در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 925

متن درس





تبیین حکمت ابتلائات در فص ایوبی فصوص الحکم

تبیین حکمت ابتلائات در فص ایوبی فصوص الحکم

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه نهصد و بیست و پنجم)

مقدمه: کاوش در حکمت ابتلائات در پرتو عرفان و فلسفه

فص ایوبی فصوص الحکم ابن‌عربی، دریچه‌ای است به سوی تأمل در حکمت ابتلائات و بلایا در عالم ناسوت، که با نگاهی عرفانی و فلسفی، رابطه میان بنده، حق و نظام خلقت را می‌کاود. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتار نهصد و بیست و پنجم استاد فرزانه قدس‌سره، به تحلیل عمیق و نقادانه این فص می‌پردازد و با نگاهی علمی و نظام‌مند، دیدگاه‌های سنتی مبتنی بر غفلت و غیریت الهی را نقد کرده و به ارائه تبیینی جامع از حکمت، عدالت و تربیت الهی در ابتلائات می‌نشیند. متن، با بهره‌گیری از تمثیلات فاخر و ساختاری منسجم، مانند آیینه‌ای صاف، حقیقت این مفاهیم را بازتاب می‌دهد و با استناد به آیات قرآن کریم و اصول فلسفی، به تبیین مراتب ابتلائات و نقش آنها در سیر و سلوک انسانی می‌پردازد. هدف، ارائه متنی است که برای مخاطبان متخصص، روشنگر و عمیق باشد و راه را برای تأملات آتی در عرفان نظری هموار سازد.

بخش یکم: مبانی نظری ابتلائات در عرفان و فلسفه

مفهوم ابتلا و جایگاه آن در نظام خلقت

ابتلا، به مثابه چالشی که بندگان در عالم ناسوت با آن روبه‌رو می‌شوند، در فص ایوبی فصوص الحکم به‌عنوان جلوه‌ای از فعل الهی مورد کاوش قرار گرفته است. ابتلا، فراتر از معنای عامه مشکلات، در عرفان نظری به‌عنوان ابزاری برای تربیت، تنبیه، تأدیب یا ترفیع بنده در نظر گرفته می‌شود. این مفهوم، مانند نوری که از منشور حکمت الهی می‌گذرد، در مراتب گوناگون وجودی تجلی می‌یابد و هر مرتبه، بسته به حال بنده و نیت الهی، معنایی خاص می‌یابد.

درنگ: ابتلا، در عرفان نظری، ابزاری الهی برای تربیت، تنبیه، تأدیب یا ترفیع بنده است و در مراتب گوناگون وجودی تجلی می‌یابد.

این دیدگاه، ابتلا را در چارچوب نظام‌مند خلقت قرار می‌دهد و آن را از منظر حکمت و عدالت الهی تحلیل می‌کند، نه صرفاً به‌عنوان نتیجه غفلت یا غیریت.

دیدگاه ابن‌عربی درباره ابتلا و نقد آن

ابن‌عربی در فص ایوبی، ابتلا را عمدتاً ناشی از غفلت بنده از حق یا حضرات کلیه (مراتب وجودی) می‌داند و این غفلت را با غیریت الهی مرتبط می‌سازد. او معتقد است که غفلت بنده، خداوند را به غیریت وامی‌دارد و از این‌رو، ابتلا به‌عنوان ابزاری برای رفع غفلت و بازگشت بنده به حق پدید می‌آید. این دیدگاه، اگرچه با اصل وحدت وجود هم‌خوانی دارد، اما به دلیل ساده‌سازی و عدم توجه به مراتب و کارکردهای گوناگون ابتلائات، فاقد جامعیت است.

نقد این دیدگاه، مانند غربال حقیقت، نشان می‌دهد که ابتلا نمی‌تواند صرفاً به غفلت یا غیریت الهی محدود شود. غیریت الهی، تنها در ظرف لعن و غضب معنا می‌یابد و نمی‌توان آن را به همه ابتلائات تعمیم داد. این نقد، مانند کلیدی برای گشودن قفل‌های معرفتی، بر ضرورت تحلیل جامع‌تر ابتلائات تأکید دارد.

