز و افتقار به خداست، نه ضعف یا ناتوانی. این عجز، چونان گوهر بندگی است که انسان را به خدا نزدیک می‌سازد.

تحلیل: این دیدگاه، شکایت به خدا را به دعا بازتعریف می‌کند و آن را از معنای منفی جدا می‌سازد، در حالی که با عرفان اسلامی، که افتقار به خدا را کمال بندگی می‌داند، همخوانی دارد.

درنگ: شکایت به خدا، اگر به معنای دعا باشد، نشانه افتقار و بندگی است، نه ضعف.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش به تمایز میان شکایت و دعا پرداخت. شکایت به خدا، اگر به معنای دعا باشد، با صبر سازگار است، اما شکایت از خدا، بی‌ادبی و ناسازگار با صبر است. دعا، نشانه بندگی و افتقار به خداست، در حالی که شکایت از خدا، اعتراض به حکمت الهی است. نقد تفسیر شکایت به خدا به معنای عجز، بر اهمیت بازتعریف این مفهوم به دعا تأکید دارد.

بخش سوم: صبر و احقاق حق

عدم منافات صبر با احقاق حق

صبر با احقاق حق، فریاد زدن، و دفاع از حق در برابر غیر خدا منافات ندارد. انسان می‌تواند صابر باشد و همزمان حق خود را مطالبه کند، چنان‌که اولیای الهی این‌گونه عمل می‌کردند.

تحلیل: این دیدگاه، صبر را از انفعال جدا کرده و آن را با عمل فعالانه در راه حق پیوند می‌دهد، مانند سیره حضرت زهرا (س) که برای احقاق حق فدک تلاش کردند.

درنگ: صبر با احقاق حق و دفاع از حق منافات ندارد و با عمل فعالانه در راه حق سازگار است.

سیره اولیای معصومین در صبر و احقاق حق

اولیای معصومین، مصداق اتم صبر بودند، اما همزمان فریاد می‌زدند، دفاع می‌کردند، و برای احقاق حق تلاش می‌کردند. این سیره، صبر را با قیام برای حق و عدالت پیوند می‌دهد.

تحلیل: این تبیین، صبر را با عمل انقلابی و حق‌طلبی اولیا هماهنگ می‌کند، مانند سیره امام حسین (ع) در کربلا که صبر و قیام را توأمان نشان داد.

درنگ: اولیای معصومین، صبر را با فریاد و تلاش برای احقاق حق همراه کردند، نه با انفعال.

سیره حضرت زهرا (س) در احقاق حق

حضرت زهرا (س) برای احقاق حق فدک تلاش کردند، که نشان‌دهنده صبر همراه با حق‌طلبی است. این سیره، صبر را به‌عنوان حالتی فعال و حق‌طلب معرفی می‌کند.

تحلیل: این مفهوم، با تاریخ اسلامی و نقش حضرت زهرا (س) در دفاع از حق همخوانی دارد و صبر را از انفعال متمایز می‌سازد.

درنگ: سیره حضرت زهرا (س) در احقاق حق فدک، صبر را به‌عنوان حالتی فعال و حق‌طلب نشان می‌دهد.

نقد ادعای اعراض از خدا در احقاق حق

احقاق حق و شکایت به غیر خدا از غیر خدا، اعراض از خدا نیست، بلکه با توکل و رضا به قضا سازگار است: ﴿فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ﴾ (آل‌عمران: ۱۵۹؛ «و چون تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن»).

تحلیل: این نقد، بر امکان جمع میان توکل و تلاش برای حق تأکید دارد و ادعای اعراض از خدا را رد می‌کند.

درنگ: احقاق حق، اعراض از خدا نیست و با توکل و رضا به قضا سازگار است.

نقد رضایت به ظلم

رضایت به ظلم دیگران، نشانه بیماری روانی یا گمراهی است، نه صبر. صبر با مقاومت در برابر ظلم سازگار است و انسان را به قیام برای حق دعوت می‌کند.

