در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 933

متن درس





تحلیل فصوص الحکم: شرح فص یحیویه (سلام و اعجاز نبوی)

تحلیل فصوص الحکم: شرح فص یحیویه (سلام و اعجاز نبوی)

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه نهصد و سی و سوم)

دیباچه

فص یحیویه در فصوص الحکم ابن‌عربی، چونان گوهری درخشان، به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی و کلامی در باب مقام معنوی حضرت یحیی (ع) و حضرت عیسی (ع) می‌پردازد، با تأکید بر مفهوم «سلام» در قرآن کریم و معنای اعجاز نبوی. این فص، با نگاهی عمیق به تفاوت میان کلام الهی و کلام خلقی، و تمایز میان اعجاز و شهادت، به نقد تفاسیر نادرستی می‌پردازد که اعجاز را به نطق صرف یا شهادت حقوقی فروکاسته‌اند. شرح حاضر، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، این مفاهیم را با زبانی فصیح، علمی و متناسب با فضای آکادمیک بازنویسی کرده و با استخراج نکات کلیدی، تحلیل‌های تفصیلی و پیوندهای معنایی، به تبیین آنها برای پژوهشگران حوزه‌های عرفان نظری، فلسفه اسلامی و الهیات پرداخته است..

بخش نخست: برتری سلام یحیی بر سلام عیسی

کلام الهی در برابر کلام خلقی

سلام بر حضرت یحیی (ع)، به دلیل انتساب مستقیم به کلام حق، متعالی و غیرقابل التباس است، در حالی که سلام بر حضرت عیسی (ع) به کلام خلقی نسبت داده شده و از این‌رو، در مرتبه‌ای فروتر قرار می‌گیرد. این برتری، نه از سر انکار مقام عیسی، بلکه به دلیل تفاوت در ماهیت کلام الهی و خلقی است که در عرفان نظری ابن‌عربی، جایگاه ویژه‌ای دارد.

تحلیل: این دیدگاه، با تأکید بر آیه ﴿وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا﴾ (مریم: ۱۵؛ «و درود بر او روزی که زاده شد و روزی که می‌میرد و روزی که زنده برانگیخته می‌شود») برای یحیی، برتری کلام الهی را نشان می‌دهد. کلام حق، چونان نوری بی‌حجاب، مستقیماً از ذات الهی ساطع شده و از هرگونه شبهه مبراست، در حالی که کلام خلقی، هرچند متعالی، در معرض التباس و تفسیر قرار دارد.

درنگ: سلام یحیی، به دلیل انتساب به کلام حق، غیرقابل التباس و متعالی‌تر از سلام عیسی است که به کلام خلقی نسبت داده شده است.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش به بررسی برتری سلام یحیی بر سلام عیسی پرداخت. کلام الهی، به دلیل مستقیم بودن و فقدان التباس، در مرتبه‌ای والاتر از کلام خلقی قرار دارد. این تبیین، با آیات قرآن کریم و عرفان نظری همخوانی داشته و بر اهمیت تمایز میان مراتب کلام تأکید می‌کند.

بخش دوم: نقد تقلیل اعجاز عیسی به نطق صرف

نطق عیسی و شهادت بر سلامت مادر

برخی تفاسیر، نطق حضرت عیسی (ع) را صرفاً به شهادت بر سلامت مادرش، حضرت مریم (س)، فروکاسته‌اند و آن را به نطقی بی‌محتوا، مانند نطق دیوار یا گوساله سامری، تشبیه کرده‌اند. این دیدگاه، ارزش اعجازی کلام عیسی را به خرق عادت ظاهری تقلیل داده و محتوای حکیمانه آن را نادیده می‌گیرد.

تحلیل: این تفسیر، با آیه ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا﴾ (مریم: ۳۰؛ «گفت من بنده خدایم، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است») ناسازگار است. نطق عیسی، اعجازی برای اثبات نبوت بود، نه شهادت حقوقی برای تبرئه مادرش. این کلام، چونان گوهری درخشان، سند رسالت الهی اوست.

درنگ: نطق عیسی، اعجازی برای اثبات نبوت بود، نه شهادت حقوقی برای تبرئه مادرش.