درنگ: دیدگاه ابن‌عربی مبنی بر نسبت دادن ابتلا به غفلت و غیریت الهی، به دلیل عدم جامعیت و ساده‌سازی، نادرست است.

این نقد، با اصول عرفان نظری و فلسفه اسلامی هم‌خوانی دارد و بر لزوم توجه به حکمت و عدالت الهی در تحلیل ابتلائات تأکید می‌ورزد.

جمع‌بندی بخش یکم

ابتلا، به‌عنوان جلوه‌ای از فعل الهی، در نظام خلقت نقشی محوری دارد و نمی‌توان آن را صرفاً به غفلت یا غیریت الهی فروکاست. این بخش، مانند مشعلی در تاریکی، مبانی نظری ابتلائات را روشن ساخت و با نقد دیدگاه‌های سنتی، راه را برای تبیینی جامع‌تر هموار کرد.

بخش دوم: دسته‌بندی ابتلائات و مراتب آن

ابتلائات ذاتی ناسوت

ابتلائات در عالم ناسوت به دو دسته تقسیم می‌شوند: ابتلائات ذاتی و ابتلائات عارضی. ابتلائات ذاتی، مانند بیماری، خستگی و مرگ، در طبیعت عالم ناسوت نهفته‌اند و بخشی از نظام حکمت و عدالت الهی‌اند. این ابتلائات، مانند رودی که در بستر طبیعت جاری است، نه از غفلت بنده ناشی می‌شوند و نه از غیریت الهی، بلکه ذاتی نظام خلقت‌اند.

برای مثال، تنفس، تغذیه و حرکت، همگی در ذات خود پیامدهایی چون خستگی، بیماری یا مرگ را به همراه دارند. این امور، مانند چرخ‌دنده‌های نظام‌مند طبیعت، بر اساس حکمت الهی عمل می‌کنند و نیازی به توجیه از منظر غفلت یا غیریت ندارند.

درنگ: ابتلائات ذاتی ناسوت، مانند بیماری و مرگ، بخشی از نظام حکمت و عدالت الهی‌اند و نه از غفلت بنده و نه از غیریت الهی ناشی می‌شوند.

این دیدگاه، ابتلائات ذاتی را از منظر فلسفی و عرفانی به‌عنوان جلوه‌های حکمت الهی تحلیل می‌کند و بر هماهنگی آنها با نظام خلقت تأکید دارد.

ابتلائات عارضی و نقش اختیار انسانی

ابتلائات عارضی، برخلاف ابتلائات ذاتی، از کم و کاستی‌های انسانی مانند جهل، سستی و غفلت ناشی می‌شوند و به اراده و اختیار انسان وابسته‌اند. برای نمونه، اگر کسی از روی نادانی یا لجبازی چشمان خود را ببندد و حرکت کند، ممکن است به دیوار برخورد کند و آسیب ببیند. این ابتلائات، مانند میوه‌های تلخ درخت اختیار، از انتخاب‌ها و رفتارهای انسانی سرچشمه می‌گیرند.

غفلت، در این دسته از ابتلائات، تنها یکی از عوامل است و نمی‌توان آن را به همه مشکلات عارضی تعمیم داد. این تمایز، مانند جدایی میان دریا و جویبار، بر نقش محوری اختیار انسانی در ایجاد یا کاهش ابتلائات عارضی تأکید دارد.

درنگ: ابتلائات عارضی، از کم و کاستی‌های انسانی مانند جهل و غفلت ناشی می‌شوند و به اختیار انسان وابسته‌اند.

این دیدگاه، با فلسفه اسلامی درباره اختیار و مسئولیت انسانی هم‌خوانی دارد و بر ضرورت تربیت و اصلاح رفتار تأکید می‌ورزد.

