متن درس
شرح فصوص الحکم: تجلیات الهی و تمثیل آینه در عرفان نظری
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۹۸۲)
مقدمه: تبیین تجلیات الهی در چارچوب عرفان نظری
فصوص الحکم ابنعربی، چونان گوهری در عرفان نظری، به تبیین عمیق رابطه میان حق و خلق از منظر تجلیات الهی میپردازد. این اثر، با بهرهگیری از تمثیلات و تشبیهات، راه را برای فهم حقیقت توحید و ظهورات الهی هموار میسازد. شرح حاضر، برگرفته از درسگفتار جلسه نهصد و هشتاد و دوم، با محوریت تمثیل آینه و صورتها، به تحلیل و نقد رابطه میان حق و خلق، محدودیتهای تشبیهات مادی، و نقش ایمان، کفر، و اعمال در تجلیات الهی میپردازد. این نوشتار، با افزودن توضیحات تکمیلی و تمثیلات ادبی، چارچوبی علمی و دانشگاهی ارائه میدهد تا برای پژوهشگران و متخصصان عرفان نظری و فلسفه اسلامی، منبعی جامع و روشمند باشد. هدف، تبیین جایگاه تجلیات الهی، نقد تشبیهات ناقص، و تأکید بر نقش عقل و اختیار در معرفت دینی است.
بخش نخست: قطعیت معرفت مؤمن به حقیقت الهی
معرفت یقینی مؤمن به حق تعالی
معرفت مؤمن به حقیقت الهی، چونان نوری است که از ایمان سرچشمه میگیرد و به قطعیت میرسد: وَقَدْ عَلِمْتَ قَطْعًا إِنْ كُنْتَ مُؤْمِنًا أَنَّ الْحَقَّ عَيْنُهُ حَالًا نِسْبَةً إِلَى حَقٍّ وَخَلْقٍ. این عبارت، بر آن است که مؤمن با ایمان خویش، به درکی یقینی از حقیقت ذات الهی دست مییابد که در نسبت میان حق و خلق متجلی میشود. این معرفت، نه از ظن و گمان، بلکه از ایقانی عرفانی سرچشمه میگیرد که ذات حق را بهعنوان عین وجود و حقیقت هستی میشناسد.
نقد پیشنیاز ایمان برای معرفت عرفانی
ادعای وابستگی معرفت عرفانی به ایمان، مانند «إِنْ كُنْتَ مُؤْمِنًا» یا «وَإِلَّا كَانَ كَافِرًا»، غیرعلمی است. عرفان نظری، چونان علمی استوار بر استدلال و برهان است و نیازی به پیشنیاز ایمان ندارد. معرفت عرفانی، مانند ریاضیات، بر اصول عقلی استوار است و حتی کافر یا زندانی نیز میتواند به قواعد آن دست یابد، مانند آنکه دو به علاوه دو، چهار است. تنها در مشاهدات غیبی یا تعبدات، ایمان پیشنیاز است، اما در استدلالات عرفانی، عقل و برهان کفایت میکند.
بخش دوم: تشبیهات برای تبیین رابطه حق و خلق
مثال کل و جزء
برای تبیین رابطه حق و خلق، تمثیل کل و جزء ارائه شده است، مانند زید و اجزای او (دست، پا، و غیره). در این تمثیل، اجزا از جنس کل هستند و وحدت جنسی میان آنها برقرار است. این تشبیه، چونان آیینهای است که وحدت میان کل و اجزای آن را نشان میدهد، اما در تبیین تفاوت ذاتی میان حق و خلق ناکافی است، زیرا حق و خلق در ذات، متفاوتاند.
مثال کلی و جزئی
تمثیل دیگر، کلی و جزئی است، مانند انسان بهعنوان کلی و افراد انسانی بهعنوان جزئی. در این تشبیه نیز، وحدت جنسی میان کلی و جزئی برقرار است، اما باز هم نمیتواند تفاوت ذاتی میان حق و خلق را بهطور کامل تبیین کند. این تمثیل، چونان نقشی است که کلیت وجود را در افرادش بازمیتاباند، اما در برابر عظمت ذات الهی، قاصر است.