مقایسه نطق عیسی با نطق دیوار یا گوساله سامری

تشبیه نطق عیسی به نطق دیوار یا گوساله سامری، که صرفاً به دلیل خرق عادت ارزشمند تلقی شده‌اند، نادرست است. این مقایسه، اعجاز نبوی را به سطح نطق بی‌محتوا فرومی‌کاهد و از حقیقت متعالی آن غافل می‌ماند.

تحلیل: در عرفان نظری، نطق انبیا ظهور حکمت الهی است، نه صرف خرق عادت. گوساله سامری، که در قرآن کریم به آن اشاره شده، فاقد محتوای الهی بود و صرفاً برای گمراهی خلق شد، در حالی که کلام عیسی، سند رسالت و حکمت اوست.

درنگ: نطق عیسی، اعجاز نبوی با محتوای الهی است و با نطق گوساله سامری یا دیوار قابل مقایسه نیست.

نقد تقلیل اعجاز به شهادت حقوقی

برخی تفاسیر کلامی، اعجاز عیسی را به شهادت بر سلامت مادرش تقلیل داده و ادعا کرده‌اند که عیسی و درخت خرما دو شاهد برای تبرئه مریم بودند. این دیدگاه، با حقیقت اعجاز نبوی ناسازگار است.

تحلیل: عیسی (ع) برای اثبات نبوت خود نطق کرد، نه برای شهادت حقوقی. این تبیین، با آیه ﴿ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ﴾ (مریم: ۳۴؛ «این است عیسی پسر مریم، گفتار حق») همخوانی دارد. اعجاز عیسی، چونان شعله‌ای فروزان، رسالت او را روشن ساخت و به‌طور قهری سلامت مریم را نیز اثبات کرد.

درنگ: اعجاز عیسی برای اثبات نبوت بود، نه شهادت حقوقی برای تبرئه مریم.

تمایز شهادت و اعجاز

شهادت، اخبار از واقعه‌ای است، در حالی که اعجاز، انشای نبوی برای اثبات رسالت است. کار عیسی، اعجاز بود، نه شهادت، و تقلیل آن به شهادت، تحریف حقیقت نبوی است.

تحلیل: این تمایز، با فلسفه نبوت در اسلام، که اعجاز را سند رسالت می‌داند، همخوانی دارد. شهادت، چونان سایه‌ای گذراست، اما اعجاز، چونان نوری پایدار، رسالت را جاودانه می‌سازد.

درنگ: اعجاز، انشای نبوی برای اثبات رسالت است، در حالی که شهادت، اخبار از واقعه‌ای است.

لازمه اعجاز عیسی و سلامت مریم

اعجاز عیسی برای اثبات نبوت، به‌طور قهری سلامت مریم را نیز اثبات می‌کند، زیرا نطفه پیامبر نمی‌تواند ناصالح باشد. این امر، هدف اصلی اعجاز نبود، بلکه نتیجه‌ای ضروری از آن بود.

تحلیل: این دیدگاه، با عصمت انبیا و خلوص نسب آنها در عرفان اسلامی سازگار است. نطفه پیامبر، چونان نهالی پاک، از ریشه‌ای طاهر سر برمی‌آورد.

درنگ: اعجاز عیسی، به‌طور قهری سلامت مریم را اثبات می‌کند، اما این امر هدف اصلی اعجاز نبود.

نقد تقلیل اعجاز به نطق خشک

تفسیرهایی که اعجاز عیسی را به نطق خشک و بی‌محتوا فرومی‌کاهند، نادرست‌اند. محتوای کلام عیسی، ﴿إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا﴾، سند نبوت او بود.

تحلیل: این نقد، بر اهمیت محتوای حکیمانه کلام عیسی تأکید دارد. کلام او، چونان کلیدی زرین، درهای رسالت را گشود و از نطق بی‌محتوا مبراست.

درنگ: اعجاز عیسی، نطق خشک نیست، بلکه محتوای کلام او سند نبوتش بود.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش به نقد تفاسیر نادرستی پرداخت که اعجاز عیسی را به نطق خشک یا شهادت حقوقی فروکاسته‌اند. نطق عیسی، اعجازی برای اثبات نبوت بود و با نطق گوساله سامری یا دیوار قابل مقایسه نیست. تمایز میان شهادت و اعجاز، و تأکید بر محتوای حکیمانه کلام عیسی، حقیقت نبوی او را روشن می‌سازد. سلامت مریم، نتیجه قهری اعجاز او بود، نه هدف اصلی آن.

