در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 981

متن درس





تحلیل عرفانی-فلسفی رابطه سائل و مجیب در حکمت الهی

تحلیل عرفانی-فلسفی رابطه سائل و مجیب در حکمت الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه نهصد و هشتاد و یک)

مقدمه: کاوش در رابطه سائل و مجیب در حکمت الهی

فصوص الحکم، اثر گران‌سنگ ابن‌عربی، مانند گوهری درخشان در سپهر عرفان نظری، به تبیین رابطه میان سائل و مجیب در چارچوب حکمت الهی می‌پردازد. این رابطه، که در نسبت میان ذات الهی و مخلوقات، انسان‌ها، و حتی اشیاء تجلی می‌یابد، دریچه‌ای به سوی فهم وحدت و کثرت در مراتب وجود می‌گشاید. متن حاضر، برگرفته از درس‌گفتار نهصد و هشتاد و یک استاد فرزانه قدس‌سره، با رویکردی عرفانی-فلسفی و نگاهی نقادانه، به تحلیل این رابطه و نقد تفاسیر ابن‌عربی و شارحان وی می‌پردازد. این نوشتار، با ساختاری علمی و نظام‌مند، مفاهیم را در بخش‌های موضوعی دسته‌بندی کرده و با بهره‌گیری از تمثیلات فاخر، مانند آیینه‌ای صاف، حقیقت را بازتاب می‌دهد. هدف، ارائه تحلیلی جامع برای مخاطبان متخصص است که ضمن وفاداری به محتوای اصلی، با توضیحات تکمیلی و پیوندهای معنایی، عمق معرفت عرفانی را روشن می‌سازد.

بخش یکم: مبانی نظری رابطه سائل و مجیب

اصل اجابت و استجابت

رابطه میان سائل و مجیب، مانند دو کرانه رودخانه‌ای که جریان معرفت را پیوند می‌دهند، تنها میان دو وجود متمایز ممکن است: «ولا شک ان الاجابه والاستجابه لا یمکن الا بین عینین متغایرین بالحقیقه او بالصوره». این تمایز، یا در حقیقت ذاتی (بالحقیقة) است، مانند تفاوت میان خدا و مخلوق، یا در صورت و حالت (بالصوره)، مانند تفاوت میان دو حالت یک وجود. این اصل، مانند ستونی استوار، مبنای فهم عرفانی و فلسفی رابطه سائل و مجیب را تشکیل می‌دهد.

درنگ: اجابت و استجابت تنها میان دو وجود متمایز، چه در حقیقت و چه در صورت، ممکن است.

وحدت و تمایز سائل و مجیب

اگر ذات سائل و مجیب یکی باشد، مانند نوری که در دو آیینه بازتاب می‌یابد، باز هم تمایزی در حالت میان آن‌ها وجود دارد: «فان کان عین الداعی فعینها عین المجیب فی الحقیقه حالا». این تمایز حالتی، مانند شاخه‌های درختی که از یک ریشه می‌رویند، نشان‌دهنده کثرت صوری در وحدت ذاتی است. در عرفان ابن‌عربی، وحدت وجود (وحدت الوجود) ذات حق را متجلی می‌سازد، اما کثرت در مظاهر و صور پدیدار می‌شود.

درنگ: حتی در وحدت ذاتی سائل و مجیب، تمایز حالتی یا صوری میان آن‌ها برقرار است.

اقسام رابطه سائل و مجیب

رابطه سائل و مجیب، مانند جویبارهایی که از چشمه حکمت الهی سرچشمه می‌گیرند، در مراتب گوناگون وجود تجلی می‌یابد: میان خدا و مخلوقات، انسان و انسان، انسان و حیوان، حیوان و انسان، و حتی میان اشیاء و موجودات. این شمول، مانند خورشیدی که بر همه یکسان می‌تابد، اصل اجابت را در همه مراتب وجود جاری می‌سازد.

درنگ: رابطه سائل و مجیب در مراتب مختلف وجود، از الوهیت تا طبیعت، جاری است.

مثال زید و اعضای بدن

مثال زید و اعضای بدنش (دست، پا، چشم، گوش)، مانند آیینه‌ای که رابطه کل و جزء را بازتاب می‌دهد، برای تبیین رابطه سائل و مجیب به کار رفته است. اعضای بدن، اجزای زید هستند و وجودشان به کل (زید) وابسته است. اما این قیاس، مانند گلی که در خاک نامناسب کاشته شود، برای خدا و مخلوقات دقیق نیست، زیرا مخلوقات اجزای خدا نیستند، بلکه مظاهر او هستند.

درنگ: مثال زید و اعضای بدن، رابطه کل و جزء را نشان می‌دهد، اما برای خدا و مخلوقات نادقیق است.