مثال آینه و صورتها
تمثیل سوم، آینه و صورتهاست که برای تبیین تجلیات الهی به کار میرود. آینه دو حیثیت دارد: حیثیت بازتابدهندگی، که هر صورتی را همانگونه که هست (زیبا یا زشت، کوچک یا بزرگ) نشان میدهد، و حیثیت ذاتی، که خصوصیات آینه (مانند شفافیت یا کدورت) بر بازتاب اثر میگذارد. حق تعالی، چونان آینهای است که خلق در آن متجلی میشود، اما ذات آینه (حق) از جنس صورتها (خلق) نیست.
نقد تمثیل آینه
تمثیل آینه، هرچند در تبیین تجلیات الهی راهگشاست، اما ناقص است، زیرا آینه از جنس سنگ یا شیشه است و با صورتهای منعکسشده (مانند انسان یا حیوان) متفاوت است. در تمثیلهای کل و جزء یا کلی و جزئی، وحدت جنسی برقرار بود، اما در آینه، دوگانگی جنس میان آینه و صورتها مانع از تبیین کامل وحدت ذاتی میان حق و خلق میشود. این نقد، چونان خطکشی است که مرز محدودیت تشبیهات مادی را در برابر حقایق متافیزیکی روشن میسازد.
بخش سوم: تجلیات الهی در دنیا و آخرت
تجلیات الهی در دو عالم
تجلیات الهی، محدود به دنیا یا آخرت نیست، بلکه چونان جویباری زلال، در هر دو عالم جاری است. در آخرت، معرفت انسان به دلیل تکامل شناختی افزایش مییابد و تجلیات رحمانی یا قهری را بهتر درک میکند. حدیثی که ادعا میکند خداوند در قیامت در صورتهای معروفه و منکره تجلی میکند، معتبر نیست، زیرا به روایات غیرمعتبر منسوب است و از منظر شیعی، فاقد اعتبار است.
استقلال تجلیات از اعیان خلق
تجلیات الهی، مستقل از اعیان، استعدادها، و کردار انسانها نیست، بلکه بازتاب اعمال و کردار آنهاست: إِنَّمَا تُجَازَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (سوره طور: ۱۶، جز این نیست که به آنچه میکردید کیفر مییابید). این اصل، چونان آیینهای است که اعمال انسان را در دنیا و آخرت بازمیتاباند و تجلیات الهی را به کردار او وابسته میسازد.
نقد جبرگرایی در ایمان و کفر
ایمان و کفر انسان، نتیجه تربیت، خصوصیات، و کردار اوست و جبری در کار نیست: هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (سوره انسان: ۳، ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس). تجلیات الهی، گاه رحمانی و گاه اضلالی است، اما این به استعداد و کردار انسان بستگی دارد. این دیدگاه، اختیار انسان را چونان کلیدی میداند که درهای معرفت یا گمراهی را میگشاید.
بخش چهارم: تبیین تجلی ذات حق
معنای «الْحَقُّ عَيْنُهُ يَتَجَلَّى»
عبارت أَنَّ الْحَقَّ عَيْنَهُ يَتَجَلَّى فِي الْقِيَامَةِ بِصُورَةٍ فَيُعْرَفُ بر تجلی ذات حق در قیامت به صورتی تأکید دارد که شناخته میشود. این شناخت، به اعمال انسان بستگی دارد. اگر انسان در دنیا نیکوکار باشد، تجلی حق را میشناسد و اگر کافر باشد، آن را انکار میکند. این تجلی، چونان نوری است که بر اساس کردار انسان، مقبول یا مردود میشود.
نقد تحولات متعدد در تجلی
ادعای تحولات متعدد در تجلیات الهی، مانند ثُمَّ يَتَحَوَّلُ فِي صُورَةٍ فَيُنْكَرُ، نادرست است. خداوند، چونان آینهای واحد است که تجلی واحدی دارد و تفاوت در پذیرش یا انکار، به کردار انسان بازمیگردد. این دیدگاه، چونان خطکشی است که مرز میان حقیقت تجلی و اوهام را روشن میسازد.
بخش پنجم: نقد تمثیل آینه در تبیین رابطه حق و خلق
محدودیتهای تمثیل آینه
تمثیل آینه، هرچند در نشان دادن تجلیات الهی راهگشاست، اما به دلیل تفاوت جنسی میان آینه و صورتها، ناکافی است. آینه از جنس سنگ یا شیشه است، اما انسان و سایر مخلوقات از جنس دیگریاند. این دوگانگی، مانع از تبیین کامل وحدت ذاتی میان حق و خلق میشود. در عالم هستی، همه مخلوقات ظهورات الهیاند و دوگانگی جنسی وجود ندارد.
