متن درس
حقیقت شیء، زوال صورت و توحید افعالی در حکمت عرفانی فصوص الحکم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۹۸۷)
مقدمه: کاوش در حقیقت شیء و نسبت افعال به حق
فصوص الحکم ابنعربی، چون گوهری درخشان در آسمان عرفان نظری، به تبیین معارف عمیق توحیدی و حکمی پرداخته و در این جلسه، با ظرافتی بیمانند، به حقیقت شیء، زوال صورت، و نسبت افعال به خدا میپردازد. این نوشتار، مانند جویباری زلال، مفاهیم پیچیده عرفانی و فلسفی را با ساختاری علمی و قلمی متین به سوی دریای معرفت هدایت میکند. با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، این متن به تحلیل و نقد دیدگاههای عرفانی، تبیین نقش عقل در ادراک حقیقت، و بررسی نظام علّیت در عالم هستی میپردازد. مانند مشعلی فروزان، نقد دیدگاههای نادرست و تبیین توحید افعالی، راه طالبان حقیقت را روشن میسازد.
بخش نخست: حقیقت شیء و زوال صورت
تخیل قتل و بقای حقیقت شیء
در نگاه عرفانی، تصور میشود که با قتل، شیء نابود شده است، اما از منظر عقل و وهم، صورت شیء همچنان در مراتب وجودی باقی میماند. این بیان، مانند آیینهای زلال، به بقای حقیقت شیء اشاره دارد، حتی پس از زوال صورت ظاهری آن. حقیقت شیء، چون نوری ماندگار، از زوال مصون است، در حالی که صورت، مانند سایهای گذرا، فانی و متغیر است.
| درنگ: حقیقت شیء، مانند نوری ماندگار، از زوال مصون است، اما صورت، چون سایهای گذرا، فانی است. |
تمایز حقیقت و صورت در حکمت متعالیه
حقیقت شیء، برخلاف صورت ظاهری آن، در مراتب وجودی باقی میماند. این دیدگاه، با حکمت متعالیه صدرالمتألهین همخوانی دارد که حقیقت شیء را در صورت نوعی یا معقول آن میداند، نه در ماده فانی و متغیر. مانند جویباری که از چشمهای ابدی سرچشمه میگیرد، حقیقت شیء در عالم معقولات پابرجاست، هرچند صورت مادی آن زوال یابد.
| درنگ: حقیقت شیء، مانند جویباری ابدی، در عالم معقولات باقی است، نه در ماده فانی. |
مثال خیک و قتل
پاره کردن خیک پر از دوغ یا روغن، مانند چاقویی که تنها صورت ظاهری آن را مخدوش میکند، حقیقت خیک را نابود نمیسازد. قتل انسان نیز، مانند این مثال، تنها صورت حسی او را فاسد میکند، اما حقیقت وجودی او، چون ستارهای در آسمان عقل و مثال، همچنان باقی است. این تمثیل، مانند مشعلی، تمایز میان حقیقت و صورت را روشن میسازد.
| درنگ: قتل، مانند پاره کردن خیک، تنها صورت حسی را فاسد میکند، اما حقیقت شیء باقی است. |
جمعبندی بخش نخست
این بخش، مانند دریچهای به سوی حقیقت، بقای حقیقت شیء را در برابر زوال صورت ظاهری آن تبیین کرد. تمایز میان حقیقت و صورت، با الهام از حکمت متعالیه و عرفان ابنعربی، چون آیینهای زلال، مراتب وجودی اشیاء را روشن ساخت.