مراتب ابتلائات

ابتلائات، بر اساس هدف و کارکردشان، به چهار مرتبه تقسیم می‌شوند: عقوبت، تنبیه، تأدیب و ترفیع. عقوبت، مجازاتی است که به دلیل گناه و خطای بنده اعمال می‌شود. تنبیه، به هدایت و آگاهی‌بخشی بنده می‌پردازد و جنبه‌ای اصلاحی دارد. تأدیب، به تربیت و اصلاح بنده توجه دارد و آینده او را مد نظر قرار می‌دهد. ترفیع، مختص اولیای الهی است و به ارتقای مقام معنوی آنها منجر می‌شود.

این تقسیم‌بندی، مانند پلکانی از نور، مراتب گوناگون ابتلائات را روشن می‌سازد و نشان می‌دهد که هر مرتبه، بسته به حال بنده و نیت الهی، کارکردی خاص دارد.

درنگ: ابتلائات به چهار مرتبه عقوبت، تنبیه، تأدیب و ترفیع تقسیم می‌شوند که هر یک کارکردی خاص در نظام الهی دارند.

این تحلیل، با عرفان نظری و الهیات اسلامی هم‌خوانی دارد و بر تنوع کارکردهای ابتلائات در سیر و سلوک بنده تأکید می‌ورزد.

تفاوت میان عقوبت، تنبیه و تأدیب

عقوبت و تنبیه، به جبران خطا و جزای عصيان بنده می‌پردازند، اما تأدیب، به اصلاح و تربیت بنده توجه دارد. عقوبت، مانند پرداخت بهای عملی ناپسند، بر جبران گذشته تمرکز دارد. تنبیه، با آگاهی‌بخشی، بنده را به سوی هدایت سوق می‌دهد. تأدیب، مانند باغبانی که نهالی را می‌پرورد، آینده بنده را مد نظر قرار می‌دهد و او را برای کمال آماده می‌سازد.

این تمایز، مانند جدایی میان شاخه‌های یک درخت، بر تفاوت در نیت و هدف ابتلائات تأکید دارد و از خلط میان مفاهیم جلوگیری می‌کند.

درنگ: عقوبت و تنبیه بر جبران خطا تمرکز دارند، اما تأدیب به اصلاح و تربیت بنده می‌پردازد.

این دیدگاه، با اصول تربیتی اسلام هم‌خوانی دارد و بر نقش ربوبیت الهی در هدایت بندگان تأکید می‌ورزد.

ترفیع اولیای الهی

ابتلائات اولیای الهی، مانند حضرت ایوب علیه‌السلام، از نوع ترفیع است، نه عقوبت یا تنبیه. این ابتلائات، مانند صیقلی که گوهر را درخشان‌تر می‌کند، به ارتقای مقام معنوی اولیا می‌انجامد. در الهیات شیعی، مفهوم ترک اولی، که به معنای عدم انجام برخی فضایل برتر است، نشان‌دهنده عصمت انبیا و تفاوت مراتب آنهاست.

برای مثال، حضرت ایوب، به دلیل پاکباختگی و صبر، از غفلت یا اشتغال به غیر مبرا بوده و ابتلائات او، ابزاری برای ترفیع مقامش بوده است. این دیدگاه، مانند مشعلی در تاریکی، جایگاه والای اولیا را روشن می‌سازد.

درنگ: ابتلائات اولیای الهی از نوع ترفیع است و به ارتقای مقام معنوی آنها می‌انجامد.

این تحلیل، با اصل عصمت در الهیات شیعی هم‌خوانی دارد و ابتلائات اولیا را در چارچوب حکمت و تربیت الهی تبیین می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

ابتلائات، به دو دسته ذاتی و عارضی تقسیم می‌شوند و در مراتب گوناگون عقوبت، تنبیه، تأدیب و ترفیع ظاهر می‌گردند. این بخش، مانند آیینه‌ای صاف، تنوع و کارکردهای ابتلائات را بازتاب داد و با نقد دیدگاه‌های محدود، بر جامعیت تحلیل حکمت ابتلائات تأکید ورزید.