رابطه کل و جزء در منطق

رابطه اعضای بدن و زید، مانند قطعات پازلی که یک تصویر کامل را می‌سازند، در منطق به «به شرط لا» (وجود خارجی بدون حمل) تعبیر می‌شود: «به شرط لا یعنی وجود خارجی است». دست و پای زید، اجزای او هستند و وجودشان به کل وابسته است، بدون آنکه محمولی بر آن‌ها حمل شود. این تمایز، مانند خطی که حقیقت را از ذهن جدا می‌کند، در منطق صوری روشن است.

درنگ: رابطه کل و جزء در منطق، به «به شرط لا» تعبیر می‌شود که وجود خارجی بدون حمل را نشان می‌دهد.

تمایز انسان و افراد

انسان به‌عنوان کلی و زید، عمرو و بکر به‌عنوان جزئیات، مانند درختی که شاخه‌های متعدد دارد، در منطق به «لا به شرط» (حمل ذهنی) تعبیر می‌شوند: «وقتی می‌گید انسان و زید و امر و بکر این‌جا جزئی و کلی است». کلی طبیعی (انسان) در افراد تحقق می‌یابد، اما وجودش به آن‌ها وابسته است.

درنگ: رابطه انسان و افرادش، در منطق به «لا به شرط» تعبیر می‌شود که حمل ذهنی را نشان می‌دهد.

اختلاف حالت به جای اختلاف صورت

برای تحقق رابطه سائل و مجیب، مانند دو کرانه رودخانه که جریان را ممکن می‌سازند، اختلاف حالت کافی است و نیازی به اختلاف صورت نیست: «لازم نیست اختلاف صورت هم داشته باشد اختلاف حالت هم کافی است». این انعطاف، مانند دری که به سوی فهم عمیق‌تر گشوده می‌شود، نشان‌دهنده شمول این رابطه در مراتب مختلف است.

درنگ: اختلاف حالت برای تحقق رابطه سائل و مجیب کافی است و نیازی به اختلاف صورت نیست.

مثال ایجاب و قبول در عقد

در عقد، ایجاب (متعت) و قبول (قبلت)، مانند دو بال پرنده‌ای که در آسمان معرفت پرواز می‌کند، دو حالت یک وجود را نشان می‌دهند: «شما یک صیغه عقد می‌خواهید بخوانید می‌گید که متعت موکلتی لفلانه بعد هم می‌گید قبلت». این مثال، مانند آیینه‌ای صاف، رابطه سائل و مجیب را در یک فرد متجلی می‌سازد.

درنگ: ایجاب و قبول در عقد، دو حالت یک وجود هستند که رابطه سائل و مجیب را نشان می‌دهند.

جمع‌بندی بخش یکم

این بخش، مانند بنایی استوار، مبانی نظری رابطه سائل و مجیب را تبیین کرد. اصل اجابت و استجابت، وحدت و تمایز، اقسام رابطه، مثال زید و اعضای بدن، رابطه کل و جزء، تمایز انسان و افراد، و انعطاف‌پذیری اختلاف حالت، مانند ستون‌هایی هستند که فهم این رابطه را در حکمت الهی استوار می‌سازند. این مبانی، راه را برای نقد قیاس‌های نادرست و تبیین وحدت و کثرت هموار می‌کنند.

بخش دوم: نقد قیاس‌های کل و جزء و کلی و جزئی

نقد قیاس زید و اعضای بدن برای خدا و مخلوق

قیاس مخلوقات به اعضای بدن زید، مانند تلاش برای حصر اقیانوس در کوزه، نادرست است: «وتلک الصور کلها کلاعضا لزید خدا می‌شه زید ما می‌شیم دست و پا». مخلوقات، اجزای خدا نیستند، بلکه مظاهر و تعینات او هستند. اگر اجزای زید را جدا کنیم، زید باقی نمی‌ماند، اما خدا، مانند نوری بی‌کران، از مخلوقات مستقل است.

درنگ: مخلوقات اجزای خدا نیستند، بلکه مظاهر و تعینات او هستند.

نقد قیاس انسان و افراد برای خدا و مخلوق

قیاس خدا به کلی و مخلوقات به افراد، مانند تلاش برای مقایسه خورشید با ستارگان، نادرست است: «رابطه ما و خدا کلی و جزئی است یعنی خدا یک کلی است ما هم می‌شیم یک جزئی این حرف‌ها چیه». خدا ذات مطلق است و مخلوقات، تعینات او هستند، نه جزئیات یک کلی. وجود کلی طبیعی (انسان) به افرادش وابسته است، اما خدا از مخلوقات مستقل است.

درنگ: خدا کلی و مخلوقات جزئیات او نیستند، بلکه مخلوقات تعینات و مظاهر حق‌اند.