تأثیر متقابل حق و خلق
حق تعالی و خلق، هر دو مؤثر و متأثرند. حق، چونان آینهای است که تجلیاتش بر خلق اثر میگذارد و خلق نیز، با اعیان و استعدادهای خود، بر نحوه ظهور تجلیات اثر میگذارد. این تأثیر متقابل، چونان رقص نور و سایه است که در آن، هر دو طرف در ظهور حقیقت نقش دارند.
نقد اعیان ثابته و تفاوتهای آنها
اعیان ثابته، مظاهر اسماء و صفات الهیاند، اما تفاوت میان آنها، مانند تفاوت میان معصوم و غیرمعصوم، از کجا ناشی میشود؟ این پرسش، چونان معمایی است که بشر را هزاران سال درگیر جبر و اختیار کرده است. پاسخ، در دیدگاه مشاعی نهفته است: لَا جَبْرَ وَلَا تَفْوِيضَ بَلْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ (نه جبر است و نه تفویض، بلکه امری است میان این دو). همه عالم، در ظهورات الهی شریکاند و هیچکس بهتنهایی عمل نمیکند.
بخش ششم: نقش اعمال و کردار در تجلیات
تجلیات الهی و اعمال انسان
تجلیات الهی، چونان آیینهای است که اعمال و کردار انسان را بازمیتاباند. هر کس در آینه وجود، خود را میبیند و ایمان یا کفر او، نتیجه کردار خویش است. اگر مؤمن باشد، تجلی حق را میشناسد و اگر کافر باشد، آن را انکار میکند. این اصل، چونان کوزهای است که از آن، همان برون میتراود که در آن است.
نقد دیدن غیر در آینه
ادعای دیدن غیر در آینه، مانند آنکه مؤمن معتقد غیر را ببیند و منکر شود، نادرست است. هر کس در آینه وجود، تنها خود را میبیند. اگر مؤمن باشد، ایمانش را و اگر کافر باشد، کفرش را. این دیدگاه، چونان خطکشی است که مرز میان حقیقت و توهم را روشن میسازد.
بخش هفتم: نقد جبر و اختیار
دیدگاه مشاعی در جبر و اختیار
پرسش جبر و اختیار، چونان گرهی است که بشر را قرنها درگیر کرده است. دیدگاه مشاعی، پاسخ را در این میداند که همه عالم در ظهورات الهی شریکاند: لَا جَبْرَ وَلَا تَفْوِيضَ بَلْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ. خداوند و خلق، هر دو در اعمال نقش دارند و هیچکس بهتنهایی عمل نمیکند. این دیدگاه، چونان نوری است که تاریکی جبر و تفویض را میزداید.
حسابگری الهی در روز قیامت
در روز قیامت، خداوند چونان حسابگری ماهر، میان بندگان داوری میکند: وَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَ الْعِبَادِ. این داوری، چونان ترازویی است که هر کس را به قدر اعمالش میسنجد. هیچ حکمی جز حکم الهی معتبر نیست، زیرا تنها اوست که میتواند همه تأثیرات را محاسبه کند.
جمعبندی
این شرح، با تبیین تجلیات الهی از منظر تمثیل آینه و صورتها، به بررسی رابطه میان حق و خلق، محدودیتهای تشبیهات مادی، و نقش ایمان، کفر، و اعمال در معرفت الهی پرداخت. تمثیل آینه، هرچند راهگشاست، اما به دلیل تفاوت جنسی میان آینه و صورتها، در تبیین کامل وحدت ذاتی حق و خلق ناکافی است. تجلیات الهی، بازتاب اعمال و کردار انسانهاست و ایمان یا کفر، نتیجه اختیار و کردار اوست. دیدگاه مشاعی، با رد جبر و تفویض، مشارکت حق و خلق را در ظهورات الهی تبیین میکند. برای پژوهشهای آتی، پیشنهاد میشود این مباحث با دیدگاههای دیگر شارحان فصوص الحکم، مانند قونوی و جندی، تطبیق گردد تا زوایای جدیدی از عرفان نظری روشن شود.