بخش سوم: نقد دیدگاه‌های سنتی و ضرورت عقلانیت

نقد نسبت دادن غفلت به حضرت ایوب

نسبت دادن غفلت یا اشتغال به غیر به حضرت ایوب علیه‌السلام، به دلیل پاکباختگی و صبر والای او، نادرست است. ایوب، که همه هستی، مال، فرزندان و سلامت خود را در راه حق فدا کرد، نمی‌توانست به غفلت یا تعلق به غیر مبتلا باشد. این نقد، مانند کلیدی برای گشودن قفل‌های معرفتی، بر عصمت و مقام والای ایوب تأکید دارد.

ایوب، مانند گوهری که در کوره بلایا صیقل یافته، از هرگونه تعلق به غیر مبرا بود. نسبت دادن غفلت به او، مانند قیاس نور خورشید با سایه‌ای گذرا، با حقیقت مقامش سازگار نیست.

درنگ: حضرت ایوب، به دلیل پاکباختگی و صبر، از غفلت و اشتغال به غیر مبرا بود و ابتلائاتش از نوع ترفیع بود.

این دیدگاه، با اصل عصمت انبیا در الهیات شیعی هم‌خوانی دارد و بر ضرورت دقت در تحلیل مقام اولیا تأکید می‌ورزد.

نقد غیریت الهی

غیریت الهی، که در دیدگاه ابن‌عربی به‌عنوان انگیزه ابتلا مطرح شده، تنها در ظرف لعن و غضب معنا می‌یابد و نمی‌توان آن را به همه ابتلائات تعمیم داد. غیریت، مانند سایه‌ای در برابر نور محبت الهی، تنها در موارد نادر، مانند گناهان بزرگ، ظاهر می‌شود و در مورد اولیای الهی، مانند ایوب، بی‌معناست.

این نقد، مانند غربال حقیقت، دیدگاه‌های نادرست را جدا می‌کند و بر ضرورت توجه به نظام اسمای الهی تأکید دارد. غیریت، در ظرف محبت و تربیت الهی، جایی ندارد.

درنگ: غیریت الهی، تنها در ظرف لعن و غضب معنا دارد و نمی‌توان آن را به همه ابتلائات تعمیم داد.

این تحلیل، با اصول عرفان نظری درباره اسمای الهی هم‌خوانی دارد و از خلط میان مفاهیم جلوگیری می‌کند.

نقد نسبت دادن مرض به خدا

دیدگاه ابن‌عربی که رفع مرض از بنده را به رفع مرض از خدا نسبت می‌دهد، نادرست و مغایر با اصل تنزیه الهی است. مرض، به‌عنوان عارضه‌ای در بنده، نمی‌تواند به ذات حق نسبت داده شود. این دیدگاه، مانند قیاس دریا با قطره‌ای کوچک، با حقیقت وحدت ذاتی و تنزیه الهی ناسازگار است.

این نقد، مانند مشعلی در تاریکی، بر ضرورت رعایت ادب در نسبت دادن صفات به خدا تأکید دارد و از تحریف حقیقت الهی جلوگیری می‌کند.

درنگ: نسبت دادن مرض به خدا، با اصل تنزیه الهی ناسازگار است و نادرست است.

این دیدگاه، با الهیات اسلامی و عرفان نظری هم‌خوانی دارد و بر لزوم تنزیه ذات الهی تأکید می‌ورزد.

نقد دیدگاه افتقار به‌عنوان حقیقت بنده

ابن‌عربی، افتقار را حقیقت ذاتی بنده می‌داند، اما این دیدگاه با حقیقت ظهوری بنده ناسازگار است. بنده، به‌عنوان مظهر حق، دارای غنای ظهوری است و افتقار، تنها در نسبت با ذات حق معنا می‌یابد. این تمایز، مانند جدایی میان نور و آیینه‌ای که آن را بازتاب می‌دهد، بر تفاوت میان مظهر و مُظهر تأکید دارد.