تمایز ترکیب حقیقی و اعتباری

ترکیب حقیقی، مانند آب و خاک که گل را می‌سازند، سومین موجود را پدید می‌آورد: «ترکیب حقیقی ان است که یک ثالثی ازش بزاید». اما ترکیب اعتباری، مانند خانه که اجزای آن هویت مستقل ندارند، سومین موجود را تولید نمی‌کند. رابطه خدا و مخلوق، مانند نوری که سایه‌ها را پدید می‌آورد، ترکیب اعتباری است.

درنگ: رابطه خدا و مخلوق، ترکیب اعتباری است، نه حقیقی، زیرا مخلوقات هویت مستقل از خدا ندارند.

مخلوقات به‌عنوان ظهورات الهی

مخلوقات، مانند آیینه‌هایی که نور حق را بازتاب می‌دهند، ظهورات و تعینات الهی هستند: «ما ظهورات پروردگار تعینات خدا مخلوقات الهی هستیم». این دیدگاه، مانند چشمه‌ای زلال، اصل وحدت وجود و کثرت مظاهر را تبیین می‌کند.

درنگ: مخلوقات، ظهورات و تعینات الهی هستند، نه اجزا یا افراد خدا.

نقد قیاس‌های انسانی برای خدا

مثال‌های انسانی، مانند اراده و فعل انسان، برای تبیین خلق الهی کافی نیست: «این مثال‌ها برای ما خوب است به درد خدا نمی‌خورد چرا خدا خلق بغیر رویته». خلق الهی، مانند «بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (بقره: ۱۱۷؛ ترجمه: پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است و چون به کاری اراده فرماید، فقط به آن می‌گوید: «باش» پس می‌شود)، بدون فرآیند طلب و استجابت است.

درنگ: خلق الهی با «کن فیکون» تحقق می‌یابد و از قیاس‌های انسانی مستقل است.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، مانند غربال حقیقت، قیاس‌های نادرست را پالایش کرد. نقد قیاس زید و اعضای بدن، قیاس انسان و افراد، تمایز ترکیب حقیقی و اعتباری، و تأکید بر ظهورات الهی، مانند ستارگانی در آسمان معرفت، حقیقت رابطه خدا و مخلوق را روشن ساختند. این نقدها، راه را برای تبیین وحدت و کثرت هموار می‌کنند.

بخش سوم: وحدت و کثرت در رابطه خدا و مخلوق

وحدت ذاتی و کثرت صوری

وحدت سائل و مجیب، مانند نوری که از منشور حقیقت ساطع می‌شود، در احدیت الهی است: «فوحدتهما حقیقه مستندت الی الواحد الاحد والغنی الصمد». کثرت، در صور و مظاهر پدیدار می‌شود: «وحدتش ان بالاست کثرتش این پایین است». این وحدت و کثرت، مانند ریشه و شاخه‌های درخت وجود، رابطه خدا و مخلوق را تبیین می‌کند.

درنگ: وحدت سائل و مجیب در احدیت الهی است و کثرت در صور و مظاهر پدیدار می‌شود.

مثال انسان با خودش

انسان با خودش، مانند آیینه‌ای که دو چهره را بازتاب می‌دهد، در دو حالت طلب و استجابت قرار می‌گیرد: «خود انسان می‌گه بروم ببینم که چه خبر است راه می‌افتد این بروم خودش دعوت است طلب است استجابت همین که راه می‌افتد». این مثال، مانند جویباری که از چشمه اراده سرچشمه می‌گیرد، رابطه سائل و مجیب را در یک وجود نشان می‌دهد.

درنگ: طلب و استجابت در انسان، دو حالت یک وجود هستند که رابطه سائل و مجیب را متجلی می‌سازند.

تمایز صوری و حقیقی

تمایز میان سائل و مجیب، مانند دو رنگ در یک نور، می‌تواند صوری یا حقیقی باشد: «فان کانت عین الداعی بعینها عین المجیب فی الحقیقه». حتی در وحدت ذاتی، مانند خدا و مخلوق، تمایز صوری یا حالتی وجود دارد که رابطه را ممکن می‌سازد.

درنگ: تمایز صوری یا حقیقی، رابطه سائل و مجیب را در مراتب مختلف وجود ممکن می‌سازد.

مخلوقات به‌عنوان تعینات الهی

مخلوقات، مانند سایه‌هایی که از نور حق پدید می‌آیند، تعینات و ظهورات الهی هستند: «ما ظهورات پروردگار تعینات خدا مخلوقات الهی هستیم». این دیدگاه، مانند آیینه‌ای که حقیقت را بازتاب می‌دهد، وحدت ذاتی حق و کثرت صوری مخلوقات را نشان می‌دهد.