بخش سوم: ماهیت اعجاز و تصرف در طبیعت

اعجاز و تطابق با ادعای نبوت

اعجاز باید با ادعای پیامبر همخوانی داشته باشد. اگر عیسی ادعای نبوت کرد و کلامش آن را نفی کند، اعجاز محقق نمی‌شود.

تحلیل: این تبیین، بر ضرورت تطابق اعجاز با رسالت تأکید دارد. اعجاز، چونان امضایی الهی، صدق ادعای نبوت را تأیید می‌کند.

درنگ: اعجاز باید با ادعای نبوت همخوانی داشته باشد تا صدق رسالت را اثبات کند.

نقد تفسیر اعجاز به خرق عادت

اعجاز، خرق عادت یا پارگی طبیعت نیست، بلکه تصرف در طبیعت به شیوه‌ای است که دیگران از آن عاجزند. انبیا، پیشتازان شناخت و تصرف در طبیعت‌اند، نه مخل نظم آن.

تحلیل: این دیدگاه، با آیه ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾ (انبیاء: ۱۰۷؛ «و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم») همخوانی دارد. انبیا، چونان باغبانانی حکیم، طبیعت را به نظم می‌کشند، نه آنکه آن را ویران کنند.

درنگ: اعجاز، تصرف در طبیعت است، نه خرق عادت یا پارگی نظم آن.

پیشتازی انبیا در تصرف طبیعت

انبیا در اعجاز، پیشتازان شناخت و تصرف در طبیعت‌اند. آنها با قدرت الهی، طبیعت را در اختیار خود درمی‌آورند و دیگران را از انجام آن عاجز می‌سازند.

تحلیل: این تبیین، انبیا را اصلاح‌گران نظام طبیعت معرفی می‌کند. آنها، چونان ناخدایانی ماهر، کشتی طبیعت را در مسیر حکمت الهی هدایت می‌کنند.

درنگ: انبیا در اعجاز، پیشتازان شناخت و تصرف در طبیعت‌اند، نه مخل نظم آن.

اعجاز و محدودیت زمانی

اعجاز هر پیامبر برای امت خودش عاجزکننده است و پس از آن زمان، ممکن است دیگران بتوانند آن را انجام دهند، جز در مورد قرآن کریم که معجزه‌ای خالده است.

تحلیل: این مفهوم، با آیه ﴿فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ﴾ (بقره: ۲۳؛ «پس سوره‌ای مانند آن بیاورید») همخوانی دارد. قرآن، چونان خورشیدی جاودان، معجزه‌ای برای همه اعصار است.

درنگ: اعجاز هر پیامبر برای امت خودش عاجزکننده است، جز قرآن که معجزه‌ای خالده است.

قرآن، معجزه خالده پیامبر خاتم

قرآن کریم، تنها معجزه خالده پیامبر خاتم (ص) است، در حالی که سایر معجزات، مانند شق‌القمر، به زمان خود محدودند.

تحلیل: این دیدگاه، با تحدی قرآن در آیه ﴿إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾ (بقره: ۲۳؛ «اگر راست می‌گویید») همخوانی دارد. قرآن، چونان دریایی بی‌کران، معرفت الهی را برای همه اعصار به ارمغان آورده است.

درنگ: قرآن کریم، معجزه خالده پیامبر خاتم است و سایر معجزات به زمان خود محدودند.

نقد اعجاز سایر انبیا پس از خاتمیت

معجزات انبیای پیشین پس از خاتمیت، برای امت پیامبر خاتم الزام‌آور نیست، مگر به تأیید او.

تحلیل: این نقد، با آیه ﴿لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ﴾ (بقره: ۲۸۵؛ «میان هیچ‌یک از پیامبرانش فرق نمی‌گذاریم») همخوانی دارد. مرجعیت پیامبر خاتم، چونان چراغی هدایتگر، مسیر اطاعت از انبیا را روشن می‌سازد.

درنگ: معجزات انبیای پیشین پس از خاتمیت، الزام‌آور نیست، مگر به تأیید پیامبر خاتم.

اطاعت از انبیای پیشین با تأیید خاتم

اطاعت از انبیای پیشین مشروط به تأیید پیامبر خاتم است، مانند سنن ابراهیمی که او تأیید کرده است.