تحلیل: این نقد، رضایت به ظلم را از صبر جدا کرده و آن را نوعی انحراف معرفی می‌کند، در حالی که با فلسفه اسلامی، که ظلم را مذموم می‌داند، هم‌راستاست.

درنگ: رضایت به ظلم، گمراهی است و صبر با مقاومت در برابر ظلم سازگار است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش به بررسی رابطه صبر و احقاق حق پرداخت. صبر با فریاد، دفاع و تلاش برای احقاق حق منافات ندارد و اولیای معصومین، به‌ویژه حضرت زهرا (س)، این سیره را نشان داده‌اند. احقاق حق، اعراض از خدا نیست و با توکل سازگار است. رضایت به ظلم، گمراهی است و صبر، انسان را به مقاومت در برابر ظلم دعوت می‌کند.

بخش چهارم: سیره حضرت ایوب (ع) و حکمت الهی

عمل ایوب (ع) به حکمت الهی

حضرت ایوب (ع) به حکمت الهی عمل کرد، نه به معنای بی‌توجهی به اسباب، بلکه با تلاش و کوشش در کنار توکل به خدا: ﴿وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا﴾ (احزاب: ۳؛ «و بر خدا توکل کن که خدا به‌عنوان وکیل بسنده است»).

تحلیل: این تبیین، حکمت الهی را توجه به اسباب و مسبب‌الاسباب معرفی می‌کند و انفعال را رد می‌کند. ایوب (ع) با چنگ و ناخن برای حق خود تلاش کرد، اما از خدا شکایت نداشت.

درنگ: حضرت ایوب (ع) به حکمت الهی عمل کرد، با تلاش و توکل، نه انفعال.

نقد ادعای عدم رجوع ایوب به اسباب

ادعای اینکه ایوب (ع) به اسباب مراجعه نکرد، نادرست است. او با تلاش و کوشش، حق خود را پیگیری کرد، اما از خدا شکایت نداشت، بلکه به او دعا می‌کرد.

تحلیل: این نقد، بر فعال بودن ایوب (ع) در برابر مشکلات تأکید دارد و انفعال را رد می‌کند، در حالی که با سیره انبیا، که به اسباب ظاهری و توکل باطنی توجه داشتند، همخوانی دارد.

درنگ: ایوب (ع) با تلاش و کوشش به اسباب رجوع کرد و انفعال نداشت.

صبر به معنای خودداری از شکایت به غیر خدا

صبر به معنای خودداری از شکایت از خدا به غیر خداست، نه خودداری از احقاق حق. انسان صابر، شکایت از خدا ندارد، اما می‌تواند از غیر خدا به غیر خدا یا به خدا شکایت کند.

تحلیل: این تعریف، صبر را با ادب در برابر خدا و حق‌طلبی در برابر غیر خدا پیوند می‌دهد، در حالی که با عرفان ابن‌عربی، که صبر را حالتی باطنی می‌داند، همخوانی دارد.

درنگ: صبر، خودداری از شکایت از خدا به غیر خداست، نه خودداری از احقاق حق.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش به بررسی سیره حضرت ایوب (ع) و رابطه آن با حکمت الهی پرداخت. ایوب (ع) با تلاش و توکل به حکمت الهی عمل کرد و انفعال نداشت. ادعای عدم رجوع او به اسباب، نادرست است. صبر، خودداری از شکایت از خدا به غیر خداست، اما با احقاق حق سازگار است.

بخش پنجم: صبر، عاطفه و گریه

عدم منافات صبر با گریه و عاطفه

صبر با گریه، عاطفه، و ابراز احساسات منافات ندارد. اولیای خدا، مانند پیامبر اکرم (ص) و امام سجاد (ع)، گریه می‌کردند، اما صابر بودند. گریه، چونان مرواریدی است که از چشمان مؤمن می‌ریزد و صفا و ایمان او را نشان می‌دهد.