بخش دوم: توحید افعالی و نسبت افعال به خدا
افعال انسانی و سرچشمه الهی
افعال انسان، ظاهراً به او نسبت داده میشود، اما در حقیقت، مانند جویبارهایی که از چشمه حق سرچشمه میگیرند، از خدا نشأت مییابند. این اصل، با استناد به دعای «لا حول ولا قوه الا بالله» (هیچ نیرو و توانی جز از خدا نیست)، مانند مشعلی فروزان، توحید افعالی را روشن میسازد.
| درنگ: افعال انسانی، مانند جویبارهایی از چشمه حق، در حقیقت از خدا سرچشمه میگیرند. |
تفسیر آیه «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ»
قرآن کریم در آیه «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ» (سوره انفال، آیه ۱۷؛ و تو [ای پیامبر] تیر نینداختی آنگاه که تیر انداختی، بلکه خدا بود که تیر انداخت) رمی پیامبر را ظاهری و رمی خدا را حقیقی میداند. این آیه، مانند آیینهای زلال، نسبت ظهوری فعل به انسان و حقیقت آن به خدا را بازمیتاباند.
| درنگ: رمی پیامبر، مانند ظهور نور در آیینه، ظاهری است، اما حقیقت آن به خدا بازمیگردد. |
صفت محمدیه و ظهور الهی
چشم ظاهربین، تنها صورت محمدیه (صلی الله علیه و آله و سلم) را درک میکند که رمی به آن نسبت داده شده است. پیامبر، مانند آیینهای زلال، مظهر فعل الهی است، اما حقیقت رمی، چون نوری از حق، به خدا بازمیگردد. این تبیین، مانند ستارهای در آسمان توحید، ظهور و حقیقت را از هم متمایز میسازد.
| درنگ: صورت محمدیه، مانند آیینهای زلال، مظهر فعل الهی است، اما حقیقت فعل به خدا بازمیگردد. |
نقد تأکید بر صفت قتل
تأکید بیش از حد بر صفت قتل برای خدا، مانند نسیمی که غبار بر آیینه حقیقت مینشاند، از نظر اخلاقی و ادبی نادرست است. حق تعالی، چون اقیانوسی بیکران، دارای صفات متعدد است و نباید به صفت قتل محدود شود. این نقد، مانند مشعلی، بر ضرورت رعایت ادب در نسبت دادن صفات به خدا تأکید میورزد.
| درنگ: تأکید بر صفت قتل برای خدا، مانند غباری بر آیینه حقیقت، از نظر اخلاقی نادرست است. |
اختیار انسانی و مسئولیت
حق تعالی، مانند خورشیدی بیغروب، به انسان اختیار عطا کرده و او را در انتخاب راه هدایت یا کفران آزاد گذاشته است. این اختیار، مانند پلی میان حق و خلق، مبنای مسئولیت انسانی است. قرآن کریم در آیه «وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ ۖ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ» (سوره کهف، آیه ۲۹؛ و بگو: حق از پروردگارتان است؛ پس هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر ورزد) این آزادی را تأیید میکند.
| درنگ: اختیار انسانی، مانند پلی میان حق و خلق، مبنای مسئولیت اوست. |
جمعبندی بخش دوم
این بخش، مانند مشعلی فروزان، توحید افعالی را تبیین کرد و نسبت ظهوری و حقیقی افعال را به انسان و خدا روشن ساخت. نقد تأکید بر صفت قتل و تأکید بر اختیار انسانی، مانند جویبارهایی زلال، مسیر معرفت توحیدی را از سایههای گمراهی جدا نمود.
بخش سوم: نظام علّیت و تضایف در عالم هستی
قاعده تقدم و تأخر در علّیت
علت، مانند سرچشمهای که جویبار معلول از آن جاری میشود، به لحاظ وجودی یا زمانی بر معلول تقدم دارد. این قاعده، مانند خطی روشن در نظام وجودی، تحقق معلول را وابسته به علت میداند. حق تعالی، چون علتالعلل، بر همه افعال و موجودات تقدم دارد.
| درنگ: علت، مانند سرچشمهای، بر معلول تقدم دارد و تحقق معلول به آن وابسته است. |
قاعده تضایف در علّیت
علت و معلول، مانند دو آیینه که یکدیگر را بازمیتابانند، بهصورت متقابل تعریف میشوند. علت بدون معلول، علّیت ندارد و معلول بدون علت، معلولیت نمییابد. این تضایف، مانند تار و پود یک فرش، نظام وجودی عالم را به هم پیوند میدهد.