تحلیل: این تبیین، مرجعیت پیامبر خاتم را در احکام شرعی برجسته می‌کند. او، چونان کلیدی زرین، درهای شریعت را برای امت خود گشوده است.

درنگ: اطاعت از انبیای پیشین مشروط به تأیید پیامبر خاتم است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش به تبیین ماهیت اعجاز و نقش آن در تصرف طبیعت پرداخت. اعجاز، تصرف در طبیعت است، نه خرق عادت. انبیا، پیشتازان شناخت و تصرف در طبیعت‌اند و اعجاز آنها با ادعای نبوت همخوانی دارد. قرآن کریم، معجزه خالده پیامبر خاتم است و معجزات سایر انبیا به زمان خود محدودند. اطاعت از انبیای پیشین، مشروط به تأیید پیامبر خاتم است.

بخش چهارم: نقد تفاسیر کلامی و انحرافات تاریخی

نقد سوءاستفاده از نادانی مردم

اعجاز انبیا، تصرف در طبیعت است، نه سوءاستفاده از نادانی مردم یا حیله‌گری. عادت در اعجاز، به معنای طبیعت است، نه جهل خلق.

تحلیل: این نقد، با آیه ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى﴾ (نجم: ۳؛ «و از روی هوی سخن نمی‌گوید») همخوانی دارد. انبیا، چونان صیادان حقیقت، طبیعت را در خدمت حکمت الهی درمی‌آورند، نه آنکه خلق را فریب دهند.

درنگ: اعجاز انبیا، تصرف در طبیعت است، نه سوءاستفاده از نادانی مردم.

نقد تأثیر استعمار بر روایات

استعمار، به‌ویژه از طریق اسرائیلیات، روایات اسلامی را آلوده کرده و حقیقت معارف انبیا را تحریف نموده است.

تحلیل: این نقد، بر انحرافات تاریخی در روایات تأکید دارد. اسرائیلیات، چونان سایه‌ای تاریک، بر نور معارف اسلامی افتاده و نیازمند پالایش است.

درنگ: اسرائیلیات، روایات اسلامی را آلوده کرده و حقیقت معارف انبیا را تحریف نموده است.

نقد شیطان بزرگ و تحریف حقیقت

ابلیس، از طریق استعمار، انبیا و اولیا را هدف قرار داده و حقیقت را تحریف کرده است.

تحلیل: این تبیین، با آیه ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ (یس: ۶۰؛ «همانا شیطان برای شما دشمنی آشکار است») همخوانی دارد. ابلیس، چونان دشمنی پنهان، در کمین حقیقت‌جویان است.

درنگ: ابلیس، از طریق استعمار، حقیقت معارف انبیا را تحریف کرده است.

نقد فرهنگ کلامی منحط

فرهنگ کلامی که عیسی را با درخت خرما هم‌ردیف می‌کند، منحط و تحریف‌کننده مقام انبیاست.

تحلیل: این نقد، بر ضرورت بازسازی فرهنگ دینی بر مبنای قرآن کریم تأکید دارد. انبیا، چونان ستارگان آسمان معرفت، از چنین تشبیهات سخیف مبرایند.

درنگ: فرهنگ کلامی که عیسی را با درخت خرما هم‌ردیف می‌کند، منحط و نیازمند اصلاح است.

نقد انفعالی بودن تنزیه انبیا

تنزیه انبیا، رویکردی انفعالی است و باید به تفضیل انبیا تبدیل شود که مراتب فضیلت آنها را نشان دهد.

تحلیل: این دیدگاه، با آیه ﴿وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ﴾ (اسراء: ۵۵؛ «و برخی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم») همخوانی دارد. تفضیل، چونان آیینه‌ای، مراتب انبیا را به روشنی بازمی‌تاباند.

درنگ: تنزیه انفعالی انبیا باید به تفضیل تبدیل شود تا مراتب فضیلت آنها روشن گردد.

نقد ترک اولی در انبیا

ترک اولی در انبیا، به معنای نقص نیست، بلکه به مراتب و خصوصیات آنها مربوط است.

تحلیل: این تبیین، با عصمت انبیا در عرفان اسلامی سازگار است. ترک اولی، چونان سایه‌ای بر نور وجودی انبیا، به مراتب آنها اشاره دارد، نه نقص.