درنگ: مخلوقات، تعینات و ظهورات الهی هستند که در حوزه امکان کثرت یافته‌اند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، مانند منشوری که نور حقیقت را تجزیه می‌کند، وحدت و کثرت در رابطه سائل و مجیب را تبیین کرد. وحدت ذاتی در احدیت، کثرت صوری در مظاهر، مثال انسان با خودش، و تعینات الهی، مانند ستون‌هایی هستند که این رابطه را استوار می‌سازند. این مبانی، راه را برای نقد تاریخی و معاصر هموار می‌کنند.

بخش چهارم: نقد تاریخی و ضرورت عرفان معقول

نقد تاریخی بحث‌های عرفانی

بحث‌های سنتی عرفانی، مانند گنجینه‌ای که در خاک زمان مدفون شده، برای مخاطبان گذشته مناسب بود: «این بحث‌هایی که این‌جا دارد می‌آورد این‌ها یک چیزی به نظر ما برای دقیانوس خوب است یعنی هشتصد سال نهصد سال پیش». اما در عصر حاضر، مانند چشمه‌ای که نیازمند زلال‌تر شدن است، این بحث‌ها کافی نیستند و نیاز به بازنگری دارند.

درنگ: بحث‌های سنتی عرفانی، برای عصر حاضر کافی نیستند و نیاز به بازنگری دارند.

یقین و سادگی در عرفان سنتی

عارفان پیشین، مانند ستارگانی که با نور یقین می‌درخشیدند، با سادگی سخن گفته‌اند: «همش هم لا شک یقین است اطمینان است همش از سر سادگی است». این سادگی، مانند گلی که در خاک معرفت کاشته شده، گاه به عدم دقت منجر شده است.

درنگ: سادگی عارفان پیشین، گاه به عدم دقت در تبیین عرفانی منجر شده است.

ضرورت عرفان معقول و منطقی

هدف، ارائه عرفانی معقول و منطقی است، مانند بنایی که بر ستون‌های کتاب، سنت، عقل و معرفت استوار باشد: «لذا می‌خوانیم که درست بشه جا بیفتد انشاءالله بشه یک عرفان سالم معقول منطقی خردمندانه‌ای». این عرفان، مانند چشمه‌ای زلال، با نیازهای علمی و معاصر سازگار است.

درنگ: عرفان معقول و منطقی، با کتاب، سنت، عقل و معرفت سازگار است و نیازهای معاصر را پاسخ می‌دهد.

نقد علم دینی در برابر عرفان

برخی برداشت‌های علم دینی، مانند سایه‌ای که نور حقیقت را می‌پوشاند، گاه به انحراف در فهم عرفانی منجر شده است: «این‌ها حرف‌های استعماری است». این انحرافات، مانند بذری که در خاک بی‌حاصل کاشته شود، نیازمند پالایش و بازنگری هستند.

درنگ: برخی برداشت‌های علم دینی، نیازمند پالایش و بازنگری برای انطباق با حقیقت عرفانی هستند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، مانند مشعلی که تاریکی‌های انحراف را روشن می‌کند، به نقد تاریخی بحث‌های عرفانی، سادگی عارفان پیشین، و ضرورت عرفان معقول پرداخت. تأکید بر سازگاری با کتاب، سنت و عقل، مانند ستارگانی در آسمان معرفت، راه را برای اصلاح و بازسازی عرفان هموار ساخت.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، مانند نوری که از منشور حکمت الهی ساطع می‌شود، به تحلیل رابطه سائل و مجیب در چارچوب عرفان ابن‌عربی پرداخت. تبیین مبانی نظری، نقد قیاس‌های نادرست، تأکید بر وحدت و کثرت، و ضرورت عرفان معقول، مانند ستون‌هایی استوار، حقیقت این رابطه را روشن ساختند. مخلوقات، به‌عنوان ظهورات و تعینات الهی، نه اجزای خدا و نه افراد او، بلکه تجلیات نور حق‌اند. نقد قیاس‌های کل و جزء و کلی و جزئی، مانند غربال حقیقت، نادرستی این تشبیهات را آشکار کرد. تأکید بر عرفان معقول و منطقی، مانند چشمه‌ای زلال، راه را برای فهم عمیق‌تر حکمت الهی هموار نمود. این تحلیل، مانند بنایی استوار، مبانی عرفان نظری را تقویت کرد و راه را برای پژوهش‌های آتی گشود.

توصیه برای پژوهش‌های آتی: بررسی تطبیقی رابطه سائل و مجیب در متون عرفانی و فلسفی دیگر، و تحلیل عمیق‌تر رابطه وحدت و کثرت در حکمت متعالیه، می‌تواند به غنای معرفت عرفانی بیفزاید. همچنین، مطالعه تأثیرات تاریخی و فرهنگی بر فهم این رابطه، زوایای جدیدی را در این حوزه روشن خواهد ساخت.

با نظارت صادق خادمی