این نقد، مانند کلیدی برای گشودن قفل‌های معرفتی، حقیقت بنده را به‌عنوان مظهر حق روشن می‌سازد و از خلط میان ذات و ظهور جلوگیری می‌کند.

درنگ: حقیقت بنده، ظهور حق است، نه افتقار ذاتی؛ افتقار تنها در نسبت با ذات حق معنا می‌یابد.

این دیدگاه، با اصل وحدت وجود در عرفان نظری هم‌خوانی دارد و بر جایگاه والای بنده به‌عنوان مظهر الهی تأکید می‌ورزد.

جمع‌بندی بخش سوم

نقد دیدگاه‌های سنتی، مانند نسبت دادن غفلت به ایوب، غیریت الهی به همه ابتلائات، یا افتقار به‌عنوان حقیقت بنده، مانند غربال حقیقت، نادرستی‌ها را جدا کرد و بر ضرورت عقلانیت در عرفان تأکید ورزید. این بخش، مانند آیینه‌ای صاف، حقیقت عرفان نظری را بازتاب داد و راه را برای فهمی دقیق‌تر هموار ساخت.

بخش چهارم: حکمت، عدالت و تربیت الهی در ابتلائات

حکمت و عدالت الهی در ابتلائات ذاتی

ابتلائات ذاتی ناسوت، مانند بیماری و مرگ، نتیجه حکمت و عدالت الهی‌اند و بخشی از نظام طبیعی عالم به شمار می‌روند. این ابتلائات، مانند نقش‌هایی که نقاش حکیم بر بوم خلقت کشیده، بر اساس علم و بصیرت الهی طراحی شده‌اند و نیازی به توجیه از منظر غفلت یا غیریت ندارند.

برای مثال، اگر کسی غذایی نامناسب بخورد و معده‌اش درد بگیرد، این درد، مانند هشداری حکیمانه، به حفظ سلامت او کمک می‌کند. این حکمت، مانند چراغی در مسیر زندگی، بنده را به سوی مراقبت و اصلاح هدایت می‌کند.

درنگ: ابتلائات ذاتی ناسوت، نتیجه حکمت و عدالت الهی‌اند و بخشی از نظام طبیعی عالم به شمار می‌روند.

این دیدگاه، با فلسفه اسلامی درباره حکمت الهی هم‌خوانی دارد و ابتلائات را به‌عنوان بخشی از نظام خلقت تحلیل می‌کند.

تربیت الهی در ابتلائات

برخی ابتلائات، از نوع تربیت الهی‌اند و هدف آنها، هدایت و اصلاح بنده است. خدا، به‌عنوان رب، مانند باغبانی حکیم، از طریق ابتلائات، بندگان را می‌پرورد و به سوی کمال سوق می‌دهد. این ابتلائات، مانند بارانی که زمین را سیراب می‌کند، بنده را برای رشد معنوی آماده می‌سازد.

این دیدگاه، مانند مشعلی در تاریکی، نقش ربوبیت الهی را در ابتلائات روشن می‌سازد و بر اهمیت تربیت در نظام خلقت تأکید دارد.

درنگ: برخی ابتلائات، از نوع تربیت الهی‌اند و هدف آنها، هدایت و اصلاح بنده است.

این تحلیل، با عرفان عملی اسلامی هم‌خوانی دارد و بر نقش تربیتی ابتلائات در سیر و سلوک بنده تأکید می‌ورزد.

تشویق و محبت الهی

برخی ابتلائات، از نوع تشویق و محبت الهی‌اند و برای ایجاد شوق و نزدیکی بنده به حق طراحی شده‌اند. این ابتلائات، مانند نسیمی که بنده را به سوی معشوق می‌خواند، او را به قرب الهی سوق می‌دهند. برای مثال، دردی که از خرابی دندان پدید می‌آید، بنده را به مراقبت و اصلاح رفتارش تشویق می‌کند.