| درنگ: علت و معلول، مانند دو آیینه متقابل، هویت خود را از یکدیگر میگیرند. |
مثال پدر و فرزند
پدر، مانند سرچشمهای، علت فرزند است و فرزند، مانند جویباری، معلول پدر. اما در تضایف، فرزند نیز علت علّیت پدر است، زیرا بدون فرزند، عنوان پدری محقق نمیشود. این مثال، مانند آیینهای، رابطه متقابل میان خدا و مخلوقات را بازمیتاباند.
| درنگ: فرزند، مانند جویباری، علت علّیت پدر است، همانگونه که مخلوقات مظهر خدا هستند. |
تمایز تضایف و علّیت
در مواردی مانند فوقیت و تحتیت، تضایف وجود دارد، اما علّیت نیست. سقف و زمین، مانند دو مفهوم متقابل، یکدیگر را تعریف میکنند، اما یکی علت دیگری نیست. این تمایز، مانند خطی روشن، روابط منطقی و وجودی را از هم جدا میسازد.
| درنگ: تضایف، مانند آیینههای متقابل، از علّیت متمایز است و تنها روابط منطقی را نشان میدهد. |
تقدم و شرفیت در فوق و تحت
حتی در فوق و تحت، نوعی تقدم و تساوی وجود دارد. زمین، مانند مبدأیی، زمینه سقف را فراهم میکند و سقف، مانند غایتی، شرفیت دارد. این رابطه، مانند پلی میان مبدأ و غایت، نظام وجودی را روشن میسازد.
| درنگ: زمین، مانند مبدأیی، زمینه سقف را فراهم میکند و سقف، چون غایتی، شرفیت دارد. |
مثال طهارت و نماز
طهارت، مانند سرچشمهای، مقدمه و مبدأ نماز است، اما نماز، چون قلهای رفیع، شرفیت غایی دارد. این مثال، مانند جویباری زلال، رابطه میان مقدمات و غایت را در نظام عرفانی و فقهی تبیین میکند.
| درنگ: طهارت، مانند سرچشمهای، مبدأ نماز است، اما نماز، چون قلهای، شرفیت دارد. |
جمعبندی بخش سوم
این بخش، مانند مشعلی فروزان، نظام علّیت و تضایف را در عالم هستی تبیین کرد. قواعد تقدم و تضایف، مانند تار و پود یک فرش، رابطه میان خدا و مخلوقات را به هم پیوند داد و تمایز میان روابط منطقی و وجودی را روشن ساخت.
بخش چهارم: نقش عقل در تبیین مسائل عرفانی
نقد دیدگاه شیخ درباره عقل
برخلاف ادعای برخی عرفا که عقل را ناتوان از فهم مسائل عرفانی میدانند، عقل، مانند مشعلی روشنگر، قادر به درک این معارف است. این دیدگاه، مانند جویباری زلال، بر توانمندی عقل در خداشناسی و تحلیل روابط وجودی تأکید میورزد.
| درنگ: عقل، مانند مشعلی، قادر به درک معارف عرفانی و روابط وجودی است. |
تبیین عقلانی آیه «وَمَا رَمَيْتَ»
آیه «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ» (سوره انفال، آیه ۱۷) توحید افعالی را بهگونهای عقلانی تبیین میکند. این آیه، مانند آیینهای، نسبت ظهوری فعل به انسان و حقیقت آن به خدا را بازمیتاباند.
| درنگ: آیه «وَمَا رَمَيْتَ»، مانند آیینهای، توحید افعالی را بهگونهای عقلانی تبیین میکند. |
نقد تأکید بر وهم و تخیل
نسبت دادن افعال، مانند قتل، به وهم و تخیل، مانند سایهای گمراهکننده، نادرست است. قتل، واقعیتی عینی است که عقل آن را درک میکند. این نقد، مانند مشعلی، بر اولویت عقل بر وهم در تحلیل مسائل عرفانی تأکید میورزد.
| درنگ: قتل، مانند واقعیتی عینی، توسط عقل درک میشود، نه وهم و تخیل. |
اهمیت فلسفه و منطق در علم دینی
ضعف در فلسفه و منطق، مانند تیغی کند، مانع تبیین دقیق مسائل علمی و دینی میشود. علوم عقلی، مانند مشعلی، راه تبیین معارف دینی را روشن میسازند و از ابهام و گمراهی جلوگیری میکنند.
| درنگ: فلسفه و منطق، مانند مشعلی، تبیین دقیق معارف دینی را ممکن میسازند. |
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، مانند دریچهای به سوی حقیقت، نقش عقل را در تبیین مسائل عرفانی روشن ساخت. نقد دیدگاههای نادرست درباره وهم و تأکید بر اهمیت فلسفه و منطق، مانند جویبارهایی زلال، مسیر معرفت را از سایههای گمراهی جدا نمود.