تحلیل: این تبیین، صبر را با عاطفه انسانی پیوند می‌دهد و آن را از خشکی و انفعال جدا می‌کند. روایات اسلامی، گریه را نشانه صفا و ایمان می‌دانند.

درنگ: صبر با گریه و عاطفه منافات ندارد و گریه، نشانه صفا و ایمان است.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش به رابطه صبر با عاطفه و گریه پرداخت. صبر با ابراز احساسات و گریه منافات ندارد و اولیای خدا، با گریه، صفا و ایمان خود را نشان داده‌اند. این دیدگاه، صبر را از خشکی و انفعال جدا می‌سازد.

بخش ششم: نقش معلم در هدایت علمی و معنوی

تجلیل از مقام معلم

در پایان جلسه، شاگرد به مناسبت روز معلم، از استاد فرزانه تجلیل کرده و نقش او را در هدایت علمی و معنوی ستوده است. معلم، چونان ساقی کویرهای تفتیده دل‌هاست که با انفاس قدسی خود، جان شاگردان را سیراب می‌سازد.

تحلیل: این تجلیل، بر اهمیت مقام معلم در انتقال علم و معرفت تأکید دارد و جایگاه او را در عرفان و علم برجسته می‌کند، در حالی که با سنت اسلامی احترام به عالم همخوانی دارد.

درنگ: معلم، ساقی کویرهای دل‌هاست و نقش او در هدایت علمی و معنوی بی‌بدیل است.

معلم در عرفان

معلم در عرفان، نه‌تنها منتقل‌کننده علم، بلکه رشحه‌ای از معشوق الهی است که با عشق و هدایت، شاگردان را به سوی حقیقت می‌برد. او، چونان چراغی است که در تاریکی جهل، راه را روشن می‌سازد.

تحلیل: این تبیین، معلم را واسطه فیض الهی می‌داند و نقش او را در عرفان ابن‌عربی، که معلم را هدایتگر به سوی حق می‌شناسد، تأیید می‌کند.

درنگ: معلم در عرفان، رشحه‌ای از معشوق الهی است که شاگردان را به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش به تجلیل از مقام معلم و نقش او در عرفان پرداخت. معلم، ساقی دل‌هاست و با انفاس قدسی خود، شاگردان را به سوی حقیقت هدایت می‌کند. این دیدگاه، با سنت اسلامی و عرفان ابن‌عربی همخوانی دارد.

نتیجه‌گیری نهایی

فص ایوبیه در فصوص الحکم، چونان آیینه‌ای است که مفاهیم عمیق صبر، حکمت الهی و رابطه انسان با قضا را در پرتو عرفان نظری بازمی‌تاباند. صبر، تحمل آگاهانه و فعال در برابر بلا با حفظ رضا به قضای الهی است، نه انفعال یا سکوت در برابر ظلم. دعا، نشانه بندگی و افتقار به خداست، اما شکایت از خدا، بی‌ادبی و ناسازگار با صبر است. سیره اولیای الهی، به‌ویژه حضرت ایوب (ع) و حضرت زهرا (س)، صبر را با حق‌طلبی و تلاش فعالانه پیوند می‌دهد. نقد تفاسیر ظاهری و محجوبانه، بر ضرورت روش‌شناسی علمی در تحلیل متون عرفانی تأکید دارد. آیات قرآن کریم، مانند ﴿ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً﴾ و ﴿فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ﴾، شواهد روشنی برای تبیین این مفاهیم ارائه می‌دهند. نقش معلم، چونان رشحه‌ای از معشوق الهی، در هدایت علمی و معنوی بی‌بدیل است. این نوشتار، با بازنویسی دقیق و تفصیلی، معارف عمیق فص ایوبیه را برای پژوهشگران حوزه عرفان نظری، فلسفه اسلامی و الهیات روشن ساخته است، چنان‌که چونان نوری در مسیر حقیقت‌جویان می‌درخشد.

با نظارت صادق خادمی