این دیدگاه، مانند گلی در باغ معرفت، جلوه‌های محبت الهی را در ابتلائات بازتاب می‌دهد و بر نقش شوق در سلوک معنوی تأکید دارد.

درنگ: برخی ابتلائات، از نوع تشویق و محبت الهی‌اند و برای ایجاد شوق و قرب بنده به حق طراحی شده‌اند.

این تحلیل، با عرفان نظری درباره محبت الهی هم‌خوانی دارد و ابتلائات را به‌عنوان ابزاری برای قرب الهی تبیین می‌کند.

غضب و انتقام الهی

غضب و انتقام الهی، تنها در موارد نادر، مانند گناهان بزرگ، ظاهر می‌شود و از ابتلائات اولیای الهی، مانند حضرت ایوب، جداست. این ابتلائات، مانند سایه‌ای در برابر نور محبت الهی، در ظرف لعن و حرمان معنا می‌یابند و به اولیا نسبت داده نمی‌شوند.

این تمایز، مانند جدایی میان دریا و امواج آن، بر تفاوت میان ابتلائات عادی و ابتلائات ناشی از غضب الهی تأکید دارد.

درنگ: غضب و انتقام الهی، تنها در موارد نادر ظاهر می‌شود و از ابتلائات اولیای الهی جداست.

این دیدگاه، با الهیات اسلامی درباره عدالت الهی هم‌خوانی دارد و بر ضرورت تنزیه در تحلیل ابتلائات تأکید می‌ورزد.

جمع‌بندی بخش چهارم

ابتلائات، در چارچوب حکمت، عدالت، تربیت و محبت الهی، مانند نوری که از منشور خلقت می‌گذرد، در مراتب گوناگون تجلی می‌یابند. این بخش، با تبیین کارکردهای ابتلائات، مانند آیینه‌ای صاف، حقیقت ربوبیت الهی را بازتاب داد و بر نقش تربیتی و اصلاحی ابتلائات تأکید ورزید.

بخش پنجم: ضرورت بازسازی علم دینی با رویکرد علمی

نقد روش‌های غیرعلمی در عرفان سنتی

عرفان سنتی، به دلیل فقدان تحلیل علمی و فلسفی، گاه به ساده‌سازی و گنگ‌گویی دچار شده است. دیدگاه‌هایی مانند نسبت دادن همه ابتلائات به غفلت یا غیریت، مانند نسیمی گمراه‌کننده، حقیقت را پراکنده می‌کنند. این نقد، مانند مشعلی در تاریکی، بر ضرورت بازسازی عرفان با رویکردی علمی و حکمی تأکید دارد.

عرفان، هنگامی که با عقل و استدلال تأیید شود، مانند چشمه‌ای زلال، معرفت الهی را سیراب می‌کند.

درنگ: عرفان سنتی، به دلیل فقدان تحلیل علمی، گاه به ساده‌سازی و گنگ‌گویی دچار شده و نیازمند بازسازی با رویکردی علمی است.

این دیدگاه، با ضرورت ارتقای عرفان به سطح علمی هم‌خوانی دارد و از پذیرش دیدگاه‌های غیرمستدل پرهیز می‌دهد.

نقد روش‌های غیرمنظم در علم دینی

روش‌های غیرمنظم در مطالعه و تدریس علم دینی، مانند پراکندگی دانه‌ها در باد، به یادگیری سطحی منجر می‌شوند. مطالعه منظم و تدریس ساختارمند، مانند بنایی استوار، معرفت را عمیق و پایدار می‌سازد.

این نقد، مانند کلیدی برای گشودن قفل‌های آموزشی، بر ضرورت اصلاح روش‌های مطالعه و تدریس در علم دینی تأکید دارد.

درنگ: روش‌های غیرمنظم در علم دینی، به یادگیری سطحی منجر می‌شوند و نیازمند اصلاح و ساختارمندی‌اند.