بخش پنجم: وحدت وجود و نقد مسائل اخلاقی
وحدت و کثرت در رابطه خدا و مخلوق
حق تعالی، مانند اقیانوسی بیکران، محیط به همه چیز و حقیقت همه اشیاء است. انسان، مانند آیینهای، مظهر خدا است، اما هویت ظهوری خود را حفظ میکند. این دیدگاه، مانند مشعلی، وحدت وجود را در کثرت مظاهر تبیین میکند.
| درنگ: خدا، مانند اقیانوسی، حقیقت همه اشیاء است، اما انسان هویت ظهوری خود را حفظ میکند. |
نقد اجبار در ایمان
اجبار در پذیرش ایمان، مانند بنایی سست، نادرست است. ایمان، مانند گلی که از دل معرفت میروید، باید از روی عقل و اختیار باشد. این نقد، مانند مشعلی، بر آزادی در عقیده تأکید میورزد.
| درنگ: ایمان، مانند گلی از معرفت، باید از روی عقل و اختیار باشد، نه اجبار. |
نقد ریا و سوءاستفاده از دین
سوءاستفاده از علم دینی برای منافع شخصی، مانند غباری بر آیینه حقیقت، به ریا و سالوس میانجامد. اصلاح علم دینی و تأکید بر کسب معاش از راه زحمت، مانند جویباری زلال، راه را از گمراهی پالایش میکند.
| درنگ: سوءاستفاده از علم دینی، مانند غباری بر آیینه، به ریا و سالوس میانجامد. |
معجزه ابراهیم و تحلیل عقلانی
معجزه حضرت ابراهیم (علیهالسلام) در نسوختن در آتش، مانند نوری از اراده الهی، قوانین عادی را تغییر میدهد. این معجزه، مانند ستارهای در آسمان عقل، با تحلیل عقلانی نیز قابل تبیین است.
| درنگ: معجزه ابراهیم، مانند نوری الهی، با عقل نیز قابل تبیین است. |
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، مانند مشعلی فروزان، وحدت وجود و کثرت مظاهر را تبیین کرد. نقد اجبار در ایمان، ریا در علم دینی، و تحلیل عقلانی معجزات، مانند جویبارهایی زلال، مسیر توحید و معرفت را روشن ساخت.
نتیجهگیری
این نوشتار، مانند مشعلی در تاریکی، به تبیین حقیقت شیء، زوال صورت، و توحید افعالی در حکمت عرفانی فصوص الحکم پرداخت. تمایز میان حقیقت و صورت، مانند آیینهای زلال، مراتب وجودی اشیاء را روشن ساخت. توحید افعالی، با استناد به آیات قرآن کریم و دعای «لا حول ولا قوه الا بالله»، مانند جویباری، افعال انسانی را به چشمه حق متصل کرد. نظام علّیت و تضایف، مانند تار و پود یک فرش، رابطه خدا و مخلوقات را تبیین نمود. نقد دیدگاههای نادرست درباره وهم، تأکید بر نقش عقل، و اصلاح سوءاستفاده از علم دینی، مانند ستارگانی، راه معرفت را روشن ساختند. این متن، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان و فلسفه اسلامی است که در پی فهم عمیق توحید و نظام وجودی عالماند.
توصیه برای پژوهشهای آتی: بررسی تطبیقی این درسگفتار با دیدگاههای شارحان دیگر فصوص الحکم، مانند قیصری و جندی، و تحلیل عمیقتر نقش عقل در تبیین معارف عرفانی، میتواند افقهای جدیدی در حکمت اسلامی بگشاید.
| با نظارت صادق خادمی |