درنگ: ترک اولی در انبیا، به مراتب آنها مربوط است، نه نقص در عصمتشان.

نقد کم‌توجهی به قرآن کریم در علم دینی

کم‌توجهی به قرآن کریم در علم دینی، به فهم نادرست از انبیا منجر شده و نیازمند بازگشت به قرآن به‌عنوان منبع اصلی معرفت است.

تحلیل: این نقد، با آیه ﴿كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ﴾ (ص: ۲۹؛ «کتابی است که به‌سوی تو نازل کردیم، مبارک») همخوانی دارد. قرآن کریم، چونان چشمه‌ای زلال، منبع اصیل معرفت دینی است.

درنگ: کم‌توجهی به قرآن کریم در علم دینی، به فهم نادرست از انبیا منجر شده است.

نقد تفاسیر غیرقرآنی

تفاسیر غیرقرآنی، انبیا را تحریف کرده و به جای تفضیل، به تنزیه انفعالی پرداخته‌اند.

تحلیل: این نقد، بر ضرورت روش‌شناسی قرآنی در تفسیر تأکید دارد. قرآن کریم، چونان مشعلی فروزان، مسیر صحیح معرفت را روشن می‌سازد.

درنگ: تفاسیر غیرقرآنی، انبیا را تحریف کرده و نیازمند روش‌شناسی قرآنی‌اند.

نقد فرهنگ دینی نادرست

فرهنگ دینی که انبیا را در حد شهادت حقوقی یا نطق بی‌محتوا تقلیل می‌دهد، نیازمند اصلاح است.

تحلیل: این نقد، بر بازسازی فرهنگ دینی بر مبنای قرآن کریم تأکید دارد. انبیا، چونان قله‌های رفیع معرفت، شایسته تعظیم و تفضیل‌اند.

درنگ: فرهنگ دینی نادرست، که انبیا را تقلیل می‌دهد، نیازمند اصلاح بر مبنای قرآن کریم است.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش به نقد تفاسیر کلامی نادرست و انحرافات تاریخی پرداخت. اعجاز انبیا، تصرف در طبیعت است، نه سوءاستفاده از نادانی مردم. اسرائیلیات و تحریفات استعماری، حقیقت معارف انبیا را آلوده کرده‌اند. کم‌توجهی به قرآن کریم در علم دینی، به فهم نادرست از انبیا منجر شده و نیازمند اصلاح است. تفضیل انبیا، بر تنزیه انفعالی برتری دارد و ترک اولی، به مراتب آنها مربوط است، نه نقص.

نتیجه‌گیری نهایی

فص یحیویه در فصوص الحکم، چونان آیینه‌ای زلال، مفاهیم عمیق عرفانی و کلامی را در باب مقام معنوی حضرت یحیی و عیسی و مفهوم اعجاز نبوی بازمی‌تاباند. سلام یحیی، به دلیل انتساب به کلام حق، متعالی‌تر از سلام عیسی است که به کلام خلقی نسبت داده شده است. اعجاز عیسی، نطقی حکیمانه برای اثبات نبوت بود، نه شهادت حقوقی برای تبرئه مادرش. نقد تفاسیر کلامی نادرست، بر ضرورت روش‌شناسی قرآنی و عرفانی تأکید دارد. آیات قرآن کریم، مانند ﴿إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا﴾ و ﴿وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ﴾، شواهد روشنی برای تبیین این مفاهیم ارائه می‌دهند. انبیا، پیشتازان تصرف در طبیعت‌اند و اعجاز آنها، سند رسالتشان است. قرآن کریم، معجزه خالده پیامبر خاتم است و مرجعیت او، اطاعت از انبیای پیشین را مشروط می‌سازد. نقد انحرافات تاریخی و اسرائیلیات، بر ضرورت بازسازی فرهنگ دینی و بازگشت به قرآن کریم تأکید دارد. این نوشتار، با بازنویسی دقیق و تفصیلی، معارف عمیق فص یحیویه را برای پژوهشگران حوزه عرفان نظری، فلسفه اسلامی و الهیات روشن ساخته است، چنان‌که چونان نوری در مسیر حقیقت‌جویان می‌درخشد.

با نظارت صادق خادمی