این دیدگاه، با ضرورت بازسازی نظام آموزشی علم دینی هم‌خوانی دارد و بر اهمیت نظم در معرفت دینی تأکید می‌ورزد.

اهمیت شناخت طبیعت و حیوانات برای فهم انسان

شناخت طبیعت و ویژگی‌های حیوانی، مانند مقدمه‌ای برای فهم حقیقت انسان به‌عنوان حیوان ناطق، ضروری است. انسان، مانند گوهری که از آلیاژهای گوناگون شکل گرفته، ترکیبی از ویژگی‌های حیوانی و عقلانی است. برای مثال، تفاوت میان گاو و الاغ، که اولی به دلیل نجابت و کم‌فهمی نیاز به کنترل دارد و دومی هوشمندتر است، نشان‌دهنده حکمت الهی در طراحی موجودات است.

این دیدگاه، مانند دریچه‌ای به سوی معرفت، بر ضرورت مطالعه طبیعت و حیوانات برای فهم انسان تأکید دارد.

درنگ: شناخت طبیعت و حیوانات، مقدمه‌ای ضروری برای فهم حقیقت انسان به‌عنوان حیوان ناطق است.

این تحلیل، با فلسفه اسلامی درباره انسان کامل و رابطه او با طبیعت هم‌خوانی دارد و بر اهمیت شناخت طبیعت تأکید می‌ورزد.

نقد تمرکز علم دینی بر فروع

تمرکز علم دینی بر فروع و نادیده گرفتن اصول و اعتقادات، مانند غفلت از ریشه‌های درخت معرفت، به انحراف در فهم دینی منجر شده است. اصول، مانند بنیانی استوار، پایه معرفت دینی‌اند و باید در اولویت قرار گیرند.

این نقد، مانند مشعلی در تاریکی، بر ضرورت بازگشت به اصول و اعتقادات در علم دینی تأکید دارد.

درنگ: تمرکز علم دینی بر فروع و نادیده گرفتن اصول، به انحراف در فهم دینی منجر شده است.

این دیدگاه، با ضرورت اصلاح نظام آموزشی علم دینی هم‌خوانی دارد و بر اهمیت اصول در معرفت دینی تأکید می‌ورزد.

جمع‌بندی بخش پنجم

علم دینی، هنگامی که با روش‌های علمی و منظم ارائه شود، مانند چشمه‌ای زلال، معرفت را سیراب می‌کند. نقد روش‌های غیرعلمی و غیرمنظم، مانند آیینه‌ای صاف، راه را برای اصلاح علم دینی هموار ساخت و بر ضرورت شناخت طبیعت و اصول برای فهم حقیقت تأکید ورزید.

بخش ششم: دعا، صبر و دفاع از عرفان

تفاوت دعا و شکایت

دعا، به‌عنوان رجوع به حق و مسبب‌الاسباب، با صبر هم‌خوانی دارد، اما شکایت، صبر را مخدوش می‌کند. دعا، مانند نسیمی که بنده را به سوی معشوق می‌خواند، عملی توحیدی است، در حالی که شکایت، مانند سایه‌ای که نور صبر را می‌پوشاند، با ادب در برابر خدا ناسازگار است.

این تمایز، مانند جدایی میان دریا و جویبار، بر اهمیت ادب در رابطه با خدا تأکید دارد.

درنگ: دعا، به‌عنوان رجوع به حق، با صبر هم‌خوانی دارد، اما شکایت، صبر را مخدوش می‌کند.

این دیدگاه، با عرفان عملی اسلامی هم‌خوانی دارد و بر ضرورت ادب در سلوک معنوی تأکید می‌ورزد.

دفاع از عرفان و نقد مخالفان

عرفان، هنگامی که با عقل و استدلال تأیید شود، مانند گوهری درخشان، معرفت الهی را بازتاب می‌دهد. مخالفان عرفان به دو دسته تقسیم می‌شوند: مخالفان نادان، که از سر جهل با عرفان مخالفت می‌کنند، و مخالفان فهمیده، که به دلیل درک نادرستی‌های عرفان سنتی با آن مخالفت می‌ورزند. این تقسیم‌بندی، مانند غربال حقیقت، دیدگاه‌های نادرست را جدا می‌کند و بر ضرورت اصلاح عرفان تأکید دارد.

این دفاع، مانند مشعلی در تاریکی، جایگاه والای عرفان را روشن می‌سازد و از پذیرش دیدگاه‌های غیرمستدل پرهیز می‌دهد.

درنگ: عرفان، با تأیید عقل و استدلال، معرفت الهی را بازتاب می‌دهد و مخالفان آن به دو دسته نادان و فهمیده تقسیم می‌شوند.

این دیدگاه، با ضرورت بازسازی عرفان با رویکردی علمی هم‌خوانی دارد و بر اهمیت عقلانیت در عرفان تأکید می‌ورزد.

نقد دیدگاه اهل سنت در باب عصمت

دیدگاه برخی از عالمان اهل سنت، که عصمت انبیا را انکار می‌کنند، به دلیل تلاش برای توجیه کاستی‌های برخی رجال دینی نادرست است. در الهیات شیعی، انبیا معصوم‌اند و ابتلائات آنها، مانند ایوب و یوسف علیهما‌السلام، از نوع ترفیع و تربیت است، نه غفلت یا گناه.

این نقد، مانند آیینه‌ای صاف، حقیقت عصمت انبیا را بازتاب می‌دهد و از تحریف مقام آنها جلوگیری می‌کند.

درنگ: انکار عصمت انبیا توسط برخی عالمان اهل سنت، نادرست است و ابتلائات انبیا از نوع ترفیع و تربیت است.

این دیدگاه، با الهیات شیعی درباره عصمت هم‌خوانی دارد و بر جایگاه والای انبیا تأکید می‌ورزد.

جمع‌بندی بخش ششم

دعا، به‌عنوان عملی توحیدی، راه را برای قرب الهی هموار می‌سازد، در حالی که شکایت، صبر را مخدوش می‌کند. دفاع از عرفان و نقد مخالفان، مانند مشعلی در تاریکی، حقیقت عرفان عقلانی را روشن ساخت و بر ضرورت اصلاح آن تأکید ورزید. این بخش، مانند دریچه‌ای به سوی معرفت، جایگاه دعا و عرفان را در سلوک معنوی تبیین کرد.

نتیجه‌گیری کلی

فص ایوبی فصوص الحکم، مانند نوری که از منشور حکمت الهی می‌گذرد، ابتلائات را در چارچوب حکمت، عدالت، تربیت و ترفیع الهی تبیین می‌کند. نقد دیدگاه‌های سنتی، مانند نسبت دادن ابتلائات به غفلت یا غیریت، و تأکید بر مراتب گوناگون ابتلائات، حقیقت عرفان نظری را روشن ساخت. ابتلائات ذاتی و عارضی، مانند دو بال معرفت، نقش نظام‌مند خلقت را بازتاب می‌دهند و انسان را به سوی کمال هدایت می‌کنند. ضرورت بازسازی علم دینی با رویکردی علمی و شناخت طبیعت برای فهم انسان، مانند چشمه‌ای زلال، معرفت را سیراب می‌کند. این نوشتار، مانند آیینه‌ای صاف، حکمت ایوبی را در پرتو عرفان و فلسفه بازتاب داد و راه را برای کاوش‌های آتی هموار کرد.

توصیه برای پژوهش‌های آتی: بررسی تطبیقی دیدگاه‌های این متن با دیگر شارحان فصوص الحکم، مانند قونوی و کاشانی، می‌تواند به تعمیق فهم مراتب ابتلائات کمک کند. همچنین، مطالعه روان‌شناسی حیوانات و تأثیر آن بر فهم حقیقت انسان، زوایای جدیدی را در عرفان نظری روشن خواهد ساخت.

با نظارت صادق خادمی